purchase price, cost price, stock-in-trade
راس المال
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
۱- اصل مال سرمایه ( تجارت ) مایه : و جمعی از اشراف و اعیان که بتصاریف زمان پریشان حال گردیدهاند مساعده و راسالمال از سر کارخاصه شریفه بطریق حسنه داده اند که سرمایه کسب معیشت کرده برفاه حال روزگار گذرانند . به راس المال فروختن . فروختن چیزی بدون سود . یا راس المال کردن . با ذکربهای خرید سودی بدان افزودن در معامله . یا راس المالی معامله کردن . بمزان خرید فروختن سربسر فروختن . ۲- گفتن فروشنده اصل قیمت خرید را بمشتری افزودن سودی بدان . اگر فروشنده در ذکر بهای اصلی دروغ گوید معامله حرام می گردد.
اصل مال، سرمایه، اصل سرمایه
اصل مال، سرمایه، اصل سرمایه
فرهنگ معین
( رأس المال ) ( ~ُ ) [ ع . ] (اِمر. ) اصل سرمایه ، مایه .
لغت نامه دهخدا
رأس المال. [ رَءْ سُل ْ ] ( ع اِ مرکب ) اصل مال. ( منتهی الارب ). سرمایه. ( فرهنگ نظام ). سرمایه تجارت. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ): اقترضنی عشرة برؤوسها؛ یعنی وام بی سود داد که تنها رأس المال پس داده شود. ( از اقرب الموارد ) : پادشاه در غضب رفت و فرمود که اگر ترک چنین حیل و تزویرات نگیرند فرمان فرماییم تا هر آفریده ای قرضی بستاند اصلاً و رأساً، رأس المال و ربح بازندهد. ( تاریخ غازانی ص 323 ).
تا بدستم از سر زلف تو رأس المال بود
از غلامان کمینم دولت و اقبال بود.
- به رأس المال فروختن ؛ بی سودی فروختن. بی افزودن منفعتی فروختن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- رأس المال کردن ؛ با ذکر بهای خرید سودی بدان افزودن در معامله. رجوع به رأس المال در بالا شود.
- رأس المالی معامله کردن ؛ سربسر فروختن. بمیزان خرید فروختن. فروختن بی افزودن سودی.
|| در تداول بازار، رأس المال آن را گویند که اصل قیمت خرید را بمشتری بگویند و سودی بر آن معین کنند و اگر در ذکر بهای اصلی دروغ گویند معامله حرام میشود، و عوام آنرا رسول مال نیز گویند و پندارند رسول ( ص ) را شاهد معامله کرده اند، و حضرت عباسی نیز نامند. || بهایی که در مقابل سلم ( سلف ) پردازند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
تا بدستم از سر زلف تو رأس المال بود
از غلامان کمینم دولت و اقبال بود.
؟ ( از آنندراج ).
ضیطری ؛ آنکه در بازار بدون رأس المال آید و در کسب مطلب حیله ها کند. ( منتهی الارب ).- به رأس المال فروختن ؛ بی سودی فروختن. بی افزودن منفعتی فروختن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- رأس المال کردن ؛ با ذکر بهای خرید سودی بدان افزودن در معامله. رجوع به رأس المال در بالا شود.
- رأس المالی معامله کردن ؛ سربسر فروختن. بمیزان خرید فروختن. فروختن بی افزودن سودی.
|| در تداول بازار، رأس المال آن را گویند که اصل قیمت خرید را بمشتری بگویند و سودی بر آن معین کنند و اگر در ذکر بهای اصلی دروغ گویند معامله حرام میشود، و عوام آنرا رسول مال نیز گویند و پندارند رسول ( ص ) را شاهد معامله کرده اند، و حضرت عباسی نیز نامند. || بهایی که در مقابل سلم ( سلف ) پردازند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
فرهنگ عمید
۱. [عامیانه] اصل پولی که به بهای کالایی داده می شود.
۲. [قدیمی] اصل مال، سرمایه، اصل سرمایه.
۲. [قدیمی] اصل مال، سرمایه، اصل سرمایه.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] سرمایه اولیه ای که دست شخص است و با آن کار می کند را رأس المال گویند.
مایه،سرمایه اولیه جهت کسب و کار، قیمت تمام شده یک کالا را رأس المال گویند.
معنای اصطلاحی رأس المال
رأس المال عبارت است از وجه و سرمایه اولیه که شخص آن را دست مایه کسب و کار خود قرار میدهد و نیز بر قیمت تمام شده یک کالا اطلاق می گردد.
رأس المال در فقه
از احکام آن به معنای نخست در بسیاری از بابها نظیر تجارت، مضاربه و شرکت سخن گفتهاند؛و از معنای دوم در باب تجارت سخن گفته اند. لیکن در این مقاله بهاحکام زکات و خمس آن اشاره میشود و احکام خاص دیگر عناوین در ذیل همان عنوان مطرح خواهد شد.
احکام رأس المال
...
مایه،سرمایه اولیه جهت کسب و کار، قیمت تمام شده یک کالا را رأس المال گویند.
معنای اصطلاحی رأس المال
رأس المال عبارت است از وجه و سرمایه اولیه که شخص آن را دست مایه کسب و کار خود قرار میدهد و نیز بر قیمت تمام شده یک کالا اطلاق می گردد.
رأس المال در فقه
از احکام آن به معنای نخست در بسیاری از بابها نظیر تجارت، مضاربه و شرکت سخن گفتهاند؛و از معنای دوم در باب تجارت سخن گفته اند. لیکن در این مقاله بهاحکام زکات و خمس آن اشاره میشود و احکام خاص دیگر عناوین در ذیل همان عنوان مطرح خواهد شد.
احکام رأس المال
...
wikifeqh: راس_المال
پیشنهاد کاربران
سرمایه
کلمات دیگر: