کلمه جو
صفحه اصلی

سید عبدالحسین لاری

دانشنامه عمومی

آیت الله سید عبدالحسین موسوی دزفولی نجفی لاری (زادهٔ ۱۲۲۶ و درگذشتهٔ ۱۳۰۳ خورشیدی) از روحانیون و مجتهدین جنوب کشور و از طرفداران مشروطه بود که در جریان جنگ عشایر جنوب ایران با نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی اول نقش عمده ای داشت.وی دارای ۳ فرزند پسر به نام های سید علی اکبر آیت اللهی، سید علی اصغر آیت اللهی و سید عبدالمحمد آیت اللهی و ۷ فرزند دختر بود.
شیخ عبدالحمید مهاجری
شیخ محمدتقی معروف به حاج ملاباشی
ملاغلامرضا جهرمی
حاج محمدهاشم لاری
آخوند کربلایی محمد جویمی
سید عبدالحسین مهری
شیخ زکریا انصاری
سید عبدالباقی شیرازی
سید مرتضی مجتهد اهرمی
آیت الله العظمی سید عبدالحسین نجفی لاری اصالتاً اهل دزفول و از سادات محله شاه رکن الدین است. وی متولد سوم ماه صفر ۱۲۶۴ قمری/دی ۱۲۲۶ خورشیدی در نجف است. تحصیلات خود را نزد علمایی همچون میرزای شیرازی، شیخ محمدحسین کاظمی و ملا لطف الله مازندرانی گذراند و در سن بیست و دو سالگی به درجه اجتهاد نایل شد. وی تا چهل و پنج سالگی در شهر نجف اقامت داشته و به عنوان یکی از اساتید حوزه علمیه نجف مطرح بوده است..
در اواخر عصر ناصرالدین شاه قاجار، اختلافات شدید حکام محلی و ناامنی های برآمده از آن و همچنین تعدیات مالیاتی دیوانیان، موجب شد که بزرگان منطقه لارستان فارس با گسیل هیأتی به عراق از میرزای شیرازی، درخواست نمایند که مجتهدی را به منطقه آنان بفرستد تا مدیریت جامعه اسلامی را در لارستان بر عهده گیرد.بنابراین، با نظر میرزای شیرازی، در سال ۱۳۰۹ قمری سید عبدالحسین، نجف اشرف را ترک می کند و به لارستان می رود.
ارتباط او با نیروهای انقلابی بوشهر و فارس بیانگر نقش او در انقلاب مشروطه در فارس است. بالیوز انگلیسی او را آغازگر نهضت جنوب ایران معرفی کرده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شب ولادت حضرت امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ است، شب جمعه سوم ماه صفر ۱۲۶۴ ق. / ۱۸ اسفند ۱۲۶۶ ش. خدای جهان آفرین سیّد عبدالله را فرزندی می‎بخشد که چون باقرالعلوم ـ علیه السلام ـ نگاهبان دین باشد و نسل امام کاظم ـ علیه السلام ـ را تداوم بخشد. پدر نام فرزند را «عبدالحسین» می‎نهد. آقا سید عبدالله نسب از شاه رکن الدین دزفولی می‎برد و در واقع از ساداتی است که در ایران نشو و نما کرده و دیگر بار آهنگ سفر به دیار یار نموده، تا در شهر نجف اشرف سکنی گزیند و خدای هستی بخش عبدالحسین را در این دیار به وی می‎بخشد. چیزی نمی‎گذرد که سیّد عبدالحسین دوران نوباوگی را طی می‎کند و با راهنمایی پدر گام در راه تحصیل دانش می‎‎نهد و به علوم دینی رو می‎آورد تا رضای الهی را فراهم کند و با آگاهی از دین، وجودش را از نادانی رهانیده، برای احیای ارزش های اسلامی در جامعه نهایت کوشش را مبذول دارد. او برای اینکه عالمی دیندار و اسلام شناسی متبحّر گردد باید قرآن و سنت را به صورت کامل فرا گیرد و علم اخلاق و کلام و تفسیر را به همراه فقه و اصول آموزش بیند و توانایی درک دین الهی و استنباط احکام شرعی را بیابد. اگر او می‎خواهد فقیه باشد و عالم دینی گردد باید از هیچ یک از علوم اسلامی فروگذاری ننماید و با استفاده از اساتید حوزه نجف به هر یک از علوم دینی آشنایی یابد.
بعد از اتمام دوره مقدماتی و سطح، سیّد می‎بایست در درسهای خارج فقه و اصول حوزه نجف حاضر شود. درسهایی که در آن، استاد علاوه بر نظریات پیشینیان، نظرات خود را مطرح نموده، به نقد و بررسی آراء گذشتگان می‎پردازد.
با پا نهادن به نردبان ترقی، افق تجلّی فرا روی عبدالحسین نمایان می‎گردد. وی گمشده خویش را در «آیة الله سید محمد حسن شیرازی» می‎یابد.
میرزای شیرازی آیات الهی بر لب، فقه جعفری را به دلنوازی آهنگ آبشار در حوزه جاری ساخته است و درختان سبز آفرینش را که جز ستایش پروردگار به چیزی نمی‎اندیشند، آبیاری می‎کند. وی در اندک مدتی از هوش سرشار شاگردش آگاهی می‎یابد و وی را مورد تجلیل قرار می‎دهد.
سرانجام تلاش بی‎وقفه سید عبدالحسین او را به قوه استنباط احکام الهی مجهز می‎نماید و در ۲۲ سالگی به درجه اجتهاد نائل می‎آید. آیة الله سید عبدالحسین موسوی با هجرت میرزای شیرازی از حوزه درس آیات دیگری هم استفاده می‎نماید.
نام فقهای بزرگی که پس از آشنایی با دانش و فضل شاگرد به وی اجازه اجتهاد می‎دهند. چنین است:
۱. آیة الله شیخ محمد حسین کاظمی (متوفی ۱۳۰۸ ق).
۲. آیة الله محمد فاضل ایروانی (متوفی ۱۳۰۶ ق).
۳. آیة الله شیخ لطف الله مازندرانی (متوفی ۱۳۱۱ ق).
۴. آیة الله شیخ حسینقلی همدانی (متوفی ۱۳۱۱ ق).
در این میان، آیة الله همدانی از بزرگان فقهای ربّانی و عارفان و اصل و از پرچمداران توحید است که در نجف اشرف به تربیت شاگردان بسیاری توفیق یافته است.

آب حیات
ستمی که خون آشامان انگلیس به یاری رژیم قاجار در پیش گرفته‎اند، زندگی مردم را به سیاهی کشانده و آب حیات را از آنان دریغ داشته است. مردم بسان چمن خشکیده‎ای در زیر پای چکمه پوشان انگلیس توان حیات از کف داده و به زردی گراییده‎اند. فروغ زندگی از جنوب ایران رخت بربسته و خون و آتش و عفریت مرگ همه جا را فرا گرفته است.
بزرگ مردان لارستان از این پیشامد نگران هستند. از این رو با گسیل هیأتی به عراق از زعیم عالیقدر شیعه، فقیه مجاهد و مبارزی را می‎خواهند که توان مقابله با ظلم و استبداد را داشته باشد. کسی که به دفع تجاوزات زورمداران پردازد و رهبری و مدیریت جامعه اسلامی را در لارستان بر عهده گیرد.
«حاج سید علی لاری» معروف به «حاجی علی کبیر» از مجاهدان نامدار لارستان همراه این گروه اعزامی است. یافتن فردی ورزیده و تلاشگر و فقیه و سیاستمدار و مجاهد کار آسانی نیست. مردی که هم در مدارج علمی به اجتهاد نایل آمده باشد و هم در مقام عمل جز خدا را احدی پروا نداشته باشد و توان مدیریت جامعه اسلامی در او موج زند.
میرزای شیرازی به هیأت لارستان می‎فرماید:
«در حال حاضر کسی را در نظر ندارم. مهلت دهید تا در این باره تدبیری کنم و شخص برازنده‎ای را برای شما اختیار نمایم».
هیأت برای زیارت مرقد مولای متقیان حضرت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ راهی نجف می‎شوند. در نجف اشرف با سید مرتضی کشمیری ملاقات می‎نمایند و سفره درد و رنج ستم را به آن بزرگ بازگو کرده، تقاضا می‎کنند تا با هجرت به لار رهبری آن دیار را بر عهده گیرد. سید با سابقه آشنایی که از آیة الله سید عبدالحسین لاری دارد، این مهم را شایسته وی می‎بیند و آنان را متوجه فقیه فرزانه‎ای می‎نماید که در نجف اشرف با تدریس و تألیف فقه استدلالی به تربیت دانشجو مشغول است.
حضرت آیة الله سید عبدالحسین لاری در چهل و پنج سالگی است و یکی از بزرگترین اساتید حوزه علمیه نجف. از این رو وقتی هیأت لاری از ایشان دعوت به عمل می‎آوردند، او با توجه به مسؤولیت‎های حوزوی، از قبول عزیمت به ایران خودداری می‎کند.
حاج سید علی کبیر با سابقه آشنایی که از مردان خداجوی و مجاهد دارد، از همان برخورد اوّل، خصایص رهبری را در وجود سید لاری مشاهده می‎کند و رهبری لارستان را سزاوار چنین شخصیتی می‎داند. وی شوریده سر، از نجف به سامرا می‎رود و ماجرای نجف را با میرزای شیرازی در میان می‎نهد.
میرزای شیرازی رهبر امت اسلامی از منطقه حساس جنوب ایران و موقعیت استراتژیکی آن در مقابل استعمارگران آگاهی کامل دارد. همچنین از مجاهد مردانی که برای حفظ استقلال اقتصادی ایران در آن سرزمین تلاشهای پیگیر نموده‎اند و در «تحریم تنباکو» ایفای نقش کرده‎اند؛ دانشمندان مجاهدی چون سید علی اکبر مجتهد فال اسیری که با دعوت مردم به جهاد عمومی، خواب راحت را از چشم دشمنان اسلام ربود و پس از چندی از سوی قاجار به بصره تبعید گردید.
اعزام دانشمندی دیگر به این منطقه، تداوم رهبری سیاسی شیعه را فراهم می‎‎آورد. میرزای شیرازی با ارسال نامه‎ای سید لاری را از وقایع آشفته جنوب ایران با خبر می‎سازد و با استفاده از منصب ولایت فقیه بر ایشان فرض می‎نماید که به لارستان هجرت کند.
فرمان استاد و ولی فقیه برای دانشمند آگاهی چون سیّد لاری جوابی جز اطاعت نمی‎تواند داشته باشد. از همین رو تقاضای مردم لارستان را می‎پذیرد و آماده هجرت می‎گردد.

هجرت
نزدیک است که گیاهان سبز دشت، لباس مرگ بر تن کنند. ابری باران زا باید تا حیات را بر جانشان فرو ریزد و هجرتی از شهر زندگی سرسبزی را به ارمغانشان آورد.
هجرت سید عبدالحسین لاری به ایران، فصل پاییز جنوب را فصل گل کرد. دیگر بار رویش سبزه‎ها و شکوفه نیلوفرها آب و خاک جنوب ایران را آراست. نیلوفرهای آبی دریا را به مرزبانی نشستند و آنان که در خشکی بودند از فراز مناره‎های مساجد حرکات مشکوک دشمنان دین خدا را به دیده‎بانی نشستند.
حضرت آیة الله سید عبدالحسین موسوی لاری در سال ۱۳۰۹ ق. نجف اشرف را ترک می‎کند و به لارستان می‎رود. میرزای شیرازی هنگام خروج سید لاری خطاب به حاج سید علی کبیر و هیأت همراهش می‎فرماید:
«با بردن آقا سید عبدالحسین به لارستان، نجف را به آنجا برده‎ای و گهواره فضیلت و دانش را از فرزند فضیلت و علم خالی گذاردی.»
هر چند اگر سید لاری در نجف بماند به بالاترین مدارج علمی خواهد رسید لیکن جهاد در راه خدا مسؤولیت سنگینی است که او می‎بایست به مثابه واجب شری به انجام رساند و مردم محروم جنوب را از ستم قاجار و استعمار انگلیس رهایی بخشد.

نهضت فرهنگی
...


کلمات دیگر: