wikifeqh: موضوع اجتماع نمی کنند، هر چند ارتفاع هر دو محال نیست.
) مختلف باشند، " ضد " محسوب می شوند، مانند. قضیه " هر انسانی متفکر است " که ضد قضیه " هیچ انسانی متفکر نیست " می باشد.
از تضاد، در بسیاری از مباحث اصول سخن به میان آمده است، مانند مبحث تنافی و تعارض ادله، زیرا تنافی بین دو دلیل یا به صورت تناقض است یا به صورت تضاد. در جایی که مدلول دو دلیل دو حکم متفاوت باشد، تنافی به صورت تضاد نشان داده می شود، زیرا احکام شرعی با یکدیگر تضاد دارند. بنا بر این، اگر مدلول دلیلی وجوب نماز جمعه و مدلول دلیل دیگر حرمت آن باشد، تعارض این دو، به صورت تضاد است.
wikifeqh:
قیاس روی می آورند، چنانکه در مذهب احمد بن حنبل دیده می شود. کسانی که منبع بودن عقل ظنی در قالب قیاس و استحسان را می پذیرند، برای آن ضوابط و شروطی قرار داده اند تا سر از هواپرستی و بازیگری با احکام درنیاورد، بلکه قابل
استدلال و مناقشه باشد. ثانیاً: تقابل ثابت و متغیر، به تقابل وحی و عقل باز نمی گردد، چون وحی الهی که در قالب قرآن و سنت است، گاه احکام را در قالبی
کلی و با عنوانی جامع آورده است که تطبیق آن در هر زمانی متغیر و مختلف است، مثلاً آیه: عاشروهن بالمعروف، و آیه:امساک بمعروف او تسریح باحسان، به مردان دستور رفتاری نیکو با زنان در محیط خانواده و حتی هنگام جدایی می دهد، و مصداق رفتار نیکو در هر زمانی به حسب موقعیت و دارایی و توانایی مرد و زن، مختلف و متغیر است. این اختلاف و تغیر، برآمده از درون همان دستور کلی است و با وحدت حکم و عنوان موضوع منافات ندارد.ثالثاً: گاه اختلاف فقها برآمده از فهم آن ها از شریعت و نحوه به کارگیری قواعد و مبانی استنباطی است. این اختلاف نیز همواره به معنای دخالت عقل در محدوده شرع و موضع گیری عقل در برابر شرع نیست، مثل اختلاف فقها در عمل به خبر واحد، که مبنای اختلاف آن ها در برخی آرای فقهی است.و رابعاً: اختلاف نظرات فقها گاه در همان محدوده به اصطلاح ثابت شرع است و ربطی به متغیرات ندارد، مثل اختلاف در اصل وجود سنت نبوی که به اختلاف در ثبوت وحی بازگشت دارد، بدین معنا که سنت نبوی ریشه در وحی و تعلیم خداوند به پیامبرش دارد و تنها الفاظ سنت از خود پیامبر است، ولی قرآن لفظ و معنایش از خداست.در مجموع باید گفت نویسنده عنوان مناسبی برای بحث قرار نداده و در ریشه یابی اختلافات فقهی، صحیح و سقیم را به هم بافته است.در تضاد مورد بحث، تمایز دیگری نیز بین شرایط واقعی و شرایط آرمانی وجود دارد، فقه اسلام، حداقل در شکل سنتی خود، هیچ تردیدی نداشت که شریعت تنها قانون جامع و یکسان رفتار است که خداوند برای تمام انسان های روی زمین مقرر داشته است، اما فکر انسانی در تلاش برای درک و فهم این قانون آرمانی جایزالخطا و ناقص بود و اختلاف نتایج اندیشه های فقهی درباره مضامین شریعت، به ناچار امری بدیهی تلقی گردید. (تعبیر نویسنده نشان می دهد که در اینجا دلیل عقل را به عنوان ابزاری برای کشف مقصود شارع در متن شریعت لحاظ کرده است، ولی چنان که پیشتر نیز گفتیم، دلیل عقل در این مجال نیز تحت ضوابط معیّنی کاربرد دارد و هر فهمی نمی تواند فهم فقهی استاندارد و قابل قبول باشد، گرچه در درون فهم های فقهیِ استاندارد و قابل قبول، که با رعایت قواعد اصولی و اجتهادی صحیح شکل می گیرد، اختلاف و تکثر پذیرفته شده است.)اگر بخواهیم نمونه ای از فهم های غیرقابل قبول برای فقها را مثال بزنیم، باید از برخی نظرات عجیب و غریب ابن تیمیه یاد کنیم که در زمان خودش مورد انکار فقهای همه مذاهب چهارگانه قرار گرفت و حکم به حبس و تعزیر او کردند.
نظریه سیاسی اسلام
نظریه سیاسی اسلام نیز تقریباً به همین ترتیب بر آرمان جامعه جهانی اسلامی یا امت تحت رهبری حاکم یا خلیفه واحد مبتنی است، در حالی که از نظر واقعیت تاریخی، اسلام به چندین دولت مستقل سیاسی تقسیم شده است. (یعنی از یک سو باید امت واحد داشته باشیم، ولی از سوی دیگر کشورهای اسلامی جدا از هم داریم که حکومت ها و دولت های مستقل و نظام های سیاسی متفاوت از هم دارند.توجیه این نحوه تکثر و تباعد مسلمانان از هم، البته سابقه تاریخی دارد و به آسانی قابل تحلیل و بررسی است و سرنوشت امت اسلامی در اختلافات درون دینی و تجزیه به گروه های مختلف، چیزی جدای از سرنوشت امت های سابق و پیروان انبیای گذشته نبوده و نیست. پس باید گفت این فاصله زیاد از آرمان جامعه جهانی اسلامی تا واقعیت موجود در زمان ما، نتیجه اختلاف واقع میان مذاهب اسلامی است، چنانکه پدید آمدن مرزهای جغرافیایی و کشورهای مستقل از هم، نتیجه برخورد نظام های سیاسی و دخالت قدرت های سلطه جویی چون امپراطوری انگلستان در طی چند قرن گذشته بوده است.ولی جالب آن است که توده های مسلمانان در همه این کشورها، به رغم همه توطئه های داخلی و خارجی در جهت تحکیم اختلاف، خود را امت واحد قلمداد می کنند، و تجلی آن در اجتماع سالیانه حجاج در مکه بسی مشهود است.بنابراین مسئله پراکندگی مسلمانان در کشورهای مختلف، نتیجه مستقیم اختلافات فقهی و اختلاف فهم و درک از شریعت و لازمه به میدان آمدن عقلِ تکثرآفرین در برابر شرعِ وحدت طلب نیست، ولذا در کشور شیعی مذهبی مثل ایران، میلیون ها سنی، و در کشور سعودی، میلیون ها شیعی، و در عراق و کویت و بحرین اقلیت سنی، حاکمیت بر اکثریت شیعه را داشته است و در لبنان مسلمانان و مسیحیان و فرقه های به ظاهر اسلامی، مثل دروز، در کنار هم بوده اند. مسلماً این سرنوشت سیاسی را نظریات دینی رقم نزده است.از نظر ما بسی روشن است که اختلافات فقهی قابل قبول که صاحب شریعت آن را می پذیرد و خود پیامبر اسلام (ص) در میان اصحابش آن را پذیرفته بود، هیچ ضرری به وحدت امت اسلام نمی زند، وگرنه باید بگوییم امت واحد یعنی امتی که همه دانشمندانش یک جور می اندیشند و هیچ فکری و فهمی متفاوت از هم ندارند، که بالضروره باطل است. پس باز هم باید گفت نویسنده، فهم دینی و فقهی استاندارد و قابل قبول را، از فهم غیراستاندارد و غیرقابل قبول تفکیک نکرده است و گویا هر فهمی را نظیر فهم دیگر در استناد به شریعت و دین می داند و همین ریشه بدفهمی خودش در تحلیل مسائل شده است.)
پدیده وحدت
پدیده وحدت و اختلاف در نظریات فقهی، که در حقیقت از جست وجو به منظور کشف حقوق آرمانی شریعت ناشی شده است، درست در قلب فقه اسلام جای دارد. یک ضرب المثل قدیم عربی می گوید: «کسی که از اختلاف میان نظریه ها (ی فقهی) آگاه نباشد، رایحه فقه را استشمام نکرده است». («من لا یعرف الاختلاف لم یشمّ رائحة الفقهـا». کلمه «فقه» به معانی مختلف استعمال می شود. در این تعبیر، فقه به معنای علمِ برآمده از ادله و اقوال فقهاست، و البته دانستن موارد اختلاف فقها و ادله آن ها عمده فقه است، ولی این مطلب اختصاصی به این شاخه از علوم ندارد. در علم حقوق، آرا و مستندات حقوقی قضات، و در روان شناسی و جامعه شناسی و دیگر علوم انسانی، نظریه پردازی و توجیهات علمی هر نظریه و تفاوت های این نظریات با هم، محتوا و مواد علوم را تشکیل می دهد و حتی در علوم طبیعی نیز آنچه دستاورد بشر است، مجموعه دریافت ها و تجربیات و حدس های علمی و توجیهات علمی هر نظریه براساس آزمون های مناسب است. پس همه علوم بشری مجموعه ای از اقوال و ادله است، و متخصص در آن علم کسی است که تفاوت این اقوال و موارد اختلاف آن ها را بداند. علم فقه نیز گرچه به لحاظ منابع نقلی اش مثل کتاب و سنت، وحیانی است، ولی به لحاظ انعکاس تلاش فقها در فهم از این نصوص، علمی بشری می تواند خوانده شود و احتمال صواب و خطا در آن از نظر مطابقت با واقع، مانند احتمال صواب و خطا در دیگر علوم استدلالی است، و اعتبار اقوال فقها به لحاظ توجیه پذیر بودن و مستند بودن به ادله قابل قبول در علم فقه، مانند اعتبار اقوال دیگر متخصصین در مثل علم روان شناسی، یا جامعه شناسی، یا طب و فیزیک است. ازاین رو مهم در شناخت موارد اختلاف، شناخت اقوال معتبر از غیرمعتبر و نظریات اجتهادی و استاندارد از غیر آنهاست، چرا که اجتهاد در هر علمی به تناسب آن علم راه دارد و اختلاف نظرات اجتهادی نیز پذیرفته شده و موجب تضارب آرا و افکار، و در نهایت پیشرفت و تکامل آن علم توسط بشر است). اختلاف در نظریات فقهی اهل سنت، در وجود چهار مذهب مختلف و به عبارتی در چهار تفسیر متفاوت از شریعت، تبلور یافته است. (بهتر است به جای «تبلور یافته است»، که نوعی حرکت قهری را تداعی می کند، بگوییم «رسمیت یافته است» که حکایت گر وجود یک عامل خارجی در حصر مذاهب فقهی در چهار مذهب معیّن و ترک دیگر دیدگاه های اجتهادی، و در نهایت انسداد باب اجتهاد بوده است.) این مذاهب در اصل از طریق پیروی شخصیِ گروه هایی از فقها، از فقیه مؤسس آن مذهب به وجود آمدند و نام مذاهب حنفی ، مالکی، شافعی و حنبلی، از نام مؤسسین آن ها گرفته شد، اما هر مذهب از لحاظ خاستگاه، شرایط ویژه ای برای خود داشت.
پدیده تمذهب
...
wikifeqh:
تعریف برای واژه تضاد ذکر شده است:
← تعریف اول
مقصود از تضاد آن نیست که دو مفهوم ، یک مفهوم نمی شود و بر یکدیگر صدق نمی کنند. زیرا هر مفهومی با مفهوم دیگر، چنین رابطه ای را دارد پس همه مفاهیم باید با یکدیگر متضاد باشند. همچنین مقصود این نیست که دو
نوع تام، با یک وجود، موجود نمی شوند. زیرا هیچ گاه، دو نوع تام، بر یکدیگر صدق نمی کنند. بلکه تضاد در جائی است که دو امر وجودی به گونه ای باشند که هر کدام با ماهیتش، دیگری را طرد کند و از اجتماع با آن گریزان باشد.
دو ایراد و جواب
...
wikifeqh:
فلسفه بوده و از اقسام تقابل می باشد.
در تاریخ منطق ، نخستین بار
ارسطو تضاد را به عنوان اصطلاح، تعریف و تبیین کرد. او در آثار منطقی و فلسفی اش آرای خود را در باره تضاد و ویژگی های آن مطرح کرد. این آرا سرآغاز ملاحظات و مداقه های منطق دانان و
فلاسفه بعد از او شد.
انواع تضاد
در آثار منطقی ارسطو، و به پیروی از او در آثار فلاسفه و منطق دانان
مسلمان ، تضاد بر دو گونه است: تضاد در مفاهیم (بسایط یا مفردات) و تضاد در قضایا . تضاد در مفاهیم را «تقابل به تضاد» و تضاد در قضایا را «تقابل تضاد» نیز نامیده اند.
← اهمیت تضاد در مفاهیم
ارسطو در کتاب
مقولات تضاد در مفاهیم را از اقسام تقابل و قسیم تقابل سلب و ایجاب ، تقابل
تضایف و تقابل ملکه و عدم دانسته است. به گفته وی، در تقابل تضایف
ماهیت هر یک از دو طرف تضایف با قیاس به دیگری شناخته می شود، مانند علم و معلوم که ماهیت هر کدام با توجه به دیگری آشکار می شود، اما در تقابل تضاد برای شناخت ماهیت هر یک از دو طرف تضاد به شناخت طرف مقابل نیازی نیست.
← ارسطو
...