تناقض . [ ت َق ُ ] (ع مص ) عهد شکستن . || باز کردن بنا و تاب رسن و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ضد یکدیگر شدن . (زوزنی )(از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). || (اصطلاح منطقی ) اختلاف دو قضیه است به حسب ایجاب و سلب چنانکه به اقتضای ذاتی صدق یکی مستلزم کذب دیگری گردد. مانند: زید انسان است . زید انسان نیست . (از تعریفات جرجانی ). دو قضیه ٔ متناقض باید در کیف یعنی ایجاب و سلب مختلف باشند و در کم نیز اختلاف آن دو با یکدیگر، اگر قضیه محصوره باشد شرط است یعنی در کلیت و جزئیت .و در هشت امر نیز وحدت دو قضیه شرط است : موضوع ، محمول ، مکان ، شرط، اضافه ، جزء و کل ، قوه و فعل ، زمان :
در تناقض هشت وحدت شرط دان
وحدت موضوع و محمول و مکان
وحدت شرط و اضافه جزء و کل
قوه و فعل است در آخر زمان .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
و صاحب اساس الاقتباس آرد: و تناقض اختلاف دو قضیه باشد در کیفیت ، اما بر وجهی که لذاته اقتضاء آن کند که یکی از آن دو قضیه بعینه یا لابعینه صادق بود، و دیگر کاذب . و اختلاف کیفیت ، گاه بود که اقتضاء اقسام صدق و کذب نکند چنانکه گویند: انسان کاتب است - انسان کاتب نیست و گاه بود که اقتضاء اقتسام صدق و کذب کند، اما آن اقتضاء لذاته نبود، بلکه بسبب امری دیگر بود. چنانکه گوید: زید ناطق است ، زید انسان نیست . چه این اقتسام از جهت تساوی دلالت انسان و ناطق است ، نه از جهت اختلاف سلب و ایجاب لذاته . اما چون گویند:
زید انسان است - زید انسان نیست ، بهمه حال این اختلاف اقتضاء امتناع اجتماع هر دو قضیه کند بر صدق و کذب و مراد از اختلافی که در تناقض افتد این است . و اما تعیین و لاتعیین طرف صدق و کذب به اعتبار مواد باشد، چه در ماده ٔ وجوب و امتناع همیشه صدق در جانب ایجاب بعینه ، یا در طرف سلب بعینه بود، مثالش : زید انسان است - زید انسان نیست ، و این ماده ٔ وجوب است . و همیشه موجبه صادق بود، و سالبه کاذب . و همچنین زید حجر است - زید حجر نیست ، و این ماده ٔ امتناع بود و برعکس اول باشد. و در ماده ٔ ممکن اگر زمانی اعتبار کنند که یکی از دو طرف سلب و ایجاب حاصل آمده باشد، مانند ماضی و حال ، همیشه صدق در یک طرف حاصل بود،چنانکه زید دی کتاب کرد -زید دی کتاب نکرد، و اما در زمان مستقل که هنوز یکی از دو طرف حاصل نیامده باشد و هریکی ممکن بود، از دو لابعینه صادق بود، و دیگر کاذب : این است معرفت معانی این قضایا برحسب اصطلاح . واز همه مهمتر معرفت تناقض بود در علوم و محاورات ازاعتبارش گزیر نبود گوئیم : در قضایاء شخصی چون شرایطتقابل رعایت کنند تناقض حاصل شود، چه اگر در زمانی معین گویند:
زید کاتب است - زید کاتب نیست ، این دو قضیه متناقض بود و به شرطی دیگر حاجت نبود. و درمهملات تناقض واقع نبود، چه مهمله در قوت جزوی است ودو جزوی مختلف در کیفیت ممکن بود بر صدق جمع آیند، چنانکه در ماده ٔ امکان گویی : بعضی انسان کاتب است - و بعضی کاتب نیست ، پس مهملات نیز ممکن نبود که بر صدق جمع آیند.
و اما در محصورات اگر دو کلی بگیرند، یکی سالب و دیگر موجب و در مواد اعتبار کنند، کلی موجب در ماده وجوب صادق و درماده ٔ امتناع کاذب بود، و کلی ممتنع برعکس ، اما در ماده ٔ امکان هر دو کاذب باشند، مثالش : همه ٔ انسان حیوان است - هیچ انسان حیوان نیست . همه انسان کاتب است - هیچ انسان کاتب نیست . همه انسان حجر است - هیچ انسان حجر نیست . و اگر دو جزوی بگیرند هم از این امثله ، جزوی موجب در ماده ٔ وجوب صادق بود، و در ماده ٔ امتناع کاذب . و جزوی سالب برعکس . اما در ماده ٔ امکان هر دو صادق باشند، چنانکه گفتیم ، پس نه دو کلی متناقض بود و نه دو جزوی . اما چون یکی کلی بود و یکی جزوی در همه ٔ مواد اقتسام صدق و کذب کنند. پس شرایط تناقض بعینها شرایط تقابل باشد، بازیادت یک شرط و آن اختلاف در کمیت بود. و از اینجا معلوم شود که موجبه ٔ کلی
نقیض سالبه ٔ جزوی باشد، و سالبه ٔ کلی نقیض موجبه ٔ جزوی . و از این لوح احوال قضایاء محصوره که شرح داده آمد در نظر آید. و در شرطیات چون اتفاق مقدم و تالی و اختلاف سلب و ایجاب هم بر این قاعده بعینه رعایت کنند، حال تقابل و تداخل و تضادو تناقض معلوم شود. و هم بر این نسق بود بی هیچ تفاوت بشرط آنکه در متصله اگر موجبه اتفاقی بود سالبه سلب اتفاق کند، و اگر لزومی بود سالبه سلب لزوم کند. ودر منفصله هر عناد که موجبه اثبات کند سالبه همان عناد را سلب کند بعینه . و ایراد امثله تطویل بی طائل باشد و با تمهید این قواعد به آسانی میسر... لوح احوال قضایاء محصوره . (اساس الاقتباس چ مدرس رضوی صص
98 -
100)
: اگر آن را خلافی روا دارم به تناقض قول ... منسوب گردم . (کلیله و دمنه ).
قول و فعل بی تناقض بایدت
تا قبول اندر زمان پیش آیدت .
مولوی .
-
تناقض موجهات ؛ مراد آن است که میان دو قضیه از لحاظ جهت آن دو یعنی امکان و ضرورت و دوام آنها تناقض م
وجود باشد. شرایط تناقض در این مورد نیز معتبر است و برای تفصیل و آگاهی بیشتر رجوع به اساس الاقتباس ص
154 و تقابل و تناقض در همین لغت نامه شود.