کلمه جو
صفحه اصلی

عشق آباد

لغت نامه دهخدا

عشق آباد. [ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 200 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و لبنیات و پشم است . ساکنان این ده از طایفه ٔ غیب غلام چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


عشق آباد. [ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. سکنه ٔ آن 228 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


عشق آباد. [ ع ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران . سکنه ٔ آن 141 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و صیفی و چغندرقند است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


عشق آباد. [ ع ِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور. آب مزروعی آن از قنوات تأمین میشود. ساکنان آن از طوایف عرب ، قاضی ، طاقارشکم ، غضنفری میباشند. این دهستان از 69 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل میگردد و مجموع نفوس آن در حدود 16394 تن است . قرای مهم آن اردمه و احمدآباد است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


عشق آباد. [ ع ِ ] (اِخ ) شهری است در اتحاد جماهیر شوروی (سابق ) واقع در نزدیکی مرز ایران و شوروی ، در کنار راه آهن ، کرسی ترکمنستان . این شهر یکصدوهفتادهزار تن سکنه دارد و دارای دانشگاه است و تولیدات آن صنایع نساجی از قبیل پنبه و ابریشم و نیز مواد غذائی است . عشق آباد در قدیم جزو خراسان بوده است . (از فرهنگ فارسی معین ).


عشق آباد. [ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل . سکنه ٔ آن 170 تن . آب آن از چشمه ٔ محلی و رود هراز. محصول آن برنج و کنف ومختصری غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


عشق آباد. [ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور. سکنه ٔ آن 214 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)0


عشق آباد. [ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 986 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


عشق آباد. [ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 124 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


عشق آباد. [ ع ِ ] (اِخ ) دهی مرکز بخش دهستان عشق آباد بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور. سکنه ٔ آن 463 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).



کلمات دیگر: