کلمه جو
صفحه اصلی

امکان استقبالی

فرهنگ فارسی

هر حکمی که در ماضی و حال اعتبار کنند .

لغت نامه دهخدا

امکان استقبالی. [ اِ ن ِ اِ ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر حکمی که در ماضی و حال اعتبار کنند ناچار یا جانب ایجاب بالفعل حاصل شده باشد یا جانب سلب و به این اعتبار حکم از ممکنات نبود و بنابراین ممکن هر آن حکمی باشد که ضرورت طرفین از او مسلوب باشد و هنوز در حیز امکان بود یعنی حصول هریکی از جانبین در وقت حکم متوقع بود و این ممکن را استقبالی خوانند و حصول احد الطرفین هنوز معلوم نشده باشد. ( از اساس الاقتباس ص 138 از فرهنگ علوم عقلی ، سید جعفر سجادی ص 90 ). و رجوع به امکان و امکان استعدادی شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امکان در معنای مشهورش عبارت است از سلب ضرورت ولذا بسته به اینکه امکان به معنی سلب چه ضرورتی باشد، معانی مختلفی از امکان خواهیم داشت.امکان در یک معنای دیگر، به معنی"سلب همه ضرورت ها حتی ضرورت به شرط محمول" به کار می رود که در این صورت "امکان استقبالی" نامیده می شود
واژه امکان در فلسفه ، بدون هیچ قیدی، بر "سلب ضرورت وجود و عدم" دلالت دارد که به دلیل اخص بودن آن از امکان عام ، امکان خاص نامیده می شود. اما امکان عام، معنای دیگری از امکان است که در زبان عرفی وجود دارد و به معنی "سلب ضرورت از طرف مخالف" می باشد و به سبب رواج آن در زبان عرفی، عام نامیده شده است و بطور کلی، اعم از امکان خاص و وجوب و امتناع می باشد. .اما ضرورت، افزون بر دو مورد فوق (ضرورت وجود و عدم، ضرورت طرف مخالف)، انواع دیگری نیز دارد که با نفی هر چند تا از آنها، معانی دیگری از امکان شکل می گیرد.
معنای امکان
معنای دیگر امکان، که با نفی انواع دیگری از ضرورت شکل می گیرد، عبارت است از "سلب ضرورت های ذاتی، وصفی و وقتی" که به جهت اخص بودن این امکان از امکان خاص، "امکان اخص" نامیده می شود.
انواع ضرورت
در اینجا لازم است بطور اجمالی، به ذکر انواع مختلف ضرورت بپردازیم:۱) گاه یک محمول ، برای ذات یک موضوع ضرورت دارد بدون هیچ قید و شرطی (حتی قید وجود) که این ضرورت، " ضرورت ازلی " نام دارد؛ این ضرورت، مختص موضوعی است که ذاتش وجود صرف بوده، در وجودش نیازی به غیر نداشته باشد که این موضوع، چیزی جز ذات واجب بالذات ( خداوند ) نیست.۲) گاه حمل یک محمول برای ذات یک موضوع، ضروری است به شرط وجود، یعنی به شرط آن که وجود همراه موضوع باشد، موضوع می تواند محمول را بطور ضروری بپذیرد که این نوع از ضرورت، " ضرورت ذاتی " نام دارد؛ مانند هنگامی که محمولی برای یک ماهیت ممکن، بار می شود که تنها در فرض وجود داشتن ماهیت (یعنی در فرض همراهی وجود با آن)، می توان محمول را به ماهیت نسبت داد.۳) اما گاه، ضرورت یک محمول برای یک چیز، به علت ذات آن چیز نیست، بلکه به دلیل وصف خاصی است که دارد که در این صورت، " ضرورت وصفی " نامیده می شود؛ مانند آن که می گوییم: «نویسنده، انگشتانش حرکت می کند مادامی که می نویسد» که در این گزاره، محمول (حرکت انگشتان) برای موضوع (نویسنده) بطور ضروری حمل می شود تنها در هنگامی که موضوع (نویسنده) دارای حالت (وصف) نوشتن باشد.۴) همچنین اگر ضرورت محمول برای یک چیز، تنها در وقت خاصی تحقق داشته باشد، " ضرورت وقتی " نامیده می شود که به نوعی همان ضرورت وصفی است؛ زیرا وقت خاص برای موضوع، خود یک وصف محسوب می شود.۵) اما گاه در یک گزاره، محمول، در طرف موضوع نیز (به عنوان قید موضوع) ذکر می شود (علاوه بر اینکه در طرف محمول، به عنوان محمول ذکر می شود) که در این صورت "ضرورت به شرط محمول" خواهیم داشت؛ مثلا می گوییم « انسان مادامی که می خندد، خندان است» که صفت خندان افزون بر آن که محمول است، به عنوان قید موضوع نیز قرار گرفته است.
معنای دیگر امکان
...


کلمات دیگر: