کلمه جو
صفحه اصلی

مسیلمه کذاب

لغت نامه دهخدا

مسیلمه کذاب. [ م ُس َ ل ِ م َ ی ِ ک َذْ ذا ] ( اِخ ) رجوع به مسیلمة شود.

دانشنامه آزاد فارسی

مُسَیْلَمۀ کذّاب ( ـ۱۲ق)
(ابن کثیر بن حبیب بن حارث حنفی ملقب به «رحمان الیمامه») پیامبر دروغین از مردم یمامه و از قبیلۀ بنی حنیفه. دعوی نبوتش در اواخر عمر پیامبر (ص) او را به این لقب مشهور کرد. پیامبر با دادن شاخه ای نخل بدو فرمود: «اگر به اسلام روی آوری، خدا بر تو خواهد بخشید ...». ولی او خود را در کار پیامبری با پیامبر شریک دانست و مردم یمامه فریفتۀ او شدند و در نامه ای که به پیامبر (ص) با نام «از مسیلمه پیامبر خدا به محمد پیامبر خدا» نوشت، حکومت نیمی از زمین را از آن خود و نیمی را از حضرت رسول (ص) دانست و پیامبر (ص) در پاسخ، او را دروغگو خطاب کرد و فرمود: «زمین از آن خداست...» و پس از خواندن نامه وانمود کرد که پیامبر در پاسخ نامه، کار نبوتش را به او واگذار کرده است و جبرئیل از جانب خدا نزد او می آید و از سجع های ساختگی خویش که تقلیدی از بعضی آیات و تعبیرات قرآن بود بر مردم می خواند. مسیلمه با سجاح، زنی از قبیلۀ بنو تمیم، که او هم مدعی نبوت بود ازدواج کرد. سرانجام خالد بن ولید، به فرمان ابوبکر، مأمور سرکوب شورش های عربستان و مدعیان نبوت شد. در جنگی سخت که بین ولید و مسیلمه در عقرباء رخ داد مسیلمه کشته شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مُسَیلَمه کذاب، یکی از پیامبران دروغین بود که از میان قبیله بنی حنیفه برخاست و در سال دهم هجری قمری در اواخر حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) ادعای نبوت کرد. او بعد از بازگشت از مدینه در عام الوفود، مدعی شد که در نبوت با پیامبر اسلام شریک است و برای جذب بیشتر مردم، به تقلید از قرآن، کلماتی با نثر مسجع می ساخت و بر آنان عرضه می کرد.مسیلمه به منظور کسب قدرت سیاسی و نظامی با زنی به نام سجاح که وی نیز ادعای پیامبری داشت، متحد شد و ازدواج کرد. ابوبکر برای مقابله با او، سپاهی را به فرماندهی خالد بن ولید به یمامه فرستاد. در نبرد یمامه که در سال یازدهم هجری قمری رخ داد، مسیلمه شکست خورد و کشته شد و سپاهش از هم پاشید.
مسیلمة بن ثمامة بن کبیر بن حبیب حنفی وائلی
ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، ص۳۱۰.
از حوادث بسیار مهم سال نهم هجری قمری آن است که قبائل عرب پس از فتح مکه، فوج فوج اسلام را قبول کرده و به دین خدا داخل شدند. قبایل عربی که اسلام می آوردند، چند نفر از قبیله را به نمایندگی خود، خدمت پیامبر می فرستادند تا اسلامشان را بر پیامبر عرضه دارند و با ایشان بیعت کنند. پیامبر نیز اسلامشان را می پذیرفت و با ایشان بیعت می کرد و به هریک جایزه ای می داد. آن فرستادگان را در زبان عربی اصطلاحا «وفد» می نامند. یعقوبی در تاریخ خود از بیست و شش قبیله نام می برد که رؤسای آنها با گروهی به مدینه آمدند.
یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۹.
در مورد ملاقات او با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) در عام الوفود دو نقل وجود دارد: برخی منابع از دیدار او با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) خبر داده اند. صحیح بخاری ماجرای دیدار او با پیامبر را اینگونه نقل می کند: مسیلمه با همراهانش به ملاقات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) رفت. او می گفت: اگر محمد مرا جانشین خود قرار دهد، از او تبعیت می کنم. پیامبر که تکه ای از شاخه نخل در دست داشت فرمود: "اگر چیزی که در دست من است را درخواست کنی، به تو نخواهم داد. در کار خود با آنچه خدا برایت در نظر گرفته دشمنی مکن و اگر رویگردان شوى خداوند دنباله ات را خواهد برید".
بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۹، ص۱۳۶.
...


کلمات دیگر: