کلمه جو
صفحه اصلی

عاریه


مترادف عاریه : عاریت، قرضی، مصنوعی

فارسی به انگلیسی

loan, borrowing

loan


فارسی به عربی

قرض

مترادف و متضاد

artificial (صفت)
مصنوعی، ساختگی، عملی، ساخته، بدلی، عاریه

borrowed (صفت)
عاریه

loaned (صفت)
عاریه

عاریت، قرضی


مصنوعی


۱. عاریت، قرضی
۲. مصنوعی


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آن چه بدهند و بگیرند آن چه از کسی ستانند برای رفع حاجتی و چون رفع حاجتی کنند باز دهند . یا عاریت شش روزه . آسمان و زمین و آنچه در آنهاست . ۲ - تملیک منفعت است بدون بدل و عوض .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . عاریة ] (اِ. ) نک عاریت .

لغت نامه دهخدا

عاریة. [ ی َ ] (ع اِ) عاریت . هر چیز عاریتی ومنسوب به عار است از جهت آنکه طلب کردنش عار و ننگ است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). || (اصطلاح فقهی ) در اصطلاح فقهی عبارت از تملیک منفعت است بدون بدل و عوض . در ترجمه ٔ النهایه آرد: عاریت بر دو ضرب است ضربی از وی مضمون است بر همه حالی اگر بشرط کنند و اگر بشرط نکنند مانند زر و سیم وغیره ، و ضرب دیگر آنکه گیرنده ٔ عاریت ضامن نبود الا که خداوندش با وی ضمان کند و یا در نگه داشتن مسامحه یا تفریط کند. (النهایه شیخ طوسی صص 296- 297). و رجوع به تعریفات جرجانی و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
در شرح لمعه نویسد که : عاریه از عقوده ٔ جائزه است که موجب جواز تصرف در عین است جهت انتفاع بردن با شرط بقاء اصل و آن از عقودی است که ایجاب و قبول آن رابا هر لفظی میتوان انجام داد. آنکه عاریه دهد مُعیرگویند و باید متصف به صفت کمال و عقل بوده بالغ و جائز التصرف باشد و آن که عاریه کند مُستعیرگویند و باید به کمال عقل آراسته و بالغ باشد. و احکام و شرائط آن از این قرار است :
1 - مال مستعاره در دست عاریه کننده امانت است و در صورت تلف ضمانی بعهده ٔ او نیست مگر آنکه از روی قصد اسباب تلف آن را فراهم کرده باشد. و یا در نگاه داشتن آن مسامحه کرده باشد و یا از حدود اجازه ٔ تصرفات خود تجاوز کرده باشد. 2 - اگر نقصی در عین مستعار پدید آید ضمانی بر عاریه کننده نمی باشد مگر آنکه نقص بواسطه ٔ تجاوز از حدود اجازه تصرفات محدود باشد. 3 - اگر در ضمن عقد عاریه شرط ضمان شود عاریه کننده در هر حال ضامن خواهد بود. 4 - عاریه کننده نتواند مال مستعاره را به دیگری عاریه دهد مگر به اجاره ٔ عاریه دهنده که مالک آن است . (از شرح لمعه ج 1 مبحث عاریه ).


فرهنگ عمید

۱. = عاریت
۲. مصنوعی: دندان عاریه.

دانشنامه عمومی

عاریه، یعنی انسان مال خود را به دیگری بدهد که از آن استفاده کند و در عوض، چیزی از او نگیرد.


عاریه در فقه و حقوق ایران به عقد جائزی گفته می شود که به موجب آن یک طرف عقد به طرف دیگر اجازه می دهد که در زمان معینی از عین مال او به رایگان استفاده کند به نحو و شرطی که عین مال از بین نرود. عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر می گویند. هر چیزی که با استفاده اش اصلش از بین نرود می تواند موضوع عقد عاریه قرار گیرد.
«عاریه». پژوهشکده باقرالعلوم. دریافت شده در ۳ آوریل ۲۰۱۳.
عاریه در لغت به معنای چیزی که کسی برای انتفاع موقت از دیگری بگیرد و بعد پس بدهد و به معنی آن چه که گرفته به شرط برگرداندن، است. همچنین چیزی است که قابل داد و ستد باشد و وجه تسمیهُ آن عار بودن اخذ عاریه است.
قانون مدنی ایران به پیروی از فقه، عاریه را اینگونه تعریف نموده است:عاریه عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین به طرف دیگر اجازه می دهد که از عین مال او مجانا منتفع شود. عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر گویند.

دانشنامه آزاد فارسی

عقدی است بین دو طرف که مطابق آن، یکی مال خود را به دیگری می سپارد تا از آن استفاده کند؛ مانند عاریه دادن لباس یا اتومبیل سواری. به عاریه دهنده، مُعیر و به گیرنده مُسْتَعیر و به شیء عاریه داده شده مُعار گویند. عقد عاریه، جایز است؛ یعنی طرفین هر وقت که بخواهند می توانند آن را به هم بزنند. عاریه می تواند مطلق باشد، یعنی مدت استفاده، نوع آن و سایر قیود ذکر نشود. شیء معار باید به گونه ای باشد که با استفاده از آن، عین آن از بین نرود. عاریه دادن زمین برای زراعت صحیح است؛ چون عاریه امانت است. در صورت تلف یا نقصان معار، بدون تعدی یا تفریط، مستعیر ضامن آن نیست، جز آن که در عقد شرط کند که چه با تعدی و تفریط، یا بدون آن، مستعیر ضامن باشد. همچنین به عقیدۀ بسیاری از فقیهان طلا و نقره مسکوک (درهم و دینار) ولو بدون تعدی یا تفریط، چنانچه تلف شود، مستعیر ضامن است؛ همین گونه است سایر طلاها و نقره ها. بسیاری از فقیهان بر آن اند که کودک یا مجنون نمی تواند چیزی را به عاریه دهد. فرق عاریه با هبه در این است که در عاریه فقط منفعت معار مجانی است، اما در هبه عین مال به رایگان بخشیده می شود. ← هِبه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عاریه یکی از اقسام عقود است.
عاریه در لغت به معنای هر چیزی است که قابل داد و ستد باشد و وجه تسمیۀ آن عار بودن اخذ عاریه است.

تعریف اصطلاحی عاریه
در اصطلاح حقوقی نیز عقدی است که به موجب آن، یکی از طرفین عقد به دیگری اجازه می دهد که از عین مال او مجاناً استفاده کند. عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر می گویند.
«عاریه» آن است که کسی مال خود را در اختیار کسی بگذارد تا از آن استفاده کند و چیزی هم به عنوان «اجرت» یا به عنوان دیگر از او نگیرد.

احکام عاریه
برای صحت عقد عاریه، عاریه دهنده باید اهلیت داشته باشد. علاوه بر آن باید مالک منافع مالی باشد که به عاریه می دهد، اگر چه مالک عین مال نباشد؛ بنابراین صاحب حق انتفاع از چیزی، می تواند آن را به دیگری عاریه دهد، مگر این که شرط مباشرت شده باشد. طرفین عقد عاریه باید علاوه بر اهلیت، قصد بر عاریه نیز داشته باشند.
هر چیزی که بتوان با بقاء اصلش از آن منتفع شد، می تواند موضوع عقد عاریه قرار گیرد. منفعتی که مقصود از عاریه است باید مشروع و عقلائی باشد.
بنابراین خانه، اتومبیل، باغ، میز و صندلی و... که با استفاده از آن، عینش از بین نمی رود، قابل عاریه دادن است؛ ولی انواع خوراکی را نمی توان عاریه داد. مال مورد عاریه باید معین و معلوم نیز باشد.
«عاریه، عقدی جائز است، بنابراین طرفین عقد می توانند هرگاه که بخواهند آن را بر هم زنند».
تعیین مدت در آن نیز نمی تواند نوع عقد را تغییر دهد؛ به عنوان مثال اگر عاریه اتومبیل به مدت ده روز باشد، می توان قبل از ده روز عقد را فسخ کرد؛ چرا که عاریه از نوع عقد جائز است.


ارکان عاریه
...

پیشنهاد کاربران

دِین، قرض وام، وَدیعه، سِپُرده، امانتی!

در پارسی " سپردگ ، سپنجی "

امانت ـ کتاب عاریه نمودن، کتاب به امانت گرفتن

تعریف اصطلاحی عاریه
در اصطلاح حقوقی نیز عقدی است که به موجب آن، یکی از طرفین عقد به دیگری اجازه می دهد که از عین مال او مجاناً استفاده کند. عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر می گویند


کلمات دیگر: