کلمه جو
صفحه اصلی

سلمان


برابر پارسی : روزبه

فارسی به انگلیسی

an iranian companion of the prophet, [name of an iranian companion of the prophet]

[name of an Iranian companion of the Prophet]


فرهنگ اسم ها

(تلفظ: salmān) (عربی) سالم و مبرا از عیب و نقص و آفت ؛ (در اعلام) نام یکی از معروفترین صحابه‌ی پیغمبر اکرم (ص) و از شخصیتهای بسیار بزرگ اسلام که از ناحیه‌ی جی اصفهان بود.


اسم: سلمان (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: salmān) (فارسی: سَلمان) (انگلیسی: salman)
معنی: سنگ بزرگ، سالم و مبّرا از عیب و نقص، سالم و مبّرا از عیب و نقص و آفت، ( اَعلام ) ) سلمان فارسی [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام ( ص )، نخستین مسلمان ایرانی، که در پارسایی و پرهیزگاری او بسیار نوشته اند در زمان عمر والی مداین شد و در آن شهر درگذشت، ) سلمان ساوجی [قرن هجری] شاعر ایرانی، از مردم ساوه، ( عربی ) سالم و مبرا از عیب و نقص و آفت، ( در اعلام ) نام یکی از معروفترین صحابه ی پیغمبر اکرم ( ص ) و از شخصیتهای بسیار بزرگ اسلام که از ناحیه ی جی اصفهان بود، نام یکی از صحابه پیامبر ( ص ) که از اهالی فارس ( شهر آباده ) بوده و جهت دیدن آخرین رسول خدا به مکه مهاجرت کرد

مترادف و متضاد

barber (اسم)
سلمان، سرتراش

hairdresser (اسم)
سلمان، ارایشگر مو

coiffeur (اسم)
سلمان، مردی که سلمانی زنانه باشد

فرهنگ فارسی

( خواجه ) ساوجی جمال الدین بن ( خواجه ) علائ الدین محمد شاعر معروف ( و. ساوه . دهه اول قرن ۸ ه.- ف. ۷۷۸ ه.ق./۱۳۷۶ م. ) وی از جوانی مداح خواجه غیاث الدین محمد وزیر بود و در تمام مدت وزارتش او را مدح گفته و پس از برهم خوردن اساس سلطنت ایلخانان واقعی و مرگ ابو سعید بخدمت امرای جلایر پیوست و مداح امیر شیخ حسن بزرگ و زوجه او دلشاد خاتون گردید و در بغداد پایتخت ایلکانیان اقامت گزید . سلمان از حدود ۷۴٠ ه.ق. تا اواخر عمر خود امرای ایلکانی یعنی شیخ حسن بزرگ و پسرش سلطان اویس و پسر او سلطان حسین را مدح میگفته و در زمان اویس اغلب ایام را در تبریز میگذرانیده است و در سال ۷۷۷ که شاه شجاع بر تبریز مستولی شد وی در آنجا بود و شاه را مدح گفت و بدین مناسبت دیوان قصاید سلمان برای معرفت تاریخ و اوضاع و احوال راجع بقسمت عمده دوره امارت ایلکانیان دارای اشارات و نکات و دقایق تاریخی بسیار است . خواجه در اواخر عمر منزوی شد وبه ساوه مسقط الراس خود آمد و در ملکی که داشت مقیم گشت و در همانجا در گذشت . سلمان آخرین شاعر قصیده سرای بزرگ پس از حمله به مغول است و اگر چه قابل مقایسه باقدمای اساتید قصیده سرانیست ولی باز در مقام خود دارای اهمیتی بسزاست .وی در قصیده سبک کمال الدین - اسماعیل اصفهانی و ظهیر فاریابی و انوری را تتبع کرده . غزلیات او نیز لطیف است و بواسطه شباهت بسیار بغزلیات حافظ قسمتی از آنها بغلط در دیوان حافظ گنجانیده شده . سلمان علاوه بر دیوان قصاید و غزلیات و مقطعات دارای دو مثنوی است که هیچکدام شهرت نیافته اند : یکی (( جمشید و خورشید ) ) بر وزن خسرو و شیرین نظامی که بسال ۷۶۳ در عهد سلطان اویس بانجام رسیده و دیگر (( فراقنامه ) ) بوزن متقارب که سلمان در حدود سال ۷۷٠ بامر اویس برشته نظم کشیده است .
ابن عبدالله بن محمد مدت هشت سال در بغداد نحو و لغت نزد علی ابن الدهان فرا گرفت و در علم نحو بدرج. کمال رسید

لغت نامه دهخدا

سلمان . [ س َ ] (اِخ ) ابن حسن قرمطی فرزند ابوسعید حسن جنابی است . رجوع به ابوطاهر جنابی و ابوسعید جنابی شود.


سلمان . [ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمد مدت هشت سال دربغداد نحو و لغت نزد علی بن الدهان فراگرفت و در علم نحو بدرجه ٔ کمال رسید. از قاضی ابی طبیب طبری حدیث شنیده است . در اصفهان توطن کرده و در بغداد بتدریس علم نحو پرداخته است . او راست : تفسیر قرآن ، کتاب در قراآت و قانون فی اللغة در ده جلد. ایضاح ابی علی فارسی و دیوان متنبی و امالی را شرح کرده و بسال 493 یا 494 هَ . ق . درگذشته است . (معجم الادباء ج 4 ص 246).


سلمان . [ س َ ] (اِخ ) از صحابه است . رجوع به سلمان فارسی شود.


سلمان . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول . دارای 350 تن سکنه است . آب آن از رودخانه . محصول آنجا غلات ، برنج و کنجد. شغل اهالی زراعت است و ساکنین از طایفه ٔ عرب میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


سلمان . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یاتری بخش گرمسار شهرستان دماوند. دارای 229 تن سکنه است . آب آن از حبله رود. محصول آنجا غلات ،پنبه ، بنشن ، انار و انجیر می باشد. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . مزرعه ٔ حسن آباد و امامزاده گوشه جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).


سلمان . [ س َ ] (ع اِ) سنگ بزرگ . (مهذب الاسماء).


سلمان . [ س َ ](اِخ ) دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه . دارای 718 تن سکنه است . آب آن از قنات ومحصول آنجا غلات ، زیره . شغل اهالی گله داری ، کرباس و قالیچه بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


سلمان. [ س َ ] ( ع اِ ) سنگ بزرگ. ( مهذب الاسماء ).

سلمان. [ س َ ] ( اِخ ) از صحابه است. رجوع به سلمان فارسی شود.

سلمان. [ س َ ] ( اِخ ) ( میرزا... ) از اهل اصفهان و بسیار خوش طبع و صحبت دوست بود. در زمان شاه مرحوم ( شاه طهماسب اول ) در دفتر کار میکرد در دوره شاه اسماعیل دوم بوزارت رسید و در زمان شاه سلطان محمد وزیراعظم ، بلکه امیر اکرم شد. طبعی توانا داشت و دیوانی به اتمام رسانیده است. ( مجمع الخواص صص 41 - 42 ).

سلمان. [ س َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یاتری بخش گرمسار شهرستان دماوند. دارای 229 تن سکنه است. آب آن از حبله رود. محصول آنجا غلات ،پنبه ، بنشن ، انار و انجیر می باشد. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. مزرعه حسن آباد و امامزاده گوشه جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

سلمان. [ س َ ]( اِخ ) دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. دارای 718 تن سکنه است. آب آن از قنات ومحصول آنجا غلات ، زیره. شغل اهالی گله داری ، کرباس و قالیچه بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

سلمان. [ س َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول. دارای 350 تن سکنه است. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات ، برنج و کنجد. شغل اهالی زراعت است و ساکنین از طایفه عرب میباشند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

سلمان. [ س َ ] ( اِخ ) ابن حسن قرمطی فرزند ابوسعید حسن جنابی است. رجوع به ابوطاهر جنابی و ابوسعید جنابی شود.

سلمان. [ س َ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن محمد مدت هشت سال دربغداد نحو و لغت نزد علی بن الدهان فراگرفت و در علم نحو بدرجه کمال رسید. از قاضی ابی طبیب طبری حدیث شنیده است. در اصفهان توطن کرده و در بغداد بتدریس علم نحو پرداخته است. او راست : تفسیر قرآن ، کتاب در قراآت و قانون فی اللغة در ده جلد. ایضاح ابی علی فارسی و دیوان متنبی و امالی را شرح کرده و بسال 493 یا 494 هَ. ق. درگذشته است. ( معجم الادباء ج 4 ص 246 ).

سلمان . [ س َ ] (اِخ ) (میرزا...) از اهل اصفهان و بسیار خوش طبع و صحبت دوست بود. در زمان شاه مرحوم (شاه طهماسب اول ) در دفتر کار میکرد در دوره ٔ شاه اسماعیل دوم بوزارت رسید و در زمان شاه سلطان محمد وزیراعظم ، بلکه امیر اکرم شد. طبعی توانا داشت و دیوانی به اتمام رسانیده است . (مجمع الخواص صص 41 - 42).


دانشنامه عمومی

سلمان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
سلمان (خواف)
سلمان (فیروزکوه)
سلمان (گرمسار)
سلمان فارسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سلمان از صحابی رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و از یاران حضرت علی علیه السلام می باشد.
جناب سلمان، معروف به سلمان فارسی از برترین یاران پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله وحضرت علی علیه السّلام است.
احادیث فراوانی از معصومان علیهم السّلام در منزلت و عظمت این صحابی بلند مرتبه رسیده است؛ از جمله این روایت معروف نبوی است که «سلمان از ما اهل بیت است».


سلمان در باب حج
عنوان یاد شده به مناسبت در باب حج به کار رفته است.

← زیارت سلمان
۱. ↑ بحار الأنوار ج۲۲، ص۳۲۹.
...

پیشنهاد کاربران

در افغانستان، به آرایشگر سلمان یا سلمانی گویند.

روزبه، روز نیکو، سلمان فارسی، سلمان محمدی، روزبه فارسی و محمدی. آرایشگر احساسات، افکار، تفاهمات، تعقلات، تخیلات و توهمات بگونه پارسی. واقف و آگاه به علم پیشین و واپسین به قول پیامبر اکرم . سالِ مان : عصر ما ، بخت و اقبال رسالت ما. در آغاز با سبدی خرما در دست از دایره تنگ بردگی پا را بیرون نهاد و پا در حیطه آن کریم بزرگوار در جستجوی سه نشان. پس از حصول اطمینان از دو نشان اول و مشاهده مهر نبوت و به خاک افتادن به پای او و بوسیدن سر و روی او و رسیدن به مقام شایخ اهل بیت و بعد ها تبدیل شدن اش به سرچمه رود خانه خروشان تشیع ایرانی. در روی کفن خود نه نوشت که راه قدس از قادسیه میگذرد بلکه با کمال فروتنی سبد بافی در حین امارت مدائن ( امیر سبد باف و گاندی نخ ریس ) روی کفن خود نوشت : بدون توشه و دست خالی ( و عبور از دایره تنگ بردگی ) به پای آن حکیم کریم رسیدم و بدون توشه و دست خالی ( و گذر از دایره وسیع خلفا ) پا به درگاه آن حکیم کریم آسمانی خواهم نماد.
پدرش یک دهقان ( ده خان ) و نگه دارنده آتش در آتشکده که مردم به هنگام صبح و ظهر و غروب مشعل خودرا با آن آتش روشن نموده و در خانه های رعیتی خود اجاق را برای پخت و پز روشن کنند ( گویا در آن عصر ها نه کبریتی و نه فندکی وجود داشته است که مردم شهر و روستا به سهولت بتوانند آتش ایجاد کنند. شاید آتشکده در اصل در کنار عبادتگاه نقش اداره برق و گاز امروز را بازی میکرده است، البته با تفاوت اینکه فقط اسباب احتراق را در اختیار محلات میگذاشته است ) روزی به او ماموریت میدهد که به قطعه زمینی که دارند، سر کشی کند و سرنوشت در بین راه افسار اسب اورا به سمت یک عبادت گاه مسیحی کج میکند و الا آخر. . . . .
امروز ما ایرانیان به عبادتگاه مسیحیان کلیسا می گوییم. بزرگان لغت ساز ایرانی چرا چنین کلمه ای را بر گزیده اند. به زبان انگلیسی :church : چرچ
و به زبان آلمانی که تقریبا مطابق اصالت لفظی آن است : Kirche : کیر چه یا کیر شه، نامیده میشود.
سلمان راه نمایمان.


کلمات دیگر: