کلمه جو
صفحه اصلی

سهران

فرهنگ اسم ها

اسم: سهران (پسر) (عربی) (تلفظ: sahrān) (فارسی: سَهران) (انگلیسی: sahran)
معنی: بیدار

(تلفظ: sahrān) (عربی) بیدار .


فرهنگ فارسی

بیدار

لغت نامه دهخدا

سهران. [ س َ ]( ع ص ) بیدار. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ).

دانشنامه عمومی

سهران ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
سهران (اصفهان)
سهران (ایرانشهر)
سهران (جاسک)
سهران (میناب)
سهران (نهاوند)
سهران (ورزقان)

پیشنهاد کاربران

سهران، تغییر یافته ی سوران یا سور سورها و یا سوره میری است که در اصطلاح لکی و فرس قدیم یعنی محلی که سورها یا سُهرها زندگی می کنند به احتمال قوینام مردمی که ریشه در اعقاب ساسانیان دارند.

در کلیپی دیدم لوران را به معنای لور زاده ترجمه کرده بود، به احتمال قوی سهران نیز به معنای سور یا سُهر زاده می گویند ، یعنی اعقاب و فرزندان سور فرزند سور و. . . از اعقاب یزد گرد سوم هستند که در اصفهان ونهاوند و برخی نقاط دیگر اتحادیه و طایفه و قبیله تشکیل داده اند . بنابر این بنیانگذار آن طوایف و قبایل سور زاده ها یا سورها یا سهران بوده اند. ( الله اعلم بالصواب )

سَهران : /sahrān/ سَهران ( عربی ) بیدار. شب زنده دار ، بیدار ماندن شب. اسم سهران مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری پسر است.

نبی

تهران ( ته ران ) . شیمران. چمران. ایران. توران. چالدیران. سیران. تیران. بادران. باران ( باراندوز ) . جمکران. جماران. لنکران. مکران. جیران. آیران. ویران. حیران ( گردنه ی زیبای هیران در اردبیل ) . مهران. شهران. سهران. لوران. کران. بیکران. نگران. گران. بید گل آران. مازندران ( مازند بر وزن شازند ) . . . . . و هر کلمه ایی که آخرش ران باشد. تورکی است.


کلمات دیگر: