[ویکی فقه] پسر (قرآن). پسر یعنی فرزند ذکور انسان یا کودک مذکر.
پسر واژه ای فارسی به معنای فرزند ذکور انسان، کودک و نوجوان از جنس مذکر است. نزدیک ترین معادل عربی آن «ابن» است که با اَبْناء، بَنون و بَنین جمع بسته می شود. برخی از لغویان «ابن» را از ریشه «ب ـ ن ـ و» و برخی دیگر آن را از ریشه «ب ـ ن ـ ی» که به معنای ساختن است دانسته اند ؛ و از آن رو به پسر ابن گفته شده که وی ساخته پدر است، چنان که به ساختمان که ساخته بنّاست، بِنا گفته می شود، از این رو به هر کس یا هر چیز که در ساختن شخصیت فردی مؤثر باشد یا با آن اختصاص یا همراهی داشته باشد، «ابن» گویند؛ مانند اطلاق «
ابن السبیل » بر افراد در راه مانده، یا «ابن العلم» بر تربیت شدگان علمی یا «ابن الحرب» بر جنگاوران و جنگجویان دائمی. پسر در
قرآن با واژگان مختلفی مطرح شده است؛ از جمله:۱. واژه «ابن» و مشتقات آن که بیش از ۱۲۰ بار آمده است. البته در برخی آیات مراد از این واژه، قوم و نسل است؛ مانند «بنی اسرائیل» در آیاتی مانند ۷۸ مائده . این اطلاق بدان جهت است که آنان از نسل فرزندان اسرائیل (
یعقوب علیه السّلام) بودند و در شماری از آیات مراد فرزند است، اعم از پسر و دختر؛ مانند «یـبَنی ءادَمَ» و «نَحنُ اَبنـؤُا اللّهِ»، با این همه، در آیات بسیاری، مراد فرزندان ذکور انسان است؛ مانند «اِنَّ ابنَکَ سَرَقَ» ؛ «یـبُنیّ» ؛ «اَصطَفَی البَناتِ عَلَی البَنین» ؛ همچنین واژه ابن گاه بر نوادگان هم اطلاق شده است ؛ مانند «تَعالَوا نَدعُ اَبناءَنا و اَبناءَکُم». ۲. «غلام» از ریشه «غَلُمَ» که بر نوجوانانی اطلاق می شود که شارب آنها روییده باشد. برخی بر آن اند که غلام به افراد ذکور از هنگام تولد تا ابتدای سن پیری گفته می شود. این واژه به اشکال گوناگون ۱۲ بار در قرآن به کار رفته است؛ مانند «اَنّی یَکونُ لی غُلـمٌ» ؛ «لِغُلـمَینِ یَتیمَینِ» ؛ «و یَطوفُ عَلَیهِم غِلمانٌ». در برخی آیات نیز از پسر با واژه های عامی همچون «ذَکَر:» «و لَیسَ الذَّکَرُ کالاُنثی» و «وِلْدان:» «وِلدانٌ مُخَلَّدون» یاد شده است، افزون بر این، قرآن کریم از برخی پسران پیامبران
الهی و افراد دیگر، سخن به میان آورده و به گوشه هایی از سرگذشت زندگی آنان که مایه
عبرت انسانهاست اشاره کرده است. از این میان می توان به این موارد اشاره کرد:۱. سرگذشت پسران آدم و کشته شدن یکی از آنان به دست دیگری. ۲. پیوستن پسر نوح علیه السّلام به کافران و خودداری او از پذیرش دعوت پدر. ۳. پسردار شدن اعجازگونه
حضرت ابراهیم علیه السّلام و
حضرت زکریا با وجود پیر بودن این دو
پیامبر الهی و
عقیم بودن همسرانشان. ۴. اعطای پسری به
داود به نام سلیمان. ۵. افکنده شدن یکی از پسرانِ
حضرت یعقوب علیه السّلام در چاه به دست برادران خود و چگونگی روبه رو شدن آنان با پدرشان. ۶. تولد اعجازگونه پسری برای
حضرت مریم به نام عیسی علیه السّلام بدون داشتن پدر. ۷. توصیه های حکیمانه
لقمان به پسر خویش. ۸. کشته شدن پسری که
حیات او باعث گمراهی
والدین می شد به دست حضرت خضر. ۹. کشته شدن پسران
بنی اسرائیل به دست
فرعون . ۱۰. پسران ولیدبن مغیره که همواره در حضور و خدمت وی بودند. همچنین قرآن به مباحثی دیگر درباره پسر پرداخته است؛ از جمله نگرش اعراب عصر جاهلیت به فرزند پسر،
زینت و
نعمت بودن پسر، وظایف و حقوق متقابل والدین و پسر، پسر در
قیامت و
بهشت و برخی احکام فقهی مربوط به پسران. این مقاله بیشتر به موضوعات و احکام مربوط به پسر به طور مطلق می پردازد و به مباحث اختصاصی هریک از پسران یاد شده در مقاله ها و مدخلهای مرتبط با آنها پرداخته می شود.
کشتن پسران در زمان فرعون
قرآن در آیات متعددی از کشته شدن پسران بنی اسرائیل به دست فرعونیان یاد کرده است: «و اِذ نَجَّینـکُم مِن ءالِ فِرعَونَ یَسومونَکُم سوءَ العَذابِ یُذَبِّحونَ اَبناءَکُم و یَستَحیونَ نِساءَکُم». درباره سبب کشتن پسران بنی اسرائیل آرای گوناگونی مطرح شده است؛ به نظر برخی، سبب این کار خواب فرعون بود که معبران آن را به سرنگونی تاج و تخت فرعون به دست پسری از بنی اسرائیل تعبیر کردند. برخی گفته اند: پیشگویی کاهنان در مورد متولد شدن پسری که حکومت فرعون را از بین خواهد برد سبب اصلی این امر بوده است. شماری دیگر بر آن اند که علت این امر، ترس فرعونیان از قدرت یافتن بنی اسرائیل بر اثر فزونی یافتن نسل آنان بود. این احتمال را نیز داده اند که
بشارت پیامبران پیشین درباره ظهور
حضرت موسی علیه السّلام و بیان ویژگیهای او موجب خشم فرعون و کشتن پسران بنی اسرائیل شده بود. در منابع نقل شده که فرعون بر زنان باردار نگهبانانی گمارده بود تا اگر نوزاد، پسر باشد، او را ذبح کنند و اگر دختر باشد، او را برای خدمتکاری رها کنند. این کار زشت برای فرعونیان به عادتی همیشگی تبدیل شده بود، به گونه ای که حتی پس از
بعثت حضرت موسی به کشتن پسران کسانی که به آن حضرت
ایمان می آوردند، توصیه می کردند: «فَلَمّا جاءَهُم بِالحَقِّ مِن عِندِنا قالوا اقتُلوا اَبناءَ الَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ...». به نوشته برخی، کشتن پسران از یک سو و مرگ مردان بنی اسرائیل بر اثر پیری از سوی دیگر موجب شد که فرعونیان دچار کمبود خدمتکار شده، احساس خطر کنند، از این رو تصمیم گرفتند که پسران را یک سال بکشند و یک سال رها کنند برپایه برخی روایات، تولد
هارون در سالی روی داد که پسران کشته نمی شدند و تولد حضرت موسی در سال کشتار پسران بود.
دیدگاه عصر جاهلی درباره پسر
اعراب عصر جاهلی
فرزند پسر را بسیار ارج می نهادند و در مقابل، برای
دختران ارزشی قائل نبودند. سبب این امر را نیاز قبایل عرب به جنگجویان دلاور و نیاز به اولاد پسر در غارتگری و نگاهداری شتران دانسته اند، از این رو، هنگامی که مژده تولد دختر به آنان داده می شد از شدت ناراحتی صورتهایشان سیاه می شد و گاه آنان را زنده به گور می کردند ؛ اما قرآن هر دو را موهبت الهی برشمرده که به هرکس بخواهد پسر عطا کرده، به هرکس بخواهد دختر می بخشد: «یَهَبُ لِمَن یَشاءُ اِنـثـًا ویَهَبُ لِمَن یَشاءُ الذُّکور» و این نگرش ناپسند و
تبعیض آمیز درباره پسران را مردود دانسته است، زیرا چه بسا فرزند پسری که موجب شر و گمراهی است و فرزند دختری که عامل خیر و
برکت است، چنان که مثلا
حضرت خضر علیه السّلام پسری را که در صورت زنده ماندن پدر و مادر را به کفر و گمراهی دچار می کرد، به قتل رساند تا خداوند فرزند بهتری را نصیب آنان کند: «واَمّا الغُلـمُ فَکانَ اَبَواهُ مُؤمِنَینِ فَخَشینا اَن یُرهِقَهُما طُغیـنـًا و کُفرا• فَاَرَدنا اَن یُبدِلَهُما رَبُّهُما خَیرًا مِنهُ زَکوةً واَقرَبَ رُحمـا». بر پایه برخی احادیث خداوند به والدین این پسر دختری عطا کرد که از او پیامبری یا ۷۰ پیامبر به
دنیا آمد؛ همچنین مادر حضرت مریم که انتظار و شوق تولد پسری را داشت تا بتواند خادم
بیت المقدس باشد، با تولد فرزند دختر افسرده شد؛ ولی این دختر مایه خیر و برکت برای او و جامعه گردید. به نظر برخی مفسران تعبیر «و لَیسَ الذَّکَرُ کالاُنثی» در آیه ۳۶ آل عمران گفته مادر مریم علیهاالسّلام نیست، بلکه گفته خداوند است و مراد، آن است که پسری که انتظار آن را داشتی مانند این دختری که به تو عطا شده نیست، زیرا این دختر افزون بر برآوردن خواسته وی یعنی خدمتگزاری
معبد ،
حضرت عیسی علیه السّلام را به دنیا آورد که پیامبری بزرگ شد، از این رو قرآن کریم در آیه ۴۶ کهف پس از آنکه پسران را زینت زندگی دنیا برشمرده، «البـقِیـتُ الصّــلِحـت» را نزد خداوند بهتر از هرچیز دانسته است: «اَلمالُ والبَنونَ زینَةُ الحَیوةِ الدُّنیا والبـاقِیـتُ الصّــلِحـتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوابـًا و خَیرٌ اَمَلا». مراد از «البـقِیـتُ الصّــلِحـت» هر چیزی است که در راه خدا و رضایت الهی باشد که فرزندان صالح اعم از دختر و پسر می توانند مصداق آن باشند ؛ همچنین اعراب جاهلی کسی را که فرزند پسر نداشت، «اَبْتر» یعنی مقطوع النسل می خواندند، به همین سبب هنگامی که عبدالله فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم از دنیا رفت، آن حضرت را
ابتر خواندند ؛ ولی با
نزول سوره کوثر ، قرآن دشمن آن حضرت را ابتر خواند.
← دیدگاه خرافی مشرکان
...