مترادف بیتوته : تهجد، شب بیداری، شب زنده داری، مبیت، مساهرت، اتراق، اقامت موقت، توقف شبانه
برابر پارسی : شب زنده داری
تهجد، شببیداری، شبزندهداری، مبیت، مساهرت
اتراق، اقامتموقت، توقف شبانه
۱. تهجد، شببیداری، شبزندهداری، مبیت، مساهرت
۲. اتراق، اقامتموقت، توقف شبانه
بیتوتة. [ ب َ تو ت َ ] (ع مص ) شب گذاشتن و شب کار کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). شب گذاشتن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). || به شب کردن چنین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کما یقال : ظل یفعل کذا؛ یعنی بروز کرد چنین . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || در شب آمدن . || شب کردن نزد قوم . || شب زنده داری و نخوابیدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به بیتوتت شود.
- بیتوته کردن ؛ شب زنده داری کردن .شب نخوابیدن و تا صبح بیدار بودن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). شب ماندن در جایی . (فرهنگ فارسی معین ).