کلمه جو
صفحه اصلی

فرات


برابر پارسی : فَرات

فرهنگ اسم ها

اسم: فرات (پسر) (عربی) (طبیعت) (تلفظ: forāt) (فارسی: فرات) (انگلیسی: forat)
معنی: آب شیرین و صاف، آب گوارا، خوشترین آب، آب شیرین، آب بسیار گوارا، آبی که از فرط گوارایی عطش را بشکند

(تلفظ: forāt) (عربی) خوشترین آب ، آب شیرین ، آب بسیار گوارا ، آبی که از فرط گوارایی عطش را بشکند.


فرهنگ فارسی

شطی است در مغرب کشور عراق و مشکل است از دو شعبه [ قره سو ] و [ مرادچای ] که سرچشمه آنها نزدیک رود ارس در ارمنستان ترکیه است . موقعی که دو شعبه قره سو و مراد چای بهم میرسند فرات بدجله نزدیک میشود ولی مجددا دجله متوجه جنوب شرقی میگردد و فرات بسمت مغرب مایل میشود و سپس در نزدیکی خلیج فارس برود دجله می پیوندد و از آن پس مجموع این دو رود بنام شط العرب خوانده میشود و بخلیج فارس میریزد . سرزمینی را که بین دو رود دجله و فرات واقع است الجزیره میگویند. طول رودخانه فرات قریب ۲۹٠٠ کیلومتر است جریان فرات در بستری عریض میباشد . یگانه عامل حاصلخیزی خاک عراق و جلب جمعیت در جلگه خشک و گرم بین النهرین دو رود فرات و دجله میباشد. بابل پایتخت قدیم کشور بابل در ساحل فرات بنا شده بود .
قزاز . مکنی به ابو عبدالله تابعی است از روات حدیث است .

لغت نامه دهخدا

فرات . [ ف ُ ] (اِخ ) قزاز، مکنی به ابوعبداﷲ.تابعی و از روات حدیث است . رجوع به ابوعبداﷲ شود.


فرات . [ ف ُ ] (اِخ ) ابن فرات ، کنیه ٔ چهار تن از وزراست . (اعلام المنجد). رجوع به ابن فرات شود.


فرات . [ ف ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مصری . او را سی ورقه شعر است . (ابن الندیم ).


فرات . [ ف ُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن فرات کوفی . صاحب تفسیر کبیری است که به شیوه ٔاخبار تألیف شده و بیشتر اخبارش از زبان ائمه است .محدث نیشابوری نام فرات را در کتاب رجال خود آورده و گفته است : مجلسی اخبار او را معتبر دانسته و حسن ضبط آن را تمجید کرده است . (از روضات الجنات ص 511).


فرات . [ ف ُ ] (اِخ ) ابن السائب الجزری ، مکنی به ابوسلیمان . تابعی است ، و نیز مکنی به ابوالعلی است . رجوع به ابوسلیمان شود.


فرات . [ ف ُ ] (اِخ ) ابن حیان العجلی . از بنی سعد است و در زمان جنگ حُنَین اسلام آورده است . وی از معاصران رسول اکرم بوده است . رجوع به تاریخ گزیده ص 242 و امتاع الاسماء ص 112 و 265 شود.


فرات . [ ف ُ ] (اِخ ) ابوکریمه . تابعی و محدثه است . رجوع به ابوکریمه شود.


فرات . [ ف ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهتاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان دامغان ، واقع در پنجاه هزارگزی جنوب صیدآباد و هفت هزارگزی ایستگاه امروان . ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل که دارای 450 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات ، پنبه ، پسته ، انگور و حبوب است . اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. صنایع دستی زنان کرباس بافی است . یک باب دبستان و راه فرعی به شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


فرات . [ ف ُ] (اِخ ) نهر عظیمی است که با دجله پیوندد و هر دوی آنها یک نهر شوند در عبادان و به خلیج فارس ریزند. (اقرب الموارد). حمزة گوید: فرات معرب است ، و نام دیگرش فالادرود است زیرا در کنار دجله مانند اسب جنیبتی (یدک کش ) است ، و در پارسی جنیبت را فالاد گویند. سرچشمه ٔ فرات را در ارمنیه دانسته اند و سپس از قالقیلا که در نزدیکی خلاط است و آن کوهستان را دور میزند و سپس وارد ارض الروم میشود و بسوی کَمْخ می آید و از آنجا بسوی ملطیه راه می پیماید و بطرف سمیساط میرود. نهرهای کوچکی در آن میریزند که عبارتند از نهرهای سنجة، کیسوم ، دَیْصان و بلیخ . فرات پس از آن به قلعة نجم میرسد که در مقابل منبج است و سپس راه خود را از نقاط دَوْسَر، الرقة، رجة مالک بن طوق ، عانه و هیت ادامه میدهد و به نهرهای کوچکتری تقسیم میشود و مزارع سواد را مشروب میکنند. از جمله ٔ این نهرهای کوچکتر نهر سورا است که بزرگتر آنها شمرده میشود و دیگر نهرالملک . نهر صرصر، نهر عیسی بن علی و کوثا، نهرسوق اسد و الصراط، نهر کوفه ، فرات عتیق و نهر حلة بنی مزید است که همان نهر سورا باشد. پس از سیراب شدن مزارع قسمتی از آنها بالای واسط و برخی دیگر میان واسط و بصره به دجله می پیوندند و سرانجام دجله و فرات یکی میشوند و نهرعظیمی تشکیل میدهند که عرض آن نزدیک یک فرسخ است . فرات را فضائل بسیار است ، از جمله گفته اند چهار نهر فرات ، نیل و سیحون و جیحون از بهشت اند. (معجم البلدان ). اکنون فرات به سه نهر تقسیم میشود: البوکمال ، الرقة و المیادین و رشته ٔ مرکزی آن دیرالزور. طول این رودخانه 2165 کیلومتر است . (اعلام منجد). یکی از نهرهای مشهور و معظم آسیای غربی است که منبعش در کوههای آسیای صغیر و در ارض روم میباشد و از آنجا به جنوب امتداد می یابد و از حدود شام میگذرد و تا حلب 800 میل راه می پیماید و در این فاصله نهرها و رودهای فرعی بدان وارد میشود. در روی آن کشتیهای بزرگی تا 70 میلی مصب حرکت میکنند. (از قاموس کتاب مقدس ) :
تیغ تو از کلات فرودآورد هزبر
تیر تو از فرات برآرد نهنگ را.

دقیقی .


ز پیش همایش برون تاختند
به آب فرات اندر انداختند.

فردوسی .


آب زمزم داد بطحایی تو را
از فرات آبی به بطحایی فرست .

خاقانی .


ریگ تو را آب حیات از کجا
بادیه و فیض فرات از کجا.

نظامی .


فالاد. فالادرود. رجوع به فالاد شود.

فرات . [ ف ُ] (ع ص ، اِ) خوشترین آب . (ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آب صاف شیرین خوشگوار. (فهرست مخزن الادویه ). آب شیرین . (یادداشت بخط مؤلف ). آب بسیار گوارا، یا آبی که از فرط گوارایی عطش را بشکند، و در مفرد و جمع یکی است چنانکه گوییم : ماء فرات و میاه فرات ، و بندرت بصورت فِرْتان جمع بسته شود. (اقرب الموارد). آب خوش و نیک شیرین . (منتهی الارب ) :
دیده از دیدنش نگشتی سیر
همچنان کز فرات مستسقی .

سعدی .


روان تشنه برآساید از کنار فرات
مرا فرات ز سر برگذشت و تشنه ترم .

سعدی .


|| دریا. (منتهی الارب ). بحر. (اقرب الموارد).

فرات . [ف ُ ] (اِخ ) ابن شحناثا الیهودی . طبیب عیسی بن موسی بود و در زمان منصور و خلیفه ٔ عباسی درگذشت . وی از شاگردان ثیاذوق یا ثاذون طبیب مخصوص حجاج بن یوسف بوده است . (از تاریخ علوم عقلی تألیف صفا حاشیه ٔ ص 38).


فرات. [ ف ُ] ( ع ص ، اِ ) خوشترین آب. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آب صاف شیرین خوشگوار. ( فهرست مخزن الادویه ). آب شیرین. ( یادداشت بخط مؤلف ). آب بسیار گوارا، یا آبی که از فرط گوارایی عطش را بشکند، و در مفرد و جمع یکی است چنانکه گوییم : ماء فرات و میاه فرات ، و بندرت بصورت فِرْتان جمع بسته شود. ( اقرب الموارد ). آب خوش و نیک شیرین. ( منتهی الارب ) :
دیده از دیدنش نگشتی سیر
همچنان کز فرات مستسقی.
سعدی.
روان تشنه برآساید از کنار فرات
مرا فرات ز سر برگذشت و تشنه ترم.
سعدی.
|| دریا. ( منتهی الارب ). بحر. ( اقرب الموارد ).

فرات. [ ف ُ] ( اِخ ) نهر عظیمی است که با دجله پیوندد و هر دوی آنها یک نهر شوند در عبادان و به خلیج فارس ریزند. ( اقرب الموارد ). حمزة گوید: فرات معرب است ، و نام دیگرش فالادرود است زیرا در کنار دجله مانند اسب جنیبتی ( یدک کش ) است ، و در پارسی جنیبت را فالاد گویند. سرچشمه فرات را در ارمنیه دانسته اند و سپس از قالقیلا که در نزدیکی خلاط است و آن کوهستان را دور میزند و سپس وارد ارض الروم میشود و بسوی کَمْخ می آید و از آنجا بسوی ملطیه راه می پیماید و بطرف سمیساط میرود. نهرهای کوچکی در آن میریزند که عبارتند از نهرهای سنجة، کیسوم ، دَیْصان و بلیخ. فرات پس از آن به قلعة نجم میرسد که در مقابل منبج است و سپس راه خود را از نقاط دَوْسَر، الرقة، رجة مالک بن طوق ، عانه و هیت ادامه میدهد و به نهرهای کوچکتری تقسیم میشود و مزارع سواد را مشروب میکنند. از جمله این نهرهای کوچکتر نهر سورا است که بزرگتر آنها شمرده میشود و دیگر نهرالملک. نهر صرصر، نهر عیسی بن علی و کوثا، نهرسوق اسد و الصراط، نهر کوفه ، فرات عتیق و نهر حلة بنی مزید است که همان نهر سورا باشد. پس از سیراب شدن مزارع قسمتی از آنها بالای واسط و برخی دیگر میان واسط و بصره به دجله می پیوندند و سرانجام دجله و فرات یکی میشوند و نهرعظیمی تشکیل میدهند که عرض آن نزدیک یک فرسخ است. فرات را فضائل بسیار است ، از جمله گفته اند چهار نهر فرات ، نیل و سیحون و جیحون از بهشت اند. ( معجم البلدان ). اکنون فرات به سه نهر تقسیم میشود: البوکمال ، الرقة و المیادین و رشته مرکزی آن دیرالزور. طول این رودخانه 2165 کیلومتر است. ( اعلام منجد ). یکی از نهرهای مشهور و معظم آسیای غربی است که منبعش در کوههای آسیای صغیر و در ارض روم میباشد و از آنجا به جنوب امتداد می یابد و از حدود شام میگذرد و تا حلب 800 میل راه می پیماید و در این فاصله نهرها و رودهای فرعی بدان وارد میشود. در روی آن کشتیهای بزرگی تا 70 میلی مصب حرکت میکنند. ( از قاموس کتاب مقدس ) :

دانشنامه عمومی

فُرات (آشوری:ܦܪܬ) یکی از دو رود بزرگ منطقهٔ میان رودان (بین النهرین) است که از کوهستانهای شرق آناتولی در کشور ترکیه سرچشمه گرفته و به سوی کشورهای سوریه، عراق و خلیج فارس روان است. این رود در مغرب کشور عراق و متشکل است از دو شعبه «قره سو» و «مرادچای» که سرچشمه آنها نزدیک رود «ارس» در شرق آناتولی ترکیه است. موقعی که دو شعبه قره سو و مرادچای به هم می رسند، فرات به دجله نزدیک می شود، ولی مجدداً دجله متوجه جنوب شرقی شده و فرات به سمت مغرب مایل می شود و سپس در نزدیکی خلیج فارس به رود دجله می پیوندد و از آن پس مجموع این دو رود به خلیج فارس می ریزد. سرزمینی را که بین دو رود دجله و فرات واقع است، «بین النهرین» یا «الجزیره» نامیده اند. طول رودخانه فرات تقریباً ۲۹۰۰ کیلومتر است. جریان فرات در جلگه بین النهرین، بسیار ملایم است و دارای بستری عریض می باشد. یگانه عامل حاصلخیزی خاک عراق و جلب جمعیت در جلگه خشک و گرم بین النهرین، دو رود فرات و دجله می باشد. بابِل، پایتخت قدیم کشور بابل در ساحل فرات بنا شده بود. این رود به همراه دجله دو رودی هستند که منطقهٔ میان رودان را مشخص و محدود می کنند. فرات در غرب دجله قرار دارد. نام این رودخانه از زبان اوستایی و از واژهٔ huperethuua به معنی «پایاب خوب» گرفته شده است. پایاب به محل کم ژرفای رودخانه گفته می شود.
حوزه رودی دجله و فرات

دانشنامه آزاد فارسی

فُرات (Euphrates)
فُرات
رودی در جنوب غربی آسیا، با طول ۳,۶۰۰ کیلومتر. از شبه جزیرۀ آناتولی، در شرق ترکیه، سرچشمه می گیرد و ضمن گذر از سوریه و عراق در بالای بصره به رود دجله می پیوندد و پیش از ورود به خلیج فارس، اروندرود را تشکیل می دهد. شهرهای باستانی بابِل، اریدو، و اور در مسیر این رود قرار داشتند. رود فرات از تلاقی دو رود تشکیل می شود: رود قَرَه سو، که از ۳۰کیلومتری شمال شرقی اَرزروم در کوهستان قَرقاپازاری سرچشمه می گیرد؛ و رود مُراد، که از ۷۰کیلومتری شمال شرقی دریاچۀ وان سرچشمه می گیرد. این دو رود به سمت جنوب غربی جریان می یابند تا این که در نزدیکی کِبان به هم می رسند. در مسیر فرات ریزابه های متعددی بر آن افزوده می شود. سپس این جریان یکپارچه در مسیر جنوب غربی به سوی شهر سمساط ادامه می یابد و ضمن گذر از رشته کوه اصلی کوه های توروس، تندابها و سیلابهایی را پدید می آورد. از مسکنه، در سوریه، تا انتها در زمین هموار جاری و از این نقطه به بعد در حدود ۷۲۵کیلومتری با سفاین کوچک، در فصول پرآب قابل کشتی رانی است. سپس از سوریه عبور می کند و در جهت جنوب شرقی جریان می یابد و در ابوکمال وارد عراق می شود. پیش از رسیدن به عراق رود خابور به آن می پیوندد. در عراق به موازات رود دجله جاری است و در قُرَنه به دجله می پیوندد. در عراق فرات و دجله را رافدین می خوانند. رود مشترکی که بدین ترتیب پدید می آید، اروندرود نامیده می شود، که از طریق چندین رودشاخه به خلیج فارس می ریزد. سابقاً دجله و فرات مسیری جداگانه را به سوی دریا می پیمودند. فاصلۀ میان این دو رود بین ۳۰ تا ۳۰۰ کیلومتر متغیر است. پس از عبور رود فرات از نواحی کوهستانی، مهم ترین ریزابۀ آن در کرانۀ راست، رود ساجر سوئیس و در کرانۀ چپ رودهای بلیخ و خابور است. مسافرت از طریق این رود تا شهر هیت، در فاصلۀ ۱,۹۰۰کیلومتری، فقط با کشتی های کوچک امکان دارد؛ ولی کشتی های بزرگ تر می توانند تا محل تلاقی این رود با رود دجله پیش بروند. دولت جمهوری ترکیه با ساخت سدهای مختلف در ترکیه و سوریه، میزان آب ورودی از فرات به عراق را شدیداً کاهش داده است. پیامدهای این امر، همراه با افزایش تدریجی نمک در مزارع جنوبی عراق، که کاهش چشمگیر محصولات کشاورزی را درپی داشته، برای کشاورزی عراق فاجعه بار بوده است. اعتمادنداشتن سوریه و عراق به طرح های ترکیه دربارۀ آب رود فرات موجب شده است تا تحلیلگران پیش بینی کنند که جنگ بعدی در خاورمیانه بر سر آب باشد. از نظر تاریخی فرات یکی از مهم ترین رودهای جهان و وادی رافدین (بین فرات و دجله) زادگاه تمدن های باستانی آشور، سومر، و بابل بوده و از قدیم الایام در امر آبیاری بین النهرین اهمیت بسیار داشته و شاهد جنگ ها و خون ریزی های فراوان بوده است. در زمان اشکانیان و ساسانیان رود فرات مرز طبیعی ایران و روم بود.

نقل قول ها

فُرات یکی از دو رود بزرگ منطقهٔ میان رودان (بین النهرین) است که از کوهستان ارمنستان سرچشمه گرفته و به سوی آشور، سوریه، بابل و خلیج فارس روان است. این رود به همراه دجله دو رودی هستند که منطقهٔ میان رودان را مشخص و محدود می کنند. فرات در غرب دجله قرار دارد.
• «ای سوارگان بر شنزارهای سرزمین مِنا/ سواره بمانید و به نشستگان درّه ها و بلندی ها خبر دهید// به زائرانی که سپیده دمان به مانند رود خروشان فرات/ به سوی منا سرازیر می شوند// بگویید :اگر دوست داشتنِ اهل بیت رفض است/ جنّ و انس بدانند که من رافضی هستم.» دیوان الإمام الشافعی، ص۹۳، دار الکتب العربی، بیروت، ۱۴۱۴ ق -> محمد بن ادریس شافعی

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] فُرات (به معنی آب گوارا)، رودخانه ای که از ترکیه سرچشمه می گیرد و پس از گذشتن از سوریه و عراق، به خلیج فارس می ریزد. واقعه کربلا در کنار این رود رخ داده است. در روایات، فضیلت هایی برای این رودخانه بیان شده است.
طول رودخانه فرات تقریبا ۲۹۰۰ کیلومتر است و از مناطق شرقی ترکیه سرچشمه می گیرد، سپس از سوریه و عراق گذر می کند. فرات و دجله تقریباً به موازات همدیگر هستند. این دو رود، در نزدیکی خلیج فارس به هم می پیوندند و از آن پس شط العرب خوانده می شود و پس از اضافه شدن کارون به آن، اروندرود نام گرفته و مرز بین ایران و عراق را تشکیل می دهد. این رود از شهرهای دیر الزور، رقه، المیادین، حدیثه، هیت، رمادی، فلوجه، کوفه و ناصریه می گذرد.
فرات و دجله موجب شده اند در این منطقه، سرزمینی حاصل خیز شکل بگیرد که به بین النهرین مشهور است. این سرزمین از قدیمی ترین مراکز تمدن بشری بوده و در طول تاریخ، تمدن های متعددی در آن رشد و تکوین یافته است؛ برای مثال، بابِل، پایتخت قدیم کشور بابل، در ساحل فرات بنا شده بود.

[ویکی اهل البیت] نام نهری در سرزمین کربلا، که حادثه عاشورا نزدیک آن اتفاق افتاد و امام حسین علیه السلام و یارانش لب تشنه در کنار آب، شهید شدند. از این رو در فرهنگ شیعه نام این نهر یادآور تشنگی ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام و یاران ایشان در روز عاشور است.
فرات شطی است در مغرب کشور عراق و متشکل است از دو شعبه «قره سو» و «مراد چای » که سرچشمه آنها نزدیک رود «ارس » در ارمنستان ترکیه است. موقعی که دو شعبه قره سو و مراد چای به هم می رسند، فرات به دجله نزدیک می شود ولی مجددا دجله متوجه جنوب شرقی شده و فرات به سمت مغرب مایل می شود و سپس در نزدیکی خلیج فارس به رود دجله می پیوندد و از آن پس مجموع این دو رود به نام «شط العرب » خوانده می شود و به خلیج فارس می ریزد.
سرزمینی را که بین دو رود دجله و فرات واقع است «الجزیره » می گویند. طول رودخانه فرات تقریبا 2900 کیلومتر است. جریان فرات در جلگه بین النهرین بسیار ملایم است و دارای بستری عریض می باشد. یگانه عامل حاصلخیزی خاک عراق و جلب جمعیت در جلگه خشک و گرم بین النهرین، دو رود فرات و دجله می باشد. بابل، پایتخت قدیم کشور بابل در ساحل فرات بنا شده بود.
فرات، نهر مقدس و بافضیلتی است که طبق روایات، دو ناودان از بهشت بر آن می ریزد و نهری پربرکت است و کودکی که کامش را با آب فرات بردارند، دوستدار اهل بیت علیهم السلام می شود.
در حدیث است که فرات، مهریه زهراست. مستحب است برای زیارت امام حسین علیه السلام از آب فرات غسل زیارت کنند که موجب آمرزش گناهان است. نوشیدن از آب فرات نیز مطلوب است.
امام صادق علیه السلام به سلیمان بن هارون فرمود: «ما اظن احدا یحنک بماء الفرات الا احبنا اهل البیت ». و نیز فرمود: «من شرب من ماء الفرات و حنک به فانه یحبنا اهل البیت »، هر کس از آب فرات بنوشد و کام را با آن بردارد، او دوستدار ما خاندان خواهد بود. در حدیث، از فرات به عنوان نهر مؤمن و نیز نهر بهشتی یاد شده است: «نهران مؤمنان و نهران کافران، فالمؤمنان: الفرات و نیل مصر...» «اربعة انهار من الجنة: الفرات...».
«فرات » یادآور عظیمترین حماسه خونین و ماندگارترین صحنه وفا و صبر است. شیر مردان عاشورایی در کربلا، در محرم سال 61 هجری توسط نیروهای «ابن زیاد» در محاصره قرار گرفتند و آب به روی اردوگاه امام حسین علیه السلام و اطفال و خیمه ها بسته شد.
سپاه دشمن می خواست با قرار دادن حسین علیه السلام در مضیقه بی آبی، او را به تسلیم وادارد اما آن حضرت مرگ شرافتمندانه و تشنه کامانه را برگزید.

[ویکی الکتاب] معنی فُرَاتٌ: گوارا (اگر در مورد آب به کار رود منظور آبی بسیار خوش طعم می باشدیا آبی است که سوز عطش را میشکند ، و یا آبی است که خنک باشد . )
ریشه کلمه:
فرت (۳ بار)

«فرات» به معنای خوش طعم و خوشگوار است و به گفته «لسان العرب»، آبی است که در نهایت «عذوبت» (پاکیزگی و گوارایی) باشد.
. در «عذب» گذشت که عذب به معنی گوارا و فرات به معنی بسیار گوارا است در جوامع‏الجامع آن را البالغ فی العذوبة و در تفسیر جلالین شدید العذوبة گفته است این لفظ سه بار در قرآن آمده است: . . . یعنی او کسی است که دو دریا را به هم آمیخت این سخت گوارا و این شور و تلخ است.

[ویکی فقه] فرات (ابهام زدایی). فرات ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • آب فرات، آب نهر معروف در عراق• فرات بن ابراهیم کوفی، از شخصیت های دوران غیبت صغری• تفسیر فرات کوفی، تفسیری روایی به عربی از ابوالقاسم فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی، محدّث و مفسر شیعی (زنده در ۳۰۷)
...

پیشنهاد کاربران

اسم قشنگیه
هرکجایی که میخواد باشه
من دخترم اسمم فرات هست، خیلیم دوسش دارم،
درضمن" فرات" هم اسم دختر و هم پسره، مثل ایمان، نسیم، میعاد. . .

من درباره ی معنا ( چم ) واژه ی فرات چیزی نمیدانم اما با اطمینان میتوانم بگویم که این نام همانند نام دجله ( تیگرا _تیگره ) نامی غیر عربی میباشد_باتوجه به حضور و زیست اقام غیر عرب مانند ( اشوریان_ بابلیان _ سریانی ها _ ایرانیان _ نبطیان _ رومیان ) در کنار یا نزدیکی این رود بزرگ _کارشناسان باید توجه کنند که پس از سلطه اعراب بر این منطقه بسیاری از نامها معرب گشتند و یا برایشان ریشه جعلی عربی ساخته شد ( که متاسفانه در این کار برخی پیشینیان خود باخته ما که برایشان پذیرش اسلام بزرگ و متعالی با عرب زدگی و معرب شدن یکی پنداشته شد و امر بر انان مشتبه شد در این کار با اعراب نو رسیده همکار و هماهنگ گشتند )

Euphrates

در پهلوی " هوفراتو " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

وَهروت و اَرنگ همان رودهای فرات و دجله هستند
وَهروت و اَرنگ همان رودهای فرات و دجله هستند
ایرانشناسان در گذشته بدون بررسی تطبیقی درست رودهای وهروت و ارنگ کتب پهلوی با فرات و دجله غالباً این دو رود را با رودهای سیحون و جیحون مرزهای امپراطوری ساسانی تطبیق نموده اند, در صورتی که بررسی دقیق مفاهیم نام این رودها و توضیح کتاب پهلوی بندهش به وضوح حاکی از این همانی وهروت و ارنگ با فرات و دجله است

در ولایت مرکز حکومتی امپراطوری ساسانی دو رود فرات و دجله جاری بوده است که کتب پهلوی از اینان تحت نام وهروت و ارنگ ( رنگها ) نامبرده است ولی ایرانشناسان در تعیین محل وهروت ( رود نیک و دارای آب صاف ) و اَرنگ ( یعنی آب سیلابی ) با هم اختلاف دارند گروهی به سمت سیحون و جیحون و گروهی به سمت سند و هیرمند و گروهی به سمت ولگا و گروهی به سمت ارس و سر انجام دارمستتر به سمت دجله متوجه شده است. از این میان طرفداران سیحون ( سیر دریا ) و جیحون ( آمودریا ) بودن وهروت و ارنگ بیشتر هستند گرچه مندرجات کتب پهلوی به وضوح بیشتر اشاره به فُرات و دِجله دارند.

فرات در واقعه عاشورا

واقعه عاشورا در حاشیه یکی از نهرهای منشعب شده از رودخانه فرات رخ داده است. امام حسین ( ع ) و یارانش درکربلا ، درمحرم سال 61 هجری قمری توسط نیروهای عبیدالله بن زیاددرمحاصره قرارگرفتند. آنان آب را به روی اردوگاه امام حسین ( ع ) و اطفال و خیمه ها بستند. سپاه دشمن می خواست با قرار دادن سپاه امام حسین ( ع ) در مضیقه بی آبی، او را به تسلیم وادارد؛ اما امام حسین ( ع ) تسلیم نشد.
عباس بن علی ( ع ) که برای آوردن آب برای کودکان تشنه رفته بود، در کنار شریعه فرات دستانش قطع شد و به شهادت رسید .
در فرهنگ شیعه ، آب فرات همچون خاک کربلا ، نمادی از حادثه عاشورا به شمار می آید؛ از این رو برداشتن کام نوزاد با آب فرات یاتربت حسینی ، از روی تبرک رواج دارد.

فُرات : فرات اسم پسرانه است، معنی فرات: ( عربی ) خوش ترین آب، آب شیرین، آب بسیار گوارا، آبی که از فرط گوارایی عطش را بشکند.

فُراتِه: اسم دخترانه است
فُراتِه: 1 - حلوایی که از آب انگور و نشاسته و آرد گندم و مغز بادام و گردو درست کنند، باسلق؛ 2 - ( به ترکی ) باسدُق.
فَراتین: اسم دخترانه است .
فَراتین: ( دساتیر ) سخن و گفتار آسمانی. [از برساخته ی فرقه ی آذر کیوان ( دساتیر ) ].


فرات
سرچشمه فرات در منطقه نفوذ مدیا ( ماد ) یعنی ایرانیان بوده است و مادها کردهای امروزی اند ودو زبان کردی وفارسی یک ریشه اند وفرات هم یکی از همین نامهای کردی است وهمان فرهاد است و از دوبخش فره ( فراوان ) و هاد یا هات ( امدن. نازل شدن ) تشکیل شده
در زبان کردی هنگام هنگام اداکردن فرهاد، ه، حذف میشود و فراد بزبان میاورند
وهمانطور که عرض کردم فراد همان فرات است وبه معنای نازل شدن فراوانی، نعمت، خوش یمنی است
درضمن در مناطق کردنشین ( ایرانی ) ترکیه و حتی ترکها به ان فرات ( با فتحه ) میگویند وعربها به ان فورات میگویند

نام رودی در عراق، آب خوش، آب شیرین

فرات : آب شیرین ، آب گوارا ، آبی که از فرط گوارایی عطش را بشکند.

آب شیرین اسم پسرم فرات هست خیلی عاشقشم

فرات=فُر آت= پُرآب

فُرات ( به معنی آب گوارا است.
فرات : فرات نام رودخانه است . طول رود فرات تقریبا ۲۹۰۰ کیلومتر است و ازترکیه سرچشمه می گیردوپس ازگذشتن ازسوریه وعراق ، به خلیج فارس می ریزد. واقعه کربلا درکناراین رودرخ داده است.
فرات ودجله تقریبا به موازات همدیگرهستند. این دو رود، در نزدیکی خلیج فارس به هم می پیوندند و از آن پس شط العرب خوانده می شوند و پس از اضافه شدن کارون به آن، اروندرود نام گرفته که مرز بین ایران و عراق را تشکیل می دهد. این رود از شهرهای دیر الزور، رقه، المیادین، حدیثه، هیت، رمادی، فلوجه، کوفه و ناصریه می گذرد.
فرات و دجله موجب شده اند در این منطقه، سرزمینی حاصل خیز شکل بگیرد که به بین النهرین مشهور است. این سرزمین از قدیمی ترین مراکز تمدن بشری بوده و در طول تاریخ، تمدن های متعددی در آن رشد و تکوین یافته است؛ برای مثال، بابِل، پایتخت قدیم کشور بابل، در ساحل فرات بنا شده بود.



کلمات دیگر: