کلمه جو
صفحه اصلی

تضایف

فرهنگ فارسی

تنگ شدن رودبار .

لغت نامه دهخدا

تضایف. [ ت َ ی ُ ] ( ع مص ) تنگ شدن رودبار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): اذا تضایفن علیه انسلا؛ ای اذا صرن قریباً منه الی جنبه. ( اقرب الموارد ). || از دو جانب آمدن قوم رودبار را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || از دو جانب آمدن سگان شکار را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح فلسفه ) بودن دو چیز چنانکه تعقل یکی از آن دو جز بقیاس با دیگران ممکن نباشد. ( کشاف از مطول ). و گفته اند بودن دو چیز چنانکه تعلق یکی از آن دو سبب تعلق دیگری بدو باشد مانند ابوّت و نبوّت. ( از تعریفات جرجانی ). و رجوع به اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 58 شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تضایف در لغت مصدر باب تفاعل و به معنای "تنگ شدن"، "کنار هم آمدن"، "ضیق شدن" و مانند آن است.
در اصطلاح فلاسفه ، یکی از اقسام تقابل است که بین دو امر وجودی برقرار است و در تعریف آن گفته اند: "متضایفان دو امر وجودی هستند که تعقل هر یک از آنها بدون تعقل دیگری امکان پذیر نیست" این که گفته شده است "دو امر وجودی هستند"، به خاطر خارج کردن تقابل " تناقض " و "عدم و ملکه" از حیطۀ تعریف است؛ چون تناقص و عدم و ملکه بین یک امر موجود و یک امر معدوم برقرار است. با قید "تعقل هر یک از آنها بدون تعقل دیگری امکان پذیر نیست» قسم دیگر تقابل، یعنی تقابل "تضاد"، از دائرۀ تعریف خارج می شود؛ چون در تضاد ، تعقل هر کدام از متقابلان بدون تعقل دیگری امکان پذیر است. مثلا تعقل سفیدی و سیاهی بر یکدیگر متوقف نیستند و این اختصاص به متضایفان دارد. زیرا متضایفان مبتنی بر نسبت متکرری هستند که هر یک از آن دو نسبت، همراه با دیگری قابل تصور است؛ مثل دو صفت "بالا" و "پایین" که دو وصف متضایف اند و نسبت به یکدیگر معنا پیدا می کنند و هیچکدام بدون دیگری قابل فرض نیست یا نسبت "برادری" در مورد شخصی که به آن متصف می شود بدون وجود برادر دیگر معنا ندارد.
برخی احکام تضایف
از جمله احکام تضایف آن است که دو امر متضایف در وجود و عدم، و قوه و فعل همتای یکدیگرند؛ یعنی اگر یکی از آن دو موجود باشد طرف دیگر نیز قطعا موجود خواهد بود و اگر یکی از آنها معدوم باشد دیگری نیز معدوم می باشد. همچنین اگر یکی از آنها بالقوه باشد طرف دیگر هم بالقوه و اگر بالفعل باشد طرف دیگر نیز بالفعل است. لازمۀ سخن فوق این است که دو امر متضایف همیشه همراه یکدیگرند. نه در ذهن و نه در خارج، هیچکدام بر دیگری پیشی نمی گیرد و به عبارتی، متضایفان از نظر وجود ذهنی و وجود خارجی همتای یکدیگرند. چنانچه یکی از آن دو، موجود ذهنی باشد طرف مقابل هم موجود ذهنی و اگر یکی از آنها موجود خارجی باشد طرف مقابل آن نیز موجود خارجی خواهد بود.
اشکال و جواب
ممکن است اشکال شود که این قید برای متضایفین که «ارتفاع دو امر متضایف محال است»، صحت ندارد. زیرا ما مواردی می یابیم که ارتفاع دو امر متضایف هم محال است مثلا: علت و معلول، دو امر متضایف اند. در عین حال هر موجودی که فرض شود از یکی از این دو (علت یا معلول) خارج نیست، یا خالق و مخلوق که دو امر متضایف هستند و طبق این ادعا باید در این موارد، متضایفین مانند نقیضین باشند که اجتماع و ارتفاعشان با هم محال است. در جواب گفته می شود: در مواردی مانند علت و معلول، یا خالق و مخلوق، اگر می بینیم ارتفاعشان محال است این به خاطر متضایف بودن این دو نیست بلکه به خاطر برهان عقلی ای است که بر این مطلب اقامه شده که موجودات یا علت اند یا معلول ، نیز موجودات یا خالق اند یا مخلوق و همچنین در موارد دیگر نیز چنین است. اما صرف نظر از برهان عقلی، دو امر متضایف، ارتفاعشان ممکن است. مانند سنگ که نه پدر و نه پسر است یا واجب الوجود که نه فوق و نه تحت است. حاصل آنکه محال بودن ارتفاع دو امر متضایف در برخی از مثال ها و نمونه های جزئی مانند علت و معلول، خالق و مخلوق و... به خاطر متضایف بودن نیست بلکه به خاطر خصوصیتی است که در آن موارد وجود دارد؛ یعنی به خاطر برهان عقلی ای است که بر آن مطلب اقامه شده است. پس دو امر متضایف فی حد نفسه و صرف نظر از هر گونه برهان ، ارتفاعشان جایز و ممکن است.

پیشنهاد کاربران

تضایف بمعنی اضافه شدن یک نسبت به دو چیز که شرط بقای تناسب آنهاست. مثل اخوت ( نسبت برادری بین دو نفر )


کلمات دیگر: