توکل . [ ت َ وَک ْ ک ُ ] (ع مص ) اعتماد کردن . (از زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). اعتماد بر کسی کردن . (تاج المصادربیهقی ) (مجمل اللغة). تکیه کردن و اعتماد نمودن بر کسی و اعتراف کردن به عجز خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از مجمل اللغة). || به خدا سپردن و دل برداشتن از اسباب دنیا و به حضرت مسبب الاسباب توجه نمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و با لفظ کردن مستعمل است . (آنندراج ). پناه و واگذاشتن به خدا و امید به خدا و تکیه و اعتماد برخدا. (ناظم الاطباء). گردن نهادن به خدا و اعتماد و اطمینان کردن به او. (از اقرب الموارد). نزد اهل حقیقت اعتماد کردن به آنچه از خداست و یأس از آنچه در دست انسان است . (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). عبارت از آنکه در کارهایی که حواله ٔ آن با قدرت و کفایت بشری نبود و رأی و رؤیت خلق را در آن مجال تصرفی صورت نبندد زیاده و نقصان و تعجیل و تأخیر نطلبد وبه خلاف آنچه باشد میل نکند. (از نفائس الفنون ، حکمت مدنی ). برخی گفته اند: توکل آن است که از صمیم قلب یقین داشته باشی که آفریننده ٔ تو ضامن روزی تو است . واگر روزی تو آنهم در اندیشه ٔ تو، اندکی دیر رسید ازخدای تعالی نخواهی که اسباب فراهم کند تا روزی تو مهیا گردد. و آن کس که ترک کسب کند و به طمع مردم نشیند که وسیله ٔ آماده کردن روزی او شوند، او متأکل است نه متوکل ... . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). این اصطلاح اخلاقی و عرفانی است و آن بود که در کارهائی که حواله ٔ آن به قدرت و کفایت بشری نبوده و رای و رؤیت خلق را در آن مجال تصرفی صورت نبندد زیاده و نقصان و تعجیل و تأخیر نطلبد و به خلاف آنچه باشد میل نکند و از نظر عارفان دلبستگی او به آن ذات بی همتا زیادت شود. (فرهنگ علوم عقلی دکتر سجادی ص
181)
: من درین ره نهاده تن به قضا
وز توکل سپرده دل به قدر.
مسعودسعد.
... نیکبخت و دولتیار آن تواند بود که تقلیل و اقتداء به خردمندان و مقبلان واجب بیند تا به هیچوقت از مقام توکل دور نماند. (کلیله و دمنه ).
از توکل ، نفس تو چند زنی
مردنامی ولیک کم ز زنی .
سنائی .
کلید توکل ز دل جویم ایرا
به از دل توکل سرائی نبینم .
خاقانی .
مرد توکلم ، نزنم درگه ملوک
حاشا که شک به بخشش ذوالمن درآورم .
خاقانی .
به توکل زیم اکنون نه به کسب
که رضا صبرفزایست مرا.
خاقانی .
هر که یقین را به توکل سرشت
بر کرم «الرّزق علی اﷲ» نوشت .
نظامی .
اندر صف مجاهده یک تن ز سروران
بر مرکب توکل و تقوی سوار کو؟
عطار.
در توکل از سبب غافل مشو
رمز الکاسب حبیب اﷲ شنو.
مولوی .
گفت از ضعف توکل باشد آن
ور نه بدهد نان کسی کو داد جان .
مولوی .
طریقه ٔ درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکل و تسلیم . (گلستان ).
مردان عنان به دست توکل نداده اند
تو سست عزم در گرو استخاره ای .
صائب .
-
توکل بر خدا ؛ پناه بخدا و به امید خدا. (ناظم الاطباء).
|| قبول
وکالت کردن . (از اقرب الموارد).