کلمه جو
صفحه اصلی

خاکریز


مترادف خاکریز : حریم رودخانه، نهر، جوی آب، سیل بند، پشته، سنگر خاکی، پناهگاه سربازان در جبهه

فارسی به انگلیسی

embankment, earthwork


bulkhead, bulwark, weir

فارسی به عربی

خندق , خندق مائی , سد , سیاج

مترادف و متضاد

حریم(رودخانه، نهر، جوی‌آب)


سیل‌بند، بند


پشته، سنگرخاکی، پناهگاه(سربازان‌درجبهه)


levee (اسم)
لنگر گاه، بند، خاکریز، مجلس پذیرایی، سلام عام

dyke (اسم)
نهر، بند، مانع، بند آب، سد، خاکریز، اب گذر، اب بند

dike (اسم)
نهر، بند، مانع، بند آب، سد، خندق، خاکریز، اب گذر، اب بند

bulwark (اسم)
حامی، پناه، بارو، موج شکن، دیوار، خاکریز، خاکریز یا جان پناه، دیواره سد، سنگر بندی

fence (اسم)
طارمی، حصار، دیوار، خاکریز، پرچین، شمشیر بازی، چپر، خریدار مال دزدی، محجر

moat (اسم)
خندق، خاکریز

weir (اسم)
بند، خاکریز، سدی که سطح اب را بلند میکند

فرهنگ فارسی

( صفت ) خاک ریزنده . ۲ - ( صفت ) محلی در بیرون دیوار قلعه و کنار خندق که در آن خاک ریزند تا مانع عبور مردم شود .
دهی است از دهستان افشار بخش اسد آباد شهرستان همدان .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - سنگر. ۲ - محلی که خاک در آن ریزند.

لغت نامه دهخدا

خاکریز. ( نف مرکب ، اِ مرکب ) ریزنده خاک. مرادف خاک انداز. || بمعنی اول سوراخ دیوار قلعه که برای دفع دشمنان سازند. ( آنندراج ) :
شد از برج تا خاکریز حصار
ز هندی چو گشتی بقیر استوار.
عبدالقادر تونی ( از آنندراج ).
زحل کرده در خاکریزش نگاه
ز خورشیدش افتاد از سر کلاه.
قاسم گنابادی ( از آنندراج ).
|| جائی که خاکروبه اندازند:
مقامی نیست غمهای جهان را جز دل خصمش
که کرد از خاکریز شهر چون جائی شود ویران.
؟ ( از آنندراج ).
- خاکریز خندق ؛ طرف برجسته خندق که خاکهای برکنده از خندق را در آن گرد کرده اند. آن سوی خندق که خاک کنده بدانجا برهم انباشته شود.
- خاک ریز کردن دروازه ؛ از درون سوی انباشتن آن بخاک بسیار.، خاک ریز. ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔبخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 27 هزارگزی جنوب زنجان و 3 هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است کوهستانی وسردسیر دارای 118 تن سکنه با مذهب شیعه و زبان ترکی. آب آنجا از چشمه سار و محصولاتش غلات و انگور است. شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است و راهش مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

خاک ریز. ( اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 35 هزارگزی شمالی گرمی و یک هزارگزی شوسه پیله سوار اصلاندوز. ناحیه ای است جلگه ای دارای آب و هوای معتدل و 5 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی است. آب آنجا از چشمه سار و محصولات آنجا غلات میباشد. شغل اهالی زراعت وراه ارابه رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

خاک ریز. ( اِخ ) دهی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان. واقع در 3 هزارگزی باختر قصبه اسدآباد و کنار راه فرعی اسدآباد به آجین. ناحیه ای است جلگه ای و سردسیر و مالاریائی دارای 2246 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی و فارسی است آب آنجا از سه رشته قنات و رودخانه شهاب لوجین میباشد. محصولاتش غلات و انگور و لبنیات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. صنایع دستی زنان قالی بافی و راه اتومبیل رو است این ناحیه یک دبستان و 12 باب دکان دارد. قالیچه های بافت این ده در بخش اسدآباد بخوبی مشهور است و تپه مصنوعی از آثار ابنیه قدیمیه نیز در آنجا وجود دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

خاکریز. (نف مرکب ، اِ مرکب ) ریزنده ٔ خاک . مرادف خاک انداز. || بمعنی اول سوراخ دیوار قلعه که برای دفع دشمنان سازند. (آنندراج ) :
شد از برج تا خاکریز حصار
ز هندی چو گشتی بقیر استوار.

عبدالقادر تونی (از آنندراج ).


زحل کرده در خاکریزش نگاه
ز خورشیدش افتاد از سر کلاه .

قاسم گنابادی (از آنندراج ).


|| جائی که خاکروبه اندازند:
مقامی نیست غمهای جهان را جز دل خصمش
که کرد از خاکریز شهر چون جائی شود ویران .

؟ (از آنندراج ).


- خاکریز خندق ؛ طرف برجسته ٔ خندق که خاکهای برکنده ٔ از خندق را در آن گرد کرده اند. آن سوی خندق که خاک کنده بدانجا برهم انباشته شود.
- خاک ریز کردن دروازه ؛ از درون سوی انباشتن آن بخاک بسیار.

فرهنگ عمید

۱. جایی که در آن خاک ریخته باشند.
۲. محلی در کنار خندق که خاک های کنده شده را برای جلوگیری از عبورومرور در آنجا می ریزند.

دانشنامه عمومی

خاک دیوار (انگلیسی: Levee) دیوارهٔ خاکی بلندی است که برای جلوگیری از طغیان در دوسوی رودخانه می سازند. این دیوارها معمولاً از جنس خاک بوده و به شکلی موازی در راستای کرانه رود و در دشت سیلابی آن یا خط ساحلی آن کشیده می شود.
موج شکن
سد
بلنداسکله
دیوار دریایی
نشست زمین
ترانشه

دانشنامه آزاد فارسی


فرهنگستان زبان و ادب

{parapet} [علوم نظامی] دیوارۀ دفاعی خاکی برای حفاظت در برابر آتش توپخانۀ دشمن
{embankment} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] قشری از خاک یا خاک شن دار که بین بستر و زیراساس ریخته می شود

پیشنهاد کاربران

تپه ای که پشت آن پناه می برند

به تپه ای گفته می شود که در هنگام یورش پشت آن سنگر می گیرند و به دفاع می پردازند و یا حمله می کنند


دیوارهذدفاعی از خاک برای مقابله با دشمن

خاکریز : تجمعی از خاک بمنظور جلوگیری از ورود سیل ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )


کلمات دیگر: