کلمه جو
صفحه اصلی

عرفه

فارسی به انگلیسی

[day before the festival of sacrifices]

فرهنگ اسم ها

اسم: عرفه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: arafe) (فارسی: عَرَفه) (انگلیسی: arafe)
معنی: روز نهم از ماه ذی الحجه و روز قبل از عید قربان

(تلفظ: arafe) (عربی) (در ادیان) روز نهم از ماه ذی‌الحجه و روز قبل از عید قربان .


فرهنگ فارسی

نام کوهی درنزدیکی مکه وحجاج درروزنهم ذی الحجه در آنجاتوقف کرده وبعضی ازمراسم حج رابجامی آورندروزعرفه:روزنهم ذی الحجه
یا یوم ( روز ) عرفه . روز نهم ذی الحجه .
ابن الحارث مکنی به الوالحارث صحابی است

فرهنگ معین

(عَ رَ فِ ) [ ع . عرفة ] (اِ. ) روز نهم ذی الحجه که حجاج در نزدیکی مکه توقف می کنند و بعضی از مراسم حج را به جا می آورند.

لغت نامه دهخدا

عرفة. [ ع َ رَ ف َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است که در شعر ذی الرمة آمده است . (از معجم البلدان ).


عرفه . [ ع ُ ف َ ] (اِخ ) (گردنه ٔ...) گردنه ای است در راه شیراز به جهرم . رجوع به گردنه ٔ عرفه در ردیف خود شود.


عرفة. [ ع َ رَ ف َ ] (اِخ ) ابن الحارث ، مکنی به ابوالحارث . صحابی است . (یادداشت مرحوم دهخدا).


عرفة. [ ع َ رَ ف َ ] (اِخ ) روز نهم از ذی الحجة. گویند هذا یوم عرفة (بدون تنوین و بدون ال ). (از منتهی الارب ). روز نهم ذی حجة، چرا که روز استاده شدن حاجیان است در مقام عرفات . و به سکون ثانی خطا است . عوام هند که یک روز پیشتر شب برات و عیدالفطر و نهم ماه محرم را نیز عرفه گویند خطا است . (غیاث اللغات ).
- یوم عرفة؛ روز نهم از ذی حجة. (از اقرب الموارد). مَشهود؛ روز عرفه . وَتر و وِتر؛ روز عرفة. (منتهی الارب ).
|| نام جایگاهی است در مکه که آن را «عرفات » نیز گویند. رجوع به عرفات شود.


عرفة. [ ع َ ف َ ] (ع اِ) باد. (منتهی الارب ). ریح . (اقرب الموارد). || ریش کف دست . (منتهی الارب ). || زخمی است که در سپیدی کف دست پدید آید.(از اقرب الموارد). || (اِمص ) اسم است اعتراف را در معنی سؤال . (از منتهی الارب ). سؤال عاقلانه . (ناظم الاطباء). اسم است از «اعتراف » بمعنی استخبار. (از اقرب الموارد). عِرْفة. رجوع به عرفة شود.


عرفة. [ ع ِ ف َ ] (ع اِمص ) شناخت و شناختن . (منتهی الارب ). شناخت و شناسائی . || سؤال . (ناظم الاطباء). اسم است اعتراف بمعنی سؤال را. (منتهی الارب ). اسم است از «اعتراف » بمعنی استخبار. (از اقرب الموارد). عَرفَة. رجوع به عَرفَة شود.


عرفة. [ ع ِ ف َ ] (ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی . (از منتهی الارب ). به معانی عِرفان است . (از اقرب الموارد). رجوع به عرفان (مص ) شود.


عرفة. [ ع ُ ف َ ] (ع اِ) زمین برآمده ونمایان دراز رویاننده ٔ گیاه . (منتهی الارب ). زمینی است بالا آمده و بارز و مستطیل شکل که رویاننده است . (از اقرب الموارد). || ریگ توده ٔ بلند و جای بلند. (منتهی الارب ). رمل و مکان مرتفع. (از اقرب الموارد). ج ، عُرَف . (ناظم الاطباء). || حد فاصل میان دو چیز. (منتهی الارب ). حد بین دو شی ٔ. (ازاقرب الموارد). ج ، عُرَف ، (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)، اَعراف . (ناظم الاطباء). || (اِخ ) سیزده موضعاند: عرفة صارة، عرفةالقبان ، عرفة ساق ، عرفةالاملح ، عرفة القزوین ، عرفة خجا ، عرفة نبات ، عرفة ضربه ، عرفة منعج ، عرفة الاجبال و غیرذلک . (منتهی الارب ). رجوع به هر یک از ترکیبات فوق در ردیف خود شود.


( عرفة ) عرفة. [ ع َ ف َ ] ( ع اِ ) باد. ( منتهی الارب ). ریح. ( اقرب الموارد ). || ریش کف دست. ( منتهی الارب ). || زخمی است که در سپیدی کف دست پدید آید.( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) اسم است اعتراف را در معنی سؤال. ( از منتهی الارب ). سؤال عاقلانه. ( ناظم الاطباء ). اسم است از «اعتراف » بمعنی استخبار. ( از اقرب الموارد ). عِرْفة. رجوع به عرفة شود.

عرفة. [ ع َ رَ ف َ ] ( اِخ ) روز نهم از ذی الحجة. گویند هذا یوم عرفة ( بدون تنوین و بدون ال ). ( از منتهی الارب ). روز نهم ذی حجة، چرا که روز استاده شدن حاجیان است در مقام عرفات. و به سکون ثانی خطا است. عوام هند که یک روز پیشتر شب برات و عیدالفطر و نهم ماه محرم را نیز عرفه گویند خطا است. ( غیاث اللغات ).
- یوم عرفة؛ روز نهم از ذی حجة. ( از اقرب الموارد ). مَشهود؛ روز عرفه. وَتر و وِتر؛ روز عرفة. ( منتهی الارب ).
|| نام جایگاهی است در مکه که آن را «عرفات » نیز گویند. رجوع به عرفات شود.

عرفة. [ ع ِ ف َ ] ( ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی. ( از منتهی الارب ). به معانی عِرفان است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عرفان ( مص ) شود.

عرفة. [ ع ِ ف َ ] ( ع اِمص ) شناخت و شناختن. ( منتهی الارب ). شناخت و شناسائی. || سؤال. ( ناظم الاطباء ). اسم است اعتراف بمعنی سؤال را. ( منتهی الارب ). اسم است از «اعتراف » بمعنی استخبار. ( از اقرب الموارد ). عَرفَة. رجوع به عَرفَة شود.

عرفة. [ ع ُ ف َ ] ( ع اِ ) زمین برآمده ونمایان دراز رویاننده گیاه. ( منتهی الارب ). زمینی است بالا آمده و بارز و مستطیل شکل که رویاننده است. ( از اقرب الموارد ). || ریگ توده بلند و جای بلند. ( منتهی الارب ). رمل و مکان مرتفع. ( از اقرب الموارد ). ج ، عُرَف. ( ناظم الاطباء ). || حد فاصل میان دو چیز. ( منتهی الارب ). حد بین دو شی ٔ. ( ازاقرب الموارد ). ج ، عُرَف ، ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد )، اَعراف. ( ناظم الاطباء ). || ( اِخ ) سیزده موضعاند: عرفة صارة، عرفةالقبان ، عرفة ساق ، عرفةالاملح ، عرفة القزوین ، عرفة خجا ، عرفة نبات ، عرفة ضربه ، عرفة منعج ، عرفة الاجبال و غیرذلک. ( منتهی الارب ). رجوع به هر یک از ترکیبات فوق در ردیف خود شود.

عرفة. [ ع َ رَ ف َ ] ( اِخ ) نام جایگاهی است که در شعر ذی الرمة آمده است. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ عمید

روز نهم ذی الحجه، روز قبل از عید قربان.

دانشنامه عمومی

عرفه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
روز عرفه
دعای عرفه
شب عرفه
محمد عرفه

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] عَرَفَه، ۹ ذی الحجه، یک روز پیش از عید قربان. بنابر فقه شیعه، حج گزاران باید از ظهر تا غروب شرعی این روز را در عرفات وقوف کنند. عرفه نزد مسلمانان از روزهای پرفضیلت سال محسوب می گردد و در منابع روایی، اعمالی برای آن برشمرده شده که بافضیلت ترین آنها دعا و استغفار است. زیارت امام حسین(ع) نیز از اعمال این روز است. خواندن دعای عرفه بسیار سفارش شده است.
«عَرَفَة» کلمه ای عربی از ماده «ع ر ف» است. این ماده به معنای ادراک، فهم و شناختن چیزی همراه با تفکر و تدبر در آثار آن است. نام عرفه، از سرزمین عرفات (جایی در مکه که باید در این تاریخ در آن وقوف کرد) گرفته شده و گفته اند عرفات را از آن رو عرفات خوانده اند که زمینی مشخص و شناخته شده در میان کوه ها است.
آثار کهن مکه شناسی، مانند اخبار مکة، برای اشاره به سرزمین عرفات از کلمه «عرفه» نیز استفاده کرده اند. سخاوی تاریخنگار قرن دهم قمری اهل مکه، بر آن است که کلمه عرفات مانند «قصبات» (یعنی جمع) است و به هر نقطه از آن منطقه، «عرفه» گویند و نام کل منطقه، «عرفات» است.


کلمات دیگر: