کلمه جو
صفحه اصلی

حجاب


مترادف حجاب : برقع، پوشش، جلباب، چارقد، چارق، چاروق، روسری، روی بند، ستر، مقصوره، نقاب، پرده، غشا، حایل | پرده داران، حاجیان، حاجب ها، دربانان

برابر پارسی : پوشش، پرده، پردَک

فارسی به انگلیسی

veiling, purdah, veil, [rare.] curtain, [fig.] modesty

curtain, cover


scarf, purdah, veil


purdah, veil


فارسی به عربی

حجاب

عربی به فارسی

حجاب , پرده , نقاب , چادر , پوشاندن , حجاب زدن , پرده زدن , مستوريا پنهان کردن


مترادف و متضاد

۱. برقع، پوشش، جلباب، چارقد، چارق، چاروق، روسری، رویبند، ستر، مقصوره، نقاب
۲. پرده، غشا
۳. حایل


veil (اسم)
پرده، حجاب، خمار، نقاب، چادر

shawl (اسم)
دستمال گردن، سرانداز، حجاب، چپی، شال

curtain (اسم)
مانع، پرده، دیوار، حاجب، حجاب، جدار

برقع، پوشش، جلباب، چارقد، چارق، چاروق، روسری، روی‌بند، ستر، مقصوره، نقاب


پرده، غشا


حایل


پرده‌داران، حاجیان، حاجب‌ها، دربانان


فرهنگ فارسی

شیرازی فتحعلی بن محمد جعفر شاعر خطاط شیرازی ( ف. شیراز ۱۲۶۹ ه. ق . ) وی در خط نستعلیق مهارت داشت . پس از مرگ او را در بقعه شاه چراغ دفن کردند .
پرده، چادر، روپوش، روبند، آنچه که چیزی راپوشاند، حاجبان، پرده داران، دربانان، جمع حاجب
( اسم ) جمع حاجب پرده داران ( شاهان و امیران ) .
یا جهان موضعی است بر ساحل رود یباه

پرده، پوشاننده


آنچه سر و تن زنان را می‌پوشاند


پوششی که زنان برای محافظت از بدن یا پوشاندن سر و صورت به کار می‌برند


جملات نمونه

با حجاب

veiled, wearing head covering


بی حجاب

unveiled, not wearing head covering


کشف حجاب زنان

removal of women's veils, emancipation of women


فرهنگ معین

(حِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - پرده ، ستبر. ۲ - نقابی که زنان چهرة خود بدان پوشانند، روبند، برقع . ۳ - چادری که زنان سرتاپای خود را بدان پوشانند.
(حُ جّ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ حاجب ، پرده داران .

(حِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پرده ، ستبر. 2 - نقابی که زنان چهرة خود بدان پوشانند، روبند، برقع . 3 - چادری که زنان سرتاپای خود را بدان پوشانند.


(حُ جّ) [ ع . ] (اِ.) جِ حاجب ؛ پرده داران .


لغت نامه دهخدا

حجاب. [ ح ِ ] ( ع مص ) در پرده کردن. حجب. || بازداشتن از درآمدن. ( منتهی الارب ). بازداشتن. ( دهار ) ( زوزنی ). || روگیری. عفاف. حیا. شرم کردن :
مرا بعرض تمنا حجاب نگذارد
و گر خموش شوم اضطراب نگذارد.
شجاعی کاشی.
اگر حجاب کنی از خدا فرشته شوی
چنین که می کنی از مردمان حجاب اینجا.
صائب ( از آنندراج ).
- حجاب نبودن دعائی را ؛ مستجاب و درگیر بودن آن : دعای پادشاهان را که از دل راست و اعتقاد درست رود هیچ حجاب نیست. ( تاریخ بیهقی ص 595 ). مرد... توبه کرد که... بخلاف این مستوره که دعای او را حجابی نیست کار نپیوندد. ( کلیله و دمنه ).
- سر برون کردن از حجاب ؛ بیرون آمدن و ظاهر شدن :
بس نمانده ست کآفتاب خدای
سر به مغرب برون کند ز حجاب.
ناصرخسرو.
|| ( اِ ) پرده. ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( منتهی الارب ). حاجز. رادع. مانع. عائق. سد. حائل میان دو چیز. ج ، حُجُب. ( منتهی الارب ). کل ماستر مطلوبک عن عینک. ( تعریفات جرجانی ، اصطلاحات صوفیه ) :
به حجاب اندرون شود خورشید
چون تو گیری از آن دو لاله حجیب.
رودکی.
ای رخ رخشان جانان زیر آن زلف بتاب
لاله سنبل حجابی یا مه عنبرنقاب.
عنصری.
چو بردارد ز پیش روی اوثان
حجاب ماردی دست برهمن.
منوچهری.
گفت ( خواجه احمد حسن ) مجلس دیوان و در سرای گشاده است و هیچ حجاب نیست هر کس را که شغلی است می باید آمد. ( تاریخ بیهقی ).
ببینش کوش هان تاچند گفتن
حجاب از پیش برباید گرفتن.
ناصرخسرو.
جز بعلمی نرهد مردم ازین بند عظیم
کان نهفته است بتنزیل درون زیر حجاب.
ناصرخسرو.
بس نمانده است کافتاب خدای
سر به مغرب برون کند ز حجاب.
ناصرخسرو.
و چون حجاب شب روشنی روز را بپوشانید همگان سلاح درپوشیدند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 80 ).
ز بهر آنکه ببیند سپاه خسرو را
به راغ لاله پدید آید از میان حجاب.
مسعودسعد.
اما بعد از تأمل ، غبار شبهت و حجاب ریبت برخیزد. ( کلیله و دمنه ). یکی راه... قوت شهوانی بر قوت عقل غالب گشته و نور بصیرت او را به حجاب ظلمت پوشیده. ( کلیله و دمنه ). حجاب تاریک جهل برابر نور عقل او بداشت. ( کلیله و دمنه ). هر که ازین چهار خصلت یکی را مهمل گذارد روزگار حجاب مناقشت پیش مرادهای روزگار او بدارد. ( کلیله و دمنه ). بر کنیزک بس نمی آمد که حجاب حیا از میان برداشته بود. ( کلیله و دمنه ). وحجاب مخافت از پیکر مراد بردارم. ( کلیله و دمنه ). گفت ( خواجه احمد حسن ) مجلس دیوان اگر حجابی در راه افتد مصالح معاش و معاد خلل پذیرد. ( کلیله و دمنه ).

حجاب . [ ح ِ ](اِخ ) کوهی است عظیم سوای کوه قاف . (منتهی الارب ).


حجاب . [ ح ُج ْ جا ] (اِخ ) دخت عبداﷲ شیخه ٔ صالحه ، شیخ رباط بغداد بود، و در محرم 725 هَ . ق . درگذشت . (درر الکامنة ج 2 ص 6).


حجاب . [ ح ِ ] (اِخ ) یا جهان ، نام موضعی است بر ساحل رود بیاه : روز شنبه پانزدهم لوای ظفرپناه از آب بیاه عبور نموده سایه ٔ اقبال بر منزل حجاب (ن ل : جهان ) انداخت و چهار شبانه روز آنجا توقف اتفاق افتاد. (حبیب السیر ج 3 جزو 3 ص 152). و در حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 473 «جنجان » آمده است .


حجاب . [ ح ُج ْ جا ] (ع اِ) حاجب . حاجبان . پرده داران . چوبداران . خرم باشان . سادنان . بوابان . حدّادان . دربانان . آذنان . آنانکه مردمان را بازدارند. این کلمه در تاریخ بیهقی بسیار آمده است : و آنچه رسم است که اولیاء عهود را دهند از غلام و تجمل و آلت و کدخدائی بشبه وزیر و حجاب و خدمتکاران ، هرچه تمام تر ما را فرمود [ مسعود ] . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 214). و دو عقد گوهر که یکدانه گویند، مر خان را و پسرش بغراتگین و خاتونان و عروسان و عمان و حُجاب و حشم را بجمله آنچه نسخت کردند از خزانه ها بیاوردند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 220 و چ ادیب ص 217). و خواجه بونصر کهتر برادر بود اما کریم الطرفین بود، و العرق نزّاع ، پدر چون بوالقاسم و از جانب مادر با محمود حاجب کشیده که زعیم حجاب بوالحسن سیمجور بود، لاجرم چنان آمد که بایست . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 272 و چ ادیب ص 274). و پس از این هر روزی وجیه تر بود تا آنکه درجه ٔ زعامت حجاب یافت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286 و چ فیاض ص 284). و همه بزرگان درگاه و ولایت داران و حجاب با کلاههای دو شاخ و کمر زر بودند و بیرون سرای مرتبه داران و حجاب با کلاهها بایستند و بسیار پیلان بداشتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 290). و همچنین بر من است مر کتاب و خادمان و حجاب و جمیع توابع و لواحق او را مثل این بیعت در التزام بشروط و وفاء بعهود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 316). و نیک از جای بشددانستم که مهمی افتاده است چیزی نگفتم و خدمت کردم گفت مرو بنشستم و اشاره کردند ندما و حجاب بازگشتند و بار بگسست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 323). و بلکاتکین و دیگر حجاب دردویدند بازوی امیر گرفتند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 371 و چ ادیب ص 378). پنجشنبه سلطان برنشست و بکوشک سپید رفت با هفت تن از خداوندزادگان و مقدّمان و حجاب و اقرباء (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 366). و چون به دهلیز در سرای افشین رسیدم [ احمدبن ابی داود ] حجاب و مرتبه داران وی جمله پیش من دویدند. (تاریخ بیهقی ص 171). امیر رضی اﷲ عنه بر تخت نشست و سالاران وحجاب با کلاههای دو شاخ ... (تاریخ بیهقی ص 376). او وگروهی با این بیچاره کشته شدند و بر دندان پیل نهادند با چند تن از حجاب و اعیان و سرهنگان ... (تاریخ بیهقی ص 382). وزیر حجاب را گفت شما چه گوئید گفتند مابندگانیم جنگ را باشیم و بر فرمانی که یابیم و شمشیر میزنیم تا مخالفان بمراد نرسند. (تاریخ بیهقی ص 281). روی به حجاب کرد و گفت شما همین میگوئید که من گفتم ؟ گفتند گوئیم . (تاریخ بیهقی ص 541). حاجب قتلغتکین بهشتی بر درگاه نشسته بود با دیگر حجاب و حشم . (تاریخ بیهقی ص 118). چون حُجاب بدو رسیدند [ حاجب غازی ]سر فرودبرد و زمین بوسه داد. (تاریخ بیهقی ص 138).
ببوستان کمر زر ببست گلبن زرد
ز بهر خدمت شاه زمانه چون حجاب .

مسعودسعد.


خسروان پیش او کمربندند
همچو در پیش خسروان حجاب .

مسعودسعد.


مرا ز رشک بپوشیده کسوتی چون شب
هوای روشن پوشیده کسوت حجاب .

مسعودسعد.


بمانده ام ز نوا چون کمان حاجب راست
نخورده چاشنی خوان حاجب الحجاب .

خاقانی .


ابومنصور با فوجی از حجاب و اصحاب خویش پیش ایلک خان شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 184). پیش مجلس سلطان جمعی حجاب چون ماه و آفتاب ایستاده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 333)
نظامی گنجوی این کلمه را که خود جمع حاجب است به فارسی جمع بسته گوید:
برون رفتند حجابان همانگاه
درآوردند او را تا بدرگاه .

نظامی .



حجاب . [ ح ِ ] (ع مص ) در پرده کردن . حجب . || بازداشتن از درآمدن . (منتهی الارب ). بازداشتن . (دهار) (زوزنی ). || روگیری . عفاف . حیا. شرم کردن :
مرا بعرض تمنا حجاب نگذارد
و گر خموش شوم اضطراب نگذارد.

شجاعی کاشی .


اگر حجاب کنی از خدا فرشته شوی
چنین که می کنی از مردمان حجاب اینجا.

صائب (از آنندراج ).


- حجاب نبودن دعائی را ؛ مستجاب و درگیر بودن آن : دعای پادشاهان را که از دل راست و اعتقاد درست رود هیچ حجاب نیست . (تاریخ بیهقی ص 595). مرد... توبه کرد که ... بخلاف این مستوره که دعای او را حجابی نیست کار نپیوندد. (کلیله و دمنه ).
- سر برون کردن از حجاب ؛ بیرون آمدن و ظاهر شدن :
بس نمانده ست کآفتاب خدای
سر به مغرب برون کند ز حجاب .

ناصرخسرو.


|| (اِ) پرده . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). حاجز. رادع . مانع. عائق . سد. حائل میان دو چیز. ج ، حُجُب . (منتهی الارب ). کل ماستر مطلوبک عن عینک . (تعریفات جرجانی ، اصطلاحات صوفیه ) :
به حجاب اندرون شود خورشید
چون تو گیری از آن دو لاله حجیب .

رودکی .


ای رخ رخشان جانان زیر آن زلف بتاب
لاله ٔ سنبل حجابی یا مه عنبرنقاب .

عنصری .


چو بردارد ز پیش روی اوثان
حجاب ماردی دست برهمن .

منوچهری .


گفت (خواجه احمد حسن ) مجلس دیوان و در سرای گشاده است و هیچ حجاب نیست هر کس را که شغلی است می باید آمد. (تاریخ بیهقی ).
ببینش کوش هان تاچند گفتن
حجاب از پیش برباید گرفتن .

ناصرخسرو.


جز بعلمی نرهد مردم ازین بند عظیم
کان نهفته است بتنزیل درون زیر حجاب .

ناصرخسرو.


بس نمانده است کافتاب خدای
سر به مغرب برون کند ز حجاب .

ناصرخسرو.


و چون حجاب شب روشنی روز را بپوشانید همگان سلاح درپوشیدند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 80).
ز بهر آنکه ببیند سپاه خسرو را
به راغ لاله پدید آید از میان حجاب .

مسعودسعد.


اما بعد از تأمل ، غبار شبهت و حجاب ریبت برخیزد. (کلیله و دمنه ). یکی راه ... قوت شهوانی بر قوت عقل غالب گشته و نور بصیرت او را به حجاب ظلمت پوشیده . (کلیله و دمنه ). حجاب تاریک جهل برابر نور عقل او بداشت . (کلیله و دمنه ). هر که ازین چهار خصلت یکی را مهمل گذارد روزگار حجاب مناقشت پیش مرادهای روزگار او بدارد. (کلیله و دمنه ). بر کنیزک بس نمی آمد که حجاب حیا از میان برداشته بود. (کلیله و دمنه ). وحجاب مخافت از پیکر مراد بردارم . (کلیله و دمنه ). گفت (خواجه احمد حسن ) مجلس دیوان اگر حجابی در راه افتد مصالح معاش و معاد خلل پذیرد. (کلیله و دمنه ).
یکسو فکن دو زلفش و ایمانت تازه گردان
کاندر حجاب کفرش ایمان تازه بینی .

خاقانی .


قاف تا قافم تفاخر میرسد
کز حجاب قاف عنقا دیده ام .

خاقانی .


با بخت در عتابم و با روزگار هم
وز یار در حجابم و از غمگسار هم .

خاقانی .


از حجاب غیب چون ماه از غمام
نصرت شاه اخستان آمد برون .

خاقانی .


فاخته گفت آه من کله ٔ خضرا بسوخت
حاجب این بار کو ورنه بسوزم حجاب .

خاقانی .


صبح چو پشت پلنگ کرد هوا را دو رنگ
ماه چو شاخ گوزن روی نمود از حجاب .

خاقانی .


دلشان ْ گسسته نور چو شمع وثاقشان
دینشان ْ شکسته نام چو اهل حجابشان .

خاقانی .


آرزو بود در حجاب عدم
بتمنا به درنمی آمد.

خاقانی .


دین و دنیا حجاب همت ماست
هر دو در پای دلبر اندازیم .

خاقانی .


ماند بنوک کلک تو و جان بدسگال
چون در حجاب زنگ شود مضمر آینه .

خاقانی .


چون کعبه مجاور حجاب است
آن کعبه که کس عیان ندیده است .

خاقانی .


چشمه ای پنهان در حجاب و بر درخت
دست دولت شاخ پیرا دیده ام .

خاقانی .


روز بمغرب شده چو مملکت او
ماه چو بدر از حجاب شام برآمد.

خاقانی .


از بس که دود آه حجاب ستاره شد
بر هفت بام بست گذرها چو ششدرش .

خاقانی .


نازپرورد بکر طبع مرا
گم مکن با حجاب ناز فرست .

خاقانی .


از حنوط جان خصم اوست شام
زان حجاب از زعفران بست آسمان .

خاقانی .


تو را هم کفر و هم ایمان حجابست ار تو عیاری
نخست از کفربیرون آی و پس در خون ایمان شو.

خاقانی .


ز آب رنگین حجاب عقل مساز
شعله ٔ نار پیش شیر میار.

خاقانی .


همت شود حجاب میان من و نظر
گرمن نظر به عالم ایمن درآورم .

خاقانی .


از همه آن شگرف تر که بمن
نظرش بی حجاب دیدستند.

خاقانی .


چو سیاره دوید از هرطرف شاه
تو گفتی در حجاب ابر شد ماه .

نظامی .


ما درین ره حجاب خویشتنیم
ورنه روی تو در برابر ماست .

عطار.


یوسف عهدی برون آی از حجاب
تا برون آیم من از زندان ز تو.

عطار.


بی حجابت باید آن ای ذولباب
مرگ را بگزین و بردر آن حجاب .

مولوی .


یا چو بازانند دیده دوخته
در حجاب از عشق صیدی سوخته .

مولوی .


از منت دانم حجابی نیست جز بیم رقیب
کاش پنهان از رقیبان در حجابت دیدمی .

سعدی .


ور چو خورشیدت نبینم کاشکی همچون هلال
اندکی پیدا و دیگر در نقابت دیدمی .

سعدی .


هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم .

سعدی (طیبات ).


تعلق حجابست و بیحاصلی
چو پیوندها بگسلی واصلی .

سعدی .


حجاب چهره ٔ جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که ازین چهره پرده برفکنم .

حافظ.


صدبار تا ز پوست نیائی برون چو مار
چشم تو بی حجاب نیفتد بروی گنج .

صائب .


حسن تو در حساب نیارد نقاب را
کی از کتان حجاب بود ماهتاب را.

سنجر.


- در حجاب تراب کشیدن ؛ مردن .
- روی در حجاب کشیدن ؛ مخفی شدن و نهان گشتن : و بعضی به گیاه و کشت سد رمق میکردند تا از زوع و ریع اطماع به انقطاع رسید و آن وجه نیز روی در حجاب کشید و استخوانها از مزابل برمیگرفتند و خرد میکردند و غذا میساختند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . تهران ص 326).
|| غِشاء. || منقطع زمین سنگلاخ سوخته . (منتهی الارب ). || ریگ دراز. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). || آنچه بلند است از کوه . || روشنائی آفتاب یا کرانه ٔ آن . || موت در حال شرک و منه : یغفرللعبد ما لم یقع الحجاب . (منتهی الارب ). || پوشاک . هر آنچه خود را بدان پوشند. حرز که بر خود آویزند دفع عین الکمال یعنی چشم زخم را.
- حجاب امعاء ؛ عضله ٔ تنکی که معده را از ریه و قلب جدا کند. دیافرغما . گوشتی است که شکم را به دو بخش کرده است و آلتهای دم زدن را از آلتهای غذا جدا کرده است . هر چه آلتهای دم زدن است بر بالای حجاب است و آن را شکم زبرین گویند و هر چه از آلت غذاست اندر زیر حجاب نهاده است و آن را شکم زیرین گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و دوار یعنی سرگشتن دلیل آن است که ماده ای اندر حجاب است که به یونانی دیافرغما گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- حجاب باریطون ؛ پرده ٔ بعد از مراق و بالای ثرب .
- حجاب ظلمانی ؛ کنایه از شب است . (لغت نامه ٔ شعوری از شرفنامه ).
- حجاب قلب ؛ حجاب القلب . (مهذب الاسماء). پرده ٔ دل .
- حجاب کحلی ؛ کنایه از آسمان و ابر سیاه و غبار است .
- حجاب مستبطن ؛ حجاب سینه یا حجاب اضلاع و ورم آن حجاب را ذات الجنب گویند و حجاب مستبطن چون آستری باشد سینه را. و هی لحمةرقیقة مستبطنة بین الجنبین تحول بین السحر و الغصب .زندرون شکم بر همه ٔ پهلوها بر سان آستری اندر کشیده است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و رجوع به غشا و صفاق شود.
- حجابهای فوق دماغ یا حجب فوق دماغ .
- حجاب یا حجاب حاجز و حجاب موّرب ؛ حجاب . (قفطی ). فاصل . حجاب حائل .
- دو حجاب دماغ ؛ حجاب صُلب و حجاب لین آن است .
|| سید شریف جرجانی در تعریفات گوید: حجاب هر چیزی باشد که مطلوب ترا بپوشد و نزد اهل حق انطباع صور کونیه ٔ مانعه از قبول تجلی حق باشد. صاحب کشاف گوید: به کسر حاء حطی به معنی پرده . و هر چیزی که بین دو چیز دیگر مانع باشد آن را حجاب گویند. و حجاب در اصطلاح طب بر باریطون اطلاق شود.و آن دو پرده است مر دماغ را یکی سست و دیگری سخت ، و حجاب حاجز که آن را حجاب مورب نیز نامند و آن حجابی است معترض واقع بین قلب و معده . و اما حجاب مستبطن مر صدر و اضلاع را، شیخ گفته هر دو یکی باشند و ورم آن پرده را ذات الجنب نامند، و هو غشاءٌ یستبطن لاضلاع الصدر یُمنةً و یسرةً، و یکون للصدر کالبطانه ... کذافی بحر الجواهر.
|| اما حجاب در اصطلاح صوفیه : بدان که پرده ای که آدمی را از قرب حق مستور میدارد یا نورانی است و یا ظلمانی . نورانی نور روح باشد و ظلمانی ظلمت جسم ، و مدرکات باطنه از نفس و عقل و سرّ و روح ، هر یک را حجابی است . حجاب نفس لذات و شهوات است و لاهویت . و حجاب قلب ملاحظه در غیر حق است . و حجاب عقل وقوف اوست با معانی معقوله . پس هر که به شهوات و لذات مغرور از معرفت نفس دور. و هرکه از معرفت نفس دور از معرفت خدا دور. و هرکه را مناظره بر غیر حق و غفلت از حق شد لاجرم از رسیدن به دل محروم شد. و هر که را وقوف با معانی معقوله باشد از کمال عقل دور باشد چه کمال عقل آن است که دیده در ذات و صفات خدا دارد نه آنکه مطلع معانی معقوله باشد مثل فلاسفه تا گفته اند سالک را بقدر رفع حجاب و صفای عقل او دیده ٔ عقل گشاده آید و معانی معقولات رو نماید و به اسرار معقولات مکاشف میشود، این را کشف نظری میگویند، برین اعتماد نباید کرد. و حجاب السر الوقوف مع الاسرار. اگر سالک را اسرار آفرینش و حکمت وجود هر چیز منکشف شود، این را کشف الهی میگویند. پس اگر هم درین بماند، و این را مقصد اصلی پندارد، حجاب راه وی گشت . باید که قدم پیشتر نهد. و حجاب الروح المکاشفة و این را کشف روحانی گویند. و در این مقام حجاب زمان و مکان و جهت برخیزد. زمان ماضی و مستقبل یک گردد. و بیشتر کرامات درین مقام پیدا گردد.پس سالک را باید که درین مقام بسنده نکند که همه حجاب روح است . و حجاب الخفی العظمة و الکبریاء و این مقام مقام کشف صفاتی است . پس باید که ازین مقام هم قدم پیشتر نهد، تا به مقام تجلی ذات و نور حقیقی رسد. فان الواصل من لیس له التفات الی هذه الاشیاء. کذا فی مجمع السلوک . و در کشف اللغات میگوید: حجاب ظلمانی نزد صوفیه چنانکه بطون و قهر و جلال و نیز جمله ٔ صفات ذمیمه . و حجاب نورانی یعنی ظهور لطف و جمال و نیز جمله ٔ صفات حمیده .
- حجاب العزة ؛ سیددر تعریفات آرد: حجاب العزة، هو العمی و الحیرة اذ لاتأثیر للادراکات الکشفیة فی کنه الذات . فعدم نفوذها فیه حجاب لایرتفع فی حق الغیر ابداً -انتهی .
|| روپوش . روبند. نقاب . برقع. چادر. ستر :
تا تو نیایی ننمایند هیچ
دخترکان رویکها از حجاب .

ناصرخسرو.


یکدم آخر حجاب یکسو نه
تابرآساید آرزومندی .

سعدی (طیبات ).


بیم است شرار آه مشتاق
کاتش بزند حجاب مستور.

سعدی (طیبات ).


که را مجال نظر بر جمال میمونت
بدین صفت که تو دل میبری ورای حجاب .

سعدی (بدایع).


آمد سحر بکلبه ٔ من مست و بی حجاب
امروز از کدام طرف سر زد آفتاب .

صائب .


تاریخچه ٔ حجاب : قدر مسلم این است که حجاب قبل از اسلام در میان بعضی ملل وجود داشته است و در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالاً در هند، و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است . اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته و بوسیله اسلام پیدا شده است . اینکه ادعا شده است که حجاب رایج میان مسلمانان عادتی است که از ایرانیان ، پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد، سخن نادرستی است . زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است . و اینکه بعضی گفته اند که حجاب از ملل غیر مسلمان ، روم و ایران ، به جهان اسلام وارد شده نیز سخن درستی نیست فقط بعدها براثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیرعرب ، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت شدیدتر شد، نه اینکه اسلام اساساً به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است ، بلکه تاریخ قطعی بر خلاف آن شهادت می دهد و بدون شک اسلام در این جهت تحولی به وجود آورده است .
واژه ٔ حجاب : کلمه ٔ حجاب هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب ، بیشتر استعمالش به معنی پرده است . استعمال کلمه ٔ حجاب در مورد پوشش زن ، اصطلاح نسبته ً جدید است . در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقهاء کلمه «ستر» که به معنی پوشش است به کار رفته است . فقهاء چه در کتاب الصلوة و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شده اند کلمه ٔ «ستر» را به کار برده اند نه کلمه ٔ حجاب را.
علت پیدا شدن حجاب : بعضی خواسته اند جریانات ظالمانه ای را به عنوان علت پیدا شدن حجاب ذکر کنند، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق نگذاشته اند و چنین وانمود می کنند که حجاب اسلامی نیز معلول برخی جریانات ظالمانه از قبیل میل به رهبانیت ، عدم امنیت و عدالت اجتماعی ، حسادت و خودخواهی مرد است . نظریات گوناگون و ناصوابی که درباب علت پیدا شدن حجاب ابراز شده از این قرار است : 1- میل به ریاضت و رهبانیت (ریشه ٔ فلسفی ). 2- عدم امنیت و عدالت اجتماعی (ریشه ٔ اجتماعی ). 3- پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد (ریشه ٔ اقتصادی ). 4- حسادت و خودخواهی مرد (ریشه ٔ اخلاقی ). 5- خوی زنانگی و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد، به علاوه مقررات خشنی که در زمینه ٔ پلیدی و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است (ریشه ٔ روانی ). علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه ای از نقاط جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکرکرده اند و یا فرضاً در پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تأثیر داشته است در حجاب اسلامی تأثیر نداشته است ، یعنی حکمت و فلسفه ای که در اسلام سبب تشریعحجاب شده ، اینها نبوده است . همان طور که ملاحظه می شود مخالفان حجاب گاهی آن را زائیده طرز تفکر فلسفی خاص درباره ٔ جهان و لذات جهان معرفی می کنند و گاهی ریشه ٔ سیاسی و اجتماعی برای آن ذکر می نمایند و گاهی آن را معلول علل اقتصادی می دانند و گاهی جنبه های خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت می دهند... اسلام در فلسفه ٔ اجتماعی خود به هیچ یک از این جهات نظرنداشته است و هیچیک از آنها با مبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمیدهد. ریشه ٔ اجتماعی پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را در میل به ریاضت یا میل مردبه استثمار زن ، یا حسادت مرد، یا عدم امنیت اجتماعی ، یا عادت زنانگی نباید جستجو کرد و لااقل باید کمتر در اینها جستجو کرد، ریشه ٔ این پدیده را در تدبیر ماهرانه ٔ غریزی خود زن باید جستجو نمود. شاید بتوان گفت دقیق ترین علت ها آن است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبهاکردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد بکار برده است .
حدود پوشش : در اینکه پوشانیدن غیر وجه و کفین بر زن واجب است از لحاظ فقه اسلام هیچگونه تردیدی وجود ندارد. این قسمت جزء ضروریات و مسلمات است . نه از نظر قرآن و حدیث و نه از نظر فتاوی ، در این باره اختلاف و تشکیکی وجود ندارد. آنچه مورد بحث است پوشش چهره و دستها تا مچ است . مسأله ٔ پوشش برحسب اینکه پوشانیدن وجه و کفین واجب باشد یا نباشد دو فلسفه ٔ کاملاً متفاوت پیدا میکند. موافقان و مخالفان در این مسأله دلائلی بر اثبات نظر خود عنوان کرده اند ولی اکثریت با کسانی است که استثناء وجه و کفین را به منظور رفع حرج و امکان دادن به فعالیت زن در امر ستر و حجاب پذیرفته اند. و به همین ملاک است که اسلام پوشاندن وجه و کفین را واجب نشمرده است .
ادله ٔ موافق : 1- آیه ٔ «پوشش » که همان آیه ٔ 31 سوره ٔ نوراست ، پوشانیدن وجه و کفین را لازم نشمرده است . «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان اﷲ خبیر بما یصنعون . و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ما ظهرمنها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن اوآبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ماملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء و لایضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن ». (قرآن 24 30/ و 31). در این آیه به دو جمله می توان استناد جست یکی جمله ٔ «ولایبدین زینتهن الا ما ظهر منها» و دیگر جمله ٔ «و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن ». 2-در موارد بسیاری که مستقیماً مسأله ٔ پوشش یا مسأله ٔ جواز و عدم جواز نظر مطرح است ملاحظه میشود که سؤال و جوابهائی که میان افراد و پیشوایان دین رد و بدل شده فقط مسأله ٔ «مو» مطرح است و مسأله ٔ «رو» به هیچ وجه مطرح نیست . یعنی ، وجه و کفین مفروغ عنه و مسلم فرض شده است . 3- روایاتی که مستقیماً حکم وجه و کفین را چه از نظر پوشیدن و چه از جنبه ٔ نگاه کردن بیان میکند. ولی البته عدم لزوم پوشیدن وجه و کفین دلیل بر جواز نظر نیست ، اما جواز نظر دلیل بر عدم لزوم پوشیدن وجه و کفین هست . در این مورد روایتی هست از مسعدةبن زرارة که از حضرت صادق (ع ) نقل می کند که وقتی از حضرت درباره ٔ زینتی که زن می تواند آشکار کند سؤال شد فرمود. چهره و دو کف . خبر دیگر: مفضل بن عمر سؤال کرد از امام صادق درباره ٔ زنی که در سفر بمیرد و مرد محرم یا زنی که او راغسل دهد همراه او نباشد. فرمود: مواضع تیمم او را غسل دهند ولی نباید بدن او را لمس کنند و نباید زیبائیهایی او را که خدا پوشیدن آن را واجب فرموده است ، آشکار کرد. پرسیدم چگونه عمل کنیم ، فرمود اول باطن کف دست او را باید شست سپس چهره و بعد پشت دستهایش را. خبر دیگر از علی بن جعفر فرزند امام ششم است که از برادرش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می پرسد برای مرد چه مقدار جایز است به زنی که محرمش نیست نگاه کند، حضرت در جواب فرمود: چهره وکف و جای دستبند. 4- روایاتی که در باب احرام ، پوشانیدن چهره را بر زن حرام میکند.
ادله ٔ مخالف : 1- سیره ٔ مسلمین ، درست است که ظاهر آیات و روایات این است که پوشش وجه و کفین لازم نیست ولی نمیتوان منکر شد که سیره ٔ متدینین بر خلاف این است . و سیره چیزی نیست که به سهولت بتوان از آن چشم پوشید. و در بسیاری از موارد فقها در اثبات احکام به سیره تمسک می جویند. 2- ملاک ، دلیل دیگری که بر لزوم پوشانیدن چهره و دو دست اقامه شده این است که «ملاک » یعنی آن فلسفه ای که ایجاب می کند سایر قسمت های بدن پوشیده باشد، ایجاب می کند که چهره و دست نیز پوشیده باشد. 3- روایت : دلیل سوم از ادله ٔ کسانی که پوشش وجه و کفین رالازم شمرده اند روایتی است که در کتب حدیث نقل شده و شهید ثانی در مسالک به آن استدلال و سپس نقد کرده است . مضمون روایت این است : در حجةالوداع زنی برای پرسیدن مساله ای خدمت رسول اکرم (ص ) آمد. فضل بن عباس پشت سر رسول خدا سوار بود، نگاههایی بین آن زن و فضل ردوبدل شد، رسول اکرم متوجه شد که آن دو به هم خیره شده اندو زن جوان به جای اینکه توجهش به جواب مساله باشد همه ٔ توجهش به فضل است که جوانی نورس و زیبا بود. رسول اکرم با دست خود صورت فضل را چرخانید و فرمود زنی جوان و مردی جوان می ترسم شیطان در میان ایشان باشد. 4- خواستگاری : یکی دیگر از ادله ٔ کسانی که پوشش چهره را لازم دانسته اند این است که در مورد کسی که قصد ازدواج دارد اجازه داده شده است که به چهره ٔ زنی که مورد نظر اوست نگاه کند. مفهوم این حکم این است که برای کسی که قصد ازدواج ندارد، نظر کردن جایز نیست . 5- آیه «جلباب »، دلیل دیگر که می توان به آن تمسک جست آیه ٔ جلباب است که می فرماید: «یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن . (قرآن 33 / 59)»؛ ای پیامبر به همسرانت و دخترانت و همسران مؤمنین بگو که جلبابهای (روسری ها) خویش را به خود نزدیک سازند...
نتیجه ٔ نقد و بررسی ادله ٔ موافق و مخالف وجوب پوشانیدن وجه و کفین این است که اسلام در باب حجاب به اهمیت و ارزش فوق العاده ٔ پاکی و لزوم قانونی بودن روابطجنسی زن و مرد چه بصورت نظر و چه بصورت لمس و چه بصورت شنیدن و چه بصورت همخوابگی توجه کامل دارد و به هیچ وجه راضی نمیشود با هیچ نام و عنوانی خدشه ای بر آن وارد شود. مطلب دیگر اینکه : اسلام با همه ٔ توجهی که به خطر شکسته شدن حصار عفاف دارد، همان طور که روش این آیین پاک خدائی است که یک آئین معتدل و متعادل است و از هر افراط و تفریطی بدور است و امتش را امت «وسط» می خواند، از جنبه های دیگر غافل نمیشود. زنان را تا حدودی که منجر به فساد نشود از شرکت در اجتماع نهی نمیکند. در بعضی موارد شرکت آنها را واجب می کند مانند حج که بر زن و مرد متساویا واجب است و حتی شوهر حق ممانعت ندارد.

فرهنگ عمید

= حاجب
۱. چادر.
۲. روپوش، روبند.
۳. (تصوف ) آنچه حائل و مانع میان طالب و مطلوب باشد و مانع تجلی حقایق شود.
۴. [قدیمی] پرده.
۵. [قدیمی، مجاز] آنچه مانع بین دو چیز دیگر باشد.
* حجاب الغره (غرت ): [قدیمی، مجاز] حیرت و سرگردانی.
* حجاب ظلمانی: [قدیمی، مجاز]
۱. شب.
۲. (تصوف ) صفات ذمیمه.
* حجاب نورانی: (تصوف ) [قدیمی، مجاز] صفات حمیده.
* حجاب حاجز: (زیست شناسی ) پردهای میان آلات صدری و اعضای درونی شکم، پردهای که قفسۀ سینه را از شکم جدا می کند، دیافراگم.

۱. چادر.
۲. روپوش؛ روبند.
۳. (تصوف) آنچه حائل و مانع میان طالب و مطلوب باشد و مانع تجلی حقایق شود.
۴. [قدیمی] پرده.
۵. [قدیمی، مجاز] آنچه مانع بین دو چیز دیگر باشد.
⟨ حجاب‌الغره (غرت): [قدیمی، مجاز] حیرت و سرگردانی.
⟨ حجاب ظلمانی: [قدیمی، مجاز]
۱. شب.
۲. (تصوف) صفات ذمیمه.
⟨ حجاب نورانی: (تصوف) [قدیمی، مجاز] صفات حمیده.
⟨حجاب حاجز: (زیست‌شناسی) پردهای میان آلات صدری و اعضای درونی شکم؛ پردهای که قفسۀ سینه را از شکم جدا می‌کند؛ دیافراگم.


حاجب#NAME?


دانشنامه آزاد فارسی

(در معنای مصدری پنهان کردن و در معنای اسمی، پرده) این واژه در آیات و روایات برای پوشش زن به کار نرفته هرچند امروزه در تداول عام کاربرد وسیع پیدا کرده است. در ادبیات اسلامی به جای آن از کلمه «سَتر» که معنای پوشش می دهد استفاده شده است. حجاب یا پوشش زن اختصاص به اسلام ندارد و در همۀ ادیان و اکثر فرهنگ ها وجود داشته و در برخی از آن ها، مانند دین یهود، با سخت گیری بیشتری توأم بوده است. در ایران باستان نیز حجاب رایج برای بانوان با محدودیت بیشتری توأم بوده ولی در میان اعراب جاهلی حجاب وجود نداشته است. در قرآن در چند موضع به پوشش زنان اشاره شده است ازجمله در آیۀ ۳۱ سورۀ نور که به آیۀ حجاب معروف است چنین آمده است: «و به زنان مؤمن بگو دیدگان شان را فرو گذارند و ناموس شان را محفوظ بدارند و زینت شان را جز آنچه آشکار است، آشکار نکنند و...». آیۀ ۵۹ سورۀ احزاب نیز به ضرورت پوشش تصریح می کند: «ای پیامبر به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمان بگو که روسری های خود را بر خود بپوشند که به این وسیله بهتر شناخته می شوند و مورد آزار واقع نمی شوند و خداوند آمرزگار مهربان است». فقیهان از آیات و روایات وارده در این زمینه، احکام مربوط به پوشش و نظر را استنباط کرده اند. همۀ فقیهان از کلیۀ مذاهب اسلامی بر ضرورت پوشش بدن زن در مواجهه با نامحرم اتفاق نظر دارند، ولی اغلب فقهای شیعه بر جواز عدم پوشش وجه و کفین (و به نظر برخی ظاهر قدم ها) فتوا داده و برخی جانب احتیاط را گرفته حتی پوشش وجه و کفین و ظاهر قدم ها را نیز جایز نداسته اند، مانند میرزای قمی صاحب قوانین. اما بسیاری از متأخرین ازجمله امام خمینی (ره) وجه و کفین را از پوشش استثنا کرده اند. همین طور است پوشش سر در دختر نابالغ و پیرزنان. استاد مطهری پوشش وجه و کفین را مرز محبوسیت زن می داند و مستثنی بودن آن از پوشش را به معنای امکان دادن به فعالیت در عرصۀ اجتماع برمی شمرد. دربارۀ نظر به نامحرم، عده ای از فقها نظر به وجه و کفین زن نامحرم را (بدون زینت) در صورتی که بدون تلذذ و ریبه (خوف افتادن در گناه) باشد بلامانع می دانند و برخی دیگر احتیاط کرده آن را جز در مقام ضرورت جایز نمی دانند. نگاه کردن به زنان اهل کتاب که معمولاً فاقد پوشش کامل هستند نیز بدون ریبه و تلذذ بلامانع است، همین طور است در مورد زنان مسلمان روستایی و صحرانشین که معمولاً پوشش محلی آن ها نیز کامل نیست. آرایش و زینت زنان در برابر مردان نامحرم جایز نیست و مراد از زینت همان است که در عرف و جامعه زینت شناخته می شود. در نظرکردن، حکم عکس و فیلم با حکم خود شخص یکسان نیست. نگاه کردن بدون ریبه به عکس و فیلم زن نامحرم ناشناس که فاقد پوشش کامل است از دید فقها بلامانع است. لباس زن باید به گونه ای باشد که تحریک برانگیز و مفسده آفرین نباشد و نظر مردان نامحرم را به خود جلب نکند، همچنین است در مورد رنگ لباس زنان. بنابراین، فرم و شکل یا رنگ خاصی در تعالیم اسلامی برای لباس زنان و مردان تعیین نشده و اصول کلی که همانا حفظ عفت و تحریک برانگیزنبودن است مورد تأکید قرار گرفته است. شکل و فرم و رنگ لباس براساس مقتضیات اقلیمی، فرهنگی، اجتماعی و تاریخی در هر جامعه تعیین می شود، همچنان که امروزه در کشورهای اسلامی الگوهای گوناگونی از پوشش کاربرد دارد.

فرهنگ فارسی ساره

پوشش


فرهنگستان زبان و ادب

{veil} [مطالعات زنان] پوششی که زنان برای محافظت از بدن یا پوشاندن سر و صورت به کار می برند

نقل قول ها

حجاب پوشش سر و سینه ویژهٔ زن مسلمان بالاتر از سنِّ بلوغ در برابر مردانِ بالغ است. حجاب دوگونه است: حجابِ شرعی و حجاب اجتماعی. در قرآن، خدواند زن رابه حجاب شرعی فرمان داده است و آن «منع اختلاط او با مردان در جاهایی که شبهه می آورد» و «خودداری او از آنچه که شایسته اش نیست.» امّا حجاب اجتماعی (پوشاندن سر و چهره)، شیوهٔ پوشاک کشورهای گوناگون اسلامی است و این حجاب از دین نیست و مربوط به فرهنگ اجتماعی و جایگاه زنان در آن کشور است.
• «با عفت خویش افتخار و عزت حجابم را حفظ می کنم و با همت و اراده خود برهم سن و سالانم برتری می یابم. ادب اخلاقی و آموزش های ارزشمندی که کسب کرده ام نه تنها هیچ ضرری به من نرسانده اند، بلکه موجب شده اند گل سرسبد اندیشمندان جامعه خود باشم. شرم و حیایی که دارم موجب عقب ماندن من نشده است و نقاب و حجابی که بر صورت و سینه می اندازم مانع پیشرفت من نگشته است». -> عایشه تیموریه
• اینها به زور و با اعمال خشونت و وحشی گری زنان را به حجاب داشتن وامی دارند. رنگ چادرها و روسری ها همه تیره است. چرا نباید زنان و دختران ما در انتخاب پوشش خود آزاد باشند. امروز حکومت زنان را به بدترین شکل در حجاب کرده است قلب آدم می گیرد وقتی این همه سیاه پوش را می بیند. من به شکل طبیعی طرفدار حجاب اختیاری هستم اما معتقدم زنان باید آزاد باشند تا پوشش خود را برگزینند. آنکه می خواهد بی حجاب بیرون آید باید آزاد باشد و عقیده اش مورد احترام جامعه باشد. -> سید حسین خمینی
• دنیای غرب که مأمورین ابلیس هستند رضاشاه را مأمور کشف حجاب کردند... در حال حاضر نیز طبق گزارشاتی که از افراد دستگیر شده در شهر قم به دست آمده این افراد هر روز عده ای از زنان را به اتوبوس داخل شهر می آوردند و آنها را رها می کردند تا قبح حجاب برای مردم از بین برود و اینها نیز همان کاری است که رضاشاه در آن زمان انجام داد -> کاظم صدیقی
• من نمی دانم این حکمِ حجاب (پوششِ سر و چهره) از کجا آمده است... نه در قرآن نه در سنّت نه در هیچ جایی بیان نشده ... -> طاها حسین
• «اسلام نه یک نیاز به ممارست دارد، و نه نیاز به لباسی. تحمیل حجاب به یک زن، خلاف اصول اسلام است. متأسفانه، بعد از همه سؤ ظن نسبت به اسلام؛ بسیاری از مردم شروع کردند به در نظر گرفتن حجاب به عنوان یک مشکل سیاسی، اما این چنین نیست. پوشیدن حجاب یک گزینهٔ شخصی آزاد است.»، مصاحبه با کوریره دلا سرا , نقل شده "Muslim women don't have to wear veils: Rania" in Khaleej تایمز (۹ فوریه ۲۰۰۷) -> رانیا عبدالله
• «اسلام نه در بخش عمل به دستورات و نه پوشش هیچ نوعی الزامی وجود ندارد بنابر این الزام حجاب برای زن مسلمان نیز مغایر با تعالیم اسلامی است.» مصاحبه با کوریره دلا سرا , نقل شده [http://www.khaleejtimes.com/DisplayArticleNew.asp?xfile=data/middleeast/2007/February/middleeast_February139.xml&section=middleeast&col= "Muslim women don't have to wear -> رانیا عبدالله
• «من طرفدار سرسخت حق پوشیدن حجاب برای زنان هستم، همان طور که طرفدار سرسخت حق هر زنی که نپوشیدن آن را برمی گزیند، هستم.» -> رانیا عبدالله
• «حجاب باید اقناعی باشد نه اجباری. اجبار هرجا حاکم شود نتیجه عکس می دهد.» -> جمیله کدیور
• «باید بتوانیم سلسله مراتب نیازهای زنان را به درستی مورد ارزیابی قرار دهیم حق انتخاب آزاد زنان و من جمله پوشش آنها از این جمله است. انسان ها حق دارند پوشش خود را انتخاب کنند و من جمله به اقتضای شرایط هم توجه کنند. وقتی خواستم بدون چادر به مجلس بروم یکی از خانم ها گفت اگر بیاید او را می زنیم در حالی که چادر هیچ گاه الزام اسلام نبوده است اما باید توجه کرد از این مسئله به چه میزان به عنوان ابزار برای دسترسی به مسائل سوءاستفاده شده است.» -> الهه کولایی
• «حجاب، مزاحم و مانع فعالیت های سیاسی، علمی و اجتماعی زنان نیست و دلیل عینی آن شخص شما هستید. شاید عده ای تعجب کنند که خانمی در سطح بالای علمی و در جایگاه با ارزش کارهای تخصصی وجود داشته و در عین حال خود را با تعالیم اسلامی به ویژه حجاب منطبق کرده باشد... گذشته از برخوردهای نادرست کسانی که حجاب را مسخره می کردند، کسانی هم که اهل منطق و فکر بودند باور نمی کردند که خانمی مقید به مسائل اسلامی باشد و بتواند مدارج عالی علمی و عملی را طی کند.» دیدار بانوان پزشک کشور، ۱۳۶۸/۱۰/۲۶ -> سید علی خامنه ای
• «اگر از یک زن مسلمان بپرسی که چرا حجاب می پوشاند، نود و نه درصدشان پاسخ خواهند داد برای اینکه از برانگیختگی مردان جلوگیری شود. به درک، پس حسابگذاری خودتان چه می شود؟» در The Taqwacores -> مایکل محمد نایت
• «مسئله حجاب مسئله کاملاً پیچیده ای است و یکی از دلایلی که ما نتوانستیم معضل حجاب را در کشور خوب درک کنیم، بفهمیم و حل کنیم این است که متأسفانه در این سال ها در بسیاری از موارد با موضوع حجاب به عنوان یک مسئله بسیط برخورد شده است. یک مسئله یک خطی ساده با یک فرمول ساده که طبیعتاً همین باعث شده که درست فهم نشود.» -> محمدرضا زائری
• «فکر می کنم لباس هر فردی نشان از طرز تفکر فرد دارد همیشه هم مخالف طرز لباس پوشیدن خانم های فعال در حکومت بوده ام و به هیچ وجه موافق آن نیستم. اگر می خواهند اسلام را معرفی کنند می توانند با لباس و حجاب بهتری این کار را انجام دهند.» -> زهرا اشراقی
• «فکر می کنم که می شود مسلمان خوبی بود، حجاب را رعایت کرد ولی حجاب زیبایی هم داشت. حجاب باید جاذبه داشته باشد نه اینکه برخی ها با نوع حجاب نازیبایی که دارند دافعه می آفرینند.» -> زهرا اشراقی
• «ما نمی توانیم بگوییم حجاب تجربی و ذائقه ای است. حجاب تعریف شده و شاخصه های آن هم توسط قرآن مشخص شده است. بنابر این یا کسی باحجاب است یا حجاب ندارد.» -> فاطمه آلیا
• «حجاب مظهر موانع بزرگ بر سر راه زنان برای مشارکت در زندگی اجتماعی است.» -> هدی شعراوی
• «اگر بی حجابی تمدن است پس حیوانات از همه متمدن تر هستند.» فلسفه حجاب، مرتضی مطهری، نشر صدرا. -> مرتضی مطهری
• «حجاب از احکام قطعی اسلام است و باید در خصوص آن منطقی صحبت کرد». -> غلامعلی نعیم آبادی
• «مطمئناً وضع زنان در جهان اسلام مسئله ساز است، لیکن این خود زنان درگیر با حجاب هستند که باید درخصوص اینکه چه چیزی ظالمانه است تصمیم بگیرند. به طور کلی مردمی که از ظلم و سرکوب رنج می برند باید علیه قبول سلطه خود بشورند - نمی شود به نیابت از مردم آنان را رها کرد.» -> ژاک رانسیر
• «ما زنان را درگیر فعالیت های اجتماعی می کنیم تا آرام آرام در مسیر حرکت های مطلوب اجتماعی، متوجه حقایق دیگری در عالم شوند و دنیا را تنها در لباس نو خریدن و آرایش کردن و از این میهمانی به آن میهمانی رفتن نبیند، تا بفهمند در زندگی چیزهای دیگری هم هست.» -> موسی صدر
• «کسانی که در بین خواهران ما عفاف و حجاب را رعایت نمی کنند نباید متصور شد که آنها از دین بیگانه هستند چرا که اینها فقط شناخت غلطی از دین دارند و می پندارند که همین مقدار محبتی که نسبت به دین دارند کافی است.» -> عباس واعظ طبسی
• «برای مقابله با بدحجابی توهین، اخم کردن، و زد و بند نمی خواهد اگر ما تذکر و یادآوری داشته باشیم خواهیم دید چه آثار مفیدی را در این خصوص خواهد داشت.» -> عباس واعظ طبسی
• «همسر من و دخترم با روسری و مانتو و جوراب بیرون می روند و به نظر من این حجاب اسلامی است. نه فقط همسر من، همچنین همسر مرحوم آقای محققی و دختر ایشان هم چنین حجابی داشتند. اگر این حجاب غیراسلامی بود، در طول این سال های متمادی، از زمان مرحوم آقای بروجردی تا امروز، باید حداقل آقایان مراجع برای ما نوشته باشند که آقا این چه مسلمانی ای است، به ایران برگردید؛ بنابراین پاسخ سؤال این است که هم حجاب با چادر، حجاب اسلامی است و هم حجاب با روسری.» -> سید محمد بهشتی
• «ما ضدچادر نیستیم، اما پوشاندن مو و گردن و پوشیدن مانتویی که خیلی تنگ و چسبان نباشد هم حجاب اسلامی است، البته لازم نیست خیلی هم گشاد و اُمل ‏مآب باشد، مانتویی معمولی و عادی و جوراب هایی که پا از زیر آن نمایان نباشد، به اضافه اینکه سعی شود صورت بدون آرایش باشد.» -> سید محمد بهشتی
• «اینکه می گویم سعی شود، چون معمولا خانم ها آرایش می کنند و بقایای آرایش ممکن است بماند، وقتی هم صورت شان را می‏شویند، دیگر لازم نیست خیلی خودشان را اذیت کنند که پوست صورت یا پوست لب ها را به کلی پاک کنند. فرق است بین خانمی که در خانه برای شوهرش یا برای جلسه خانم ها آرایش کرده، صورتش را هم شسته است و حالا بیرون می‏آید و بقیه آثار آن آرایش هست و خانمی که صبح یک ساعت با خودش ور می رود تا به خیابان برود. این دو خیلی با هم تفاوت دارند. این دومی تَبَرّج الجاهلیه (٢٢) و آن اولی، الاّ ماظَهَر مِنها (٢٣) است. امیدوارم که این پاسخ برای این سؤال، کافی باشد.» -> سید محمد بهشتی
• «اجباری حتی برای زن های مسلمان هم نیست. چه اجباری؟ حضرت آیت الله خمینی نصیحتی کردند مانند پدری که به فرزندش نصیحت می کند راهنمایی اش می کند که شما این جور باشید به این سبک باشید.» -> محمود طالقانی
• «مسئله حجاب و عفاف در ذات و در جوهر خود امری فرهنگی، روحی و ذهنی است و ما با فشارهای فیزیکی و مالی نمی توانیم در این زمینه به نتیجه ای برسیم.» -> محسن غرویان
• «باید آنقدر کار فکری، عقلانی، فلسفی و فرهنگی انجام دهیم تا اشخاص از درون خود به حدی از شخصیت فرهنگی برسند تا رفتارهایی نظیر حجاب، گفتار، کلام، نگاه، حرکت و... را در حد متناسب با یک شخصیت والای فرهنگی رعایت کنند.» -> محسن غرویان
• «بنده به عنوان اصلاح طلب به مسئله حجاب بسیار اهمیت می دهم اما معتقد هستم که یک فرد بی حجاب به فردی که با حجاب است و اختلاس می کند شرف دارد..» -> علی شکوری راد
• «زمانیکه جوان و هنوز به بیرون کشور سفر نکرده بودم درخیابان های مکه چادر «آباجه» می پوشیدم و «طرحه» نازک ابریشمین بر روی می گذاشتم. قانون حجاب چنین بود. دختران عفیف هیچگاهی رخسار خود را نشان نمی دادند و با یک چادریکه خطوط چهره آنها را مینما یاند راضی نمی شدند. من درهمسانی با موقف خانواده ام چهارچادرمیپوشیدم و حتی به آن می بالیدم. آما در پس چادری مغزم با انقلابیونی چون کانت ، هگل، هاید گر، نیتچه، پینوزا، سارتر، داستایفسکی، ویکتورهوگو، لورنس، تولستوی و یا سو ناری کایاتا می خروشید .» -> رجاء عالم
• «در عربستان سعودی حجاب مسئله "ناموسی" است. شما همیشه مجبورید لباس سیاه بپوشید تا "عفت" را رعایت کرده باشید. من می خواستم کفش کتانی پایش کنم تا این روحیه شورشی را نشان دهم. در دنیای عرب ما به خرده فرهنگ ها و این گونه فردیت اهمیتی نمی دهیم. ما همه لباس یکسان می پوشیم.» -> حیفا المنصور

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اصطلاحی دینی ناظر به حکم پوشش زنان در برابر دیگران، به ویژه مردان غیرمحرم، که در کنار حکم پوشش مردان در فقه مطرح شده است.
حجاب در لغت به معنای مانع، چیزی که بین دو چیز جدایی افکنَد، پوشاندن و پوشش (سِتر) است. به پرده حائل میان قفسه سینه و شکم ، «حجاب حاجز» می گویند. امروزه واژه حجاب در زبان عامه مردم و متون فقهی به معنای پوشش شرعیِ زنان به کار می رود.حجاب، بیش از آن که جنبه فردی داشته باشد، رفتاری اجتماعی است، یعنی انسان عاقل مکلف، در جمع و هنگام مواجهه با دیگران، از حیث پوشش، الزامات و محدودیت هایی را می پذیرد که میزان آن در فرهنگ ها و ادیان و جوامع، متفاوت است.در باور دین داران، علی الاصول، الزامات و محدودیت ها و هنجارهای حضور در اجتماع را دین تعیین می کند.
ابعاد
استعمال این کلمه، بیش تر به معنی پرده است.-در قرآن این کلمه در هشت مورد به کار رفته که بیش تر به معنای حاجز، مانع، حایل و پرده است.این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده، وسیله ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. در این نوشتار مراد ما از حجاب، پوشش اسلامی است، و مراد از پوشش اسلامی زن، به عنوان یکی از احکام وجوبی اسلام، این است که زن، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد.بنابراین، حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمی توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.گاهی مشاهده می کنیم که بسیاری از زنان محجبه در پوشش خود از رنگ های شاد و زیبا و تحریک برانگیز استفاده می کنند که به اندامشان زیبایی خاصی می بخشد و در عین پوشیده بودن بدن زن، زیبایی اش آشکار است، گویی که اصلاً لباس نپوشیده است؛ و این دور از روح حجاب است.اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که می تواند از لغزش ها و گناه های روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
پیشینه
پوشیده بودن زنان در ادیان و اقوام پیش از اسلام نیز وجود داشته است. مسیحیان و یهودیان به پوشیده بودن موی زنان اهمیت می دادند و آن را از نشانه های عفت زنان برمی شمردند.متأله مسیحی، تِرتولیانوس (از آباء کلیسا ، متوفی ۲۲۵ میلادی)، در اثرش (درباره پوشش زنان)، زنان مسیحی را ملزم می کرد در لباس پوشیدن، آرایش مو، راه رفتن و استفاده از زیورآلات همانند زنان مشرک نباشند.در دوره معاصر گروهی از یهودیان راست کیش (ارتدوکس) همچنان بر لزوم پوشیده بودن موی زنان پافشاری می کنند.
اقسام
...

جدول کلمات

پرده , روبند, چادر

پیشنهاد کاربران

قندی
سیاستمداران و اندیشمندان دینی در کشور های اسلامی به خصوص کشور خودمان معتقدند که حجاب و جدایی زن و مرد از هم دیگر ، دو سنگر مستحکم و عظیم اند در مقابل و مقابله با هجوم فرهنگ و تمدن غرب به کشورهای اسلامی اند. در میدان مبارزه با غرب زدگی دو پایگاه اصلی دفاع از ناموس و شرف و حیثیت. تاکنون فکر بر این بود که عبارت غرب زدگی به معنای تمایل به سمت فرآورده های صنعتی و فرهنگی می باشد، اما معنی و تفسیر جدید این عبارت ، عبارت است از سیلی خوردن توسط غرب. به این معنا که غرب آن حضرات را با مشت و سیلی بطور جانانه زده است. سیلی را آنچنان در زیر بنا گوش آنان نهاده است که گویا قرن ها طول خواهد کشید که کبودی جای آن رو به التیام بگذارد. جدایی زن و مرد از همدیگر از دوران کودکی تا دوران کهنسالی و حجاب را میتوان با اطمینان خاطر و بدون شک و شبهه دو بمب اتمی مخرب فرهنگی دانست که توسط سر دم داران غرب روی سر کشورهای اسلامی تخریب گردیده اند. رضا شاه گویا به این حقیقت واقف گردیده بود و حجاب را بزرگترین سد راه پیشرفت جامعه ایران دانسته بود و برای بر داشتن آن طوریکه امروز اطلاع داریم تحت پوشش دیکتاتوری خوش خیم به زور سر نیزه پناه برد. جمهوری اسلامی پس از استقرار و اطمینان حاصل کردن از استحکام پایه های خود، روش پاتک ( ضد حمله ) را برگزید که به تک رضاخانی پاسخ دندان شکنی بدهد. گویا در این پاتک زدن خود جمهوری اسلامی فقط نقش اجرای پاتک را به عهده گرفته باشد و طراحان اصلی و پنهانی باز ماندگان سلسله بر افتاده شده باشند که به پاس عدم قدر دانی توسط مردم و ملت شریف از پیشرفت هایی که آن سلسله جبال سیاسی در کشور به آن دست یافته بود و در شرف رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ در چند قدمی آن دروازه های طلایی ایستاده بود و قدم درجا میزد. حجاب اجباری و جدایی جنس مذکر از موئنث توسط جمهوری اسلامی دست سرکوبی رضا خانی را که توسط قنداق و سر نیزه های بُرنوهای آلمانی صورت می گرفت، همگی را بست و روی دیکتاتوری خوش خیم رضا خان را همه جانبه سپید و سیاه کرد.
امروزه میدانیم که بار جنسی بزرگترین سد را بلوغ احساسات و افکار و فهم و عقل و خیال و اوهامات می باشد و هرچه سنگین تر باشد پای این قوا بیشتر در گل رُس فرو میروند. این بار از طریق ازدواج و هم خوابگی به سهولت سبک تر نمی گردد بلکه به سنگینی آن افزوده میشود.
سیاست مداران با هوش امپراتوری بریتانیا قبل از تولد زیگموند فروید و پیدایش علم روانکاوی به امر و پدیده بار جنسی واقف بوده اند. پس از اختراع ماشین بخار و خود کار نمودن صنایع نساجی و حلاجی خودکار و رشته و ریسمان نمودن پنبه های فراوان که از هند و آفریقا وارد میشد و پارچه سیاه و سفید و رنگی به وفور تولید میشد و بازار داخلی را اشباح می نمود، برای حفظ مشاغل مجبور به دست یابی به بازر های بیرونی غیر اروپایی بودند که خداوند متعال گویا هوش بازاریابی آنان ره به سمت کشورهای نفت خیز اسلامی معطوف داشت و الا آخر. حساب کنید برای هر زن حدود چهار متر پارچه سیاه. چه در آمدی ؟
با جدایی زن و مرد، حسادت جنسی هم افزایش می یابد. چه لذتی که آن پیر استعمار از این اکتشافات که نمیبرد!
امروزه هر آدمی زاده ای که دارای اندکی فکر و فهم و عقل داشته باشد، میتواند این حقیقت را به سهولت درک کند که دختر و پسر اگر از دوران کودکی با هم بازی کنند، در مهد کودک باهم باشند و مدرسه ابتدایی و متوسطه و دبیرستانی سر کلاس درس در کنار همدیگر روی نیمکت بنشینند و با هم شوخی کنند و به همدیگر متلک بگویند و در بین راه مدرسه با هم باشند و حتی در استخر های مختلط باهم شنا کنند و بدن لخت همدیگر را نظاره کنند، بار جنسی آن ها به مراتب سبک تر خواهد شد، تا اینکه در سنین بالای ۱۸ و ۲۰ سالگی به خانه بخت بروند و شب زفاف لعنتی را تجربه کنند. و آشنائی آنها هم توسط والدین از طریق خواستگاری آن عزیز دُور دانه موئنث برای این شاخ شمشاد مذکر.
ایا ای اهل ایمان و معرفت آگاه باشید و بدانید که اگر خداوند از سر همه تقصیر و گناهنتان بگذرد، کمتر گمان و احتمال میرود که سر این دو گناه تان بگذرد. شیطنت بازی در امر جدایی دختر و پسر از هم دیگر و محجوب نمودن دخترانتان.

veil

The veil fell almost to her waist
روسری ( حجاب ) ش تقریبا تا خط کمرش آویزان بود ( می رسید )

حجاب. ( ا. ع. ) . در زبان عربی از جمله به معنی حرز و تعویذ و طلسم و نظر قربانی نیز بکار رود.

حجاب در شعر شوق مهدی به معنی حفاظ است


حجب:گاهی به معنی فاصله و حایل

طبق مطالعات تاریخی حجاب و عفاف برای مردم ایران باستان هم ارزش بوده است، دفاع و حمایت از فرهنگ حجاب و عفاف توام با دیدگاه ملی، وطن پرستی و نگاه دینی و قرآنی است.

آرایش های غلیظ از رنگ مو تا لاک ناخن پا، پوشش های نیمه عریان، روسری هایی که دیگر روسری نیست بلکه به شکل گل سر هستند که بخشی از موهای سر را می پوشاند، مانتوهای نیمه عریان جلوباز که از هر طرف کوتاه شده اندو لباسهای چسبان زیر این نوع پوشش، واقعیتی از چهره های روز بسیاری از دختران شده است.

پوششی نامناسب که به عرصه ای برای نمایش بانوان تبدیل شده است، نشان از بی توجهی مسئولان به حوزه فرهنگ و بی برنامه گی در برابر هجمه های فرهنگی دشمنان است.

طبق مطلعات تاریخی در دوران باستان هم سر دختران خود را برای پاکدامنی می بریدن و کوروش و اشک و اردشیر بابکان فرمان حجاب اجباری دادن و فرمان دادن که دیه زن نصف مرد باشد و مرد ها چهار تا چهار تا ازدواج کنن. و البته یه لحظه ناندیشید که زن ها در دوران باستان در جنگ ها شرکت می کردند و پادشاهی می کردند و اجازه این را داشتن که دوتا دوتا شوهر بگیرند و پوشش خود را انتخاب کنند.

پوشش برای زن و مرد که نظر جنس درگیر را جلب خود نکنند . که فقط مخصوص به زنان و دختران نیست بلکه مردان و پسران هم باید پوششی داشته باشید که نظر جنس مخالف جلب نشود.

خمار به معنای روسری یا چادر نیست به معنای پارچه یا پوست دباغی شده که پوششی برای جایی محسوب می شود ، می باشد؟ در آیه ۳۱ سوره نور می فرمایند : خمار خود را برروی سینه زنند و نمی فرماید تا روی سینه پس منظور پوشاندن موی سر نیست تنهای روی سینه و برجستگی ها را مد نظر دارد و در هیچ جای قرآن پوشش موی سر را نداریم ؟
در کتب لغت خمر ، خمر ، خمرا" به معنای نهان کردن ، پوشاندن ، مخفی کردن است . خمار به معنای روسری زن ، سربند و پوشش ترجمه و. . . معنا شده ( ۱ ) همچنین خمار به معنای جامه ای است که زن سر خود را با آن می پوشاند . ( ۲ ) در تفسیر آیه ۳۱ سوره نور در معنای خمار آمده است خمار در اصل به معنای پوشش است ولی معمولا به چیزی گفته می شود که زنان با آن سر خود را می پوشانند مانند روسری ( ۳ ) برخی دیگر از مفسرین در معنای خمار چنین آورده اند، که خمار همان مقنعه زنان است ( ۴ ) در شان نزول آیه ۳۱ سوره نور ذکر گردیده که قبل از نزول این آیه زنان دامنه روسری خود را بر شانه ها یا پشت سر می افکندند به طوری که گردن و قسمتی از سینه آنها نمایان بود و موجب می گشت که نظر نامحرمان به سوی آنان جلب شود و همین نظرها گاهی مسائلی را بدنبال داشت لذا با نزول این آیه شریفه خداوند به زنان دستور می دهد که روسری خودر ا بر گریبا ن خود بیفکنند، تا هم گردن و هم آن قسمت از سینه که بیرون است مستور گردد ( ۵ )
بدین ترتیب با توجه به معنای خمار و کاربرد آن معنای دیگری جز پوششی که سر و گردن و قسمتی از سینه زنان را بپوشاند، از آن اراده نمی شود و لذا با توجه به معنا و کاربرد عملی خمار مطرح نمودند، این موضوع که در هیچ جای قرآن پوشش موی سر نداریم، یک نقض آشکار است . . بعلاوه در بخش ابتدایی آیه ۳۱ سوره نور لزوم پوشش زینت های زن مورد تاکید قرار گرفته و می فرماید � و لا یبدین زینتهن . . . . � و نباید زینت خویش را اشکار سازند و زینت آن چیزی است که موجب زیبایی و آراستگی و نیکویی زن می شود، خواه عرضی باشد یا ذاتی و نهی قرآن در این مورد نسبت به هر چیزی است که عرف مردم آن را زینت و زیبایی به حساب می آورد، و تفاوتی وجود ندارد که زینت مثل گلوبند و گوشواره از بدن جدا باشد یا مثل آرایش و تزئین به چهره و بدن متصل باشدو یا زینتی طبیعی نظیر موی سر یا جلوه های بدن باشد و اینکه یکی از زینتها و جمالهای بشر مخصوصا خانمها، موی سر است شکی نیست . ( ۶ ) ضمن اینکه زیبایی زن را در جای امام ( علیه السلام ) فرمود :� یسلوا عن الشعرلانها احد من الجمالین� : در ازدواج از موی سر خانمها بپرسید زیرا از زیبائیهای خانمها است، بدین ترتیب قران کریم در خصوص وجوب پوشش موی سر به جای اشاره و تاکید به یکی از مصادیق زینت و زیبایی زن، مثلا به جای اشاره به موی سر از لفظ عامه تری، که کلیه زیباییها و جلوه های زیبایی زن را در بر می گیرد و از آن تعبیر به زینت می شود استفاده کرده و در یک بیان کلی می فرماید : � لا یبدین زینتهن �و این روش و سیره قرآن است که در بسیاری از موارد به جز خدا اشاره ندارد، مثل رکعات نماز زیرا فلسفه و حکمت نزول قرآن اثبات مکتب است و ضمن اینکه در جای دیگر خود قرآن فرموده :� ما اتاکم الرسول فخذوه�آنچه را که رسول خدا به شما می گویدعمل کنید، و میدانید که منابع دینی علاوه بر قرآن، فرمایش پیامبر و حضرات معصومین ( علیهم السلام ) را هم باید لحاظ کرده زیرا کل آیات احکام کمتر از یک پنجم قرآن است، قرار نیست تمام جزئیات و عرفیات مردم را بیان کند. منابع : ۱ - فرهنگ ابجدی ، عربی ، فارسی ، استاد رضا مهیار.
۲ - المصباح المنیر ، فیوسی.
۳ - تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص۴۴۰.
۴ - تفسیر تبیان، شیخ طوسی، ج ۷، ص۴۳.
۵ - تفسیر نمونه، ج ۱۴ ، ص ۴۳۵ - ۴۴۰.
۶ - حجاب در عصر ما ، محمود اکبری، ص ۳۱ - ۳۲ .
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی


کلمات دیگر: