کلمه جو
صفحه اصلی

میرزا حسین نوری

دانشنامه عمومی

حسین محدث نوری فرزند محمد تقی محدث نوری مازندرانی طبرسی و نوهٔ علی محمد مازندرانی طبرسی مستوفی، محدث و چهره سرشناس علمای شیعه در قرن چهاردهم هجری بود.نبو
این فقیه امامیه، مفسر و شاعر در ۱۸ شوال ۱۲۵۴ قمری در روستای یال رود از توابع نور مازندران به دنیا آمدو در ۲۷ جمادی ۱۳۲۰ هجری قمری در نجف درگذشت. وطن زمستانه خاندان نوری روستای سعادت آباد؛ از روستاهای بخش چمستان نور است.از القاب وی می توان به خاتم المحدثین،علامه نوری، میرزای نوری، محدث نوری و حاجی نوری اشاره کرد. وی دائی و پدر همسر شیخ فضل الله نوری بود.
محدث نوری در سن ۶۴ سالگی در سامرا در اثر مسمومیت درگذشت.آرامگاه او در نجف و در حرم علی بن ابی طالب قرار دارد.
پدر نوری دانشوری بود به نام میرزا محمد تقی نوری طبرسی (۱۲۰۱–۱۲۶۳ق) که مرجع تقلید مردمان زیادی در نور و مازندران بود. پدر او از جمله شاگردان بنام حکیم آیت الله ملاعلی نوری بود.پدر محدّث نوری در حالی که ایشان تنها کودکی ۸ ساله بود درگذشت.همسر محدث نوری عزیز بروجردی فرزند شیخ عبدالرحیم بروجردی بود.او دارای چهار برادر نیز بود. برادران نوری به ترتیب عبارت اند از:

نقل قول ها

این نوشتار یا بخش نیازمند ویکی سازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوه نامه آن را ویکی سازی کنید و در پایان این الگو را بردارید.
• شیخ فاضل حسن بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب تاریخ قم از کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین (از تألیفات شیخ صدوق) بنای مسجد جمکران را با این عبارت نقل کرده است: شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمکرانی می گوید: من شب سه شنبه 17 ماه مبارک سال 393ق در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتی به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند برخیز و خواسته امام مهدی(عج) را اجابت کن که تو را می خواند. آنها مرا به محلی که اکنون مسجد (جمکران) است آوردند.• حسن بن مثله می گوید: من به خانه رفتم و همه شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع کرد، نماز صبح خواندم، به نزد علی منذر رفتم و قضیه را با او در میان نهادم و همراه علی منذر به جایگاه دیشب رفتیم. پس او گفت: به خدا سوگند که نشان و علامتی را که امام فرموده بود، این جا نهاده است و آن، (این حدود مسجد) با میخ ها و زنجیرها مشخص شده است. آن گاه به نزد سید ابوالحسن الرضا رفتیم. چون به سرای وی رسیدیم، غلامان ایشان گفتند: شما از جمکران هستید؟ گفتیم: آری. پس گفتند: از اول (صبح) سید ابوالحسن در انتظار شماست... . به حضورش رسیدیم. گفت: ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم شخصی در عالم رؤیا به من گفت: شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان از جمکران پیش تو خواهد آمد، آن چه بگوید اعتماد کن و گفتارش را تصدیق کن. از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم. حسن بن مثله داستان را مشروحاً برای او نقل کرد. سید ابوالحسن دستور داد بر اسب ها زین نهادند و به سوی ده جمکران رهسپار گردیدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر (چوپان) را دیدند که گله اش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله به میان گله رفت و آن بز که از پشت گله می آمد به سویش دوید. حسن بن مثله آن بز را گرفت. سپس آن را به جایگاه آوردند و سر بریدند. سید ابوالحسن به محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمین را گرفت. آن گاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به بنای مسجد پرداختند. سید ابوالحسن الرضا، زنجیرها و میخ ها را به قم آورد و در خانه خود نگه داری کرد و هر بیمار صعب العلاجی اگر خود را به زنجیرها می مالید، شفا می یافت.• ابوالحسن محمد بن حیدر گفت: به طور مستفیض شنیدم، پس از آن که سید ابوالحسن الرضا وفات کرد و در محله موسویان (خیابان آذر فعلی) مدفون شد، یکی از فرزندانش بیمار گردید، داخل اطاق شد، سر صندوق را برداشت، ولی زنجیرها و میخ ها را نیافت.• از عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی استفاده می شود که روز اربعین روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند. نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند.• میرزا حسین نوری (قده) اهتمام بسیاری به این امر مهم داشته و هر سال در روز عید قربان به همراه جمعی از زائرین امام حسین (ع) به پیاده روی از نجف تا کربلا اقدام می کردند و این سفر، سه روز به طول می انجامید.• شرکت اسلامیّه، شرکتی بود که در تاریخ ذیقعده ۱۳۱۶ ق (سالهای پس از پیروزی نهضت تحریم تنباکو) به همّت مرحوم آیت الله آقا نجفی اصفهانی و جمعی دیگر از رجال دینی و اجتماعی اصفهان به وجود آمد و مقصود از تأسیس آن: بسیج نیروها و امکانات موجود جامعه ی اسلامی برای تولید کالاها و منسوجات وطنی، تشویق و رواج صنایع و کالاهای داخلی، و نهایتاً ایجاد استقلال و خودکفایی صنعتی و مبارزه با استعمار اقتصادی بود. شعبه ی اصلی شرکت، در اصفهان بود و شعبات فرعی آن در بلاد گوناگون ایران ( و حتّی خارج از ایران، همچون اروپا و روسیه و…) قرار داشت.• بالجمله غیرت در دین و عصبیت در مذهب، چنان از خلق برداشته شده که اگر از کافری یا مخالفی ضررهای کلّی به دین او برسد، اندوهگین نشود، به قدری که از ضرر جزئی مالی که از برادر مسلم به او رسیده پیدا می شود. و اگر دسته دسته مردم، از دین برگردند هرگز غمگین نشوند.• در ماه رجب سال گذشته که مشغول تألیف کتاب«جنة المأوی» بودم عازم نجف اشرف شدم برای زیارت مبعث، سپس به کاظمین مشرف شدم و پس از تشرف و زیارت به خدمت جناب عالم عامل و سید فاضل، آقا سید حسین کاظمینی(ره) که در بغداد ساکن بود رفتم و از ایشان تقاضا کردم جناب حاج علی بغدادی را دعوت کند تا ملاقاتش با حضرت بقیة اللّه (ارواحنا فداه) را نقل کند، ایشان قبول نمود. و حاج علی بغدادی را دعوت نمود که با مشاهده او آثار صدق و صلاح از سیمایش به قدری هویدا بود که تمام حاضران در آن مجلس با تمام دقتی که در امور دینی و دنیوی داشتند، یقین و قطع به صحت واقعه پیدا کردند.• میرزا حسین نوری در جلد دوم خاتمۀ مستدرک، ص ۴۴ در ضمن طرق روایی مولی احمد نراقی به ذکر (مقام بالای علمی و معنوی) مرحوم سید بحرالعلوم می پردازد. جدای از ضابطیت فوق العاده میرزای نوری، معاصر بودن ایشان با سید بر اعتبار کلامشام می افزاید.• مرحوم شیخ جعفر شوشتری از یگانه مجتهدان نام آور شیعه شد که منبرهای ایشان بسیار جذاب و شنیدنی و مورد توجه خاص و عام قرار گرفت و نفس مسیحایی و بیان گرم ایشان افراد زیادی را از خواب غفلت بیدار کرد.• محدث نوری همت خود را مصروف آن ساختند که سید اسماعیل صدر مرجعیّت را بپذیرد• محدث نوری در تقریظ بر "صحیفهٔ مهدویه ی» شیخ فضل الله نوری، این اوصاف شگرف را در مدح او می آورد: «کوه بلند علم و ستون استوارفضل، مقتدای فقیهان برجسته و معتمد عالمان چیره دست، جامع علوم معقول و منقول، حاوی حقایق فروع و دقایق اصول، بوستان علم و اقیانوس فضل، عالم عامل کامل..."• میرزا حسین نوری در «شاخه طوبی» نیز از شیخ فضل الله نوری با عنوان مجمع المحاسن والفواضل، مالک ازمه الفروع و الاصول، والاخذ بنواصل المنقول و المعقول، علم الاعلام و الحبر القماقم یاد می کند".• محدث نوری همچنین با علمای دیگری که به دنبال یافت کتب قدیمی بودند، همکاری داشته است. این مسأله از مکاتباتی که میر حامد حسین مؤلف «عبقات الأنوار» با محدث نوری داشته است، روشن می گردد. عمده ی این نامه ها در مورد پیدا شدن یا نشدن این کتاب مهم یا آن کتاب و کیفیت تحصیل آنهاست• میرزاحسین نوری طبرسی (1254 ـ 1320 ق.) در کنار تلاش های گـرانقدر خود برای بازیابی و شناسایی کتاب های شیعه امامیه، روابط علمی گسترده ای با علامه میرحامد حسین کنتـوری (1246 ـ 1306 ق.) و پس از او با فـرزندش سید ناصر حسین (1284 ـ 1361 ق.) داشت. وی در تهیه منابع برای تالیف و تکمیل کتاب نفیس «عبقات الانوار» (که در اثبات امامت ائمه اطهار علیهم السلام است) به آن دو دانشمند بزرگ کمک می کرد. دراین گفتار، متن سه نامه از محدث نوری به سید ناصر حسین، با تحلیل وتوضیح، آمده است این نامه ها برای نخستین بار منتشر می شود.