خواجوی کرمانی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خواجوی کرمانی . [ خوا / خا ی ِ ک ِ ] (اِخ ) کمال الدین ابوالعطا محمودبن علی کرمانی ، متخلص به خواجو. بتاریخ پانزدهم شوال 679 هَ . ق . در کرمان زاده شد. (نقل ازیک نسخه ٔ مثنوی گل و نوروز). ابتداء فضائل روز را در زادگاه خود آموخت و سپس بسیر و سیاحت پرداخت و با اشخاص و طوایف گوناگون ملاقات نمود. خود او می گوید:
من که گل از باغ فلک چیده ام
چار حد ملک و ملک دیده ام .
در ضمن این سفرها او بملاقات علاءالدین سمنانی که از بزرگان صوفیه بود نائل آمد و حلقه ٔ ارادت او را در گوش کرد و این رباعی را درباره ٔ مرشد خود ساخت .
هر کو بره ٔ علی عمرانی شد
چون خضر بسرچشمه ٔ حیوانی شد
از وسوسه ٔ غارت شیطان وارست
مانند علاءالدوله سمنانی شد.
خواجو چون معاصر سلطان ابوسعید بهادر (716 - 736 هَ . ق .) بود آن پادشاه و وزیر او غیاث الدین محمد را در قصاید خود مدح کرد و همچنین بعضی از سلاطین آل مظفر را مدح کرده و درمدت اقامت در شیراز با اکابر و فضلای شیراز چون حافظمعاشرت داشت و از شاه شیخ ابواسحاق اینجو (742 - 758 هَ . ق .) حمایتها دید. از ممدوحان خواجو یکی شمس الدین محمود صاین بود که نخست از امرای چوپانی بود و بعد بخدمت امیر مبارزالدین محمد (713 - 759 هَ . ق .) از آل مظفر پیوست و سرانجام در سلک وزیران ابواسحاق اینجو درآمد و در سال 746 هَ . ق . به دست امیرمبارزالدین مقتول شد. از ممدوحان دیگر شاعر تاج الدین احمد عراقی از بزرگان و صاحبان جاه کرمان است و شارع او را نزد محمود صاین برد. خواجو قصاید عرفانی بسیار دارد و از حیث سلیقه مقلد شیخ سعدی است و در غزل سرائی مورد پسند حافظ، چنانکه می گوید:
استاد غزل سعدی است پیش همه کس اما
دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو.
خواجو گذشته از دیوان اشعار مثنویهایی بسبک نظامی دارد و خمسه ای بوجود آورده که اسامی آنها بقرار ذیل است :
1 - همای و همایون که داستانی است عاشقانه و در بحر متقارب و با این بیت شروع میشود:
بنام خداوند بالا و پست
که از همتش پست شد هرچه هست .
آن را در سال 732 هَ . ق . در بغداد سرود و در این بیت تاریخ سرودن آن آمده :
کنم بذل بر هر که داری هوس
که تاریخ آن نامه بذل است و بس .
در این مثنوی گذشته از نظامی تأثیر سبک شاهنامه کاملاً محسوس است .
2 - گل و نوروز که مثنویی است عشقی بر وزن خسرو و شیرین نظامی و از بهترین مثنویهای خواجو است . شروع این مثنوی با این بیت است :
بنام نقشبند صفحه ٔ خاک
عذارافروز مهرویان افلاک .
این مثنوی بنام تاج الدین عراقی سابق الذکر اتحاف شده بسال 742 هَ . ق . انجام یافته چنانکه گوید:
دوشش بر هفتصد و سی گشته افزون
بپایان آمد این نظم همایون .
3 - کمالنامه که مثنوی عرفانی است به وزن هفت پیکر و آغاز آن این است :
بسم من لااله الا اﷲ.
و بنام شیخ ابواسحاق اینجو است و تاریخ نظم آن در این بیت است :
شد بتاریخ هفتصد و چل و چار
کار این نقش آذری چو نگار.
4 - روضةالانوار که خواجو، به استقبال مخزن الاسرار نظامی رفته و آن را بنام شمس الدین محمود صاین ساخته است . تاریخ نظم روضةالانوار سال 743 هَ . ق . است که شاعر این بیت گفته .
«جیم زیادت شده بر میم و دال ».
روضةالانوار در بیست مقاله است .
5 - گوهرنامه به وزن خسرو و شیرین در اخلاق و تصوف است و در مقدمه ٔ آن امیر مبارزالدین محمد مظفر فاتح کرمان و بهاءالدین محمود را مدح کرده است . وفات خواجو بسال 753 هَ . ق . اتفاق افتاد. (از تاریخ ادبیات شفق صص 292 - 299). رجوع به رجال حبیب السیر ص 47 و 48 و مرآةالخیال ص 59 و مجالس النفایس ص 333 و 334 و از سعدی تا جامی ادوارد برون و مجمعالفصحاء ج 2 ص 15 و سبک شناسی ج 1 ص 183 و تاریخ عصر حافظ ج 1 شود.
من که گل از باغ فلک چیده ام
چار حد ملک و ملک دیده ام.
در ضمن این سفرها او بملاقات علاءالدین سمنانی که از بزرگان صوفیه بود نائل آمد و حلقه ارادت او را در گوش کرد و این رباعی را درباره مرشد خود ساخت.
هر کو بره علی عمرانی شد
چون خضر بسرچشمه حیوانی شد
از وسوسه غارت شیطان وارست
مانند علاءالدوله سمنانی شد.
خواجو چون معاصر سلطان ابوسعید بهادر ( 716 - 736 هَ. ق. ) بود آن پادشاه و وزیر او غیاث الدین محمد را در قصاید خود مدح کرد و همچنین بعضی از سلاطین آل مظفر را مدح کرده و درمدت اقامت در شیراز با اکابر و فضلای شیراز چون حافظمعاشرت داشت و از شاه شیخ ابواسحاق اینجو ( 742 - 758 هَ. ق. ) حمایتها دید. از ممدوحان خواجو یکی شمس الدین محمود صاین بود که نخست از امرای چوپانی بود و بعد بخدمت امیر مبارزالدین محمد ( 713 - 759 هَ. ق. ) از آل مظفر پیوست و سرانجام در سلک وزیران ابواسحاق اینجو درآمد و در سال 746 هَ. ق. به دست امیرمبارزالدین مقتول شد. از ممدوحان دیگر شاعر تاج الدین احمد عراقی از بزرگان و صاحبان جاه کرمان است و شارع او را نزد محمود صاین برد. خواجو قصاید عرفانی بسیار دارد و از حیث سلیقه مقلد شیخ سعدی است و در غزل سرائی مورد پسند حافظ، چنانکه می گوید:
استاد غزل سعدی است پیش همه کس اما
دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو.
خواجو گذشته از دیوان اشعار مثنویهایی بسبک نظامی دارد و خمسه ای بوجود آورده که اسامی آنها بقرار ذیل است :
1 - همای و همایون که داستانی است عاشقانه و در بحر متقارب و با این بیت شروع میشود:
بنام خداوند بالا و پست
که از همتش پست شد هرچه هست.
آن را در سال 732 هَ. ق. در بغداد سرود و در این بیت تاریخ سرودن آن آمده :
کنم بذل بر هر که داری هوس
که تاریخ آن نامه بذل است و بس.
در این مثنوی گذشته از نظامی تأثیر سبک شاهنامه کاملاً محسوس است.
2 - گل و نوروز که مثنویی است عشقی بر وزن خسرو و شیرین نظامی و از بهترین مثنویهای خواجو است. شروع این مثنوی با این بیت است :
دانشنامه عمومی
دیوان؛ شامل غزل، قصیده، مسمط، ترکیب بند، ترجیع بند، رباعی، قطعه و مستزاد که بر روی هم به دو بخش صنایع الکمال و بدایع الجمال تقسیم می شود.
پنج مثنوی؛ در وزن های گوناگون با این نام ها:
خواجوی کرمانی که به نخل بند شاعران نیز شهرت دارد. در اواخر سدهٔ هفتم هجری در کرمان زاده شد. زمان زایش او را به اختلاف بین ۶۶۹–۶۸۹ هجری ثبت کرده اند . او در دوران جوانی خود جدا از کسب دانش های معمول روزگار مسافرت را نیز پیشه نموده و بازدیدهایی از مناطق اصفهان، آذربایجان، شام، ری، عراق و مصر نیز داشته است و پس از بازگشت از این سفرهای طولانی در شیراز اقامت گزید. او لقب هایی مانند خلاق المعانی و ملک الفضلا نیز داشته است. او در نیمهٔ سدهٔ هشتم هجری در شهر شیراز درگذشت و در تنگ الله اکبر این شهر نزدیک رکناباد به خاک سپرده شد.
شعر خواجوی کرمانی شعری عرفانی است. مضامین عرفانی در غزلیات وی صریحاً بیان می شود امّا در این اشعار که بر شاعران بعدی خود مانند حافظ تأثیرگذار هم بوده مبارزه با زهد و ریا و بی اعتباری دنیا و مافیها از موارد قابل ذکر است. او در شعر به سبک سنایی غزل سرایی می کرده و در مثنوی نیز سعی داشته به تقلید از فردوسی حماسه سرایی داشته باشد. خواجو را وابسته به سلسلهٔ مرشدیه می دانند. او را در ریاضیات طب و هیئت نیز صاحب نظر می دانند. طنز و هزل و انتقادات اجتماعی از شرایط ادیان در آن روزگار در اشعار خواجو متداول است.او در قصیده، مثنوی، و غزل طبعی توانا داشته، به طوری که گرایش حافظ به شیوهٔ سخن پردازی خواجو و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است. خواجو از بزرگان صوفیه قرن هشتم و اهل تصوف و عرفان (وحدت وجودی) می باشد.
از خواجوی کرمانی آثار زیادی به جای مانده است که مضامین و محتوای آن ها عموماً متفاوت می باشند. بیشتر این آثار منظوم هستند.
نقل قول ها
• «به طراری زلفم از ره مرو// بدین ریسمان باز درچه مرو»• «پای مبین، پایه طاووس بین// جیفه مبین، کرکس کاووس بین»• «پای ملخ پر بود از دست مور// دجله بود قطره ای از چشم کور»• «تاج کیان بین که کیان می نهند// جای کیان را به کیان می دهند»• «چون تو نباشی ز سپه باخبر// جرم سپه از تو بود سر به سر»• «خانه ناکرده نباید فروخت// شمع نیاورده نداننش سوخت»• «خواجو ز سفرعزم وطن کرد ولیکن// مرغی که برون شد ز قفس باز نیاید»• «خون دل از ساغر جان کرده نوش// حلقه شده بر در دردی فروش»• «خیز خواجو که گل از غنچه برون می آید// بلبلی چون تو کنون حیف بود در قفسی»• «در ره تحقیق چه کودک چه پیر// بر در توفیق چه دربان چه میر»• «در نظرش تیر سپر بفکند// وز فزعش کوه کمر بفکند»• «دل چو درست است زبان را بهل// نام زبان از چه بری سوی دل»• «دل چو غنی شد ز فقیری چه غم// روز رهایی ز اسیری چه غم»• «دیده از آن روی بود پیش بین// کو نتواند که بود خویش بین»• «رو خبر گنج ز پروانه پرس// حال دل شمع ز پروانه پرس»• «ریسمانیست سست صورت جاه// تو بدین ریسمان مرو در چاه»• «سرافکندگی کن که زلف نگار// سرافرازیش در سرافکندگیست»• «شیردلانند در این مرغزار// بگذر و پیشانی شیران مخار»• «صبح چو از صدق، نفس برگشاد// مملکت شرق به دستش فتاد»• «ظلم و ستم گرچه ز دربان بود// از اثر غفلت سلطان بود»• «غیب ندانند مگر اهل غیب// عیب نبینند به جز اهل عیب»• «قرصه زر در کف زرگر نخست// تا نشود خرد، نگردد درست»• «قصه فرهاد ز شیرین بپرس// حسن رخ ویس ز رامین بپرس»• «قلزم توحید ندارد کنار// باده تحقیق ندارد خمار»• «کار خرد ضربت این ساز نیست// صید ملخ شیوه شهباز نیست»• «که ارباب معانی نیک دانند// که دین و ملک باهم توأمانند»• «گنج طلب کن چو به ویران رسی// پنجه نهان کن چو به شیران رسی»• «مبر آبم اگر گشتم چو ماهی صید این دریا// که صد چون من به دام آرد کسی کو میکشد شستم»• «نوبت عشاق ندارد غزل// قول بزرگان نبود جز عمل»• «نیابد مراد آنکه جوینده نیست// که جویندگی عین یابندگیسـت»• «همت عالی ز فلک بگذرد// مرد به همت ز ملک بگذرد»• «همچو خضر در ره طاعت بپوی// چشمه حیوان ز قناعت بجوی»• «هیچ نیفزود قمر تا نکاست// وانکه نیفتاد نیارست خاست»• «استاد سخن سعدی است نزد همه کس اما// دارد غزل حافظ طرز سخن خواجو» -> حافظ
دانشنامه اسلامی
وی به غیر از دیوان قصاید وغزلیات، خمسه نظامی گنجوی را نیز جواب داده است. او در سال ۷۵۳ هجری قمری در شهر شیراز دار فانی را وداع گفت و در بالای تنگ الله اکبر شیراز به خاک سپرده شد.