کلمه جو
صفحه اصلی

وکالت


مترادف وکالت : جانشینی، قیمومت، کفالت، ماموریت، نمایندگی، نیابت، وصایت، ولایت

برابر پارسی : نمایندگی، کارگزاری، جانشینی

فارسی به انگلیسی

proxy, representation, agency, attorneyship, lawyer's or barrister's profession the bar, deputation, power (of attomey), procuration, lawyersor barristers profession, membership of the parliament

power (of attomey), procuration, proxy, attorneyship, lawyer'sor barrister's profession, membership of the Parliament


proxy, representation


فارسی به عربی

حانة , دفاع , محامی , وفد , وکالة

مترادف و متضاد

bar (اسم)
تیر، میل، بار، وکالت، میله، مانع، شمش، خط، میکده، بار مشروب فروشی، دادگاه، نرده حائل، هیئت وکلاء، سالن مشروب فروشی، بند آب، جای ویژه زندانی در محکمه

advocacy (اسم)
طرفداری، دفاع، وکالت

proxy (اسم)
وکالت، نماینده، وکیل، وکالتنامه

attorney (اسم)
وکالت، وکیل مدافع، نمایندگی، وکیل

agency (اسم)
وکالت، نمایندگی، وساطت، ماموریت، دفتر نمایندگی، خبرگزاری، پیشکاری، گماشتگی

delegation (اسم)
وکالت، نمایندگی، هیات نمایندگان

deputation (اسم)
وکالت، نمایندگی، نماینده، هیئت نمایندگی

subrogation (اسم)
وکالت، جانشین سازی، نیابت، جانشینی

proctorship (اسم)
وکالت، نظارت

جانشینی، قیمومت، کفالت، ماموریت، نمایندگی، نیابت، وصایت، ولایت


فرهنگ فارسی

وکیلی، وکیل کردن، واگذاری کاری بکسی
(اسم ) ۱- اجرای کاری ازجانب کسی . ۲- نیابت خلافت جانشینی . ۳- واگذاری . ۴- عقدی که بموجب آن یکی ازطرفین طرف دیگر رابرای انجام امری نایب خودمی نماید.اساسا در وکالت تفویض حق نمیشود بلکه منوب عنه درعرض نایب حق دخل وتصرف درمورد وکالت دارد. یا وکالت انتخابی . و آن وکالتی است که از طرف دادگاه در امور کیفری باو از طرف کانون وکلائ در امور مدنی بوکلائ ارجاع میگردد. این وکالت مجانی است و آنرا در اصطلاح دیگر (( وکالت مسحر ) ) و (( وکالت تسخیری ) ) نیز می گویند. یا وکالت دیوان ( اعلی ) .مقامی عالی در عهد صفویه که مرادف نیابت سلطنت بود . توضیح مرحوم قزوینی آنرا بمعنی (( شخص اول مملکت بودن صدارت اعظم گرفته ) ) گرفته .

فرهنگ معین

(وَ لَ ) [ ع . وکالة ] (اِمص . ) وکیلی ، وکیل کردن .

لغت نامه دهخدا

وکالت . [ وَ / وِ ل َ ] (ع اِمص ) وکالة. || نیابت . خلافت . جانشینی .
- وکالت دیوان (اعلی ) ؛ مقامی عالی در عهد صفویه که مرادف نیابت سلطنت بود. (فرهنگ فارسی معین از زندگی شاه عباس کبیر ج 1 ص 21). توضیح اینکه محمد قزوینی (یادداشتها 6:7) آن را به معنی «شخص اول مملکت بودن »و «صدارت اعظم » گرفته (به اتکاء عالم آرا چ تهران 1313 هَ .ق . ص 268).
|| واگذاری . || وکیلی . اجرای کاری از جانب کسی . (آنندراج ). || (اصطلاح فقه و حقوق ) وکالت تفویض کردن تصرف در مال است به غیر و آن غیر اصطلاحاً وکیل نامیده میشود،یعنی وکالت آن است که کسی غیر خود را به جای خود قرار دهد در تصرفات شرعی معلوم . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). عقدی که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود مینماید. (قانون مدنی ماده ٔ 656). در وکالت تفویض حق نمیشود بلکه منوب عنه در عرض نایب ، حق دخل و تصرف در مورد وکالت دارد. (فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی ). عقد وکالت به ایجاب و قبول محتاج است ولی قبول لازم نیست لفظی باشد بلکه فعل کاشف از آن کفایت میکند. حدود اختیارات وکیل برابر اذن صریحی است که موکل به او میدهد و در صورت اطلاق اذن ، حدود اختیارات وکیل بر طبق متعارف و معمول خواهد بود. درصورتی که وکیل از حدود متعارف تجاوز نماید موکل بهیچوجه الزامی به انجام دادن تعهدات او نخواهد داشت . موضوع وکالت باید قابل نیابت باشد ازاینرو وکالت در بخش مهمی از عبادات باطل است . در وکالت اگر برای وکیل اجرت معین شده باشد وکیل مستحق همان چیزی است که معین شده است و در صورت عدم تعیین ، وکیل استحقاق اجرت المثل خواهد داشت . وکالت عقد جایز است ازاینرو هر یک از طرفین میتواند آن را فسخ نماید ولی اگر از ناحیه ٔ موکل باشد اقدامات وکیل تا وقتی که خبر فسخ به او نرسیده معتبر است . وکالت به موت ، جنون ، سفاهت موکل یا وکیل باطل و افلاس موکل نیز موجب میشود که وکالت های راجع به امور مالی او منفسخ شود. (ترجمه و تلخیص از شرح لمعه و ذخیرةالعباد تألیف فیض ).
- وکالت انتخابی ؛ وکالتی است که از طرف دادگاه در امور کیفری و از طرف کانون وکلاءدر امور مدنی به وکلاء ارجاع میگردد. این وکالت مجانی است و آن را در اصطلاح دیگر «وکالت مسخر» و «وکالت تسخیری » نیز میگویند.
- وکالت تسخیری . رجوع به ترکیب قبل شود.


وکالت. [ وَ / وِ ل َ ] ( ع اِمص ) وکالة. || نیابت. خلافت. جانشینی.
- وکالت دیوان ( اعلی ) ؛ مقامی عالی در عهد صفویه که مرادف نیابت سلطنت بود. ( فرهنگ فارسی معین از زندگی شاه عباس کبیر ج 1 ص 21 ). توضیح اینکه محمد قزوینی ( یادداشتها 6:7 ) آن را به معنی «شخص اول مملکت بودن »و «صدارت اعظم » گرفته ( به اتکاء عالم آرا چ تهران 1313 هَ.ق. ص 268 ).
|| واگذاری. || وکیلی. اجرای کاری از جانب کسی. ( آنندراج ). || ( اصطلاح فقه و حقوق ) وکالت تفویض کردن تصرف در مال است به غیر و آن غیر اصطلاحاً وکیل نامیده میشود،یعنی وکالت آن است که کسی غیر خود را به جای خود قرار دهد در تصرفات شرعی معلوم. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). عقدی که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود مینماید. ( قانون مدنی ماده 656 ). در وکالت تفویض حق نمیشود بلکه منوب عنه در عرض نایب ، حق دخل و تصرف در مورد وکالت دارد. ( فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی ). عقد وکالت به ایجاب و قبول محتاج است ولی قبول لازم نیست لفظی باشد بلکه فعل کاشف از آن کفایت میکند. حدود اختیارات وکیل برابر اذن صریحی است که موکل به او میدهد و در صورت اطلاق اذن ، حدود اختیارات وکیل بر طبق متعارف و معمول خواهد بود. درصورتی که وکیل از حدود متعارف تجاوز نماید موکل بهیچوجه الزامی به انجام دادن تعهدات او نخواهد داشت. موضوع وکالت باید قابل نیابت باشد ازاینرو وکالت در بخش مهمی از عبادات باطل است. در وکالت اگر برای وکیل اجرت معین شده باشد وکیل مستحق همان چیزی است که معین شده است و در صورت عدم تعیین ، وکیل استحقاق اجرت المثل خواهد داشت. وکالت عقد جایز است ازاینرو هر یک از طرفین میتواند آن را فسخ نماید ولی اگر از ناحیه موکل باشد اقدامات وکیل تا وقتی که خبر فسخ به او نرسیده معتبر است. وکالت به موت ، جنون ، سفاهت موکل یا وکیل باطل و افلاس موکل نیز موجب میشود که وکالت های راجع به امور مالی او منفسخ شود. ( ترجمه و تلخیص از شرح لمعه و ذخیرةالعباد تألیف فیض ).
- وکالت انتخابی ؛ وکالتی است که از طرف دادگاه در امور کیفری و از طرف کانون وکلاءدر امور مدنی به وکلاء ارجاع میگردد. این وکالت مجانی است و آن را در اصطلاح دیگر «وکالت مسخر» و «وکالت تسخیری » نیز میگویند.
- وکالت تسخیری . رجوع به ترکیب قبل شود.

وکالة. [ وَ / وِ ل َ] ( ع اِمص ) وکیلی. ( منتهی الارب ). اسم است توکیل را به معنی تفویض و اعتماد. ( اقرب الموارد ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، وکالات. ( اقرب الموارد ). || گاه وکالة بر حفظ اطلاق میشود از باب اطلاق اسم سبب برمسبب. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به وکالت شود.

فرهنگ عمید

۱. (حقوق ) تفویض و واگذاری کاری به کسی و اعتماد کردن به او.
۲. شغل وکیل، وکیلی.

دانشنامه عمومی

وکالت در فقه و حقوق ایران عبارت از عقدی جایز است، که به موجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری نایب (جانشین) خود قرار می دهد.وکالت دهنده را مُوَکِّل، و وکالت گیرنده را وکیل می نامند. وکالت در لغت به معنای واگذار کردن، اعتماد و تکیه کردن به دیگری است.
بیگدلو، محمدحسین. «وکالت». پژوهشکده باقرالعلوم. دریافت شده در ۸ آوریل ۲۰۱۴.
کاتوزیان، ناصر، قواعد عمومی قراردادها، ج۴، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ جهارم، ۱۳۷۸
وکالت به یکی از طرق زیر منحل می شود:

دادگویی.


دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنای کارسازی و حفظ) در اصطلاح حقوق یکی از عقود (← عقد) معیّن است که موضوع آن نیابت دادن و تفویض تصرّف در مال یا انجام کار معیّن است از جانب شخص به دیگری و برای زمان حیات (تفویض امر برای بعد از مرگ وصیّت نامیده می شود). به عبارت دیگر، وکالت عبارت است از نایب گرفتن برای تصرف در مال یا انجام کار و به همین لحاظ آن را استنابه (نایب گرفتن) نیز گفته اند. وکالتنامه سندی است که طی آن اختیار انجام موضوع وکالت به وکیل تفویض می شود. در قانون مدنی، مادۀ ۶۵۶ عقد وکالت را چنین تعریف کرده است: «وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود می نماید». وکالت دهنده را موکّل و طرف دیگر را وکیل گویند. تحقق وکالت منوط به قبول وکیل است. موضوع وکالت باید مشخص باشد و اگر به طور مطلق باشد، فقط مربوط به اداره کردن اموال موکل است (مادۀ ۶۶۱ قانون مدنی)، مثلاً وکالت در بیع، ناظر به انجام معامله است و وکیل حق دریافت ثمن را ندارد، مگر این که قرینۀ قطعی دلالت بر این کند که وکیل حق دریافت ثمن را نیز دارد (مادۀ ۶۶۵ قانون مدنی). وکالت از عقود جایز است و در نتیجه هریک از وکیل یا موکل می تواند هر زمان خواست، آن را فسخ کند. فسخ از ناحیۀ وکیل، عزل موکل است و از ناحیۀ موکل، استعفای از وکالت است. همچنین در صورت فوت یا جنون هریک از طرفین، ازبین می رود (مادۀ ۶۷۸ قانون مدنی). اگر وکالت ضمن عقد لازم اعطا شود نیز در صورتی که موکل ضمن عقد لازمی حق عزل وکیل را از خود سلب کند، وکالت به عقد لازم تبدیل می شود و در این صورت، جز با توافق طرفین یا به یکی از علل قانونی قابل فسخ نیست. به هرحال چنانچه موضوع وکالت ازبین برود یا موکل خود آن را انجام دهد، وکالت منفسخ می شود (مادۀ ۶۸۳ قانون مدنی). وکیل امین موکل محسوب می شود، به همین لحاظ قانون مدنی تکالیف و تعهدات خاص را برای وکیل پیش بینی کرده است. هرگاه براثر تخلف وکیل از این تکالیف و تعهدات خساراتی به موکل وارد شود بایستی از عهدۀ جبران آن برآید ازجمله آنکه وکیل باید در تصرفات و اقدامات خود مصلحت موکل را مراعات کند و از آنچه موکل بالصراحه به او اختیار داده یا برحسب قرائن و عرف و عادت داخل در اختیار اوست، تجاوز نکند. علاوه بر آن قانون مدنی، وظایف و تعهداتی را برای موکل نیز مقرر کرده است که مهم ترین این تکالیف آن است که تعهدات و اقداماتی را که وکیل از طرف او و به دستور او به عمل آورده انجام دهد. وکالت در دعاوی از نوع وکالت برای انجام کار است و آن عبارت است از تفویض اختیار به وکیل دادگستری به منظور مراجعه به محاکم دادگستری و طرح دعوی یا شکایت کیفری و دفاع دربرابر دعاوی و شکایت مطروحه علیه موکل. وکالت در دعاوی تابع مقررات خاصی است.

فرهنگ فارسی ساره

جانشینی، نمایندگ


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] وکالت در لغت به معنای واگذار کردن، اعتماد و تکیه کردن به دیگری است. و در اصطلاح فقهی عقدی است که به موجب آن کسی دیگری را برای انجام کاری جانشین خود قرار می دهد. معنای لغوی وکالت اعمّ است. زیرا در معنای لغوی واگذارکردن هر کاری به دیگری است. ولی معنای اصطلاحی اخصّ است. زیرا هر کاری را نمی توان به دیگری واگذار کرد. مثلاً انسان زنده نمی تواند نماز واجبش را به دیگری واگذار کند تا او بخواند بنابراین بین معنای لغوی و اصطلاحی وکالت، عموم و خصوص من وجه است.
ادله متعددی بر مشروعیت آن اقامه شده است که عبارتند از:۱- روایت معروف عروة بن جعد بارقی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) وی را وکیل کرد در خریدن گوسفندی و گفت این دینار را بگیر و گوسفندی بخر. هم چنین روایاتی که اهل سنت نقل کرده اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) ابا رافع را در نکاح میمونه دختر ابوسفیان وکیل کردند و احادیثی که از معصومین (علیهم السلام) در مورد وکالت آمده و عمل خود آنها که در منازعات و سایر امور وکیل می گرفتند.۲- اجماع بر جواز آن قائم شده است. بر این که درطول زمان ها و زندگی بشر وکالت مشروع بوده و افرادی بعضی دیگر را در انجام کارها وکیل می کردند، و چون ممکن نیست انسان تمام کارهایش را شخصاً انجام دهد. این نیاز انسان باعث مشروعیت وکالت می شود.
تبیین وکالت
وکالت یک نوع عقد از عقود است که بین موکل و وکیل بسته می شود وکیل به جای موکل کار مورد وکالت را انجام می دهد مثلاً زید عمر را وکیل می کند به این که زمینی برای او بخرد زید موکل است و عمرو وکیل. این عمرو به نیابت از زید کار را انجام می دهد. و موکل محدوده ای را که برای وکیل مشخص کرده، وکیل حق تجاوز و تعدی از آن را ندارد. مثلاً موکل گفته این خانه مرا بفروش به دویست تومان وکیل حق ندارد به کمتر از دویست تومان بفروشد. وکالت دو قسم است:۱- وکالت خاص۲- وکالت عاماگر موکل به وکیل بگوید تو وکیل من هستی فقط در فروش این خانه این وکالت خاص است. و این وکالت خاص هم یا به نحو مطلق است گفته وکیلی در فروش خانه، ولی معین نکرده نقداً بفروشد یا نسیه. به ثمن رایج بفروشد یا غیر ثمن رایج. وکالت خاص یا به نحو مقید است گفته وکیلی در فروش خانه و مشخص کرده به فلان مبلغ بفروشد یا نقد بفروشد.وکالت عام: موکل به وکیل بگوید تو وکیل من هستی در همه چیز، در این صورت شخص در بیع. هبهرهناجارهقرض – نکاح وکیل شخص می گردد و وکیل می تواند در این نوع وکالت. خودش وکیل دیگری بگیرد.
شرایط صحت وکالت
در وکالت شرط است که هر یک از وکیل و موکل بالغ و عاقل باشند و موکل کاری را که به وکالت می دهد شرعاً از انجام آن کار ممنوع التصرف نباشد. کار مورد وکالت باید در ملکیت موکل باشد و قابلیت نیابت را داشته باشد بنابراین موکل نمی تواند عبدی را که در آینده می خواهد بخرد کسی را وکیل کند در آزادی آن عبد، یا کسی را وکیل کند در گرفتن روزه اش، زیرا در دو مثال عبد هنوز به ملکیت موکل در نیامده و روزه هم قابل نیابت به دیگری نیست. وکالت موقعی صحیح واقع می شود که به طور منجز واقع شود. اگر آن را به شرطی، مثل آمدن زید یا به صفتی، مثل طلوع آفتاب یا روز جمعه معلق کنند وکالت صحیح نیست. مثلا زید به عمرو بگوید تو وکیل من هستی اگر زید از مسافرت بیاید.
فرق وکالت با اذن
...

[ویکی اهل البیت] وکالت از جمله عقود معینی است که جایزه نیز هست یعنی هر کدام از دو طرف می توانند آن را باطل کنند این عقد زمانی جایگاه خویش را می یابد که موکل نتواند کاری را انجام داد و آن عمل را به وکیل واگذار می کند . البته این را باید دانست که کارهائی قابلیت پذیرش وکالت را دارند که شرعا و قانونا قابلیت انجام آنها ممکن باشد و الا با انتخاب وکیل کار خلاف قانون و خلاف شرع قانونی و شرعی نخواهد شد .
«وکالت» عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را بر انجام امری نایب خود قرار می دهد. به بیان دیگر، «وکالت» آن است که انسان کاری را که می تواند در آن دخالت کند، به دیگری واگذار نماید تا از طرف او انجام دهد؛ مثلًا کسی را وکیل کند که خانۀ او را بفروشد، یا زنی را برای او عقد نماید. احکام وکالت برخی از مهم ترین احکام وکالت این چنین است:
1.وکالت عقدی است که احتیاج به ایجاب دارد، و به هر لفظی که دلالت بر این مقصود نماید صحیح است؛ مانند این که بگوید «به تو وکالت دادم» یا «تو وکیل منی در این کار» یا «به تو واگذار کردم فروش آن را». در وکالت لازم نیست صیغه خوانده شود. اگر انسان به دیگری بفهماند که او را وکیل کرده، و او هم بفهماند قبول نموده، مثلًا مال خود را به کسی بدهد که برای او بفروشد و او مال را بگیرد، وکالت صحیح است.
2.اگر انسان کسی را که در شهر دیگر است وکیل نماید، و برای او وکالت نامه بفرستد و او قبول کند، اگر چه وکالت نامه بعد از مدّتی برسد وکالت صحیح است. 3. مُوَکِّل (کسی که دیگری را وکیل می کند) و نیز کسی که وکیل می شود، باید عاقل و ممیّز باشند و از روی قصد و اختیار اقدام کنند و موکّل باید بالغ نیز باشد و کسی که او را به وکالت مجبور کرده اند، اگر بعداً راضی شود و نیز موکّل نابالغ اگر ولیّ او اذن یا اجازه دهد، وکالت وی صحیح است.
4.کاری را که انسان نمی تواند انجام دهد، یا شرعاً نباید انجام دهد، نمی تواند برای انجام آن از طرف دیگری وکیل شود، مثلًا کسی که در احرام حجّ است، چون نباید صیغۀ عقد زناشویی را بخواند، نمی تواند برای این که صیغه را در حال احرام بخواند از طرف دیگری وکیل شود.
5. اگر انسان کسی را برای انجام کارهای خود وکیل کند صحیح است، ولی اگر برای یکی از کارهای خود وکیل نماید و آن کار را معیّن نکند، وکالت صحیح نیست.
6. عقد وکالت از طرفین غیر لازم است(جایز است) و عزل موکل زمانی نافذ است که وکیل از عزل خود توسط موکل با خبر شده باشد، پس اگر موکّل وکیل را عزل کند، (یعنی از کار برکنار کند)، بعد از آن که خبر به وکیل رسید نمی تواند آن کار را انجام دهد، ولی اگر پیش از رسیدن خبر آن کار را انجام داده باشد صحیح است.
7. وکیل می تواند از وکالت کناره گیرد، و اگر موکّل هم غایب باشد اشکال ندارد.

[ویکی فقه] وکالت (فقه). وکالت در لغت به معنای واگذار کردن، اعتماد و تکیه کردن به دیگری است.
ادله متعددی بر مشروعیت آن اقامه شده است که عبارتند از:۱- روایت معروف عروة بن جعد بارقی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) وی را وکیل کرد در خریدن گوسفندی و گفت این دینار را بگیر و گوسفندی بخر. هم چنین روایاتی که اهل سنت نقل کرده اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) ابا رافع را در نکاح میمونه دختر ابوسفیان وکیل کردند و احادیثی که از معصومین (علیهم السلام) در مورد وکالت آمده و عمل خود آنها که در منازعات و سایر امور وکیل می گرفتند.۲- اجماع بر جواز آن قائم شده است. بر این که درطول زمان ها و زندگی بشر وکالت مشروع بوده و افرادی بعضی دیگر را در انجام کارها وکیل می کردند، و چون ممکن نیست انسان تمام کارهایش را شخصاً انجام دهد. این نیاز انسان باعث مشروعیت وکالت می شود.
حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۱۵، ص۵-۶.
وکالت یک نوع عقد از عقود است که بین موکل و وکیل بسته می شود وکیل به جای موکل کار مورد وکالت را انجام می دهد مثلاً زید عمر را وکیل می کند به این که زمینی برای او بخرد زید موکل است و عمرو وکیل. این عمرو به نیابت از زید کار را انجام می دهد. و موکل محدوده ای را که برای وکیل مشخص کرده، وکیل حق تجاوز و تعدی از آن را ندارد. مثلاً موکل گفته این خانه مرا بفروش به دویست تومان وکیل حق ندارد به کمتر از دویست تومان بفروشد. وکالت دو قسم است:۱- وکالت خاص۲- وکالت عاماگر موکل به وکیل بگوید تو وکیل من هستی فقط در فروش این خانه این وکالت خاص است. و این وکالت خاص هم یا به نحو مطلق است گفته وکیلی در فروش خانه، ولی معین نکرده نقداً بفروشد یا نسیه. به ثمن رایج بفروشد یا غیر ثمن رایج. وکالت خاص یا به نحو مقید است گفته وکیلی در فروش خانه و مشخص کرده به فلان مبلغ بفروشد یا نقد بفروشد.وکالت عام: موکل به وکیل بگوید تو وکیل من هستی در همه چیز، در این صورت شخص در بیع. هبه – رهن – اجاره – قرض – نکاح وکیل شخص می گردد و وکیل می تواند در این نوع وکالت. خودش وکیل دیگری بگیرد.
مغنیه، محمدجواد، فقه امام جعفر صادق (علیه السلام)، ج ۳، ص ۲۴۱.
در وکالت شرط است که هر یک از وکیل و موکل بالغ و عاقل باشند و موکل کاری را که به وکالت می دهد شرعاً از انجام آن کار ممنوع التصرف نباشد.
عاملی جبعی، علی بن احمد، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۲، ص۱۷.
...

پیشنهاد کاربران

Attorney

کارسپاری

دادورزی

وکالت: [اصطلاح حقوق]عقدی است که به موجب آن, شخص به دیگری اختیار انجام عملی را به نام و به نفع خود می دهد وکالت دهنده را موکل و وکالت گیرنده را وکیل نامند.

جانشینی _ قیمومت _ کفالت .

مختارکاری ؛ مباشرت و وکالت و نیابت. ( ناظم الاطباء ) .


انواع وکالت
وکالت مطلق: یعنی این که شخصی را برای تمام امور شخص دیگری را وکالت کند ( فروش یا خرید یا پرداخت هزینه خانواده …… ) که وکیل نیازی به اجازه از موکل خود را ندارد.
وکالت مقید: مورد وکالت معین است و وکیل باید در همان مورد معین، عمل نماید ( صرفا خرید خانه یا فروش ماشین و…. . )
مورد وکالت باید امری باشد که به موجب قانون یا طبیعتاً درانحصار شخص نباشد وخود شخص موکل بتواند آن را انجام دهد مثل وکالت در مجلس معامله که باید خودش عمل نماید و نمی تواند دیگری راوکیل نماید.

۱ - وکیل انتخابی
در مواردی بکار می رود که شخصی، وکیل خود را انتخاب و با انعقاد قرارداد وکالت از او می خواهد وکالت او را برای دفاع از حقش در مراجع قضایی برعهده بگیرد.

۲ - وکیل تسخیری
در مواردی که دعوایی کیفری جریان داشته و علیرغم ضروری بودن حضور وکیل، در دادرسی و محاکمات، به دلیل امتناع متهم از اخذ وکیل ویا نداشتن بضاعت مالی برای این کار، وکیلی برای دفاع از متهم وارد پرونده نشده است که دراین صورت به تشخیص دادگاه، از بین وکلای دادگستری وکیل رایگان برای او گرفته می شود. عنوان وکیلی که به این ترتیب وارد پرونده می گردد، وکیل تسخیری است.

۳ - وکیل معاضدتی
در مواردی که اشخاص برای دفاع از حقوق خود در دعاوی حقوقی نیاز به وکالت داشته باشند ولی بدلایلی امکان گرفتن وکیل نداشته باشند، با تشخیص عسرو حرج موکل از سوی دادگاه یا تشخیص کمسیون معاضدت کانون وکلا، در این موارد وکیلی بصورت رایگان دفاع از حقوق شخص معسر را برعهده می گیرد. عنوان وکیل یاد شده در این موارد، وکیل معاضدتی است.

۴ - وکیل اتفاقی
اگر شخصی تحصیل کرده رشته حقوق باشد ولی شغل او وکالت نباشد، بخواهد بصورت اتفاقی برای حل مشکلاتی که بستگان نزدیک او در مراجع قضایی دارند، خارج از چرخه و آزمونهای سخت کانون وکلای دادگستری، از این کانون برای همان مورد خاص پروانه وکالت موردی بگیرد، با طی مراحل قانونی و پرداخت هزینه مربوطه می تواند به این امر اقدام کند. شخصی که با این روش وکالت موردی برای دفاع از حقوق بستگانش گرفته است را وکیل اتفاقی گویند.

انحلال عقد وکالت
عزل موکل که وکیل را از وکالت عزل کند.
موت یا جنون وکیل یا موکل.
۳ ) موت یا جنون وکیل یا موکل ( مفاد ماده ۶۷۸ قانون مدنی )

۴ ) سفه وکیل و موکل

تعهد وکیل :
هرگاه از تقصیر وکیل خساراتی به موکل متوجه شود که وکیل مسبب آن باشد ، مسئول خواهد بود ، وکیل می بایست در تصرفات و اقدامات خود مصلحت موکل را مراعات نموده و از اختیارات داده شده تجاوز نکند ، آنچه را به جای موکل خود دریافت می کند به او رد کند ، در صورتیکه برای انجام امری دو یا چند وکیل معین شده باشد هیچ نمی تواند بدون دیگری و یا دیگران در امری دخالت نماید و اگر وکیل وکالت در توکیل نداشته باشد نمی تواند انجام امری را به دیگری واگذار کند.

اجرت وکیل یا همان حق الوکاله ی او، اصولاً تابع قرارداد میان وکیل و موکل است و سقفی ندارد. لیکن تعرفه ای که در خصوص حق الوکاله تصویب می شود، اثراتی نیز دارد. باید گفت که در صورت شکست یک طرف در دعوا، تمامی هزینه های دعوا و از جمله حق الوکاله ی وکیلِ طرف پیروز دعوا، بر عهده ی محکوم علیه است. در این شرایط، اگر حق الوکاله ی وکیل طرف پیروز دعوا، کمتر از میزان تعرفه ی قانونی باشد، محکوم علیه باید همان مبلغ پایین تر را به شخص پیروز دعوا بپردازد؛ لیکن در صورتی که آن حق الوکاله بیش از مبلغ تعرفه ی قانونی باشد، محکوم علیه تنها موظف است همان مبلغ تعرفه ی قانونی را به شخص پیروز بپردازد و راجع به مازاد، تکلیفی ندارد. لیکن رابطه ی مالی شخص پیروز با وکیل خویش، کماکان طبق قرارداد میان آن دو است. حق الوکاله ی وکیل خود شخص محکوم علیه نیز، طبق همان توافق میان موکل و وکیل خواهد بود. لازم به ذکر است که مبلغ تعرفه های قانونی موجود در این زمینه، متغیر است و بستگی به قوانین مصوب در این زمینه دارد. در هر حال باید دانست که در صورت نبودن قرارداد، همان مبلغ تعرفه ملاک خواهد بود.

تفاوت وکیل پایه یک و وکیل پایه دو :
وکلای پایه ۲ فقط حق شرکت در محاکم کیفری که به جرم های تعزیری مستوجب حبس کمتراز ۱۰ سال و شلاق و جزای نقدی و اقدامات تامینی منتج می شود را دارند و در محاکم حقوقی نیز چنانچه بازخواسته کمتر از ۵۰۰میلیون ریال باشد و یا خواسته غیر مالی مگر در دعاوی مربوط به اختلافات در اصل نکاح، اصل طلاق، اثبات و نفی نسب باشد، می توانند از حقوق موکل خود دفاع کنند اما وکیل پایه یک دادگستری حق شرکت در تمامی محاکم اعم از حقوقی و کیفری و. . را دارند. وکلایی که از کانون وکلای دادگستری پروانه اخذ می کنند بدواً به صورت ۲ سال کار آموزی دوره را طی می کنند و می توانند ذیر نظر وکیل سپرست نسبت به دفاع از حقوق موکل اقدام کنند و پس از طی ۲ سال و همچنین تأیید صلاحیت علمی و گزینش های مربوطه موفق به اخذ پروانه وکالت پایه یک شوند



کلمات دیگر: