کلمه جو
صفحه اصلی

اصوات


برابر پارسی : آواها

فارسی به انگلیسی

sounds, voices, interjections


فارسی به عربی

اقحام

مترادف و متضاد

interjection (اسم)
حرف ندا، صوت، اصوات

فرهنگ فارسی

آوازها، بانگها، جمع صوت
( اسم ) جمع صوت . ۱ - آوازها آواها . ۲ - کلماتی که در مورد آفرین و تحسین و شگفتی و ندا و فریاد و بیم و آگاهی و تنبیه و تحذیر گفته میشود : ای ایا وه عجبا زه خه خنک . ۳ - مجموع چهل و یک نوع آوا در موسیقی قدیم .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ صوت ، صداها.

لغت نامه دهخدا

اصوات. [ اَص ْ ]( ع اِ ) ج ِ صوت. ( ترجمان علامه جرجانی ص 65 ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). آوازها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بانگها. فریادها. صوتها و صداها. ( ناظم الاطباء ).و رجوع به صوت شود. || آوازه ها. نیکنامیها. شهرتها. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به صوت شود. || آهنگهای موسیقی. لحن ها. هرگونه از غنا. ( از اقرب الموارد ). رجوع به صوت شود. سرودهایی از شعر که بدانها ترنم کنند و این معنی مولد است : و غنی بالحجیّز لی صُویتاً. ( از اقرب الموارد ) :
مرا از این همه اصوات آن خوشی نرسد
که از دیار عزیزی رسد سلام وفا.
خاقانی.
|| در تداول لغت ، اصوات را بر لغاتی اطلاق کنند که از آوازهای اشیاء یا جانوران گرفته شده باشد چون : عوعو و وقوق و میومیو و مانند آنها، و اینگونه لغات را صوتی نامند. جرجانی آرد: هر لفظی که بدان صوتی حکایت شود چون غاق که حکایت صوت کلاغ است ، یا هر لفظی که بدان بهائم را آواز دهند چون «نخ » برای اناخه شتر و «قاع » برای زجر گوسپند. ( از تعریفات جرجانی ). و صاحب اقرب الموارد در ذیل اسماء اصوات آرد: در نزد نحویان هر لفظی که از صوتی حکایت کند یا بدان آواز دردهند خواه آواز دردادن برای زجر حیوان باشد چون «هلا» برای اسب و «عدس » برای استر و خواه برای خواندن حیوان بکار رود چون اَوه برای اسب و قوس برای سگ و خواه برای تعجب باشد چون وَی ، یا برای توجع مانند آخ ، یا برای تحسر چون آه و جز اینها و همه اینگونه کلمات مبنی باشند و گاه که در محل اسم معرب واقع شوند آنها را اعراب دهند مانند: تداعین باسم الشیب فی متثلم. و قول شاعر: داع ینادیه باسم الماء مبغوم. که در شاهد نخست منظور از کلمه «شیب » آواز لفچ های شتر هنگام آشامیدن آب است و در شاهد دوم کلمه «ماء» بمعنی آواز آهو است. ( از اقرب الموارد ). چنانکه دیده شد صاحب اقرب الموارد و جرجانی مانند برخی از متقدمان دیگر لغات صوتی را با اصوات که در صرف و نحو نوعی کلمه خاص باشند درآمیخته اند در صورتی که لغات صوتی از قبیل : های وهوی و طراق طراق و درق درق و تغتغ و مانند اینها بجز اسماء اصوات یا اصوات در تداول نحو و صرف باشند. || اصوات در تداول صرف و نحو زبان فارسی ، یکی از اقسام نه گانه کلمه اند و بر آواها یا صداهایی اطلاق شوند که از انفعالات و تأثرات نیک و بد درونی آدمی حکایت کنند، این کلمه ها خود مستقل باشند یعنی بمنزله جمله اند و چون برخی از آنها نظیر اسم فعل تازی باشند متمم هم میگیرند چون : زینهار، دریغ و جز اینها و بهمین سبب برخی آنها را شبه جمله خوانده اند. اصوات را هنگام تحسین و تنبیه و تعجب و تأسف و ندا و مانند اینها بکار برند و از اینرو که در آغاز، هنگام خواندن کسی یا اظهار تأسف و تعجب آواهایی چون : ای ، آه ، اوه ، آخ یا آوخ بکار بردند آنها را صوت یاآواها نامیدند، اما رفته رفته جمله ها و ترکیبهای بزرگی از تازی جای صوت را گرفت چون لا حول و لا قوة الا باﷲ در هنگام تأسف و یاللعجب و سبحان اﷲ در هنگام تعجب و جز اینها. برخی از اصوات تحسین و تأسف :

اصوات . [ اَص ْ ](ع اِ) ج ِ صوت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 65) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). آوازها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بانگها. فریادها. صوتها و صداها. (ناظم الاطباء).و رجوع به صوت شود. || آوازه ها. نیکنامیها. شهرتها. (از اقرب الموارد). و رجوع به صوت شود. || آهنگهای موسیقی . لحن ها. هرگونه از غنا. (از اقرب الموارد). رجوع به صوت شود. سرودهایی از شعر که بدانها ترنم کنند و این معنی مولد است : و غنی بالحجیّز لی صُویتاً. (از اقرب الموارد) :
مرا از این همه اصوات آن خوشی نرسد
که از دیار عزیزی رسد سلام وفا.

خاقانی .


|| در تداول لغت ، اصوات را بر لغاتی اطلاق کنند که از آوازهای اشیاء یا جانوران گرفته شده باشد چون : عوعو و وقوق و میومیو و مانند آنها، و اینگونه لغات را صوتی نامند. جرجانی آرد: هر لفظی که بدان صوتی حکایت شود چون غاق که حکایت صوت کلاغ است ، یا هر لفظی که بدان بهائم را آواز دهند چون «نخ » برای اناخه ٔ شتر و «قاع » برای زجر گوسپند. (از تعریفات جرجانی ). و صاحب اقرب الموارد در ذیل اسماء اصوات آرد: در نزد نحویان هر لفظی که از صوتی حکایت کند یا بدان آواز دردهند خواه آواز دردادن برای زجر حیوان باشد چون «هلا» برای اسب و «عدس » برای استر و خواه برای خواندن حیوان بکار رود چون اَوه برای اسب و قوس برای سگ و خواه برای تعجب باشد چون وَی ، یا برای توجع مانند آخ ، یا برای تحسر چون آه و جز اینها و همه ٔ اینگونه کلمات مبنی باشند و گاه که در محل اسم معرب واقع شوند آنها را اعراب دهند مانند: تداعین باسم الشیب فی متثلم . و قول شاعر: داع ینادیه باسم الماء مبغوم . که در شاهد نخست منظور از کلمه ٔ «شیب » آواز لفچ های شتر هنگام آشامیدن آب است و در شاهد دوم کلمه ٔ «ماء» بمعنی آواز آهو است . (از اقرب الموارد). چنانکه دیده شد صاحب اقرب الموارد و جرجانی مانند برخی از متقدمان دیگر لغات صوتی را با اصوات که در صرف و نحو نوعی کلمه ٔ خاص باشند درآمیخته اند در صورتی که لغات صوتی از قبیل : های وهوی و طراق طراق و درق درق و تغتغ و مانند اینها بجز اسماء اصوات یا اصوات در تداول نحو و صرف باشند. || اصوات در تداول صرف و نحو زبان فارسی ، یکی از اقسام نه گانه ٔ کلمه اند و بر آواها یا صداهایی اطلاق شوند که از انفعالات و تأثرات نیک و بد درونی آدمی حکایت کنند، این کلمه ها خود مستقل باشند یعنی بمنزله ٔ جمله اند و چون برخی از آنها نظیر اسم فعل تازی باشند متمم هم میگیرند چون : زینهار، دریغ و جز اینها و بهمین سبب برخی آنها را شبه جمله خوانده اند. اصوات را هنگام تحسین و تنبیه و تعجب و تأسف و ندا و مانند اینها بکار برند و از اینرو که در آغاز، هنگام خواندن کسی یا اظهار تأسف و تعجب آواهایی چون : ای ، آه ، اوه ، آخ یا آوخ بکار بردند آنها را صوت یاآواها نامیدند، اما رفته رفته جمله ها و ترکیبهای بزرگی از تازی جای صوت را گرفت چون لا حول و لا قوة الا باﷲ در هنگام تأسف و یاللعجب و سبحان اﷲ در هنگام تعجب و جز اینها. برخی از اصوات تحسین و تأسف :
مرحبا ای نسیم عنبربوی
خبری زآن بخشم رفته بگوی .

سعدی .


دریغ ازخوی مطبوعت که روی از بندگان پوشی
بدیع از طبع موزونت که در بر دوستان بندی
زهی آسایش و راحت نظر را کش تو منظوری
خوشا بخشایش و دولت پدر را کش تو فرزندی .

سعدی (طیبات ).


|| در تداول صرف و تجوید، اصوات یا صداها یا حرکات ، عبارتند از آواهایی که به مخرجی متکی نباشند،برخلاف حروف که باید به یکی از مخارج تکیه کنند. در الفبای فارسی علاوه بر سه صدا یا آوای ضمه ، فتحه ، کسره سه حرف مصوت : ا، و، ی «آ، او، ای » (َا، َو، َی ) و صداهای اَو (َ-وَ ) (aw) و اَی (َ-ی َ ) (ay) نیز هست که بترتیب در کلمه های : باد، بود، بید و نو، نی دیده میشوند. و رجوع به حرف مصوت شود. و حکمای مشاء معتقدند که اصوات مزبور بدینسان پدید آیند: هوا بسبب کوب یا کند متموج میشود و آنگاه از مقاطع حروف تشکل میپذیرد و در این حال به صماخ میرسد و صوت یا حرف شنیده میشود، ولی سهروردی یا شیخ اشراق تشکل هوا را از مقاطع حروف باطل میشمرد و گوید: هوا شکل را حفظ نمیکند، از اینرو که بسرعت بهم میبندد و گوید کسی که تموج و پراکندگی هوا در گوش او باشد سزاست که بعلت تشوش واختلاف تموجات هیچ چیز نشنود و بهانه آوردن به اینکه خود صوت هوا را میشکافد و بسبب شدتی که دارد در گوش نفوذ میکند باطل است ، زیرا هنگامی که کلیه ٔ هوایی که نزدیک گوش است مشوش شود برای قسمتی از آن قوت نفوذباقی نمیماند و از بقیه متمایز نمی شود و کوب و کند به فعل در حقیقت صوت داخل نیست از اینرو که صوت پس از فراغ از آن دو باقی میماند و صوت را بهیچ چیز نتوان تعریف کرد، و بسایط محسوسات بهیچرو شناخته نشوند وتعریف پذیر نیستند. (از حکمت اشراق ص 103 و 104).

فرهنگ عمید

۱. [جمعِ صَوت] = صوت
۲. (ادبی ) در دستور زبان، کلماتی که هنگام تحسین، تعجب، شادی، یا درد و افسوس گفته می شود، مانندِ آه، به به، آخ، شبه جمله.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اصوات برای بیان حالات روحی، احساسات و عواطف گوینده از جمله تحسین، شادی، تعجب، رنج، تنبیه ، بیم، امید، آگاهی، خشم، تنفّر، تمسخر، توهین، اعتراض، تحقیر و نیز برای راندن و خواندن حیوانات به کار می روند.
کلماتی که به تنهایی نمایندۀ یک جملۀ مستقلّ اند، بدون آن که نهاد و گزاره در آن ها قابل تفکیک باشد، مانند آخ!، وای!، به به !اصوات برای بیان حالات روحی، احساسات و عواطف گوینده از جمله تحسین، شادی، تعجب، رنج، تنبیه ، بیم، امید، آگاهی، خشم، تنفّر، تمسخر، توهین، اعتراض، تحقیر و نیز برای راندن و خواندن حیوانات به کار می روند.
اقسام
اصوات را می توان از جهت معنی و نوع احساسی که بیان می کنند به انواعی تقسیم کرد. برخی از آن ها عبارت اند از:فرمان: هیس!، کیش!؛ستایش: به به!، به!؛افسوس: وای!، ای وای!، آخ!، آه!، اوه!؛درد و لذت: اوف!، آخ!، آی!، واخ!؛آگاهی دادن و صدا زدن: آی!، آهای!، هِی!، اُهُی!، اُی!؛تنفّر: اَه!؛تعجّب: وَه!، بَه!؛اعتراض: اِ!؛ترحّم: آخِی!.باید توجه داشت که صوت اگر چه مفهوم یک جملۀ کامل را دارد، امّا غالباً به تنهایی معنی قطعی و مشخصی ندارد و معنی دقیق آن را از موقعیت گوینده، نحوۀ ادای صوت یا وجود قرینه می توان دریافت.
عنوان
اصوات به عنوان اسم یا صفت و نیز در جایگاه هایی مانند نهاد و مفعول به کار نمی روند و در ساخت گروه اسمی یا گروه صفتی در نقش مضاف، مضاف الیه، صفت یا موصوف وارد نمی شوند؛ امّا ممکن است، مانند افعال، متمّم یا جملۀ پیرو داشته باشند. مانند: آخ که از دست او به تنگ آمده ام!، وای بر تو! گروهی از دستورنویسان از جمله ناتل خانلری، بصاری، وزین پور و ماهوتیان کلمات و عباراتی مانند آفرین، مژده، سلام، ساکت، افسوس، پناه بر خدا، سفر به خیر و نیز عباراتی مانند بارک الله، الحمدلله، ان شاءالله را نیز که از زبان عربی وارد زبان فارسی شده اند جزو اصوات طبقه بندی می کنند. طبق نظر این گروه از دستورنویسان، صوت با اسم، صفت و قید مشترک است.
تقسیم بندی بویل
...

پیشنهاد کاربران

جمع صوت، شبه جمله ( در دستور زبان ) ، برای بیان حالات روحی و درونی چون شادی، تعجب، درد، افسوس و مانند آن ها از کلماتی همچون به، وه، آه، آوخ و جزء آن ها استفاده می شود که به آن شبه جمله یا صوت می گویند. در فرهنگ های لغت برای نشان دادن صوت، خود کلمه ی"صوت" را می نویسند یا از علامت اختصاری "صت" استفاده می کنند.

صداها


کلمات دیگر: