مترادف جذام : آکله، ابرص، خوره
برابر پارسی : خوره
black leprosy
جذام . [ ج َ ] (اِخ ) نام یکی از فرزندان سبا که پدربزرگ قبیله ای از قبائل دهگانه ٔ عرب است . (از الانساب سمعانی ).مؤلف مجمل التواریخ و القصص آرد: چنین یافتم که [ چون ] یمانیان بسیار گشتند عبدالشمس بن یشحب بن یعرب بن قحطان را برخود پادشاه کردند و او را سبا لقب کردندکه بسیاری برده و سبی آورد از بقیت عادیان و دیگر جایها چنانک گفته شود، و این سبا در عهد اسماعیل پیغمبر بود علیه السلام جد پیغامبر ما صلوات اﷲ علیه ، او را ده پسر بود که قبیله های یمن بدیشان بازخوانند و نام ایشان : حمیر، الازد، کنده ، مذحج ، انمار، بجیله ، خثعم ، غسان ، جذام ، لخم و بزرگترین همه حمیر بوده است ، ونسبت بیشترین اعراب بدین فرزندان کشد. (از مجمل التواریخ و القصص چ ملک الشعراء بهار ص 150). لقب شخصی است که نام او را چنین ذکر کرده اند: عمروبن عدی بن حارث از طایفه ٔ کهلان . وی جدی جاهلی است که منسوب به او را جذامی گویند. (از الاعلام زرکلی چ جدید ج 2 ص 105).
جذام . [ ج ُ ](اِخ ) روح بن زنباع مشهور به شیخ جذام . از خطباء بزرگ عرب در عصر اموی است . (از عقدالفرید ج 4 ص 139). ابن عبد ربه آرد: پس از درگذشت معاویةبن یزید مردم شام و مصر با ابن زبیر بیعت کردند و ابن زبیر ضحاک بن قیس فهری را والی شام کرد و بزرگان بنی امیه و اشراف اهل شام از جمله روح بن زنباع بزرگ طائفه ٔ جذام از این انتصاب برآشفتند و گرد هم جمع شدند و گفتند تاکنون حکومت بدست مردم شام بود و از این پس بحجازیها منتقل خواهد شد و برآن شدند که از میان خود کسی را بخلافت برگزینند و پس از آزمایشهایی که از چند تن در این خصوص بعمل آوردند عاقبت بر مروان حکم اتفاق کردند و او را بخلافت برگزیدند و بیش از همه جذام مذکور با طائفه خود در این کار کوشش کرد. (از عقدالفرید ج 5 ص 157).
جذام . [ ج ُ ] (اِخ ) قبیله ای است از معد در کوههای حسمی . (منتهی الارب ). قبیله ای است از یمن . (لباب الانساب ). مؤلف صبح الاعشی آرد: جذام طائفه هشتم از قبیله ٔ بنی کهلان است . آنان بنا بگفته ٔ ابوعبید بنوجذام بن عدی بن حارث بن مرةبن اددبن زیدبن یشجب بن عریب بن زیدبن کهلان اند ولی صاحب حماة در تاریخ خود آنان را از فرزندان عمروبن سباء یاد کرده است . جوهری گوید:علماء انساب مضر آنان را از طائفه ٔ مضر یعنی از طائفه ٔ عدنانیه میدانند و گویند آنان بیمن رفتند و در آنجا سکونت گزیدند و گمان رفت که اهل یمن اند و برای اثبات این مطلب بگفته ٔ کمیت درباره ٔ انتقال آنان بیمن و انتساب به اهل یمن استشهاد کرده است :
نعاءِ جذاماًغیرموت ولاقتل
ولکن فراقاً للدعائم ولأصل
و حمدانی نیز به ابیات زیر که از جنادةبن خشرم جذامی است بر این معنی استشهاد کرده است :
و ماقحطان لی بأب و ام ّ
و لاتصطادنی شبه الضلال
و لیس الیهم نسبی ولکن
معدیاً وجدت أبی وخالی .
و باز حمدانی گوید، گویند آنان از اولاد اعصربن مدین بن ابراهیم (ع ) اند و بر این قول بروایت محمدبن سائب که گوید، وفد جذام بر رسول اکرم (ص ) وارد شدند و حضرت به آنان فرمود، آفرین بر طایفه ٔ شعیب و دامادهای موسی ، استشهاد شده است . صاحب حماة گوید،اشراف و بزرگانی در میان آنان وجود داشته است . حمدانی گوید، و او اول کسی است از همراهان عمروبن عاص درفتح مصر که در آنجا سکونت کرد، در مصر ولایتهائی به وی به اقطاع و تیول داده شد که قسمتی از آنها تا کنون بدست فرزندان آنها است . جذام را دو پسر بنام «هماحِشم » و «حَرام » بود که طائفه ٔ بنوعتیب بن اسلم بن مالک بن شنوئةبن تدیل بن حشم بن جذام از اولاد همین حشم اند. ابوعبید گوید، این قوم در این ایام خود را به بنی شیبان منسوب می دارند و نسبت را چنین گویند: عتیب بن عوف بن شیبان . همو گوید، حفره ٔ عتیب را ببصره به ایشان منسوب می دارند. جوهری گوید، یکی از ملوک به آنان حمله برد و مردان آنها را به اسارت گرفت ، آنان میگفتند چون فرزندان ما بزرگ شوند ما را رها میسازند و لکن همواره در اسارت بودند تا بهلاکت رسیدند و همین منشاء ضرب المثل «اودی عتیب » در عرب شد. و بیت زیر نیز در این مورد آمده است :
ترجّیها وقد وقعت بقر
کما ترجواء صاغرها عتیب .
باری هم اکنون جذام بطون فراوانی در اقطار جهان دارد و برخی از آنان در شرق مصرند و اینان از طائفه ٔ بنو زیدبن حرام بن جذام و از طائفه ٔ بنومحرمةبن زیدبن حرام بن جذام میباشند و بنوسوید و بعجه و بردعة و رفاعة و ناثل از بنوزیدبن حرام بن جذام میباشند و هلباسوید از اولاد سوید باشند وآنان بنوهلبابن سویدبن زیدبن حرام بن جذام اند که عطویون و جابریون و غتاورة و حمدان و رومان و صمران و اسود و حمیدیون از آن طائفه اند. و از حمیدیون ، اولاد راشداند و براجسة و اولاد یبرین و جراشنه و کعوک و اولاد غانم و آل حمود و الاخیوه و زرقان و اساوره و حماریون هم از بنوراشد می باشند. و نیز حراقیص و خنافیس و اولاد غالی و اولاد جوال و آل زید، همه از بنوراشد هستند. و اولاد نجیب و بنوفضیل از نجابیه اند. و بنی ولیدبن سوید از اولاد هلباسویداند که حیادرة یعنی بنوحیدرةبن یعرب بن حبیب بن ولیدبن سوید از آن طائفه اند. حمدانی گوید، اینان طایفه ٔ بزرگی باشند که بنوعمارةبن ولید از آنان هستند. و حبیون نیز از ایشانند و حبیون بنوحبةبن راشدبن ولیداند. و طریف بن بکتوت ملقب بزین الدوله از فرزندان ولیدبن سویداست . وی از بزرگان عرب است که در ایام قحطی دوازده هزارتن هر روز در مهمانخانه ٔاو غذا میخوردند و بعضی از فرزندان وی با بوق و علم امارت کردند و اولاد هوبریه و ردالیین و حلیفیین و حضینین و ربیعیین که همه از بزرگان و اشراف بشمارند، از هم سوگندان آنان هستند. و حمدانی گوید: آنان را نسبتی به قریش باشد که به عبد مناف بن قصی منتهی میشود.و این طوائف از هلبا سوید مشتق میشوند: هلبامالک ، که آنان بنی مالک بن سویداند و بنوعبید از طائفه ٔ هلبامالک اند و حسنیون از طائفه بنوعبید مذکوراند و غوارنه و بنواسیر نیز از این طایفه اند. و لبیدیون و بکریون و عقیلیون نیز از طائفه ٔ هلبامالک اند. و بنوردینی هم از این طائفه اند. و هلبابعجه و منظور وردا ناثل ازاولاد بعجه اند و مفرج بن سالم از فرزندان هلبابعجه است که معزایبک او را با بوق و علم امارت داد و پس از او پسرش حسّان جانشین او شد. و اولاد هریم و جوشن بن منظور از طائفه ٔ هلبابعجه اند که شخص اخیر در کرم و شجاعت ضرب المثل است . و از اولاد ناثل : یکی مهنابن علوان بن علی بن زبیربن حبیب بن ناثل است که مردی کریم و با سخاوت بود. در ایام زمستان مهمانانی بر او وارد شدندو هیزم نداشت که طعامی طبخ کند و برای طبخ طعام با لباسهای گرانقیمت آتشی افروخت و طعام تهیه کرد. حمدانی گوید، از جذام پنج تن سعد نام هست که با مصریها اختلاط پیدا کردند. آنان عبارتند از سعدبن ایاس بن حرام بن جذام ، سعدبن مالک بن افصی بن سعدبن ایاس بن حرام بن جذام ، که بیشتر سعدیین بدو نسبت کنند. و سعدبن مالک بن حرام بن جذام . و سعدبن سامةبن عنبس بن غطفان بن سعدبن مالک بن حرام بن جذام و عشیره های بسیاری از این طایفه اند که از آن جمله اند بنوفضل و سلاحمه و برشاس و جوشن و عدلان و فزاره . و بیشتر آنان از مشایخ بلاد و نگهبانان هستند و مزارع و مآکل بسیار دارند و فساد و تباهی آنان نیز فراوان است . شاور وزیر العاضد فاطمی از این طائفه است . علاوه بر این ابن خلکان گوید، او از طائفه سعد است که نبی اکرم (ص ) از آنها شیر خورد. و بنوشاکربن راشد و اولاد عجار از بنومحرمه اند و اینان رهبری حاجیان را از زمان سلطان صلاح الدین ببعد بعهده داشته اند. و از طوائف جذام در قسمت شرق ، طائفه ٔ عائد و بنو حرام اند. و طوائف حضینین و رداله و احامده و حمارنه که بنوحمران باشد نیز از طوائف جذام اند ... و دربلاد شام از اولاد جذام ، بنوصخر در کرک و بنومهدی در بلقاء و بنوعقبة و بنوزهیر در شوبک و بنو سعید در صرخد و حوران سکونت دارند و نیز از اولاد جذام طوائفی در سرزمین غور و گروهی در سرزمین بربرها از بلاد سودان سکونت دارند. (از صبح الاعشی ج 1 صص 331 - 334). و زرکلی آرد: بطنی است از کهلان از طائفه ٔ قحطانیه . طائفه ٔ جذامیون اولین کسانی هستند از اعراب که هنگام فتح مصر همراه عمروعاص بودند و در مصر سکونت گزیدند. ابن خلدون گوید، باقیمانده ٔ آنان در این عصر [ اواخر قرن هشتم هجری ] دو شعبه اند اول بنام «بنوعائد» که در محلی بین بلییس از اعمال مصر تا عقبه ایله [ خلیج عقبه ]تا نزدیکی کرک سکونت دارند. و دوم بنام «بنوعقبه » که در نواحی از کرک تا ازلم از بیابان حجاز سکونت دارند. یعقوبی گوید، تلبیه آنان در زمان جاهلیت بهنگام حج گزاردن ، «لبیک عن جذام ، ذوالنهی و الاحلام » بود.ابن حزم گوید، غطفان و افصی دوبطن بزرگ اند که بیت جذام در آن دو قرار دارد ولی این غطفان غیر از غطفان بن عدنان است . سرزمین جذامیون در اندلس نواحی شزونه والجزیره و تدمیر و اشبیلیه است . (از الاعلام زرکلی چ جدید ج 2 ص 105).
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
(مثنوی ).
(مثنوی ).