• "اما تحقیقات در مورد محدث نوری ادامه یافت و مطالب واسنادی درباره آن عالم کم نظیر به دست آمد، از جمله عکس سه نامه از محدث نوری به مرحوم سید ناصر حسین نیشابوری (فرزند دانشمند علامه میر حامد حسین نیشابوری صاحب عبقات الانوار)، که در ادامه این گفتار، متن کامل آن ها همراه با تعلیقات کوتاه خواهد آمد. در نامه ای دیگر به تاریخ 4 شوال 1317، محدث نوری می نویسد که برای 24 حدیث از 100 حدیث کتاب «مناقب مائة» ابن شاذان ـ که تمام احادیث آن مرسل است ـ سند پیدا کرده و آن احادیث را از حالت ارسال خارج کرده است (مظفر حسین، سواطع الانوار، ص 91 ـ 93) (1) در همان نامه، مرحوم نوری از کتاب «الدمعة الساکبة» سخن می گوید که مرحوم مولی محمد باقر کتابفروش بهبهانی، بادستورالعمل و اعانت ایشان نوشته و محدث نوری به چاپ آن کمک کرده است. این مقدار مال را بگیر و برای قلم و کاغذت خرج کن، یا با آن کتاب بخر، یا آن را به کاتب بده تا درکارهای تألیفی به تو کمک کند» (علامه محدث نوری، ص 185)(1) باوجود تمام این دشواری ها، محدث نوری، ارتباط علمی خود را با دیار هند ادامه داد، و پس از رحلت علامه میر حامد حسین، همچنان بافرزند دانشمند وخلف صالح او، مرحوم سید ناصر حسین مراوده علمی داشت. 1 ـ نمونه ای از این تنهایی محدث نوری در تهیه کتاب را، مرحوم آیة الله میرزا هادی خراسانی حائری ـ از تلامذه ایشان ـ گزارش می کند که در سفری از سامرا به کربلا می آید تادو کتاب مورد نظر خود را تهیه کند."• «کتاب «نقض عثمانیه» ابن طاووس (ره) به زحمت در محلش پیدا شد، در دست غیر اهلش. هر تدبیر کردم در آن چند روز، به وصالش نرسیدم. باز بعضی را معیّن کردم که بگیرند. خداوند این خلق را انصاف و شعور کرامت فرماید. ضعف دین تا به اینجا رسیده که در جوار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شخصی از اهل علم از کتابی که در آن تقویت دین است، مضایقه می کند. جنابعالی به همت عالیه میل دارید که از بلاد بعیده تحصیل کتب مناقب شود!».».• پس از آن در نامه ای دیگر می نویسد: «کتاب «نقض عثمانیه» هنوز در طلسم است. شرحش طولانی است. امیدوارم آخر به دست آید. خداوند به این خلق انصاف بدهد. از قرار مذکور صاحب این کتاب کتابخانه معتبری دارد که همه از نسخ کهنه قدیمه اند و احدی به آن ها راه ندارد و ابداً به سطری از آنها منتفع نمی شود».• تلاش محدث نوری منحصر به یافتن نسخه ها نبود. در نامه ای دیگر که در تاریخ 4 شوال 1317 نوشته است، چنین اظهار داشته که برای 24 حدیث از 100 حدیث کتاب «مائة منقبة» ابن شاذان ـ که تمام احادیث آن مرسل است ـ سند پیدا کرده و آن احادیث را از حالت ارسال خارج کرده است.• آخوند خراسانی صاحب کتاب کفایة الاصول در مجلس درس خود که بیش از پانصد مجتهد در آن شرکت می کردند می گفت: در عصر و دوران ما بر هیچ مجتهدی حجت تمام نمی شود مگر آنکه به کتاب مستدرک الوسائل محدث نوری مراجعه کند و از روایات آن اطلاع یابد.• موسى(ع) فرمود: آرى، پس کالب بن یوحنا به توحید پروردگار و نبوّت محمّد (ص) و ولایت على (ع) و اولاد اطهرش همان طور که امر شده بود، شهادت داد و گفت: خداوندا به جاه و منزلت این افراد ما را از روى این آب به سلامت بگذران. سپس از اسب پیاده شد و قدم بر سطح آب گذاشت و تا آخر خلیج پیش رفت و سپس به سوى مردم بازگشت و گفت: اى بنى اسرائیل از موسی پیروى کنید، «چون این دعا کلید درهاى‏ بهشت و قفل درهاى دوزخ و نازل‎کننده روزى و جلب‎کننده رضایت خداوند خالق و قادر بر بندگانش است؛ اما آنها خوددارى کردند و گفتند: ما فقط از روى زمین عبور مى‎‏کنیم.• علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء: «علاّمة (یرزا حسین نوری) الفقهاء والمحدّثین، گردآورنده اخبار و سخنان پیشوایان پاک (علیهم السلام) داراى دانشهاى پیشینیان و معاصرین، بى گمان حجّت خداست. زنان روزگار از آوردن مانندش نازا و استوانه هاى فضیلت در برابر فضلش نارساست. خدایى مردى که خود را ساخته، شب زنده دارى که سینه سینایى اش از شوق اشتیاق گداخته بود. او عالمى آگاه و عابدى اَوّاه بود. با خویشتن دارى اش فرشتگان آسمان را به شگفتى وامى داشت. اگر خدا مى خواست به بندگانش تجلّى کند، مى فرمود: این نورى نورِ من است. چنین مرد، مولا و سرور ما ثقة الاسلام حاج میرزا حسین نورى است.»• مرحوم حاج میرزا حسین نوری (اعلی الله مقامه) از بزرگان محدثین شیعه است و از وفات ایشان در حدود هفتاد و دو سال بیشتر نمی گذرد، چون وفات ایشان در سال 1321 هجری قمری بوده است. مرحوم ابوی ما (قدس الله سره) که در سال 21 برای تحصیل به نجف مشرف می شوند، می فرمودند در این سال - که اول طلبگی شان بوده است - ما یک بار دیدیم که مرحوم حاجی منبر رفت - و ایشان منبر هم می رفتند، محدث بزرگواری بوده است - و یادم هست که این آیه را عنوان کرد: «و لا تقولن لشی ء ان فاعل ذلک غدا. الا ان یشاء الله بعد هم طولی نکشید که ایشان مریض شدند و از دنیا رفتند. استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه) بوده، و مرحوم حاج میرزا حسین نوری واقعا محدث متبحری است. کتاب کوچکی به فارسی نوشته به نام «لؤلؤ و مرجان » راجع به دستور برای اهل منبر و انتقاد از بعضی اهل منبر که شرایط تبلیغ دین را رعایت نمی کنند (من این کتاب را از اول تا آخر خواندم، فوق العاده تحت تاثیر آن قرار گرفتم و مکرر در مکرر از این کتاب ترویج و تبلیغ کرده ام. ) ایشان فکر کرده که بعضی از اهل منبر دو چیز را رعایت نمی کنند: یکی راستگویی را، آنهم به بهانه اینکه هدف ما مقدس است و برایهدف مقدس این امر اهمیتی ندارد، اگر حدیث ضعیف هم خواندیم خواندیم. هدف دیگر ما گریاندن برای امام حسین است که آن هم هدف مقدس است، آن هم دعوت به ایمان است و مساله ایمان مطرح است. ایشان نیمی از کتابش را اختصاص داده است به بحث راست و دروغ و اینکه به هیچ وجه اسلام اجازه نمی دهد ما برای تبلیغ دین حتی به روایات ضعیف متوسل بشویم تا چه رسد به چیزی که می دانیم دروغ است. نیم دیگر کتاب خودش را به مساله اخلاص اختصاص داده است که در تبلیغ دین و در ابکاء و گریاندن امام حسین علیه السلام خلوص نیت شرط است - که جزء مباحثی که می خواستم در سیره پیغمبر اکرم عرض کنم همین مساله است - و بعد مساله اجر و اجرت را طرح کرده است. ایشان در آن کتاب روی همین مطلب اصرار فراوان دارد. امروز این قضیه به یادم افتاد که همین مطلبی که من تحت عنوان استخدام وسیله ذکر کردم، ایشان با عنوان دیگری ذکر می کند و گاهی هم یک تکه های خوشمزه و شیرین نقل می کند. از جمله می گوید که یک عالمی از هندوستان برای من نامه نوشته است که در اینجا افرادی می آیند خیلی حرفهای دروغ می گویند و حدیثهای ضعیف و باطل می خوانند، شما که در مرکز هستید کاری کنند، کتابی بنویسید تا جلوی اینها را بگیرند. من در جواب نوشتم که این دروغها در همین مرکز جعل می شود نه در جای دیگر. بعد ایشان راجع به این مطلب می گوید ببینید کار به کجا رسیده است که یک عالم یزدی برای من نقل کرد که سفری از یزد از راه کویر برای زیارت حضرت رضا علیه السلام به مشهد مشرف می شدم. مصادف شدیم با ایام محرم. یک شب دیدم که شب عاشوراست و ما به یک دهی رسیده ایم. متاثر شدم که این ایام عاشورا ما به مشهد یا لا اقل به یک شهری که در آن عزاداری بشود نرسیدیم. گفتیم بالاخره ده هم هر چه باشد لا بد یک مراسمی در آن هست. پرسیدیم، معلوم شد یک تکیه ای مثلا هست و آنجا مردم اقامه عزاداری می کنند. رفتیم دیدیم یک بابا روضه خوان دهاتی در آنجا رفت منبر. وقتی که بالای منبر نشست، دیدیم خادم مسجد رفت یک دامن سنگ آورد و ریخت در دامن این آقای مداح یا روضه خوان. من تعجب کردم که این برای چیست؟ مقداری روضه خواند ولی کسی گریه نکرد. گفت چراغها را خاموش کنید. چراغها را خاموش کردند. تا چراغها را خاموش کردند، شروع کرد سنگ پراندن به سر این و آن. فریاد و جیغ و داد مردم بلند شد و بالاخره گریه کردند. بعد که کار تمام شد، من به او گفتم این چه کاری بود؟ این جنایت است و دیه دارد، چرا این کار را کردی؟ گفت: این مردم برای امام حسین جز از این راه گریه نمی کنند، به هر حال باید اشک مردم را جاری کرد، از هر وسیله شده باید استفاده کرد.• ایشان (میرزا حسین نوری) می گوید این مطلب غلط است، «از هر وسیله شده » یعنی چه؟ ! مگر امام حسین آن قدر مصائب جانسوز ندارد؟ ! اگر او دل دارد، اگر او محبت امام حسین را دارد، اگر واقعا شیعه امام حسین است که تو روضه راست هم بخوانی گریه می کند، و اگر دل ندارد، اگر محبت امام حسین را ندارد، اگر حسین را نمی شناسد، می خواهم صد سال هم گریه نکند. این چه وسیله ای است که تو داری استخدام می کنی؟ !• پس این مطلبی که عرض کردم که برای حقیقت از هر وسیله ای نمی شود استفاده کرد منظورم ایمان است و منظور ایشان (میرزا حسین نوری) هم همین است، یعنی در راه دعوت به حق و حقیقت، در راه عبور دادن مردم از بی ایمانی به ایمان در اینجا اصلا باب اهم و مهم هم مطرح نیست. مساله اهم و مهم جایش جای دیگر است یعنی در مصالح اجتماعی و حتی در مورد عبادات شخصی و فردی مثل نماز خواندن و یا زمین غصبی و امثال اینهاست، اما در باب تبلیغ و رساندن پیام اسلام یک ذره نباید انسان از حق و حقیقت . انسان می خواهد حدیثی را نقل کند، بعد بگوید اگر این حدیث را این طور طرح کنم اثرش بیشتر است. این گناه است، باید گفت فضولی است، حق این حرفها را نداری. ایشان بعد آیاتی از قرآن ذکر می کنند که خدا تضمین کرده است: انا لننصر رسلنا ما پیامبران خودمان را در راه تبلیغ یاری می کنیم. ای پیغمبران من! شما از راه حق و حقیقت بروید، دیگر اثر کردن با ما، ما تضمین می کنیم. پیغمبران هم از همین راه رفتند و به نتیجه ای که خود می خواستند رسیدند. پس ما در استخدام وسیله در راه دعوت مردم به دین و ایمان مجاز نیستیم که از هر وسیله که شده است استفاده کنیم. اتفاقا اشتباه می کنیم، نتیجه معکوس می دهد. ما که از نظر منابع فقیر نیستیم، بگذار آنهایی که از نظر منابع فقیرند بروند جعل کنند. مقصودم این است که ما چرا؟ ! ما اینقدر از نظر منابع غنی هستیم که حتی احساس نیازش هم غلط است. می خواهی مردم را نسبت به امام حسین علیه السلام بگریانی، صحنه عاشورا آنقدر پر از حماسه هست، آنقدر پر از عاطفه هست، آنقدر پر از رقت هست، آنقدر صحنه های با شکوه و جذاب و دلسوز دارد که اگر در قلب ما ذره ای از ایمان باشد کافی است که نام حسین را بشنویم و اشک ما جاری بشود. «ان للحسین محبة مکنونة فی قلوب المؤمنین » یک محبت مخفی در عمق دل هر مؤمن نسبت به امام حسین هست. «انا قتیل العبرة » من کشته اشکها هستم.• برای این حدیث هیچ طریقی از طرق روایی شیعی موجود نیست، چرا که حاجی نوری آن را از کتاب های اهل سنت نقل نموده و این بزرگترین دلیل بر عدم وجود آن در کتب شیعی است و گرنه حاجی نوری آن را نقل می کرد.• نوشته شدن کتاب لؤلؤ و مرجان، توسط حاج میرزا حسین نوری در صد سال پیش• احساس مسئولیت و احترام به بزرگان در سیره امام خمینی(ره)• کتاب حاجی نوری مُستَدرَکُ الوَسائل و مُستَنبَطُ المَسائل مشهور به مستدرک• پله های منبر هم حرمت دارند• مرجع تقلید شیعه ایرانی وی را علامه زمان و نادره دوران نامید.• درباره وی می گوید:«شیخ نوری، یکی از آن نمونه های سلف صالح بود که وجودشان در این روزگار چون کیمیا، کمیاب است، او استاد استناد بلکه بزرگترین استاد اسناد و مدارکی است که تا روز معاد خواهند ماند.»• مرحوم محدث میرزا حسین نوری ؛عالمی زاهد و فقیهی عابد بود.• در شب مرگ استادش -محدث نوری- متنی نگاشت که ترجمه بخشی از آن به شرح زیر است:• اگر انسان بر آنچه از کتب گران­سنگ و تالیفات با ارزش که همچون دریایی موّاج از تحقیق و دقت نظر است؛ و همچنین بر وسعت اطلاعات بی نظیر او، کمی تامل و تفکر نماید؛ بدون شک پی خواهد برد که او به تاییدات روح القدس (از ملائکه مقربین) مویَّد بوده است.• به راستی که او نفسش را نذرِ خدمت به علم کرد و هیچ چیز به اندازه بحث، جست و جو و کاوش برایش اهمیت نداشت و ... این ها از فضل خداست و به هرکس که بخواهد اتی می کند و خداوند واسع و علیم است.• مراسم پیاده روی در عصر مرجعیت شیخ مرتضی انصاری (۱۲۱۴- ۱۲۹۸ق) نیز با شکوه تمام رواج داشته است. در حالی که پس از وی، این عمل٬ کم ارزش و متعلق به طبقه فقرا و نیازمندان معرفی شد. اما میرزا حسین نوری، این مراسم را در میان مردم رونق بخشیده است. مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی که از نزدیک شاهد تلاش استادش بوده، می نویسد: « استاد ما چون وضع را بدین منوال دید، به این شیوه خداپسندانه (پیاده روی) همت گماشت … در سال های بعد، رغبت مردم و صالحان به این موضوع بیشتر شد و دیگر عار محسوب نمی شد؛ به طوری که در برخی سال ها، تعداد چادرها و خیمه های راه پیمایان، به سی عدد می رسید و هر چادر به بیست تا سی نفر تعلق داشت و به این ترتیب، این سنت حسنه، دوباره مرسوم شد و رونق گرفت».• شاگردش آقا بزرگ تهرانى برنامه زندگى وى در نجف اشرف را این گونه بیان مى فرماید: زمان نوشتن وى بعد از نماز عصر تا هنگام غروب بود و زمان مطالعه وى بعد از نماز عشا تا هنگام خواب بود. او همیشه با وضو مى خوابید و شب ها هم کم مى خوابید. دو ساعت قبل از طلوع فجر بیدار مى شد و وضو مى گرفت . یک ساعت قبل از طلوع فجر به حرم حضرت امیر مؤمنان على -علیه السلام- مشرف مى شد و این برنامه در زمستان و تابستان ادامه داشت. نماز شب مى خواند تا سید داود نائب، کلیددار حرم، مى آمد و در را باز مى کرد و محدث نورى اولین کسى بود که وارد حرم مى شد. او به سید داود در روشن کردن چراغ هاى حرم کمک مى کرد. آن گاه بالاى سر ضریح حضرت مى ایستاد و زیارت مى خواند.• کیوان سمیعی در خصوص نا درست بودن انتساب آل وحید بهبهانی به شیخ مفید این­گونه می نویسد:• انسان در هر راه باشد، باز باید راه باریکى با خدا داشته باشد، آقاى حاج سیّد محمّدباقر قزوینى، از مرحوم حاج میرزا حسین نورى نقل کرد، او از کسى که:• مرحوم حاج میرزا حسین نوری صاحب مستدرک بسیار محقّق و عظیم الشأن بود.• خاتمة مستدرک ایشان در علم رجال بسیار پرفائده است. نزد اهل تحقیق این کتاب بسیار ارزشمند است. ممکن است منشأ قضاوت مخالفان، کتاب فصل الخطاب ایشان باشد که آن نیز درست فهم نشده است.• استناد فصل الخطاب به حاجی نوری قطعی است.>• محدث جلیل القدر مرحوم حاجی نوری (قدس سره) با پیاده روی مستمر خود در ایام اربعین از نجف به کربلا، به همراه بزرگان علماء، به این مراسم شکوهی ویژه بخشید، و سر انجام در مسیر بازگشت پیاده روی، به دیار باقی شتافت.• محدث نوری (محدث میرزا حسین نوری)، در کتاب تحیه الزائر دعای ندبه را به نقل از مزار کبیر، مزار قدیم، و مصباح الزائر سید بن طاووس روایت کرده است.• رؤیای شگفت آیت الله مرعشی درباره علامه مجلسی: سید عباس کاشانی نقل کردند که آیت الله مرعشی به من فرمود: "من خیلی عاشق علّامه مجلسی بودم. مخصوصاً وقتی که یاد بیانات علامه می افتادم، از اینکه چرا بعضی جرأت می کنند و تعبیرات ناروایی را نسبت به ایشان به کار می برند، در تعجب بودم.• هم چنین دانشمند تازه درگذشته مرحوم علی دوانی در کتاب دانشمندان عامّه و مهدی موعود دربارة کشف الاستار آورده: «محدّث عالی مقام حاج میرزا حسین نوری در کتاب کشف الاستار که آن را در اثبات وجود حضرت حجّت(عجل الله تعالی فرجه) و موضوعات آن تألیف کرده با استفاده از دو کتاب ینابیع الموّده و استقصاء الافحام نام 40 تن از علمای عامّه را برده که در خصوص آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه)، داد سخن داده اند».• نگارندۀ سطور توفیق آن را یافته که از سال ۱۳۷۸ شمسی/ ۱۴۲۰ قمری به مناسبت یکصدمین سالگرد رحلت علامه محدث میرزا حسین نوری آشنایی مختصری با آثار ایشان بیابد، آشنایی که تا کنون ثمرات و برکات مختلفی داشته است.• هشت نکته در باره محدث نوری، یادداشتهایی پراکنده در مورد محدث نوری است که امید است اهل تحقیق را به کار آید. در واقع، موادّ خام برای کاری گسترده است که چون به حسب امکانات ظاهری، فعلاً امیدی به سامان یافتن آن ندارم، در اینجا می نویسم، شاید دیگران در همین مرحله، از آن بهره گیرند. و لعلّ الله یحدث بعد ذلک أمراً.• جنّةالمأوی فی من فاز بلقاء الحجّة فی الغیبة الکبری به جنّةالمأوی معروف است و اوّلین کتاب حاجی نوری در این موضوع است. این کتاب به زبان عربی می باشد و مؤلّف آن را در تکمیل جلد سیزدهم بحارالانوار علامة مجلسی (ره) نگاشته است. در این کتاب 59 داستان دربارة 59 تن از نیک بختان آورده شده که در زمان غیبت کبری به حضور آن بزرگوار شرفیاب شده اند. این کتاب را نخست «حاج محمدحسن امین الضرّاب» همراه با جلد سیزدهم بحارالانوار، در سال 1305 ق به چاپ رسانیده و بار دیگر به تصحیح «میرزا موسی تهرانی» در سال 1333 ق در تهران به چاپ رسیده است.9 محدّث نوری در مقدمة نجم الثاقب آن را به منزلة مستدرکی بر باب 23 جلد غیبت بحارالانوار (جلد سیزدهم) می داند.• کشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار (عجل الله تعالی فرجه) (پرده گشایی از رخسار یار غائب از نظر) ظاهراً آخرین تألیف وی در این موضوع است. مؤلّف در مقدمة نجم الثاقب که به مناسبت به جنّةالمأوی اشاراتی دارد از کشف الاستار سخنی به میان نمی آورد لذا می توان دانست که این کتاب، بعد از آن دو تألیف شده است. مرجع معظّم تقلید حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در مقدمة منتخب الاثر آن جا که منابع شیعی را در این حوزه معرفی می کند این کتاب را نیز بدون مشخصات ذکر می کند و گاهی در کتاب خود نیز از آن اقوالی را می آورد.• نجم الثاقب که نام کامل آن نجم الثاقب فی احوال الامام الغائب است، دومین کتاب علاّمه در موضوع مهدویت و به زبان فارسی می باشد. این کتاب ـ چنان چه در مقدمه به آن اشاره شده ـ به درخواست میرزای شیرازی نگاشته شده است. وی با شناخت از دانش و صلاحیت علمی علاّمه نوری از وی می خواهد که کتابی دربارة آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه) به زبان فارسی بنویسد و حاجی نوری در پی اجابت این درخواست در کمتر از سه ماه نجم الثاقب را می نگارند. مؤلف داستان گفت وگوی خود با میرزا را در این ارتباط در مقدّمة نجم الثاقب چنین آورده است: چندی پیش جناب مستطاب حاج میرزا حسن شیرازی با من مشورتی کرد و نظر ایشان بر این تعلّق گرفت که کتاب کمال الدّین به فارسی ترجمه شده و در میان اهل ایمان انتشار یابد من عرضه داشتم که جناب عالم فاضل سیّد علی اصفهانی معروف به (امامی) ـ شاگرد علامة مجلسی ـ آن را ترجمه کرده ... همچنین بعضی از فضلای معاصر از سادات شمس آبادی اصفهان آن را ترجمه کرده اند و ترجمة دوبارة آن رنج بی فایده ای است. جناب میرزای شیرازی از این اندیشه منصرف گشتند تا این که در ماه شعبان گذشته ( 1303 ق) شبی ایشان، مجدداً سخن از تألیف کتابی دربارة آن حضرت به میان آورده و سرانجام فرمودند: «بهتر آن است که مستقلاً کتابی در این باب نوشته شود و شخص شما برای این خدمت شایان، شایسته هستی». بنده معروض داشتم: «فعلاً مقدّمات اقدام این امر خطیر فراهم نیست امّا سال گذشته رساله ای به نام جنّة المأوی نوشتم و در آن کسانی را که در عصر غیبت کبری خدمت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) رسیده اند، جمع آوری کردم و این غیر از کسانی است که در جلد سیزدهم بحارالانوار ذکر شده اند، اگر مصحلت می دانید جنة المأوی را ترجمه و مطالب موجود در بحارالانوار را نیز به آن بیفزایم تا کتاب خوبی از کار درآید. میرزا این نظر را پسندید و فرمود: «تنها بر این مطالب اکتفا نشود بلکه اندکی از حالات آن جناب نیز به آن افزوده گردد، هر چند که به ایجاز و اختصار باشد».• روز ۲۷ جمادی الثانیه ۱۳۲۰ شاهد رحلت بزرگمردی از جهان علم و دین بود که با تألیف ده ها اثر گران سنگ به ویژه موسوعۀ مستدرک الوسائل در ضمیر آیندگان جاودانه ماند. بیشتر آثار آن بزرگ مرد ترجمه و چاپ و منتشر شده است؛ اما منابر فراوانی داشته اند که متأسفانه تقریر آن منابر به دست ما نرسیده است. اخیراً گزارشی از دو منبر محمدث نوری به دست آمده که مرحوم شیخ محمد حسین کاشف الغطاء که شاگرد مرحوم نوری بوده به زبان عربی نوشته و کتابخانه حرم مطهر ابی الفضل العباس علیه السلام در کربلا انتشار داده است.• مرحوم محدث نوری نزدیک 40 اثر در قالب کتاب نوشته که شامل کتاب های مفصل و مختصر است؛ کتاب هایی از وی در دست است که حدود سی صفحه بوده و برخی کتاب های وی اکنون سی مجلد است؛ شاید بتوان گفت بزرگترین وموثرترین کتاب محدث نوری "مستَدرَکُ الوَسائل و مُستَنبَطُ المَسائل" است.• محدث نوری کتابی با عنوان "کلمه طیبه" دارد. در مقدمه این کتاب نابسامانی های اجتماعی که گریبان گیر جوامع اسلامی شده است و زمینه بی توجهی به امر دیانت و در نتیجه منجر به رشد شبهات مذهبی شده است، را توضیح می دهد؛ محدث نوری تلاش می کند تا جایی که ممکن است راه حل هایی برای این امر ارائه دهد؛ با مطالعه این کتاب حساسیت های سیاسی -اجتماعی محدث نوری را درک می کنیم.• در بین همه این شروح یک مسئله برای بنده جای تعجب بود؛ برخی از شروح، فرازهایی را شرح کرده اند که در بین عبارات مشهور زیارت عاشورای مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی وجود ندارد. یک نکته را اینجا عرض کنم و آن این که مفاتیح الجنان اصلاً تألیف مرحوم شیخ عباس قمی نیست و ایشان به دستور استادشان مرحوم میرزا حسین نوری دو کتاب از کتب گذشتگان را تنقیح و تلخیص کردند یکی بحار مرحوم مجلسی دوم بود که به نام سفینه البحار مشهور است و دیگری مفتاح الجنان بودکه تألیف ملا اسد الله صدوق بروجردی است که این کتاب اغلاط بسیاری دارد؛ مرحوم صدوق بروجردی روضه خوان و خطیب توانایی بود.• در مجموعه مکاتباتی که از خاتمة المحدثین مرحوم میرزا حسین نوری قدّس سرّه القدّوسی خطاب به مجاهد ربّانی جناب میر حامد حسین صاحب عبقات رضوان الله تعالی علیه سالها پیش از این توسط جناب عمدة الاعلام و حجة الاسلام مختاری منتشر شده، به مناسبت و در چند مورد از مرحوم شمس العلماء شیخ محمّد مهدى عبد رب ‏آبادى یاد شده است. چنانکه می دانیم او، اهمّ ارکان اربعه در تألیف نامه دانشوران ناصری بوده است. به نظر می رسد واسطه ارتباط مرحوم شمس العلماء با جناب میر حامد حسین، تنها محدّث نوری رحمة الله علیهم بوده و گویا از محدّث نوری برای مساعدت در تصنیف نامه دانشوران نیز دعوتی در کار بوده است.• روزی در منزل مرحوم ملا فتحعلی سلطان آبادی با گروهی از اعیان و اندیشمندان بزرگ از جمله سید اسماعیل صدر و حاج میرزا حسین نوری طبرسی صاحب مستدرک و سید حسین صدر بودند، حاضر شدیم. مرحوم سلطان آبادی این آیه مبارکه را تلاوت فرمود. مرحوم سلطان آبادی پس ازآن شروع به تفسیر نموده و بعد از بیانات طولانی آن را به معنائی تفسیر کرد، هنگامی که بزرگان این معنا را شنیدند، از او توضیح خواستند و پس از بیان مطلب و توضیح مقصود، همه حضار به شگفت آمدند و پیش خود می گفتند، چرا آنان تابه حال متوجه این معنا نشده بودند، روز دوم در محضر مقدس ایشان حاضر شدند مرحوم سلطان آبادی آیه مبارکه را به معنای دیگری غیر از معنای اول، تفسیر کردند و حاضران باز توضیح خواستند و پس از شرح بیان باز تعجب کردند که چرا پیش از بیان ایشان اذهانشان متوجه این مطلب نشده و آن را درک نکرده اند، روز سوم در خدمت ایشان حضور به هم رسانیده و مانند روز اول و دوم به شگفت آمدند و پیوسته چنین بودند، هر روز خدمت ایشان می آمدند، معنای دیگری برای آنان مطرح می کرد، این ماجرا نزدیک به یک ماه ادامه داشت و ایشان برای آیه مبارکه حدود، سی معنا بیان فرمودند و حضار هر وقت معنایی را از او می شنیدند توضیح می خواستند.• یک وقت یکی از علمای معروف به منزل حاج آقای والد آمد و قصه‏ای نقل کرد. من هم آنجا بودم و از ایشان شنیدم. بعداً همان قصه را آقای گرامی از ایشان شنیده و نقل کرده بود. آقای منتظری هم در کتاب خاطراتش این قصه را نقل کرده است. آن آقا از سردار کابلی نقل می‏کرد که: من نزد حاجی نوری بودم. سید معمّمی هم آنجا بود و دست روی دستش یا پایش می‏زد و آه می‏کشید. توجه حاجی نوری را جلب کرد و حاجی به او گفت: چه شده است که این قدر آه می‏کشی؟ آن سید گفت: خداوند به ما ظلم کرده است. حاجی گفت: خداوند که ظلم نمی ‏کند، این تعبیر یعنی چه؟ آن سید گفت: نه، ظلم کرده است. حاجی گفت: ممکن نیست که خدا ظلم کند. محال است. سید گفت: نه. حاجی پرسید: علتش چیست که چنین می‏گویی؟ سید گفت: چرا خداوند اسم جدّ ما را در قرآن ذکر نکرد تا این قدر گرفتار سنّیها نشویم؟ حاجی نوری گفت: اتّفاقاً نام حضرت در قرآن هست. سید گفت: چطور؟ در قرآن که نامی از امیرالمؤمنین؟ع؟ نیست. حاجی گفت: نه، من ادلّه‏اش را می‏آورم. چند روز بعد حاجی نوری جزواتی در باب تحریف قرآن آورد و به آن سید داد. آن سید گفت: آیا باز هم دلیل هست؟ حاجی گفت: باز هم هست. و چند وقت بعد جزوۀ دیگری آورد و به آن سید داد. آن سید هم تدریجاً جزوات «فصل الخطاب» را از حاجی نوری می‏گرفت و به چاپخانه می‏داد. وقتی حاجی نوری پشیمان شد که آن جزوات چاپ شده بود و پشیمانی سودی نداشت. سردار کابلی می‏گفت: این قضیه گذشت. یک وقت من به سفارتخانه رفته بودم تا ویزا بگیرم. در آنجا شخصی کلاهی دیدم که خیلی به نظرم آشنا بود. از من پرسید: مرا شناختی؟ گفتم: خیلی به نظرم آشنا هستید ولی الآن تطبیق نمی ‏کنم. گفت: من همان سیدی هستم که در منزل حاجی نوری بودم! همان موقعی که آن آقا این قصه را نقل می‏کرد، به ذهنم آمد که سردار کابلی در موقع تألیف و چاپ فصل الخطاب نبوده است. بعداً مراجعه کردم دیدم تاریخ ولادت سردار کابلی بعد از تألیف فصل الخطاب است! آشیخ آقابزرگ که با سردار کابلی خیلی رفیق بود، مدّتی مهمان ایشان بود و در همانجا کتابهای وی را هم فهرست کرد. وی در الذریعه تاریخ دقیق ولادت سردار کابلی را ۱۸ محرم ۱۲۹۳ در کابل ضبط کرده است. همچنین در الذریعه تاریخ فراغ از تألیف فصل الخطاب، دو شب مانده به پایان ماه جمادی الآخره ۱۲۹۲ ضبط شده است. یعنی حدود شش ماه بعد از تألیف فصل الخطاب سردار کابلی متولّد شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] میرزا حسین نوری، محدث و رجالی بزرگ و چهره سرشناس علمای شیعه در قرن چهاردهم هجری به شمار می آید. او در هیجده شوال ۱۲۵۴ ق در روستای یالو، از روستاهای اطراف شهرستان نور در استان مازندران، چشم به دنیا گشود.
هنوز هشت سال او تمام نشده بود که غبار یتیمی بر چهره او نشست و پدر بزرگوار خود را که از علمای آن سامان بود، از دست داد. حسین در خانواده ای اهل علم به دنیا آمده بود. لذا علاقه ای وافر به علم و دانش و سلسله جلیل روحانیت داشت. از همان کودکی به درس فقیه بزرگ آن دیار، مولا محمد علی محلاتی، رفت و علم و دانش را از محضر آن عالم بزرگ فرا گرفت.


کلمات دیگر: