[ویکی فقه] شب ولادت حضرت
امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ است، شب جمعه سوم ماه صفر ۱۲۶۴ ق. / ۱۸
اسفند ۱۲۶۶ ش. خدای جهان آفرین سیّد عبدالله را فرزندی میبخشد که چون
باقرالعلوم ـ علیه السلام ـ نگاهبان دین باشد و نسل
امام کاظم ـ علیه السلام ـ را تداوم بخشد. پدر نام فرزند را «عبدالحسین» مینهد.
آقا سید عبدالله نسب از شاه رکن الدین دزفولی میبرد و در واقع از ساداتی است که در ایران نشو و نما کرده و دیگر بار آهنگ سفر به دیار یار نموده، تا در شهر نجف اشرف سکنی گزیند و خدای هستی بخش عبدالحسین را در این دیار به وی میبخشد.
چیزی نمیگذرد که سیّد عبدالحسین دوران نوباوگی را طی میکند و با راهنمایی پدر گام در راه تحصیل دانش مینهد و به
علوم دینی رو میآورد تا رضای الهی را فراهم کند و با آگاهی از دین، وجودش را از نادانی رهانیده، برای احیای ارزش های اسلامی در جامعه نهایت کوشش را مبذول دارد.
او برای اینکه عالمی دیندار و اسلام شناسی متبحّر گردد باید قرآن و سنت را به صورت کامل فرا گیرد و
علم اخلاق و کلام و تفسیر را به همراه فقه و اصول آموزش بیند و توانایی درک دین الهی و استنباط
احکام شرعی را بیابد. اگر او میخواهد فقیه باشد و عالم دینی گردد باید از هیچ یک از
علوم اسلامی فروگذاری ننماید و با استفاده از اساتید حوزه نجف به هر یک از علوم دینی آشنایی یابد.
بعد از اتمام دوره مقدماتی و سطح، سیّد میبایست در درسهای خارج فقه و اصول حوزه نجف حاضر شود. درسهایی که در آن، استاد علاوه بر نظریات پیشینیان، نظرات خود را مطرح نموده، به نقد و بررسی آراء گذشتگان میپردازد.
با پا نهادن به نردبان ترقی، افق تجلّی فرا روی عبدالحسین نمایان میگردد. وی گمشده خویش را در «آیة الله سید محمد حسن شیرازی» مییابد.
میرزای شیرازی آیات الهی بر لب،
فقه جعفری را به دلنوازی آهنگ آبشار در حوزه جاری ساخته است و درختان سبز آفرینش را که جز ستایش پروردگار به چیزی نمیاندیشند، آبیاری میکند. وی در اندک مدتی از هوش سرشار شاگردش آگاهی مییابد و وی را مورد تجلیل قرار میدهد.
سرانجام تلاش بیوقفه سید عبدالحسین او را به قوه استنباط
احکام الهی مجهز مینماید و در ۲۲ سالگی به درجه اجتهاد نائل میآید. آیة الله سید عبدالحسین موسوی با هجرت
میرزای شیرازی از حوزه درس آیات دیگری هم استفاده مینماید.
نام فقهای بزرگی که پس از آشنایی با دانش و فضل شاگرد به وی
اجازه اجتهاد میدهند. چنین است:
۱. آیة الله شیخ محمد حسین کاظمی (متوفی ۱۳۰۸ ق).
۲. آیة الله محمد فاضل ایروانی (متوفی ۱۳۰۶ ق).
۳. آیة الله شیخ لطف الله مازندرانی (متوفی ۱۳۱۱ ق).
۴. آیة الله شیخ حسینقلی همدانی (متوفی ۱۳۱۱ ق).
در این میان، آیة الله همدانی از بزرگان فقهای ربّانی و عارفان و اصل و از پرچمداران توحید است که در نجف اشرف به تربیت شاگردان بسیاری توفیق یافته است.
آب حیات
ستمی که خون آشامان
انگلیس به یاری رژیم قاجار در پیش گرفتهاند، زندگی مردم را به سیاهی کشانده و آب حیات را از آنان دریغ داشته است. مردم بسان چمن خشکیدهای در زیر پای چکمه پوشان انگلیس توان حیات از کف داده و به زردی گراییدهاند. فروغ زندگی از جنوب ایران رخت بربسته و خون و آتش و عفریت مرگ همه جا را فرا گرفته است.
بزرگ مردان لارستان از این پیشامد نگران هستند. از این رو با گسیل هیأتی به عراق از زعیم عالیقدر شیعه، فقیه مجاهد و مبارزی را میخواهند که توان مقابله با ظلم و استبداد را داشته باشد. کسی که به دفع تجاوزات زورمداران پردازد و رهبری و مدیریت جامعه اسلامی را در لارستان بر عهده گیرد.
«حاج سید علی لاری» معروف به «حاجی علی کبیر» از مجاهدان نامدار لارستان همراه این گروه اعزامی است. یافتن فردی ورزیده و تلاشگر و فقیه و سیاستمدار و مجاهد کار آسانی نیست. مردی که هم در مدارج علمی به اجتهاد نایل آمده باشد و هم در مقام عمل جز خدا را احدی پروا نداشته باشد و توان مدیریت جامعه اسلامی در او موج زند.
میرزای شیرازی به هیأت لارستان میفرماید:
«در حال حاضر کسی را در نظر ندارم. مهلت دهید تا در این باره تدبیری کنم و شخص برازندهای را برای شما اختیار نمایم».
هیأت برای زیارت مرقد مولای متقیان حضرت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ راهی نجف میشوند. در نجف اشرف با سید مرتضی کشمیری ملاقات مینمایند و سفره درد و رنج ستم را به آن بزرگ بازگو کرده، تقاضا میکنند تا با هجرت به لار رهبری آن دیار را بر عهده گیرد. سید با سابقه آشنایی که از آیة الله سید عبدالحسین لاری دارد، این مهم را شایسته وی میبیند و آنان را متوجه فقیه فرزانهای مینماید که در نجف اشرف با تدریس و تألیف فقه استدلالی به تربیت دانشجو مشغول است.
حضرت آیة الله سید عبدالحسین لاری در چهل و پنج سالگی است و یکی از بزرگترین اساتید حوزه علمیه نجف. از این رو وقتی هیأت لاری از ایشان دعوت به عمل میآوردند، او با توجه به مسؤولیتهای حوزوی، از قبول عزیمت به ایران خودداری میکند.
حاج سید علی کبیر با سابقه آشنایی که از مردان خداجوی و مجاهد دارد، از همان برخورد اوّل، خصایص رهبری را در وجود سید لاری مشاهده میکند و رهبری لارستان را سزاوار چنین شخصیتی میداند. وی شوریده سر، از نجف به سامرا میرود و ماجرای نجف را با میرزای شیرازی در میان مینهد.
میرزای شیرازی رهبر امت اسلامی از منطقه حساس جنوب ایران و موقعیت استراتژیکی آن در مقابل استعمارگران آگاهی کامل دارد. همچنین از مجاهد مردانی که برای حفظ استقلال اقتصادی ایران در آن سرزمین تلاشهای پیگیر نمودهاند و در «تحریم تنباکو» ایفای نقش کردهاند؛ دانشمندان مجاهدی چون سید علی اکبر مجتهد فال اسیری که با دعوت مردم به جهاد عمومی، خواب راحت را از چشم دشمنان اسلام ربود و پس از چندی از سوی قاجار به بصره تبعید گردید.
اعزام دانشمندی دیگر به این منطقه، تداوم رهبری سیاسی شیعه را فراهم میآورد. میرزای شیرازی با ارسال نامهای سید لاری را از وقایع آشفته جنوب ایران با خبر میسازد و با استفاده از منصب
ولایت فقیه بر ایشان فرض مینماید که به لارستان هجرت کند.
فرمان استاد و
ولی فقیه برای دانشمند آگاهی چون سیّد لاری جوابی جز اطاعت نمیتواند داشته باشد. از همین رو تقاضای مردم لارستان را میپذیرد و آماده هجرت میگردد.
هجرت
نزدیک است که گیاهان سبز دشت، لباس مرگ بر تن کنند. ابری باران زا باید تا حیات را بر جانشان فرو ریزد و هجرتی از شهر زندگی سرسبزی را به ارمغانشان آورد.
هجرت سید عبدالحسین لاری به ایران، فصل پاییز جنوب را فصل گل کرد. دیگر بار رویش سبزهها و شکوفه نیلوفرها آب و خاک جنوب ایران را آراست. نیلوفرهای آبی دریا را به مرزبانی نشستند و آنان که در خشکی بودند از فراز منارههای مساجد حرکات مشکوک دشمنان دین خدا را به دیدهبانی نشستند.
حضرت آیة الله سید عبدالحسین موسوی لاری در سال ۱۳۰۹ ق. نجف اشرف را ترک میکند و به لارستان میرود. میرزای شیرازی هنگام خروج سید لاری خطاب به حاج سید علی کبیر و هیأت همراهش میفرماید:
«با بردن آقا سید عبدالحسین به لارستان، نجف را به آنجا بردهای و گهواره فضیلت و دانش را از فرزند فضیلت و علم خالی گذاردی.»
هر چند اگر سید لاری در نجف بماند به بالاترین مدارج علمی خواهد رسید لیکن جهاد در راه خدا مسؤولیت سنگینی است که او میبایست به مثابه واجب شری به انجام رساند و مردم محروم جنوب را از ستم قاجار و
استعمار انگلیس رهایی بخشد.
نهضت فرهنگی
...
wikifeqh: فارس و طرفدار نظریه مشروطه مشروعه بود که در جنگ جهانی اول قطع روابط و احتیاجات از بیگانه را بر
مسلمانان واجب شمرده و به جهاد علیه
انگلستان حکم داد. در خلأ قدرت ناشی از
استبداد صغیر در منطقه لارستان، اقتدار منطقه را بدست گرفته و احکام اسلامی را اجرا کرد. او
امر به معروف و
نماز جمعه را
واجب عینی می دانست و خود نماز جمعه اقامه می کرد.
سید مجتبی موسوی لاری نوه وی است.
سید عبدالحسین در نجف اشرف متولد شد. پدرش سید عبدالله، دزفولی بود که بعدها به نجف مهاجرت کرده بود. از هفت سالگی، تحصیلات ابتدایی خود را در مکتب آغاز کرد و سپس مشغول فراگیری علوم حوزوی و اسلامی شد. سید لاری در دوران تحصیلات خود در درس پنج تن از اساتید نجف حاضر شد: فاضل ایروانی، شیخ محمدحسین کاظمی، شیخ لطف الله مازندرانی،
ملا حسینقلی همدانی و میرزای شیرازی. سید لاری تا زمانی که میرزای شیرازی در نجف اقامت داشت، در درس او حاضر می شد و پس از مهاجرت میرزا به شهر سامرا، او در جلسه درس چهار استاد دیگر شرکت می کرد. وی در بیست و دو سالگی قدرت استنباط بدست آورد. و از میرزای شیرازی، شیخ لطف الله مازندرانی و فاضل ایروانی اجازه اجتهاد گرفت.
با توجه به ظلمی که در عهد قاجار بر مردم منطقه لار حاکم بود، مردم این منطقه با ارسال نامه ها و هیات هایی از میرزای شیرازی در خواست اعزام مجتهد مبارز و شجاعی را به این منطقه کردند تا ضمن جلوگیری از ستم و تجاوز حاکمان قاجار، به امور دینی و مذهبی مردم نیز رسیدگی کند. حاج علی لاری، معروف به حاج علی کبیر که در دوره اول
مجلس شورای ملی به نمایندگی انتخاب شد و بعد هم به وسیله عمال ستمگر منطقه لار شهید و به حاج علی شهید معروف شد، با عده ای از سران لار به عراق نزد میرزای شیرازی رفتند و تقاضای خویش را با او در میان گذاشتند. آیت الله شیرازی در پاسخ گفت: «در حال حاضر، چنین کسی را در نظر ندارم. مهلت دهید تا در این باب تدبیری کنم و شخص برازنده ای را برای شما اختیار کنم.»
سپس حاج علی با همراهان عازم نجف اشرف می شوند و در آن جا در پی هدف خویش به جست و جو می پردازند تا این که روزی سید مرتضی کشمیری را ملاقات، و از وی درخواست هجرت به لار می کنند ولی وی نمی پذیرد و سید عبدالحسین را برای این امر لایق تر می داند. حاج علی و همراهان نزد سید عبدالحسین رفته، از وی این را تقاضا می کنند. سید که در آن ایام ۴۵ سال داشت و دارای کرسی استادی و مشغول به تألیف و تصنیف بود به جهت این مسؤولیت ها ابتدا از پذیرش این درخواست سر باز زد؛ اما حاج علی با اصرار و مسافرت به سامرا و بیان ماجرا پیش میرزای شیرازی رفته و از وی استدعا می کند که از سید عبدالحسین بخواهد تا به دعوت آنان پاسخ مثبت دهد. میرزا به سید امر می کند تا به لار برود. سید چون فرمان استاد را واجب الاطاعه می داند، عازم ایران می شود.
wikishia: احکام شرعی را بیابد. اگر او می خواهد فقیه باشد و عالم دینی گردد باید از هیچ یک از علوم اسلامی فروگذاری ننماید و با استفاده از اساتید حوزه نجف به هر یک از علوم دینی آشنایی یابد.
مدارج عالی
بعد از اتمام دوره مقدماتی و سطح، سید می بایست در درسهای خارج فقه و اصول حوزه نجف حاضر شود. درسهایی که در آن، استاد علاوه بر نظریات پیشینیان، نظرات خود را مطرح نموده، به نقد و بررسی آراء گذشتگان می پردازد. با پا نهادن به نردبان ترقی، افق تجلی فرا روی عبد الحسین نمایان می گردد. وی گمشده خویش را در «آیة الله العظمی سید محمد حسن شیرازی» می یابد. میرزای شیرازی آیات الهی بر لب، فقه جعفری را به دلنوازی آهنگ آبشار در حوزه جاری ساخته است و درختان سبز آفرینش را که جز ستایش پروردگار به چیزی نمی اندیشمند، آبیاری می کند. وی در اندک مدتی از هوش سرشار شاگردش آگاهی می یابد و وی را مورد تجلیل قرار می دهد. سرانجام تلاش بی وقفه سید عبد الحسین او را به قوه استنباط احکام الهی مجهز می نماید و در ۲۲ سالگی به درجه اجتهاد نائل می آید. آیة الله سید عبد الحسین موسوی با هجرت میرزای شیرازی از حوزه درس آیات دیگری هم استفاده می نماید. نام فقهای بزرگی که پس از آشنایی با دانش و فضل شاگرد به وی اجازه اجتهاد می دهند چنین است: ۱. آیة الله شیخ محمد حسین کاظمی (متوفی ۱۳۰۸ ق.) ۲. آیة الله محمد فاضل ایروانی (متوفی ۱۳۰۶ ق.) ۳. آیة الله شیخ لطف الله مازندرانی (متوفی ۱۳۱۱ ق.) ۴. آیة الله شیخ حسینقلی همدانی (متوفی ۱۳۱۱ ق.) در این میان، آیة الله همدانی از بزرگان فقهای ربانی و عارفان واصل و از پرچمداران توحید است که در نجف اشرف به تربیت شاگردان بسیاری توفیق یافته است.
حیات سیاسی
...