مترادف خیام : خیمه باف، خیمه دوز
برابر پارسی : چادر دوز
penname of the author of Robaiyat or Quatrains, tent-maker
(تلفظ: xayyām) (در اعلام) حکیم عمر خیام نیشابوری فیلسوف ، ریاضیدان ، منجم و شاعر نامدار ایران در قرن پنجم (هـ.ق) .
خیمهباف، خیمهدوز
فرخی .
نظام قاری .
خیام . [ خ َی ْ یا ] (اِخ ) شهرت و لقب و تخلص ابوالفتح و بقولی ابوحفص غیاث الدین عمربن ابراهیم نیشابوری است و او را خیامی نیز می نامند [ متوفی بین 515 - 517 هَ . ق . ] . او حکیم وریاضی دان و شاعر معروف ایران در قرن پنجم و ششم هَ . ق . است . سبب شهرت او به خیام درست معلوم نیست و احتمال داده اند که پدرش خیمه دوز بوده است . تفصیل زندگی او نیز با روایات افسانه آمیز مخلوط گشته است . بموجب این روایات ، او در کودکی با خواجه نظام الملک و حسن صباح همشاگرد بوده است و این خبر بسیار مستبعد است ؛ همچنین وی را در امر تهیه ٔ زیج ملکشاهی (467 هَ . ق .) در شمار سایر دانشمندان ذکر کرده اند که خالی از اشکال نیست . قدیمترین مآخذی که ذکر او در آنها آمده است غیر از یک نامه ٔ منسوب به سنائی غزنوی کتاب میزان الحکمه ٔ عبدالرحمن خازنی و چهارمقاله ٔ نظامی عروضی و تتمه ٔ صوان الحکمه ٔ ابوالحسن بیهقی است . خیام بنابر مشهور در عراق و خراسان سفر کرد و غالباً بتدریس حکمت و مطالعه در علوم ریاضی اشتغال داشت . از جمله آثاروی رساله ای در جبر و مقابله و رساله ای فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس و همچنین مختصری در طبیعیات و رساله ای در وجود و رساله ای در کون و تکلیف است ؛ در تذکره ها چند رساله ٔ دیگر به او نسبت داده اند و از آنجمله است نوروزنامه که در صحت انتساب آن بدو تردید کرده اند و غیر از اینها چند شعر عربی و تعدادی رباعی فارسی است . در هر صورت هرچند شهرت بخل او در تعلیم ظاهراً اساسی ندارد اما محقق است که وی پرگویی را دوست نمیداشته چه نه بتألیف کتابهای مفصل پرداخته و نه شاگردان معروفی دارد. حتی رباعیهای بدیع و لطیف فارسی و مشهور خود را زیاد نگفته و احتمال دارد که بسبب اشتغال به علم و حکمت تا حدی شاعری را دون شأن خود میدانسته است مضافاً به اینکه در قدیم نیز شهرت او بشاعری نبوده است . چنانکه معاصر وی نظامی عروضی سمرقندی با آنکه به وی ارادتی داشته است و از او با احترام و تقدم در علم نجوم نام می برد، از شاعری او سخنی نمیگوید، در حالی که اگر خیام را رباعی مشهور بود و یا به شاعری شهرت داشت ، قاعدةً باید نظامی این دقیقه را فرونگذارد. باری در باب رباعیات منسوب به خیام و اینکه چه مقدار از این رباعیات از او است و چه مقداربنام اوست بین محققان قرن حاضر اختلاف است تا آنجا که تنی چند انتساب این رباعیات را به حکیم عمرخیام منکر شده اند! و خیام ریاضی دان و خیام شاعر را دو تن پنداشته اند اما برخلاف این تصور، از قدیمترین مآخذ که در آنها از رباعیات خیام ذکری رفته است تاریخ الحکماء شهرزوری و مرصادالعباد نجم الدین رازی است و پس از آن جهانگشای جوینی و تاریخ گزیده و مونس الاحرار را می توان ذکر کرد اگر چه در کتب قدیمتر هم اشارات بشعر فارسی او هست . از رباعیات خیام که آن همه باعث شهرت اوشده تاکنون نسخه ٔ جامع و کامل موثقی در دست نیست و بسیاری از آنچه بدو منسوب می باشد مجهول و منحول است و به این جهت در تعداد واقعی رباعیات او جای بحث است و از قرن نهم و دهم هجری قمری تعداد این رباعیات درنسخ مختلف روبفزونی نهاده است و بجهات مختلف هر رباعی مجهول القائلی را که مضمونش با بعضی سخنان خیام مناسبت داشته به او نسبت داده اند چندانکه تعداد رباعیات منسوب به او که در مجموع مآخذ نسبةً قدیم به سیصدرباعی نمی رسد رفته رفته از هزار نیز تجاوز می کند.
شهرت فوق العاده ٔ رباعیات خیام در ادوار اخیر چه در ایران و چه در جهان تا حدی زیاد مدیون ترجمه ٔ معروف انگلیسی ادوارد فیتز جرالد است که قبول و رواج آن خیام را در اروپا بعنوان یکی از گویندگان بزرگ عالم مشهور کرده است و به این منتهی شده که رباعیات او به زبانهای مختلف منجمله فرانسوی و انگلیسی و آلمانی و ایتالیایی و روسی و عربی و ترکی و ارمنی و آنهم غالباً و مکرر ترجمه شود و متن آن نیز در ایران و غیره همراه با ترجمه یا بدون آن مکرر چاپ گردد و از جمله ٔ این چاپها می توان چاپ ژکوفسکی و چاپ آربری را نام برد. مضمون عمده ٔ غالب رباعیات او شک و حیرت وتوجه بمرگ و فنا و تذکار ضرورت اغتنام عمر است و ازبعضی جهات افکار او با افکار ابوالعلاء معری شاعر عرب شباهت دارد و این موارد شباهت نیز قابل توجه است . رجوع به خیامی شود.
خیام . [ خ َی ْ یا ] (اِخ ) یکی از آثار دوره ٔ صفوی شهر اسپاهان است . (یادداشت مؤلف ).
خیام . [ خ َی ْ یا ] (ع ص ) چادردوز. خیمه دوز. (از ملخص اللغات حسن خطیب ) (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || خیمه فروش . (انساب سمعانی ).
خیام . [ خ ِ ] (ع اِ) یومی از ایام معروف عربان است که درآن خیمه ها برافراشته بودند. (یادداشت بخط مؤلف ).
خیام . [ خ ِ ] (ع مص ) ترسیدن و بددلی کردن . || مکر و حیله کردن پس رجوع کردن بر آن . || برداشتن پا. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خیام . [ خ َی ْ یا ] (اِخ ) علی بن محمدبن احمدبن خلف خراسانی ملقب به علاءالدین . اوراست : دیوانی بفارسی با شعر بسیار که در خراسان و آذربایجان مشهور است . (از معجم الالقاب ج 4 ص 176 نسخه ٔ مصطفی جواد بنقل احمد حامد صراف در کتاب عمرخیام ).
خیمه#NAME?