کلمه جو
صفحه اصلی

غنه

فارسی به انگلیسی

twang, nasal pronunciation, nasal

twang, nasal


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آوازی که از خیشوم بیرون آید : آواز بینی ۲ - تحریریست از موسیقی که در هنگام غنا و سراییدن به خیشوم بینی ادا کنند . یا ارباب غنه . آواز خوانان . یا نون ( ن ) غنه . ( نون مع الغنه ) . نونی که همراه صوتی که در خیشوم پیچد تلفظ گردد . چنین صوتی در زبان دری قدیم وجود داشته .

فرهنگ معین

(غُ نِّ یا نَُ ) [ ع . غنة ] (اِ. ) ۱ - آوازی که از بینی بیرون آید. ۲ - تحریری است از موسیقی که در هنگام غنا و سراییدن به خیشوم بینی ادا کنند. ،ارباب ~ آوازخوانان .

لغت نامه دهخدا

غنة. [ غ ُن ْ ن َ ] (ع اِ) آواز در بینی . (منتهی الارب ). آواز بینی . (دهار). گرفتگی در آواز. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). آوازی که از خیشوم بیرون آید. (از قطر المحیط) . منگیدن . (منتهی الارب ذیل خُنّة).
- ادغام بلاغنه و معالغنه ؛ هرگاه تنوین یا نون ساکن به یکی از حروف دوگانه ٔ «ل » و «ر» برسند ادغام بلاغنه است ، مانند: لم یکن له ، و هرگاه به یکی از حروف چهارگانه ٔ «یمون » برسند ادغام معالغنه است ، مانند: هذا کتاب ٌ مبین . رجوع به ادغام شود.
|| تحریری است از موسیقی که در هنگام غنا و سراییدن بخیشوم بینی و دماغ ادا کنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
مجلس ز پری رویان چون بزم سلیمانی
با غنه ٔ داودی مرغان خوش الحانی .

خاقانی .


ای عندلیب جانها طاووس بسته زیور
بگشای غنچه ٔ لب بسرای غنه ٔ تر.

خاقانی .


می چو عیسی و ز رومی ارغنون
غنه ٔ انجیل خوان برخاسته .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 475).


- ارباب غنه ؛ آوازخوانان : گویند که ایشان را با مغنیان و ارباب غنه خوش بوده . (مزارات کرمانی ص 90).

( غنة ) غنة. [ غ ُن ْ ن َ ] ( ع اِ ) آواز در بینی. ( منتهی الارب ). آواز بینی. ( دهار ). گرفتگی در آواز. ( ذخیره خوارزمشاهی ). آوازی که از خیشوم بیرون آید. ( از قطر المحیط ) . منگیدن. ( منتهی الارب ذیل خُنّة ).
- ادغام بلاغنه و معالغنه ؛ هرگاه تنوین یا نون ساکن به یکی از حروف دوگانه «ل » و «ر» برسند ادغام بلاغنه است ، مانند: لم یکن له ، و هرگاه به یکی از حروف چهارگانه «یمون » برسند ادغام معالغنه است ، مانند: هذا کتاب ٌ مبین. رجوع به ادغام شود.
|| تحریری است از موسیقی که در هنگام غنا و سراییدن بخیشوم بینی و دماغ ادا کنند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
مجلس ز پری رویان چون بزم سلیمانی
با غنه داودی مرغان خوش الحانی.
خاقانی.
ای عندلیب جانها طاووس بسته زیور
بگشای غنچه لب بسرای غنه تر.
خاقانی.
می چو عیسی و ز رومی ارغنون
غنه انجیل خوان برخاسته.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 475 ).
- ارباب غنه ؛ آوازخوانان : گویند که ایشان را با مغنیان و ارباب غنه خوش بوده. ( مزارات کرمانی ص 90 ).

فرهنگ عمید

۱. (زبان شناسی ) آوازی که از بیخ لهات و بینی برآید.
۲. (موسیقی ) [قدیمی] تحریری از موسیقی که در هنگام غنا از خیشوم ادا شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صدای برآمده از خیشوم را غُنَّه گویند.
از عنوان یاد شده (غُنَّه) به مناسبت در باب صلات سخن گفته اند.
موارد غنه در علم تجوید
عالمان علم تجوید در تلفظ میم و نون ساکن در مواردی، غنّه (بیرون دادن صدای میم و نون از خیشوم) را لازم دانسته اند. این موارد عبارت اند از: نون در یکی از حروف «م، ن، و، ی» ادغام شود.نون پیش از حروف «ت، ث، ج، د، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ط، ظ، ف، ق، ک» واقع شود.میم در میم ادغام گردد.
احکام فقهی
ادای حروف به گونه صحیح در نماز واجب است؛ لیکن رعایت اوصافی چون غنّه، تفخیم و ترقیق که دخلی در صحیح ادا کردن حرف ندارند، واجب نیست. گروهی از فقها رعایت آن ها را به عنوان ترتیل مستحب دانسته اند؛ لیکن برخی حتی در استحباب آن اشکال کرده اند.


کلمات دیگر: