کلمه جو
صفحه اصلی

سوخرا

دانشنامه عمومی

سوخرا پسر قارن پسر سوخرا که با نام های سرخاب، سوفرا و سرافرا و گاه زرمهر نیز شناخته شده، فرمانروای سیستان در زمان ساسانیان و از آزادگان (اشراف) بزرگ ایران در اواخر سده ۵ میلادی بود. وی از خانوادهٔ کارن و زادگاهش ناحیه اردشیرخوره در پارس بود. او در زمان پادشاهی پیروز یکم (۴۵۷–۴۸۴), بلاش (۴۸۴ – ۴۸۸) و قباد یکم (۴۸۸–۴۹۶) می زیست. او بسیاری از مواقع در منابع با پدرش (زرمهر هزاررفت) و پسرش (زرمهر کارن) اشتباه گرفته می شود.
لغتنامه دهخدا، سرواژه زرمهر.
فرهنگ فارسی معین
مقتدرترین نجبای ایران در زمان پیروز یکم دو تن بودند یکی زرمهر یا سوخرا، و دیگری شاهپور که از مردم ری و خاندان مهران بود. پس از کشته شدن پیروز در جنگ با هفتالیان این دو سردار که با لشکری بزرگ در ایبری و ارمنستان به جنگ مشغول بودند، با عجله به تیسفون برگشتند تا نفوذ خود را در انتخاب پادشاه جدید به کار ببرند. زرمهر در رویارویی با ارمنیان، گشنسب داد را مأمور مذاکره با آنان کرد. وی لقب هزارپت داشت. او با وهن، رئیس یاغیان ارمنی، صلح کرد.
بعد از پیروز، بلاش برادر پیروز، انتخاب شد و در زمان سلطنت این پادشاه فرمانروای حقیقی ایران زرمهر بود. او از ابتدای سلطنت بلاش به سال ۴۸۴ تا ۴۸۸ میلادی عهده دار مقام وزارت بود. بلاش با اینکه نیک نهاد بود مردی نبود که کشور ایران در آن وقت به وجود او احتیاج داشت. ناخرسندی بزرگان تعمیم یافت و پس از چهار سال سلطنت بلاش را خلع و کور کردند و قباد یکم را بر تخت سلطنت نشاندند. بلاشک محرک اصلی این انقلاب زرمهر بود.در شاهنامه از زرمهر با نام سوفرا و در تاریخ طبری با نام سوخرا نیز یاد شده.
پس از بلاش قباد یکم پسر پیروز به شاهی رسید. قباد توانست با کمک سوخرا بر بسیاری از نابسامانی ها و شورش ها پایان دهد.طبری در تاریخ خود می نویسد:

دانشنامه آزاد فارسی

سوخْرا
(یا: سوخرَه) به معنی سرخ، پسر به شاپور و پدر زَرمهر سردار ساسانی. از بلندپایگان و سرداران نامدار ساسانی و از خاندان قارن بود. او مرزبان سیستان شد.


کلمات دیگر: