کلمه جو
صفحه اصلی

ابوحمزه خراسانی

دانشنامه عمومی

ابوحمزه عبدالرحمان محمد بن ابراهیم نیشابوری (مرگ ۲۹۰ هجری)، از صوفیان و عارفان ایرانی در سدهٔ سوم هجری بود. او از محله مُلقاباد نیشابور برخاسته است و به گفتهٔ خواجه عبدالله انصاری اصل او را گوزگان نیز دانسته اند. وی در نیشابور پرورش یافته، در همان دیار به کمال رسیده واحتمالاr در همان جا درگدشته است. کتابی به نام «المنتمین امن السیاح والعباد والمتصوفین» از او به جای مانده است.
آثارالبلاد و اخبارالعباد قزوینی، ص۵۴۹و۵۵۰
تذکره الاولیاء، ص۵۵۳–۵۵۱
ترجمة رسالةقشیریه، ص۷۰و۷۱و۷۹۰
دایرةالمعارف بزرگ اسلامی جلد پنجم
ریحانه الادب، ج۷ ص۷۱
طبقات الصوفیه ه، ص۱۴۵و۱۴۴
فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص۴۴۸و۴۴۹
نفحات الانس، ص۶۹و۷۰و۶۸۸
ابوحمزه، در اوایل جوانی برای طلب دانش ها از زادگاهش نیشابور، به عراق سفر کرد. او در بغداد ساکن شد و با مشایخ همچون: جنید بغدادی، ابوتراب نخشبی و ابوسعید خراز، هم صحبت شد. جامی دربارهٔ او نوشته است:
ابوحمزه از جوانمردان مشایخ بود و در وجد و صحت حال، مانند نداشت، چنان که چون آواز باد شنیدی، وجدش رسیدی.
ابوحمزه، در سال ۲۹۰هجری درگذشت و در کنار ابوحفص حداد در نیشابور، محله ملقاباد، دفن شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَبوحَمْزه خُراسانی (د ۲۹۰ق/ ۹۰۳م)، از مشایخ صوفیه خراسان است.
آنچه از زندگانی وی در دست است این که او از محله مُلقاباد نیشابور برخاسته است. وبه گفته خواجه عبدالله انصاری اصل او را گوزگان نیز دانسته اند. وی در نیشابور پرورش یافته، در همان دیار به کمال رسیده و احتمالا در همان جا درگذشته است.
شخصیت اجتماعی
وی در ورع و پارسایی سرآمد بود، تا آن جا که از خود وی حکایت کنند که سالهای متمادی تنها در میان گلیمی در احرام بوده و تنها سالی یکبار از احرام بیرون می آمده است. ابوحمزه از اقران جنید بود وبا ابوتراب نخشبی و ابوسعید خرّاز مصاحبت داشت. اطلاعات اندکی که درباره او در دست است، به سبب معاصر بودنش با صوفی دیگری که با وی کینه مشترک داشته، سخت مغشوش است (مانند داستان در چاه افتادن و یا همسفر بودن با ابوتراب نخشبی).گرچه در برخی از منابع به مصاحبت وی با مشایخ بغداد تصریح شده است، اما از آن جا که خطیب در تاریخ بغداد اشاراتی به احوال او ندارد، به نظر نمی رسد که مدت مدیدی در بغداد اقامت گزیده باشد.
تفکرات
وی صاحب وجد بود و سماع را جایز می شمرد. در شدت وجد بدان حد بود که با شنیدن بیتی خویشتن داری از دست می داد و بیهوش می شد. وی معتقد بود که چون وجد غالب شود، از اظهار آن ممانعت نمی توان کرد داستان در چاه افتادن ابوحمزه که در غالب کتابهای طبقات صوفیه نقل شده و به عنوان کرامتی از وی درمیان مردم رواج یافته، حکایت از شدت توکل او دارد.
آثار
...


کلمات دیگر: