مترادف غش : اغما، بیهوشی، ریسه، صرع، ضعف، کما، مدهوشی، تزویر، تقلب، پرده پوشی، خیانت
برابر پارسی : کینه، سیاه دلی، شیله پیله، بیهوشی، مدهوشی
alloy, blackout, faint, fit, senseless, swoon, syncope
fraud, counterfeit coin
swooning, fit
قلب زني , جعل و تزوير , استحاله , کشيش , علم اداره ء کليساها , مربوط به کليسا , اجتماعي , علف خشک , گياه خشک کرده , يونجه خشک , حشک کردن (يونجه ومانند ان) , تختخواب , پاداش , پيشواي روحاني , شبان , چوپان , شباني , شعر روستايي
اغما، بیهوشی، ریسه، صرع، ضعف، کما، مدهوشی
تزویر، تقلب
پردهپوشی
خیانت
۱. اغما، بیهوشی، ریسه، صرع، ضعف، کما، مدهوشی
۲. تزویر، تقلب
۳. پردهپوشی
۴. خیانت
(غَ) (اِمص .) گرفته شده از عربی به معنای بی هوشی ، مدهوشی . ؛~ُ ریسه رفتن به خود پیچیدن بر اثر خندة شدید و طولانی .
(غِ شّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خیانت کردن . 2 - فریب دادن . 3 - کدورت . 4 - (مص م .) آمیختن هر چیز کم بها در هر چیز گرانبها و ناخالص کردن آن .
غش . [ غ َ ] (اِ) میل و خواهش زن آبستن . (ناظم الاطباء).
ناصرخسرو.
سعدی (بوستان ).
مولوی (مثنوی ).
سراج الدین قمری .
مولوی (مثنوی چ نیکلسن دفتر اول ص 16).
مولوی .
مولوی .
غش . [ غ ُش ش ] (ع ص ) سست وناکس (و) فریبنده و خائن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، غُشّون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). به معنی غاش ّ. (اقرب الموارد). رجوع به غاش ّ و غَش ّ شود. || (اِ) خشم و غضب . (دزی ج 2 ص 213).
حافظ.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
حافظ.
حافظ.
حافظ.
شفیع اثر (از آنندراج ).
سلمان ساوجی (از آنندراج ).
نظیری (از آنندراج ).
سوزنی .
حالت از بین رفتن هوشیاری، بهسبب بیماریهای عصبی، قلبی، و مانند آنها؛ بیهوشی.
〈 غش کردن: (مصدر لازم) (پزشکی) از حال رفتن بهسبب هیجان حاد یا بیماری قلبی؛ بیهوش شدن: ◻︎ زآن شراب ناب بیغش ده که اندر صومعه / صوفی صافی برای جرعهای غش میکند (سلمان ساوجی: ۳۰۸).
ظاهر ساختن خلاف آنچه در دل باشد؛ خیانت؛ خدعه؛ گول زدن.
〈 غش کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] خیانت کردن.
۱. عمل آمیختن چیزی بیارزش با چیزی باارزش؛ تقلب.
۲. (اسم) [قدیمی] مادهای بدلی که در چیزی گرانبها داخل شده باشد؛ ناخالصی.
۳. [قدیمی، مجاز] تزویر؛ ریا؛ دورنگی: ◻︎ خوش بُوَد گر محک تجربه آید به میان/ تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد (حافظ: ۳۲۶).
〈 غلوغش: [قدیمی، مجاز] = غَش qa(e)š
صرع
تخته هایی با ابعاد تقریبی دو در شش سانتیمتر و به ارتفاع سه ...