مترادف رهن : گرو، مراهنه، وثیقه
برابر پارسی : گرو، گرودادن، گروی
encumbrance, mortgage, pledge
گرو، مراهنه، وثیقه
رهن . [ رَ ] (ع مص ) گرو کردن چیزی را نزد کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). گرو کردن و گرو دادن . (غیاث اللغات ). || بلند کردن زبان را و بازداشتن از ذکر خیر آن را.(از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ثابت و برقرار ماندن چیزی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ثابت و دایم گردیدن . (آنندراج ). دایم شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ) (دهار) (از اقرب الموارد). || لاغرشدن . || ثابت و دایم داشتن . (آنندراج ).
رهن . [ رَ هََ ] (اِخ ) دهی از بخش قمصر شهرستان کاشان . دارای 260 تن سکنه . آب آن از دو رشته قنات است و محصول عمده ٔ آنجا غلات و حبوب و میوه ، خربزه و هندوانه و صنایع دستی زنان قالیبافی و راه آن فرعی است . عده ای برای تأمین معاش کارگری به تهران می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
رهن . [ رِ ] (ع اِ) برابر: هو رهن مال ؛ آن برابر مال است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
رهن . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رَهن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به رهن شود.
رهن . [ رُ هَُ ] (ع اِ) ج ِ رَهن . (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). رجوع به رَهن شود.
رهن . [ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش جویمند شهرستان گناباد. دارای 630 تن سکنه . آب آن از قنات است و محصول عمده ٔ آنجا غلات و زعفران و راهش ماشین رو می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
رهن . [ رَ ] (ع اِ) گروی . ج ، رِهان ، رُهون ، رُهن ، رَهین ، رُهُن . (ازمنتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه در مقابل اخذ چیزی نزد کسی گذاشته شود. ج ، رهان ، رهین ، رهن . (از تاج العروس ). گرو . (ترجمان القرآن ) (ناظم الاطباء) (دهار) (از کشاف زمخشری ) (از مهذب الاسماء). || در لغت به معنی مطلق حبس است . (از تعریفات جرجانی ) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ علوم سجادی ). || به مرهون نیز اطلاق شود به اعتبار نامگذاری مفعول به اسم مصدر آن . (از تعریفات جرجانی ). || (اصطلاح فقه ) عقدی است که به موجب آن مدیون ، مالی را جهت وثیقه به داین می دهد. (فرهنگ فارسی معین ). در اصطلاح شرع نگهداری شخص است ، چیزی را در قبال آنچه از او گرفته شده است ، مانند قرض . (از تعریفات جرجانی ). رهن عقدی است که بموجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به داین می دهد. رهن دهنده را راهن و طرف دیگر را مرتهن می گویند. (ماده ٔ 771 قانون مدنی از کتاب حقوق مدنی عدل ص 485). رهن عبارت است از دادن وثیقه از طرف مدیون به داین که در خاتمه ٔ موعد اگر دین را رد نکند. داین از قیمت آن دین خود را بردارد و باید زاید بر مقدار دین را به مدیون رد کند. مال مرهونه باید عین خارجی باشد. عقد رهن از عقود لازم است . (فرهنگ حقوقی چ لنگرودی ). رجوع به مآخذ بالا شود. || (اصطلاح حقوق بین الملل ) رهن عبارت است از واگذاری موقت قسمتی از اراضی کشور به دولت طرف برای تضمین اجرای مقررات عهدنامه ٔ منعقد که در صورت تخلف از اجرای آن ، مال مرهونه به تملک مرتهن درآید. حق حکمرانی بر اراضی مرهونه در ایام رهن با مرتهن می باشد. (از فرهنگ حقوقی چ لنگرودی ).