کلمه جو
صفحه اصلی

درکه

فارسی به انگلیسی

abyss, hell, a step of descent

abyss, hell


فرهنگ فارسی

ته، نشیب، بقه وپله روبسرازیری ونشیب، طبقه دوزخ
( اسم ) ۱ - ته تک . ۲ - نشیب سرازیری . ۳ - طبقه پایین . ۴ - طبقه دوزخ جمع درکات .
دهی است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد واقع در ۷ هزار گزی جنوب لردگان و ۷ هزار گزی راه لردگان به پل کره

فرهنگ معین

(دَ رَ کِ ) [ ع . درکة ] (اِ. ) ۱ - ته . ۲ - سرازیری . ۳ - طبقة دوزخ . ج . درکات .

لغت نامه دهخدا

درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) (از: دَرَ، مخفف دره + که [ ک َ / ک ِ ] علامت تصغیر) و آن نام قریه ای است کوهستانی به شمال غربی تهران نزدیک اوین . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسم دره ای است از کوه شمیران در بلوک شمیران تهران که قرای آن درکه و اوین و در جنوب آنها ونک است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ).


درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش اردکو از شهرستان ایلام واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری قلعه دره و کنار راه مالرو امامزاده نصرالدین ، با 160 تن سکنه . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شمیران شهرستان تهران واقع در 12 هزارگزی باختر تجریش ، با 742 تن سکنه (طبق سرشماری سال 1335 هَ . ق .). آب آن از رودخانه ٔ محلی سرچشمه از توچال ، و راه آن فرعی است . در کوه آن سنگهای الوانی وجود دارد که برای موزائیک سازی مورد استفاده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در 15 هزارگزی شمال گهواره و نزدیک به خلیفه ها. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . اهالی این ده از تیره ٔ سادات حیدری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد واقع در 7 هزارگزی جنوب لردگان و 7 هزارگزی راه لردگان به پل کره ، با 156 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاه واقع در 4 هزارگزی جنوب صحنه ، با 180 تن سکنه .آب آن از رودخانه ٔ صحنه و گاماسیاب ، و از راه آن اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت پائین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . واقع در 9 تا 14 هزارگزی باختر کرمانشاه و 2 الی 5 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ کرمانشاه به شاه آباد، با 740 تن سکنه . آب آن از چشمه سار و قنوات . تابستان از راه شوسه اتومبیل می توان برد. این ده در شش محله بفاصله ٔ یک الی 3 هزار گز واقع است که نام آنها بقرار ذیل است : درکه ٔ غلامعلی ، درکه ٔ چشمه سعید، درکه ٔ محمدعلی ، درکه ٔ خلیفه قلی ، درکه ٔ حسن خان ، درکه ٔ ملاعلی کرم ، و بترتیب سکنه ٔ آنها 120، 700، 150، 90، 110، 200 تن است و فقط درکه ٔ ملاعلی کرم باغ دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاه واقع در 25 هزارگزی خاور نهر آب و 2 هزارگزی کره ، با 150 تن سکنه . آب آن از چشمه های متعدد و راه آن مالرو است . ساکنین آن از طایفه ٔ ولدبیگی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


درکة. [ دَ رَ ک َ ] (ع اِ) درکه . منزلت ، هرگاه نزول آن در نظر گرفته شود و بادر نظر گرفتن صعود آن درجه خواهد بود. ج ، دَرَکات . و درکات النار منازل اهل آتش و جهنم است ، و گویند الجنة درجات و النار درکات . (از اقرب الموارد). پایه ٔ زیرین و طبقه ٔ دوزخ . (غیاث ) (ناظم الاطباء) : بدانم که با این مشتی خاک لطف خداوندی چه فضلها کرده و از کدام درکه به کدام درجه رسانیده . (مرصاد العباد). لظی ، درکه ای در دوزخ . (ترجمان القرآن جرجانی ).


درکة. [ دِ ک َ ] (ع اِ) حلقه ٔ زه و وتر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حلقه ٔ زه کمان که در فُرضه افکنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || دوالی که بدان زه کمان را پیوند کنند. || پاره ای ازرسن و جز آن که بدان تنگ اسپ و شتر را اگر کوتاه باشد پیوند نمایند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


( درکة ) درکة. [ دَ رَ ک َ ] ( ع اِ ) درکه. منزلت ، هرگاه نزول آن در نظر گرفته شود و بادر نظر گرفتن صعود آن درجه خواهد بود. ج ، دَرَکات. و درکات النار منازل اهل آتش و جهنم است ، و گویند الجنة درجات و النار درکات. ( از اقرب الموارد ). پایه زیرین و طبقه دوزخ. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) : بدانم که با این مشتی خاک لطف خداوندی چه فضلها کرده و از کدام درکه به کدام درجه رسانیده. ( مرصاد العباد ). لظی ، درکه ای در دوزخ. ( ترجمان القرآن جرجانی ).

درکة. [ دِ ک َ ] ( ع اِ ) حلقه زه و وتر. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). حلقه زه کمان که در فُرضه افکنند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || دوالی که بدان زه کمان را پیوند کنند. || پاره ای ازرسن و جز آن که بدان تنگ اسپ و شتر را اگر کوتاه باشد پیوند نمایند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
درکه. [ دَ رَ ک َ ] ( اِخ ) ( از: دَرَ، مخفف دره + که [ ک َ / ک ِ ] علامت تصغیر ) و آن نام قریه ای است کوهستانی به شمال غربی تهران نزدیک اوین. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). اسم دره ای است از کوه شمیران در بلوک شمیران تهران که قرای آن درکه و اوین و در جنوب آنها ونک است. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ).

درکه. [ دَ رَ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش شمیران شهرستان تهران واقع در 12 هزارگزی باختر تجریش ، با 742 تن سکنه ( طبق سرشماری سال 1335 هَ. ق. ). آب آن از رودخانه محلی سرچشمه از توچال ، و راه آن فرعی است. در کوه آن سنگهای الوانی وجود دارد که برای موزائیک سازی مورد استفاده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

درکه. [ دَ رَ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت پائین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. واقع در 9 تا 14 هزارگزی باختر کرمانشاه و 2 الی 5 هزارگزی شمال راه شوسه کرمانشاه به شاه آباد، با 740 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و قنوات. تابستان از راه شوسه اتومبیل می توان برد. این ده در شش محله بفاصله یک الی 3 هزار گز واقع است که نام آنها بقرار ذیل است : درکه غلامعلی ، درکه چشمه سعید، درکه محمدعلی ، درکه خلیفه قلی ، درکه حسن خان ، درکه ملاعلی کرم ، و بترتیب سکنه آنها 120، 700، 150، 90، 110، 200 تن است و فقط درکه ملاعلی کرم باغ دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

درکه. [ دَ رَ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش صحنه شهرستان کرمانشاه واقع در 4 هزارگزی جنوب صحنه ، با 180 تن سکنه.آب آن از رودخانه صحنه و گاماسیاب ، و از راه آن اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ عمید

۱. ته.
۲. نشیب.
۳. طبقه و پله رو به سرازیری و نشیب.
۴. طبقۀ دوزخ.

دانشنامه عمومی

درکه یکی از محله های شمال شهر تهران، پایتخت ایران است. درکه در نزدیکی محله های اوین و ولنجک قرار دارد. این محله به دلیل قرار گرفتن در دامنه کوه های شمالی تهران، ار محل های مناسب برای پیاده گردی و کوه پیمایی در تهران به شمار می رود.
پناهگاه پلنگ چال در کوه های درکه و در مسیر صعود به قله توچال قرار دارد.
•محله سادات درکه یکی از قدیمی ترین محله های شمیران است. منطقه درکه در شمال غرب شمیران واقع شده . بیشتر اهالی بومی درکه از نسل امامزاده سید محمد والی (ع) می باشد . و تمامی اهالی بومی محل سادات هستند. و معمولاً اسامی خانوادگی مردمان بومی درکه با میر ویا سید شروع می شود. مانند میرمهدی و میرعمادی و سیدمفیدی .
محله درکه دارای مسجد جامع، حسینیه، امام زاده، بازارچه است. درکه یک منطقه توریستی و تفریحی است. دارای کوه ،رودخانه، باغ و در مناطق شمالی بیشزار وجود دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

دهی در بخش مرکزی شهرستان شمیرانات، استان تهران، ۱۲کیلومتری غرب تجریش. هوای آن معتدل مایل به سرد و از تفرجگاه های مردم تهران است. هفت حوض در شمال آن قرار دارد. محصولات آن توت و توت فرنگی است. نیز ← اوین

گویش مازنی

/darekke/ به درک – به جهنم – باداباد

به درک – به جهنم – باداباد



کلمات دیگر: