کلمه جو
صفحه اصلی

اسماء و احکام

دانشنامه آزاد فارسی

اَسماء و اَحکام
(یا: اسماء شرعی؛ در لغت به معنی نام ها و فرمان ها و عنوان ها) در اصطلاح کلام اسلامی به نام ها و عنوان هایی گفته می شود که با توجه به اصول دین و در مقام ستایش و نکوهشِ بر مکلّفان اطلاق می شود، مانند مؤمن، کافر، منافق و فاسق. مراد از اَحکام، حکم هایی است که در این جهان و در آن جهان در باب مکلّفان صادر می شود، مانند این حکم که مؤمن، در این جهان شایستۀ بزرگداشت است و در آن جهان، سزاوار ثواب دائم.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَسْماءْ وَ اَحَکام ، عنوان یکی از مسائل کلامی است که متکلمان درباره آن بحث های مهم و مفصلی کرده اند و غالب کتاب هایی که در زمینه علم کلام نوشته شده ، از این بحث خالی نیست .
منظور از «اسماء» این است که وصف هایی چون ایمان ، کفر ، معصیت ، طاعت ، ظلم ، عدل ، جور و فسق بر چه مسما و موصوفی دلالت دارند و چه کسی را می توان به این اوصاف متصف کرد. به عبارت دیگر، «مؤمن » چه کسی است ؟ «فاسق » کیست ؟ ایمان و کفر و اوصافی از این دست ، چه حد و مرزی دارند تا کسانی را که درون و بیرون این مرز هستند، بشناسیم و آنان را به ایمان و کفر و... متصف کنیم . اگر حدود این اوصاف روشن گردد و دانسته شود که مثلاً چه کسی را می توان مؤمن یا کافر خواند، در این صورت «حکم » او هم مشخص می شود، چرا که هر یک از کسانی که به این اوصاف متصف می شوند، علاوه بر احکام اخروی، در جامعه مسلمانان به فراخور حال از حقوق اجتماعی خاصی برخوردار یا محرومند؛ مثلاً تنها مؤمن است که حق حکومت کردن بر مسلمانان را دارد و احکام حقوقی ازدواج یا ارث کافر با مؤمن فرق می کند. البته این احکام پیامدهای سیاسی خاصی نیز داشت ، زیرا خلفا و کارگزاران شان نیز مشمول همین احکام واقع می شدند و طبعاً هر حکمی با برخورد خاصی از سوی مسلمانان مواجه می شد.
پیشینه
مسأله اسماء و احکام از لحاظ تاریخی پیشینه ای کهن دارد. ریشه های این بحث به حدود سال های اولین اسلام می گردد، آنجا که خوارج در جنگ صفین نغمه تازه ای ساز کردند و عده ای از مسلمانان و مؤمنان را تکفیر نمودند. خوارج چندی بعد همین اندیشه را به صورت یک باور کلامی پروراندند و بر آن شدند که مرتکب گناه کبیره اساساً کافر است ، البته با این توضیح که برخی از آنان ، میان «کفر شرک » و «کفر نعمت » فرق می گذاشتند. همزمان با ظهور خوارج ، فرقه دیگری به نام مرجئه سر برآوردند؛ اینان بر آن بودند که هیچ گناهی ، به ایمان مؤمن زیان نمی رساند و او را از حلقه مسلمانان خارج نمی کند. باور مرجئه بی تردید در نقطه مقابل خوارج قرار داشت و دقیقاً این دو اندیشه ناهمساز حالت تز و آنتی تزی را داشتند که مکتب معتزله سنتز آن بود.
اختلاف بین حسن بصری و شاگردانش
بر اساس پاره ای از روایت ها، بحث و نزاع برخی از شاگردان حسن بصری د ۱۰ق با وی در باب اسماء و احکام موجب پدید آمدن فرقه تازه ای به نام معتزله گردید. حسن بصری مرتکب کبیره را به «نفاق » متصف می کرد، در حالی که واصل بن عطا و عمرو بن عبید برخلاف نظر استاد، او را نه کافر و نه مؤمن می دانستند و معتقد بودند که حالت وی در «منزلتی میان دو منزلت » قرار دارد. همین مبنا سنگ شالوده مکتب معتزله و یکی از اصل بنیادی آنان گردید. در این میان ، آراء جهمیه ، امامیه و اشاعره به مرجئه ، و اندیشه های زیدیه به خوارج نزدیک است ،
اهمیت مسأله اسماء و احکام
...


کلمات دیگر: