محمد که حکومت بغداد را در سال ۲۳۷ ه.ق/ ۸۵۱ م بر عهده گرفت.
عبیدالله که از شعرای بزرگ عصر خویش بود و در سال ۳۰۰ ه.ق/ ۹۱۲ م وفات یافت.
مصعب که در سال ۲۵۸ ه.ق/ ۸۷۱ م در بادغیس حضور داشته است.
حسین که در سال ۲۴۸ ه.ق/ ۸۶۲ م در هرات سکونت داشته است.
طاهر که در سال ۲۳۰ ه.ق/ ۸۴۴ م با مرگ پدر، حکومت را در دست گرفت و در سال ۲۴۸ ه.ق/ ۸۶۲ م وفات یافت.
طلحه
سلیمان که حکومت بغداد را در سال ۲۵۵ ه.ق/ ۸۶۸ م بر عهده گرفت.
احمد
ابوالعباس عبدالعزیز که شاعر بود و شابشتی، روایتی را از او نقل کرده است.
علی که به روایت تاریخ جرجان، در جرجان درگذشت و جنازهٔ وی برای تدفین در مقبرهٔ خانوادگی طاهریان، به خراسان حمل شد.
عَبدالله بن طاهر (۱۸۲–۲۳۰ هجری قمری / ۷۹۸–۸۴۴ میلادی) فرزند طاهر بن حسین، سومین امیر طاهری و از سرداران ایرانی تبار مأمون عباسی است. وی نخست با سرکوب شورشیان در شام و مصر، قدرت مأمون را در آن نواحی تثبیت کرد و پس از مرگ حاکمان خراسان بزرگ، طلحه بن طاهر و علی بن طاهر و تاخت و تاز گستردهٔ خوارج در آن ناحیه، به فرمان مأمون، خلیفه عباسی، حکومت خراسان را به دست گرفت، و توانست ثبات را به شرق خلافت بازگرداند و طاهریان را به اوج قدرت رسانید. پس از مرگ طاهر بن حسین تا پایان عمر، در دوره مأمون و حتی مُعتَصِم، یکی از مقتدرترین شخصیت های سیاسی و نظامی پس از خلیفه بود.
عبدالله پیش از حکومت از نزدیکان مأمون و مورد توجه و علاقهٔ وی بود و پس از مراجعت طاهر به خراسان، در بغداد ماند و مناصب طاهر را عهده دار شد. عبدالله در سال ۲۰۶ ه.ق/۸۲۱ م از سمت مأمون، مأمور به سرکوب شورش نَصر بن شَبَث در رِقه گشت که پیش از آن چندین سال طاهر بن حسین را به خود مشغول نگه داشته بود. عبدالله پس از وصول به رقه، به شدت به مقابله با نصر برخاست و وی را در محاصره گرفت و سرانجام با درگیری های نظامی و فشارهایی که بر نصر وارد ساخت، در سال ۲۰۸ ه.ق/۸۲۴ م، نصر را به تسلیم واداشت و او را به بغداد نزد مأمون فرستاد و قلعهٔ کیسوم، که مقر وی بود، را نیز ویران ساخت. عبدالله پس از این موفقیت، مأمور به سامان دادن به اوضاع مصر و سرکوب شورش های آنجا شد. او در سال ۲۱۰ یا ۲۱۱ ه.ق عازم مصر شد. ابتدا به سمت علی بن عبدالعزیز جِروی که مصر سفلی و حوزهٔ شرقی را تحت سلطه داشت، حرکت کرد که او با وقوف بر تحرکات عبدالله، به نزد وی رفت و اظهار اطاعت و بندگی در برابر خلیفه نمود. عبدالله سپس به سمت عبیدالله بن سریٰ روان شد و لشکرش را در طی نبردی درهم شکست و او را در شهر فسطاط محاصره نمود که پس از مدتی، عبیدالله تسلیم عبدالله شد و در سال ۲۱۱ ه.ق/۸۲۶ م به نزد مأمون فرستاده شد. عبدالله پس از ارسال گزارش پیروزی خود برای مأمون، با هدف فتح اسکندریه که در کنترل شورشیان اهل قرطبه بود، حرکت کرد و آنان نیز با وقوف بر پیروزی ها و حرکت عبدالله به سمت خود، آن شهر را ترک گفتند و به کرت مراجعت کردند و بدین ترتیب عبدالله در این مأموریت پیروزی بزرگی را کسب کرد و آرامش را به مصر بازگرداند.
عبدالله در سال ۲۱۲ ه.ق/۸۲۷ م وارد بغداد شد و مورد تجلیل و تشویق و الطاف مأمون قرار گرفت. پس از گذر مدتی از اقامت عبدالله در بغداد و گسترش تحرکات بابک خرمدین و شکست و قتل سرداران مأمون، عبدالله برای دفع این شورش به دینور گسیل شد اما با وخامت اوضاع خراسان بزرگ، حکومت خراسان توسط مأمون به عبدالله واگذار شد و وی عازم آن ناحیه شد تا با بدست گیری قدرت در آن ناحیه، آرامش را بر بخش شرقی خلافت مسلط گرداند. عبدالله پس از رسیدن به خراسان، در سال ۲۱۵ ه.ق/۲۳۰ م نیشابور را پایتخت خویش قرار داد و حکمرانی اش را آغاز نمود و به مقابله جدی با خوارج سیستان و خراسان برخاست. وی موفق به بازگرداندن آرامش به خراسان و پاکسازی خوارج از آن ناحیه گردید اما نتوانست آرامش را به طور کامل به سیستان بازگرداند و این سرزمین تا مدت ها شاهد تاخت وتاز این گروه بود، اگرچه اقدامات عبدالله و دیگر طاهریان موجبات سقوط خوارج را در آینده فراهم آورد. در سال ۲۱۸ ه.ق/۸۳۳ م، مأمون وفات یافت و معتصم خلافت را به دست گرفت. روابط عبدالله و معتصم در ابتدا به علت حسادت معتصم، تیره بود، اما پس از مدتی به علت خدمات عبدالله در جهت سرکوب شورش ها و همچنین ناتوانی معتصم در تحدید قدرت عبدالله، روابط این دو نیکو گشت و معتصم حکومت عبدالله را پذیرفت. عبدالله به ترتیب در سال های ۲۱۹ ه.ق/۸۳۴ م و ۲۲۴ ه.ق/۸۳۸ م، شورش های محمد بن قاسم بن علی علوی و مازیار را در طالقان و طبرستان سرکوب نمود و آنان را به نزد معتصم فرستاد که محمد محبوس و مازیار کشته شد. عبدالله همچنین رقابتی سخت با یکی از سرداران بزرگ خلیفه به نام افشین داشت که سرانجام در اثر گزارش های او بر علیه افشین در نزد خلیفه و جاسوسان خلیفه، افشین مجرم شناخته شد و در سال ۲۲۶ ه.ق/۸۴۱ م محبوس یا اعدام گشت.
عبیدالله که از شعرای بزرگ عصر خویش بود و در سال ۳۰۰ ه.ق/ ۹۱۲ م وفات یافت.
مصعب که در سال ۲۵۸ ه.ق/ ۸۷۱ م در بادغیس حضور داشته است.
حسین که در سال ۲۴۸ ه.ق/ ۸۶۲ م در هرات سکونت داشته است.
طاهر که در سال ۲۳۰ ه.ق/ ۸۴۴ م با مرگ پدر، حکومت را در دست گرفت و در سال ۲۴۸ ه.ق/ ۸۶۲ م وفات یافت.
طلحه
سلیمان که حکومت بغداد را در سال ۲۵۵ ه.ق/ ۸۶۸ م بر عهده گرفت.
احمد
ابوالعباس عبدالعزیز که شاعر بود و شابشتی، روایتی را از او نقل کرده است.
علی که به روایت تاریخ جرجان، در جرجان درگذشت و جنازهٔ وی برای تدفین در مقبرهٔ خانوادگی طاهریان، به خراسان حمل شد.
عَبدالله بن طاهر (۱۸۲–۲۳۰ هجری قمری / ۷۹۸–۸۴۴ میلادی) فرزند طاهر بن حسین، سومین امیر طاهری و از سرداران ایرانی تبار مأمون عباسی است. وی نخست با سرکوب شورشیان در شام و مصر، قدرت مأمون را در آن نواحی تثبیت کرد و پس از مرگ حاکمان خراسان بزرگ، طلحه بن طاهر و علی بن طاهر و تاخت و تاز گستردهٔ خوارج در آن ناحیه، به فرمان مأمون، خلیفه عباسی، حکومت خراسان را به دست گرفت، و توانست ثبات را به شرق خلافت بازگرداند و طاهریان را به اوج قدرت رسانید. پس از مرگ طاهر بن حسین تا پایان عمر، در دوره مأمون و حتی مُعتَصِم، یکی از مقتدرترین شخصیت های سیاسی و نظامی پس از خلیفه بود.
عبدالله پیش از حکومت از نزدیکان مأمون و مورد توجه و علاقهٔ وی بود و پس از مراجعت طاهر به خراسان، در بغداد ماند و مناصب طاهر را عهده دار شد. عبدالله در سال ۲۰۶ ه.ق/۸۲۱ م از سمت مأمون، مأمور به سرکوب شورش نَصر بن شَبَث در رِقه گشت که پیش از آن چندین سال طاهر بن حسین را به خود مشغول نگه داشته بود. عبدالله پس از وصول به رقه، به شدت به مقابله با نصر برخاست و وی را در محاصره گرفت و سرانجام با درگیری های نظامی و فشارهایی که بر نصر وارد ساخت، در سال ۲۰۸ ه.ق/۸۲۴ م، نصر را به تسلیم واداشت و او را به بغداد نزد مأمون فرستاد و قلعهٔ کیسوم، که مقر وی بود، را نیز ویران ساخت. عبدالله پس از این موفقیت، مأمور به سامان دادن به اوضاع مصر و سرکوب شورش های آنجا شد. او در سال ۲۱۰ یا ۲۱۱ ه.ق عازم مصر شد. ابتدا به سمت علی بن عبدالعزیز جِروی که مصر سفلی و حوزهٔ شرقی را تحت سلطه داشت، حرکت کرد که او با وقوف بر تحرکات عبدالله، به نزد وی رفت و اظهار اطاعت و بندگی در برابر خلیفه نمود. عبدالله سپس به سمت عبیدالله بن سریٰ روان شد و لشکرش را در طی نبردی درهم شکست و او را در شهر فسطاط محاصره نمود که پس از مدتی، عبیدالله تسلیم عبدالله شد و در سال ۲۱۱ ه.ق/۸۲۶ م به نزد مأمون فرستاده شد. عبدالله پس از ارسال گزارش پیروزی خود برای مأمون، با هدف فتح اسکندریه که در کنترل شورشیان اهل قرطبه بود، حرکت کرد و آنان نیز با وقوف بر پیروزی ها و حرکت عبدالله به سمت خود، آن شهر را ترک گفتند و به کرت مراجعت کردند و بدین ترتیب عبدالله در این مأموریت پیروزی بزرگی را کسب کرد و آرامش را به مصر بازگرداند.
عبدالله در سال ۲۱۲ ه.ق/۸۲۷ م وارد بغداد شد و مورد تجلیل و تشویق و الطاف مأمون قرار گرفت. پس از گذر مدتی از اقامت عبدالله در بغداد و گسترش تحرکات بابک خرمدین و شکست و قتل سرداران مأمون، عبدالله برای دفع این شورش به دینور گسیل شد اما با وخامت اوضاع خراسان بزرگ، حکومت خراسان توسط مأمون به عبدالله واگذار شد و وی عازم آن ناحیه شد تا با بدست گیری قدرت در آن ناحیه، آرامش را بر بخش شرقی خلافت مسلط گرداند. عبدالله پس از رسیدن به خراسان، در سال ۲۱۵ ه.ق/۲۳۰ م نیشابور را پایتخت خویش قرار داد و حکمرانی اش را آغاز نمود و به مقابله جدی با خوارج سیستان و خراسان برخاست. وی موفق به بازگرداندن آرامش به خراسان و پاکسازی خوارج از آن ناحیه گردید اما نتوانست آرامش را به طور کامل به سیستان بازگرداند و این سرزمین تا مدت ها شاهد تاخت وتاز این گروه بود، اگرچه اقدامات عبدالله و دیگر طاهریان موجبات سقوط خوارج را در آینده فراهم آورد. در سال ۲۱۸ ه.ق/۸۳۳ م، مأمون وفات یافت و معتصم خلافت را به دست گرفت. روابط عبدالله و معتصم در ابتدا به علت حسادت معتصم، تیره بود، اما پس از مدتی به علت خدمات عبدالله در جهت سرکوب شورش ها و همچنین ناتوانی معتصم در تحدید قدرت عبدالله، روابط این دو نیکو گشت و معتصم حکومت عبدالله را پذیرفت. عبدالله به ترتیب در سال های ۲۱۹ ه.ق/۸۳۴ م و ۲۲۴ ه.ق/۸۳۸ م، شورش های محمد بن قاسم بن علی علوی و مازیار را در طالقان و طبرستان سرکوب نمود و آنان را به نزد معتصم فرستاد که محمد محبوس و مازیار کشته شد. عبدالله همچنین رقابتی سخت با یکی از سرداران بزرگ خلیفه به نام افشین داشت که سرانجام در اثر گزارش های او بر علیه افشین در نزد خلیفه و جاسوسان خلیفه، افشین مجرم شناخته شد و در سال ۲۲۶ ه.ق/۸۴۱ م محبوس یا اعدام گشت.
wiki: عبدالله بن طاهر