مترادف ضمیمه : الحاق، پیوست، تکمله، تلوا، فرعی، ملحق
برابر پارسی : پیوست، همراه
enclosure, annex, appendix, addendum, supplement
addenda
addenda, addition, accompaniment, appendix, appurtenance, collateral, concomitant, enclosure, inset, supplement, supplementary, tailpiece, within
الحاق، پیوست، تکمله، تلوا، فرعی، ملحق
ضمیمة. [ ض َ م َ ] (ع اِ) چیزی که با چیزی آن را فراهم کرده باشند. (غیاث ) (آنندراج ). ج ، ضمایم .
- بضمیمه ٔ ؛ با. به اضافه ٔ.
- ضمیمه ٔ اعور . رجوع به زائده ٔ اعور شود. آویزه . (لغت فرهنگستان ). آپاندیس .