سخن رفته است.
تقوا اسم مصدر از ریشه «و ق ی»، در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده است.
۱) تقوا صفتی است که انسان را از گناه و نافرمانی خداوند متعال، باز می دارد و بر طاعت و بندگی او برمی انگیزد. به شخص متّصف به این صفت، متقی گفته می شود.۲) در ادبیات معارف اسلامی به معنای حفظ خویشتن از مطلق محظورات است؛ اعم از
و مکروهات. برخی ترک بعضی از
اکرم صلوات الله علیه، وجه نام گذاری پرهیزگار به متّقی را، انجام ندادن برخی از مباحات به انگیزه پرهیز از
ها دانسته است. بر این اساس، عارفان افزون بر دوری از محرمات، اجتناب از لذت های حلال دنیوی را در مراتبی از تقوا لازم شمرده اند.
در صورت مساوی بودن دو مجتهد از نظر علمی، با تقواتر بودن یکی از آنان از اسباب ترجیح تقلید به شمار می رود. همچنین پرهیزگارتر بودن در فرض تعدّد امام جماعت و
گزاران در تقدیم یکی از آنان، جزء اسباب تقدیم و ترجیح شمرده شده است.
...
wikifeqh:
حکیم تِرمِذی (متوفی ۲۹۶) در
تفسیر کلمه حَذَر (معنای لفظی تقوا) می گوید: «برحذر بودن تا آن جا که انسان از آنچه زیان آور نیست دست بدارد، از بیم آن که مبادا زیان آور باشد» و تقوا را به «وقایة القلب و الورع» نیز تعریف می کند در پاره ای از منابع مهم عرفانی، به جای مبحث تقوا، باب ورع آمده و گاه ذیل آن به تقوا نیز اشاره شده است. ظاهراً حلقه مفقوده این سیرِ مفهومی را باید در احادیثی جُست که تقوا را ورع معنا کرده اند.
تقوا از نظر صوفیان گذشته
مضمون ورع به منزله یکی از مؤلفه های اصلی تقوا، در سخنان صوفیه مکرر آمده است. در اغلب منابع عرفانی نیز تقوا همواره در کنار ورع ذکر شده است. برخی منابع، مانند رسالة القشیریه، تقوا را قبل از ورع و برخی دیگر، مانند التصفیة فی احوال المتصوفة، آن را پس از ورع ذکر کرده اند. در میان صوفیان متقدم، حارث محاسبی (متوفی ۲۴۳) در الرعایة لحقوق اللّه اگرچه اصلِ تقوا را خوف و حذر از خداوند و ظهور این خوف و حذر را در انجام دادن فرایض و ترک منهیات می داند، ورع را جزو تقوا یا از نشانه های آن می شمارد و در بیانی دیگر تصفیه قلب از مکاره خداوند را ذیل معنای تقوا می آورد. ابوعبدالرحمان سُلَمی (متوفی ۴۱۲) تقوا را به باز ایستادن از شبهات تعریف می کند. ابوالقاسم قشیری (متوفی ۴۶۵) نیز از ابوحفص حداد نیشابوری نقل می کند که تقوا فقط در حلال محض است.
محمد بن یوسف گیسودراز (متوفی ۸۲۵) در شرح این عبارت گفته است : «تقوا که صوفیان کنند از حلال محض باشد، اما تقوا که از حرام کنند، آن کار هرکسی است». غزالی پس از ذکر آرای دیگران در معنای تقوا، می گوید که تقوا اجتناب از «فضول حلال» (حلال غیرضروری) است و این سخن خود را به
حدیث مشهور نبوی مستند می کند که متقین امری را که اِشکالی در آن نیست، از ترس آن که مبادا اشکالی داشته باشد، ترک می کنند. در ادامه همین طرز تلقی، عبدالرزاق کاشی (متوفی ۷۳۶) ورع را تکمیل کننده تقوا می داند. همچنین گفته اند که علامت تقوا، ورع است و علامت ورع، باز ایستادن از شبهات می باشد. ابن عربی نیز در فتوحات مکیـّه ورع و تقوا را در کنار هم آورده است. حکایت هایی که در منابع صوفیه از سخت گیری اهل تقوا بر خویش آمده است، بیانگر همین معناست. گفته اند بایزید
لباس شسته خویش را بر دیوار دیگران پهن نکرد و گفت نمی توان بر دیوار
مردم میخ زد و بر درخت نینداخت از ترس این که مبادا شاخه های آن بشکند و بر
زمین علفزار نیز پهن نکرد که غذای چارپایان است مبادا از ایشان پوشیده شود و لباس را بر پشت خویش انداخت و در آفتاب ایستاد تا خشک شد. ابوحنیفه نیز در پاسخ به کسی که از مغایرت سهل گیری فتوای فقهی او با احتیاط و سخت گیری اش نسبت به خویش
تعجب کرده بود، می گوید: «آن فتواست و این تقوا».
تقوا از نظر عارفان
نزد عارفان، تقوا با قلب، به منزله مهم ترین تجلیگاه حق و وسیله شناختنِ حق، ربطی وثیق دارد. توجه و تأکید عارفان به اهمیت قلب در کسب تقوا، به اشارات قرآن و سخنان پیامبر اکرم باز می گردد. حکیم ترمذی می گوید قلب معدن تقواست، و اصل تقوا را در قلب می داند که همانا تقوا از شک و شرک و کفر و نفاق و ریاست. غزالی نیز در بیان معانی سه گانه تقوا در قرآن، سومین معنای تقوا ــ و به اعتباری حقیقت آن ــ را پاک کردن قلب از گناهان می داند. عزیزالدین نَسَفی (متوفی قرن هفتم) تقوا را پاک کردن لوح دل از دوستی مال و جاه و لذات و شهوات معنا کرده است. به گفته عبدالرزاق کاشی، طهارت قلب از آمیختن با غیر حق، مرتبه تقوای منتهیان است، لذا متقی پیوسته باید با قلب خویش خدا را حاضر و ناظر ببیند.
رابطه عقل و تقوا
...
wikifeqh:
ملکه و
قدرت و
اراده ایی که در روح آدمی پدید آمده و او را قادر می سازد که این نفس سرکش و
اماره را مطیع و رام خویش سازد، دانست. تقوا نوعی
مصونیت و حمایت و حفاظت و صیانت می باشد. تقوا در آدمی حالت
معنوی و روحانی را ایجاد می کند که این حالت حافظ و نگهبان او از گناه بوده و ترس از خدا و پرهیزکاری یکی از نتایج آن می باشد و نه همه آن.
تقوا به معنای حفظ کردن خویشتن از چیزی است که انسان از آن می ترسد و در اصطلاح شرع به معنای نگهداری نفس از چیزی است که موجب گناه می شود و این معنا با پرهیز از آنچه خداوند نهی نموده است، حاصل می گردد و
کمال آن به وسیله ترک برخی مباحات تحقق می یابد.
آثار تقوا
تقوا، زمینه ساز
اتحاد و پرهیز از اختلاف است:وان هـذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاتقون• فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون.و این امت شما امّت واحدی است و من پروردگار شما هستم پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید! امّا آنها کارهای خود را در میان خویش به پراکندگی کشاندند، و هر گروهی به راهی رفتند (و عجب اینکه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند! ولما جاء
عیسی بالبینـت قال قد جئتکم بالحکمة ولابین لکم بعض الذی تختلفون فیه فاتقوا الله واطیعون.و هنگامی که عیسی دلایل روشن (برای آنها) آورد گفت: «من برای شما
حکمت آورده ام، و آمده ام تا برخی از آنچه را که در آن اختلاف دارید روشن کنم پس تقوای الهی پیشه کنید و از من اطاعت نمایید!
← اجتناب از آبروریزی
...