کلمه جو
صفحه اصلی

حطیم

فرهنگ فارسی

دیوار کعبه مابین رکن و زمزم و مقام .
دیوارکعبه، مابین رکن وزمزم ومقام قراردارد
تابعی است

لغت نامه دهخدا

حطیم . [ ] (اِخ ) حظیم . صحابیست . و از او یک حدیث منقول است . (قاموس الاعلام ترکی ).


حطیم . [ ح َ ] (ع ، ص اِ)شکسته . || اسب شکسته ٔ زبون حال از پیری . || گیاه باقی مانده ٔ سال پیش . (منتهی الارب ). || دیواری است بیرون خانه ٔ کعبه از سوی مغرب . (مهذب الاسماء). کناره ٔ کعبه یا دیوار کعبه یا آنچه میان رکن و زمزم و مقام است و بعضی حجر را نیز افزوده اند یا از مقام تا دروازه ٔ کعبه یا مابین رکن اسود تا دروازه تا مقام که در آنجا مردم بخضوع و خشوع دعا کنند و بجاهلیت در آنجا سوگند خوردندی . (منتهی الارب ). بین رکن الاسود و مقام ابراهیم است و بعضی گفته اند آن سنگ از کعبه که ناودان در آن جای دارد نیز حطیم است . (مراصد الاطلاع ). سنگ کعبه ما بین رکن و زمزم ودیوار بیرون خانه ٔ کعبه بجانب مغرب که آنجا ناودان کعبه است . (غیاث ، بنقل از منتخب و لطائف ). سنگ کعبه یا مابین رکن و زمزم و مقام یا از مقام تا در کعبه . || (اصطلاح فقه ) مقام ابراهیم :
تیغ بر دوش نه و از دی و از دوش مپرس
گر بخواهی که رسد نام تو تا رکن حطیم .

ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ص 39).


باد میدان تو زمحتشمان
چون بهنگام حج رکن حطیم .

(از تاریخ بیهقی ص 389).


بزمزم و عرفات و حطیم و رکن و مقام
بعمره و حجر و مروه و صفا و منی .

ادیب صابر.


ولایت بر مدرجه ٔ کعبه ٔ معظم و حریم مکرم و حطیم و زمزم بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
چون همی آورد امانت را ز بیم
شد بکعبه و آمد او اندر حطیم .

مولوی .


و در دو بیت ذیل مولوی ظاهراً از حطیم معنی دیگر مراد است :
تا شود زفت و نماید آن عظیم
چون درآید سوی محفل در حطیم .

مولوی .


روح را از عرش آرد در حطیم
لاجرم مکر زنان باشد عظیم .

مولوی .


و رجوع به معجم البلدان و حبیب السیر ج 1 ص 110 و 232 و الموشح ص 213 شود.

حطیم . [ ح ُ طَ ] (اِخ ) تابعی است .


حطیم. [ ح َ ] ( ع ، ص اِ )شکسته. || اسب شکسته زبون حال از پیری. || گیاه باقی مانده سال پیش. ( منتهی الارب ). || دیواری است بیرون خانه کعبه از سوی مغرب. ( مهذب الاسماء ). کناره کعبه یا دیوار کعبه یا آنچه میان رکن و زمزم و مقام است و بعضی حجر را نیز افزوده اند یا از مقام تا دروازه کعبه یا مابین رکن اسود تا دروازه تا مقام که در آنجا مردم بخضوع و خشوع دعا کنند و بجاهلیت در آنجا سوگند خوردندی. ( منتهی الارب ). بین رکن الاسود و مقام ابراهیم است و بعضی گفته اند آن سنگ از کعبه که ناودان در آن جای دارد نیز حطیم است. ( مراصد الاطلاع ). سنگ کعبه ما بین رکن و زمزم ودیوار بیرون خانه کعبه بجانب مغرب که آنجا ناودان کعبه است. ( غیاث ، بنقل از منتخب و لطائف ). سنگ کعبه یا مابین رکن و زمزم و مقام یا از مقام تا در کعبه. || ( اصطلاح فقه ) مقام ابراهیم :
تیغ بر دوش نه و از دی و از دوش مپرس
گر بخواهی که رسد نام تو تا رکن حطیم.
ابوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی ص 39 ).
باد میدان تو زمحتشمان
چون بهنگام حج رکن حطیم.
( از تاریخ بیهقی ص 389 ).
بزمزم و عرفات و حطیم و رکن و مقام
بعمره و حجر و مروه و صفا و منی.
ادیب صابر.
ولایت بر مدرجه کعبه معظم و حریم مکرم و حطیم و زمزم بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
چون همی آورد امانت را ز بیم
شد بکعبه و آمد او اندر حطیم.
مولوی.
و در دو بیت ذیل مولوی ظاهراً از حطیم معنی دیگر مراد است :
تا شود زفت و نماید آن عظیم
چون درآید سوی محفل در حطیم.
مولوی.
روح را از عرش آرد در حطیم
لاجرم مکر زنان باشد عظیم.
مولوی.
و رجوع به معجم البلدان و حبیب السیر ج 1 ص 110 و 232 و الموشح ص 213 شود.

حطیم. [ ] ( اِخ ) حظیم. صحابیست. و از او یک حدیث منقول است. ( قاموس الاعلام ترکی ).

حطیم. [ ح ُ طَ ] ( اِخ ) تابعی است.

فرهنگ عمید

۱. دیوار کعبه.
۲. آنچه مابین رکن، زمزم، و مقام قرار دارد. &delta، از آن جهت به این نام خوانده شده که مردم در آنجا اظهار شکستگی و فروتنی می کنند و با خشوع و خضوع دست به دعا برمی دارند. در زمان جاهلیت در آنجا سوگند می خوردند.

۱. دیوار کعبه.
۲. آنچه مابین رکن، زمزم، و مقام قرار دارد. Δ از آن جهت به این نام خوانده شده که مردم در آنجا اظهار شکستگی و فروتنی می‌کنند و با خشوع و خضوع دست به دعا برمی‌دارند. در زمان جاهلیت در آنجا سوگند می‌خوردند.


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به حد فاصل بین رکن حجرالاسود و درِ کعبه حَطیم گفته می شود که از آن در باب حج و لعان نام برده‏اند.
حطیم از برترین و ارزشمندترین مکانهای روی زمین و با فضیلت‏ ترین نقطه مسجدالحرام و محل پذیرفته شدن توبه حضرت آدم علیه السّلام است.

وجه تسمیه حطیم
وجه نامگذاری این نقطه از اطراف کعبه به حطیم یا به جهت ازدحام جمعیت برای دعا و نماز است و یا به جهت ریختن گناهان و پاک شدن بنده در آن مکان.

حطیم و حج
دعا کردن، نماز گزاردن و نیز گرفتن پرده کعبه و چسبانیدن صورت و شکم به آن در محدوده حطیم مستحب است.

حطیم و لعان
...

جدول کلمات

دیوار کعبه


کلمات دیگر: