کلمه جو
صفحه اصلی

حافظه


مترادف حافظه : حفظه، خاطر، ذهن، قوه ذاکره، یاد

برابر پارسی : یاد، یادآوری، ویر

فارسی به انگلیسی

memory, recall, recollection, remembrance, rote


retentive faculty, memory, storage, recall, recollection, remembrance, rote

retentive faculty, memory


فارسی به عربی

ذاکرة

عربی به فارسی

جلد چرمي هفت تير وتپانجه , جلد , در جلد چرمي قرار دادن (تپانچه)


مترادف و متضاد

memory (اسم)
یادبود، یادگار، خاطر، خاطره، حافظه، یاد

retention (اسم)
نگهداری، نگاهداری، ابقاء، حافظه

حفظه، خاطر، ذهن، قوه‌ذاکره، یاد


فرهنگ فارسی

توانایی نگهداری اطلاعات در ذهن و بازیابی آن


قوه ذاکره، یاد، استعدادذهن، قوهای درانسان، وبعضی ازحیوانات که حوادث ومطالب رابیاددارند
۱- ( اسم ) مونث حافظ . ۲ - یکی از قوای باطنی که حوادث و مطالب مختلف را بیاد نگاه دارد ذاکره یاد . توضیح قوت حافظه قوتی است که مترتب در تجویف اول دماغ است و عبارت از خزان. وهم و نگهبان صور وهمیه است چنانکه خیال خزان. حس مشترک است . حافظه را ذاکره و متسرجعه هم نامیده اند از جهت قدت آن بر باز گردانیدن صوری که از خزان. مخصوص بیرون رفته باشد .
یکی از اصنام قوم عاد است

فرهنگ معین

(فِ ظِ ) [ ع . حافظة ] (اِفا. ) ذهن ، قوه ای که ضبط و نگهداری مطالب را به عهده دارد.

لغت نامه دهخدا

حافظة. [ ف ِ ظَ ] (اِخ ) نام یکی از اصنام قوم عاد است . کسانی که عزم سفر داشتند در ازمنه ٔ قدیم از این صنم استمداد همت می کردند. (قاموس الاعلام ترکی ).


حافظة. [ ف ِ ظَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حافظ. || قوه ٔ حافظه ؛ مقابل قوه ٔ ذاکره . نیروئی است که (بقول قدما) جای آن تجویف اخیر دماغ است ، و کار آن نگاهداری چیزهائیست که نیروی واهمه آنرا درک کند از امور جزئیّه ، پس حافظه خزانه ٔوهم است مانند خیال برای حس مشترک . (تعریفات جرجانی ص 55). حافظه نزد حکما نیروئیست که نگاه میدارد آنچه را که قوه ٔ وهمیه از معانی ادراک میکند و در موقع، مدرکات خود را بیاد می آورد و به این مناسبت آنرا ذاکره نیز نامیده اند. و جایگاه آن بطن اخیر از دماغ است . (کذا فی بحرالجواهر). و آن نیروئیست که جایگاه آن تجویف اخیر از دماغ میباشد، و وظیفه ٔ آن نگاهداری مدرکات وهم از معانی جزئیّه باشد. و در حقیقت حافظه خزانه دار وهم است ، مانند خیال مر حس ّ مشترک را، چنانکه در اصطلاح سید جرجانی گفته . و در لفظ حواس شرح آن بیان شده است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). قوه ای که دانسته ها و حس شده ها و درک کرده ها را بیاد دارد. قوه ای که گذشته و غائب را در خاطر نگاه دارد. قوه ایست در آدمی که اثرات گذشته را در خاطر نگاه دارد. مقابل ذاکرة. یاد. یاده . (برهان قاطع).
- امثال :
دروغ گو کم حافظه است .
و خزانة مدرک المعنی هو القوة التی تسمی الحافظة و معدنها مؤخرالدماغ و لذلک اذا وقع هناک آفة وقع الفساد فیما یختص بحفظ هذه المعانی و هذه القوة تسمی ایضاً متذکرة. فیکون حافظة لصیانتها ما فیها و متذکرة لسرعة استعدادها لاستثباتها و التصور بها مستعیدة ایاه اذا فقدت و ذلک اذا اقبل الوهم بقوته المتخیلة فجعل یعرض واحداً واحداً من الصور الموجودة فی الخیال لیکون کأنه یشاهد الامور التی هذه صورها فاذا عرض له الصورة التی ادرک معها المعنی الذی بطل ، لاح له المعنی کما لاح من خارج و استثبته القوة الحافظة فی نفسها. (شفاء ابن سینا چ مطبعه ٔ دارالفنون 1303 هَ . ق . جزو 2 ص 334).
استعداد ذهن برای نگاهداری گذشته و بازشناسی آن حافظه خوانده میشود. امور منسوب به حافظه دو دسته است : یک دسته آنها که معرفت بتاریخ زندگی هر کس را بخود او میدهد، یعنی از وقایع گذشته ٔ زندگی آگاهش میسازد، مانند شرح قضیه ای که روز پیش یا دو سال قبل یا در دوران کودکی برای شخص روی داده و مربوط به حافظه ٔ اوست . دسته ٔ دیگر اموری که آثار گذشته است بی آنکه خود گذشته باشد، مانند: الف - قطعه ٔ نظم یا نثر که درنتیجه ٔ تکرار حفظ شده است و شخص میتواند آنرا ازبر بخواند اما لحظات عمر خود را که قطعه ٔ مزبور در آن لحظات از بر شده است بیاد ندارد. ب - افکار و عقاید و احکام و براهینی که در اثر انتباه و تکرار ملکه ٔما شده و میتوانیم هنگام لزوم بکار بسته مورد استفاده قرار دهیم لیکن نمیدانیم آنها را کی و چگونه به ذهن خود سپرده ایم . ج - آنچه توسط حواس ظاهره (خاصه باصره ) در گذشته ادراک شده بعد در نظر نفس مجسم میگردد،مانند فلان عمارت یا قیافه ٔ فلان شخص یا فلان آهنگ موسیقی ... که چندی پیش دیده یا شنیده شده و اینک بتصور می آید.
اندکی دقت معلوم میدارد که دسته ٔ دوم از کیفیات سابق الذکر دارای صفات اصلی امور عادی میباشد، زیرا بواسطه ٔ تمرین و تکرار در ذهن رسوخ یافته و در واقع عبارت است از استعداد شخص به تکرار فعل گذشته ، بنابراین صحیحتر خواهد بود که آنها را نوعی از عادات نفسانی محسوب بداریم و هنگامی که سخن از حافظه است فقط به امور دسته ٔ اول توجه کنیم . لیکن از آنجا که تاکنون به پیروی از اصطلاح عامه هر دو دسته از امور را منسوب به حافظه میدانسته اندما هم آنها را تحت همین عنوان مورد بحث و تحقیق قرار میدهیم .
تاریخچه ٔ تذکار: یاد یا تذکار را اگر مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم متضمن پنج مرحله خواهیم یافت ، به عبارت دیگر از آن دمی که چیزی ذهن را عارض میشود تا آن لحظه که آن چیز دوباره به قسمت روشن ذهن می آید پنج عمل انجام میشود از این قرار: 1 - فراگیری . 2 - نگاهداری . 3 - یادآوری . 4 - بازشناسی . 5 - جایگزینی . زیرا اولاًچیزی ادراک میشود، ثانیاً از خود اثری باقی میگذارد، ثالثاً آن اثر در موقع مقتضی صورت امر گذشته را بیاد می آورد، رابعاً این صورت از دیگر صورتهای ذهنی مانند احساسات و ادراکات فعلی و خیالهای واهی تمیز داده میشود، خامساً امر بخاطرآمده ممکن است در عرصه ٔ گذشته در جای معین خود قرار گیرد. تذکار همیشه کامل نیست بلکه آنچه بخاطر می آید غالباً مرحله ٔ پنجم را ندارد. یادی که متضمن هر پنج مرحله باشد تذکار صریح کامل خواهد بود، یادهائی که به مرحله ٔ پنجم نمیرسد فقط تذکارات صریح هست . و آنها که از مرحله ٔ چهارم نیز نمی گذرد تذکاراتی باشند ناقص و مبهم . اینک به توضیح هریک از مراحل پنجگانه می پردازیم :
1 - 2 - فراگیری و نگاهداری (تحصیل و حفظ): تحصیل و فراگیری آنست که صورتی در ذیل ادراک حسی یا توأم با ادراک حسی امری ، از آن امر در ذهن پیدا شود. باقی ماندن این نقش یا صورت را هم حفظ یا نگاهداری مینامیم . اهمیت این دو مرحله ٔ نخست واضح است ، چه بدیهی است تا چیزی ذهن را عارض نشود و تا آن چیز اثری از خود باقی نگذارد نمیتواند بعدها احیاء گردیده بخاطر آید. درباره ٔ چگونگی باقی ماندن اثر، بعضی از دانشمندان این عقیده را دارند که هرچه وارد ذهن میشود در آنجا بالضروره اثر میگذارد، یا به عبارت دیگر فراموشی مطلق وجود ندارد. در تأیید این قول شهادت اشخاصی آورده شده که از خطر مرگ رهائی یافته نقل کرده اند که در لحظه ای که آنرا دم آخر میدانستند زندگی گذشته را مانند سینماتوگراف از صفحه ٔ خاطر گذرانده پاره ای وقایع و حوادث دوران کودکی را بیاد آورده اند که از ذهن خود محوشده میپنداشتند. ملاحظه ٔ بعضی از مردمان سالخورده که از دوران جوانی خود جزئیات بکلی فراموش شده را بیاد آورده نقل میکنند و برخی مردمان مریض که قطعاتی از نظم یانثر (که از آنها اثری در ذهن خود باقیمانده فرض نمیکردند) از بر میخوانند، نیز در اثبات نظر فوق ذکر گردیده است . لیکن از این نمونه ها و مثالها که بگذریم هیچ دلیل دیگری ، خاصه دلیلی که جنبه ٔ علمی داشته باشد،در دست نیست که ضروری بودن حفظ کلیه ٔ آثاری که ذهن را عارض شده اند برساند. نظر فوق را اگر اندکی تخفیف دهیم و بصورت ذیل درآوریم مورد قبول عموم حکما خواهدبود: هرچه نفس را عارض میشود خواه ادراک باشد یا انفعال یا فعل ، شاید اثری از خود باقی بگذارد. این اثرگذاری و حفظ شدن کیفیات بر طبق اصول و تحت شرایطی صورت میگیرد که میتوان آن را قوانین حفظ خواند و شکی نیست که هر اندازه بیشتر رعایت شود رسوخ امور مربوط در ذهن و دوام آنها بیشتر خواهد بود. اما درباره ٔ توجیه حفظ یعنی بیان ماهیت و محل اثری که از گذشته باقی میماند یا به عبارت ساده تر توضیح اینکه این اثر چیست و در کجا گذارده میشود بحث های مفصلی شده است که اندکی پائین تر به مجملی از آن اشاره خواهیم کرد.
3 - یادآوری یا تذکر: اموری که حفظ یا نگاهداری شده گاهی از قسمت تاریک نفس بیرون آمده زیر نظر وجدان قرار میگیرد، این مرحله را تذکر یا یادآوری مینامیم . تذکر بر دو گونه است ، یا ارتجالی است یا ارادی . تذکر ارتجالی آنست که امری بواسطه ٔ بستگی به اموری دیگر، بی آنکه برای یافتن آن از شخص اراده و کوششی سر بزند بخودی خود پیدا می شود مانند همه ٔ حرکات عادی و انتقالهای ذهن از حالت و فکری به حالت و فکری دیگر. هر قدر این ارتباط و بستگی بیشتر باشد عمل تذکر سریعتر انجام خواهد گرفت . اینگونه تذکر تابع قوانین تداعی معانی است و در واقع با آن فرقی ندارد. تذکر ارادی مستلزم دخالت اراده و تأمل است ، مثلاً وقتی کلمه ٔ فراموش شده ای را در ذهن جستجو میکنیم یا میخواهیم بو یا طعم غذائی را بخاطر آوریم یا نزد طبیب که میرویم ساعی هستیم علامات و مشخصات ناخوشی خود را آنچنان که به ذهن سپرده ایم برایش شرح دهیم با تذکر ارادی سر و کار داریم . «ویلیم جیمز» برای نشان دادن عمل ذهن هنگامی که چیز فراموش شده ای را تعقیب میکند بیان مشهوری دارد، این حکیم امر فراموش شده را به چاله ای مانند کرده است که ناگهان در صحنه ٔ نفس پدیدار میگردد، در این موقع ذهن بجستجوی چیزی برمی آید که بتواند آن چاله را پر کند و در این راه سعی بلیغ بخرج میدهد. دراینجا دو نکته هست که نباید از نظر دور داشت ، یکی اینکه دخالت اراده در تذکر این نیست که نفسانیات فراموش شده را احیاء کرده بصورت تذکار درآورد، بلکه این است که بطور غیرمستقیم به یادآوری مطلب مدد کرده موجبات حواس پرتی را دور میکند و انتباه را بکار میاندازدو میان افکار بجای روابط سطحی مناسبات معقول منطقی برقرار میسازد و جستجوی ذهن را در راهی که بیشتر امید توفیق میرود هدایت می کند. گاهی مجاهدات ذهن نتیجه ٔمطلوبه را حاصل نمیکند و آن غالباً برای اینست که ذهن خسته و فرسوده گردیده یا آنکه قدم در راه غلط گذاشته و در آن سماجت بخرج میدهد. در اینگونه موارد بهتر خواهد بود که در کار فعلی ذهن وقفه قائل شده بگذاریم اندکی استراحت کند یا بکارهای دیگر مشغول شود، تااینکه بعد بهتر بتواند منظور را تعقیب کند.
نکته ٔ دوم اینست که در تذکر ارادی نفس فقط بجستجو نمی پردازد بلکه ایجاد هم میکند، زیرا امر گذشته را مانند شیشه ٔ عکاسی عیناً نگاهداری نکرده و ارائه نمیدهد بلکه از آن مختصر اثری نگاه داشته به هنگام تذکر آنرا مایه ٔ تذکار قرار میدهد وگذشته را در واقع از نو میسازد. برای هر کس به تجربه ثابت شده که بسیاری از امور گذشته وقتی بیاد می آیدعین گذشته نیست بلکه خواهی نخواهی در آن تصرفاتی بعمل آمده است .
4 - بازشناسی یا تشخیص : اختصاصی ترین عمل حافظه بازشناسی یعنی تشخیص این نکته است که امر بخاطرآمده تعلق به گذشته داشته ، نه ادراک فعلی است ، نه خیال واهی . این بازشناسی به سه وجه صورت میگیرد: عملی ، حسی و عقلی .
الف - بازشناسی عملی ، عبارتست از آگاهی شخص به مصرف اشیاء. شخص چیزی را که می بیند بازمیشناسد برای اینکه آنرا میتواند بکار بزند و در مقابل آن ، حرکات مناسب از خود نشان میدهد، چنانکه روی صندلی می نشیند، با قاشق غذا میخورد، لباس را می پوشد.
ب - بازشناسی حسی ، در صورتی است که شخص در برابر امری حس کند که سابقاً هم ادراکش کرده است ، مثلاً برؤیت کسی یا چیزی یا بشنیدن نغمه و آهنگی احساس کند که آنرا دیده یا شنیده است ، درپی همین احساس مبهم است که معمولاً کوشش میکنیم به اینکه یادهای غیرصریح و ناقص خود را صریح و کامل کنیم ، یعنی به نفسانیات گذشته ای که این تذکارات مبهم پرتوی از آنهاست دوباره دست بیابیم . ویلیم جیمز در بیان بازشناسی حسی میگوید: تذکار همراه خود ادراکی مبهم از نفسانیات مختلفی که در موارد پیشین ملازمش بوده می آورد، این نفسانیات که تذکار مزبور را هاله مانند احاطه کرده و بر طبق اصل کلی مجاورت یکدیگر را بیدار می کنند ذهن را وادار میکند به اینکه کیفیت ملحوظ را متعلق بگذشته ، یعنی تذکار تشخیص بدهد.
ج - بازشناسی عقلی ، هنگامی است که نفسانیات مختلفی که محیط برتذکار است به اندازه ٔ کافی صراحت پیدا کند و درنتیجه ٔ آن صراحت ، شخص حالت فعلی ذهن خود را قطعاً منسوب به گذشته بداند، یعنی آن را با ادراکات فعلی و خیالات واهی فرق بگذارد. امتیاز تذکار و ادراک فعلی به این دلیل صورت میگیرد که اولاً شدت و صراحت تذکار همیشه کمتر از ادراک فعلی است (مگر در مورد توهم که برعکس است ) و ثانیاً عقل حکم میکند به اینکه نمیتوان برای این دو حالت نفس یک عنوان قائل شد، مثلاً کسی که در دفتر کار خود نشسته آنرا می بیند (ادراک فعلی ) و ضمناًمنظره ٔ بندر و دریا را بیاد می آورد (تذکار)، میداندکه نمیتواند در آن واحد هم در دفتر کار خود باشد هم در کنار دریا، پس ناچار یکی از این دو حالت نفسانی را به گذشته نسبت خواهد داد، خاصه که سایر مشهودات حسی او - منظره ٔ حیاط، صدای خادم و خادمه - به این امتیاز مدد میکند و میرساند که در بندر نیست و منظره ٔ دریا تذکار است نه ادراک فعلی ، اما تشخیص تذکار از خیال واهی برای آنست که ذهن تذکار را صورت حقیقی امر گذشته می پندارد و خود را ذیحق در تغییر آن نمیداند، در صورتی که خیال واهی را چون خودش ساخته و پرداخته است میتواند مورد هر گونه دخل و تصرفی قرار دهد، چنانکه مثلاً عمارت پنج طبقه ٔ موهومی را که با فلان خصوصیات تصور کرده است بیست یا صد... طبقه ای فرض کرده با خصوصیاتی دیگر بنظر می آورد.
5 - جای گزینی یا تحدید در گذشته : بازشناسی تذکار به درجه ای از صراحت که رسید جای آن تذکار خودبخود در زمان گذشته تعیین میگردد. بدیهی است که بسیاری از یادهای ما به این مرحله نمیرسد و احتیاجی هم نیست که برسد، لیکن هرگاه این نیازمندی پیدا شود ذهن برای حصول منظور سلسله ٔ تذکارات خود را از زمان حال به ماقبل سان می بیند تا به خاطره های دیگری برسد که تذکار منظور به مناسبتی با آنهابستگی دارد، مثلاً شما مسافرتی به اصفهان کرده اید و احتیاج دارید تاریخ آنرا بدانید. نظر ذهن شما از زمان حال به ماقبل متوجه شده سعی میکند صفحه ٔ کاملی از زندگی گذشته را که عمل مسافرت در آن جای دارد، احیاءنماید، ازجمله ٔ خصوصیاتی که در این ضمن بنظرتان میرسد این است که یکی از همراهان شما پوستینی در بر داشت و شما غبطه می خوردید چرا مثل او نکرده و چنین لباسی گرم با خود برنداشته اید. این فقره شما را منتقل میکند به اینکه مسافرت مزبور در فصل زمستان صورت گرفته ، دیگر اینکه بیاد می آورید که در اصفهان فلان شخص را ملاقات کردید و میدانید که او دو سال و نیم پیش فوت شده است ، پس مسافرت اصفهان پیش از فوت او بوده ... باری ، بر همین سیاق تفحص خود را تعقیب میکنید تا تاریخ مسافرت را پیدا کنید. در کیفیت جای گزینی در گذشته که مرحله ٔ آخر تذکار است ، تن میگوید «ما مواقع را در زمان همانگونه تعیین میکنیم که مواضع را در مکان ، یعنی نقطه ای را مبداء قرار داده مواقع و مواضع مزبور را به آن نقطه نسبت میدهیم . در مورد زمان ، این نقطه ٔ مبداء برای هر کس عبارتست از حالت فعلی و حاضر او». در تکمیل بیان تن باید گفت که علاوه بر این مبداء که نخستین نقطه ٔ اتکاء ذهن است ، نقاط اتکاء دیگری هم هست که تجسسات آن را آسان میکند و هر یک از آنها دوره ٔ کم و بیش درازی از زندگی گذشته ٔ شخص را خلاصه می کند و جایگزینی امور در زمان گذشته بوسیله ٔ انتساب به آن نقاط اتکاء صورت میگیرد. این نقاط اتکاء بر سه گونه است : الف - وقایع مهم زندگی شخصی از قبیل ناخوشی سخت ، زناشوئی ، مرگ یکی از بستگان و نظائر آن . مثلاً میخواهید بدانید فلان کتاب را کی ابتیاع کرده اید، میگوئید همان روزی بود که به مجلس عروسی یا عزای فلانی میرفتم . یا فلان کس را کی برای نخستین بار ملاقات کردید، میگوئید هنگامی بود که از مرض حصبه بستری بودم و به عیادتم آمده بود. نقص اینگونه از جایگزینی آنست که شخصی و فردی است و مفهوم همه کس واقع نمیشود. ب - وقایع اجتماعی مانند اعلان مشروطیت در ایران ، الغاء کاپیتولاسیون ، اعلام آزادی زنان ایرانی ، که معلوم ِ گروهی از مردمان میباشد ولی عامه ٔ ناس از آن آگاهی ندارند. ج - حوادث فلکی ، که بهترین نمونه ٔ آن مواضع مختلف آفتاب و فصول چهارگانه ٔ سال است و آن معروف ِ همه ٔ مردمان میباشد. اینگونه از نقاط اتکاء است که منشاء سنوات تاریخی شده است .
بیان علمی حافظه : حفظ یا نگاهداری کیفیات را در نفس سابقاً به انواع مختلف توجیه میکردند، دکارت آنها را به تاهائی مانند مینمود که بر کاغذ گذارده شود و میگفت عبور نفوس حیوانی از روی این تاها - که در قلمرو ذهن حکم جاده های مرتسم را دارند - امور گذشته را احیاء می کند. بعضی دیگر از حکما قائل به یک نوع تلألؤهای ذهنی شده گفتند هر امری که نفس را عارض میشود آنرا مانند مشعلی فروزان منور میسازد و اثر این روشنائی و تلألؤ مدتها در نفس باقی میماند. این توجیهات و نظائر آنها اگرچه ماهرانه و لطیف است لیکن این نقص بزرگ را دارد که تکیه ٔ آنها بر دلائل علمی نبود. نظریه ٔ بدنی (فیزیولوژیک ) در مائه ٔ گذشته توسعه ٔ بسیار علم وظایف الاعضاء و تحقیقات راجع به مراکز عصبی و عمل آنها نظریه ٔ کلی تقسیم مغز را به بطن هائی که هر کدام مرکز دسته ای از نفسانیات باشد، رونقی تازه بخشید و در موضوع مخصوص حفظ امور در ذهن دانشمندانی نظیر شارکو و ریبو این نظر را اعلام و تبلیغکردند که اثراتی که باقی میماند منحصراً بشکل تغییرات بدنی میباشد، به عبارت دیگر حافظه کاملاً مربوط و وابسته ٔ به مغز بوده و هر یک از احساسات و افکار - در برابر خود سلولهای متمایز مغزی خواهد داشت که مانند شیشه ٔ عکاسی از آن متأثر گردیده و این اثر را برای آینده نگاهداری می کند - ریبو، شماره ٔ سلولهای مغز را به ششصد میلیون تخمین میکرد و آنها را برای نگاهداری آثار تمام حالاتی که در مدت یک عمر عادی بشری ذهن شخص را عارض میشود کافی میدانست ، بخصوص که برای هر سلولی این توانائی را قائل بود که بتواند در ترکیبات مختلف وارد شود. مهمترین دلیلی که در تأیید این نظریه آورده شده است اینست که بعضی امراض مغز فراموشیهای معینی را نتیجه میدهند،از آن جمله جراحت یا نقص دومین چین خوردگی قسمت مؤخر نیم کره ٔ چپ ، کوری ذهنی ، و جراحت یا نقص نخستین چین خوردگی قسمت جبینی نیمکره ٔ چپ ، کری ذهنی را باعث میشود .
انتقاد نظریه ٔ بدنی ، اصلاح و تکمیل آن : اگر نظریه ٔ فوق صحیح می بود یعنی اگر سلولهائی که بکار ادراک احساسات سمعی و بصری میروند همانهائی باشند که آن احساسات را حفظ و نگاهداری میکنند، لازم می آمد که کوری و کری ذهنی که علتشان اختلال آن سلولها است همواره با کوری و کری معمولی همراه باشند در صورتی که چنین نیست و کسانی که دچار کوری و کری ذهنی هستند بخوبی می بینند یا می شنوند فقط معنی مبصرات یا مسموعات خود را نمی فهمند. از این گذشته معاینه و تشریح مغز بعضی اشخاص که دچار مرض فراموشی کلی شده اند هیچ جراحت معینی را نشان نداده است . مراد از این انتقاد فقط مدلل داشتن این نکته است که حافظه علاوه بر مقدمات و موجبات بدنی ، مقدمات و موجبات دیگری هم دارد والاّ در اساس نظریه ٔ فوق چون و چرائی نیست و تازه ترین تحقیقات علمی هر روز نشان میدهد که تذکارات دارای زمینه ٔ بدنی هستند و با مراکز عصبی خاصه با مغز مناسبات بسیار نزدیک دارد. ایراد بزرگی که بر نظریه ٔ شارکو و ریبو و پیروان آنها وارد است این است که پایه ٔ تذکار را روی تغییر یک یا چند سلول معین گذاشته و پنداشته اند که صور ذهنی مانند کلیشه های عکاسی ، پهلوی یکدیگر در مغز جای میگیرد (و به همین جهت صفت «راکد » بنظریه ٔ آنها داده شده است )، در صورتی که کوچکترین امر نفسانی چندین هزار سلول منطقه ٔ مربوط را به حرکت می آورد و همین سلولها در ترکیبات دیگر نیز وارد میشوند. مثلاً ناچیزترین احساس بصری تمام منطقه ٔ بصری را که مرکب از هزاران سلول است تکان میدهد وناچیزترین احساس بصری دیگر همین عناصر را به وجهی دیگر بکار می اندازد - عیناً مانند بسیاری اصوات مرکب هم آهنگ که مثلاً روی پیانونواخته شود. حالا چنانچه این نکته را در نظر گیریم که هر احساسی در قلمرو سایر حواس انعکاسی می بخشد، بعلاوه دارای جنبه ٔ انفعالی میباشد و تعبیر هم می شود (یعنی بر زبان می آید) آن وقت ملتفت خواهیم شد که چرا جراحتهای محلی مغز در عین اینکه حافظه را متزلزل میسازد نمیتواند آنرا بکلی از میان ببرد و این جراحات بر تذکارات سست بنیان ، یعنی بر آنهائی که تازه هستی یافته و کمتر تکرار شده و با سایر نفسانیات بستگی کمتری دارد لطمه میزند، لیکن نمیتواند در دیگران تأثیر مهمی ببخشد، نظریه ٔ بدنی که بصورت فوق درآید صفت «راکد» را از دست داده تحریکی خوانده میشود.
امراض حافظه : حافظه را در صورتی مریض میخوانند که یا دچار ضعف و سستی شده باشد یا آنکه از خود حدّت و شدّت غیرطبیعی نشان دهد. فراموشیهای غیرطبیعی درنتیجه ٔ ضعف حافظه پیدا میشود.
فراموشی طبیعی و لزوم آن : باید دانست که فراموشی بردو گونه است ، یا طبیعی است یا غیرطبیعی و آنها با هم فرق کلی دارند. فراموشی طبیعی برای ذهن از ضروریات اولیه بشمار میرود زیرا اگر نفس قادر نبود به اینکه قسمتی از جریانات و حالات خود را بطور موقت یا دائم مورد غفلت قرار دهد همواره در زیر بار متراکم کیفیات کلی و جزئی بیشمار و پیچیده و مغشوش بسر میبرد و نمیتوانست هیچ عمل مهمی انجام دهد. بعلاوه فراموشی بگفته ٔ ریبو «قوه ایست نجات دهنده و پرفایده زیرا نمیگذاردزندگی گذشته ، ما را زیر چنگال خود اسیر نگاه داشته مجبور کند به اینکه همواره آنرا تجدید کنیم . کسانی که قوه ٔ فراموشیشان کم است و جزئیات گذشته با سماجت مخصوص در خاطر آنها باقی مانده خودنمائی میکند، حقیقتاً اسیر آنها شده راحتی ندارند».
اقسام امراض حافظه : امراض حافظه عبارت است از فراموشیهای غیرطبیعی که بسیار متنوع و متعدد است و در اینجا فقط به چند قسم آنها اشاره میشود:
1 - فراموشیهای تدریجی ، که بیشتر در پیران دیده میشود، و آن نتیجه ٔ ضعف و انحطاط مراکز عصبی است . پیرمردی را حکایت میکنند که چهارده ماه طبیب خودش را هر روز دید وهرگز نشناخت .
2 - فراموشیهای ناگهانی ، که غالباً دنبال ضربه ای بسر وارد آید یا حمله ٔ صرعی یا تأثر شدید روحانی دست میدهد. دکتر ژرژ دوما در کتاب خود موسوم به «پریشانیهای روحی وپریشانیهای عصبی جنگ » مجروح جنگیی را نقل میکند که پس از بخود آمدن در مریضخانه ، برای مدت زمانی توانائی نگاهداری ادراکات بصری را در ذهن از دست داده بود چنانکه پرستار خود را که روزی ده بیست بار میدید بازنمیشناخت و گمان میکرد صدها پرستار مختلف ناشناس خدمت او را میکنند.
3 - فراموشیهای کلی ، در صورتی است که تمام گذشته از خاطر زدوده و محو شود. دکتر ژرژ دوما میان مجروحین جنگی که ضربه ای به مغزشان واردآمده بود چندین تن را دچار این مرض یافته میگوید: «آنها از گذشته ٔ خود هیچ نمیدانستند، حتی تاریخ تولد و سن و اسم خود را فراموش کرده بودند».
4 - فراموشیهای جزئی ، وقتی است که دوره ٔ محدودی از زندگی گذشته فراموش شود مانند فراموشیهای قهقرائی و آن چنان است که مریض درنتیجه ٔ حادثه ای ، مدتی محدود را از زمان وقوع آن حادثه به ماقبل فراموش میکند. افسری را نقل میکنند که از اسب بزمین افتاد، پس از آنکه بخود آمد تمام وقایع زندگی خودش را از دو روز قبل تا زمان وقوع حادثه بکلی فراموش کرده بود و مثل این بود که این دو روز را زنده نبوده است لیکن پس از آن که بهبودی یافت مطالب بتدریج از عقب به جلو و از کهنه به نو بخاطرش آمد.
5 - فراموشیهای اختصاصی ، هنگامی است که دسته ٔ معینی از صور ذهنی فراموش میشود مانند الوان یا اشکال یا اصوات یا اعداد یا فلان زبان .کسی را که با مغز بر زمین خورده بود گویند پس از آنکه حالش بجا آمد نمیتوانست قیافه ٔ کسان خود را تصور کند و باآنکه نقاشی میدانست وقتی از او خواستند شکل پرنده ای را از حفظ بکشد، نقشی عجیب کودکانه ترسیم کرد.
6 - امراض مربوط به تکلم ، که بر چند گونه است : الف - نوعی از لالی ، و آن چنانست که مریض سخن و نوشته ٔ دیگران را میفهمد و خودش هم کتباً میتواند بیان مقصود کند لیکن نمیتواند تکلم کند. ب - کری ذهنی ، مریض میتواند سخن بگوید، چیز بنویسد و بخواند ولی آنچه را میشنود نمیفهمد. ج - کوری ذهنی ، مریض از درک معنی چیزی که میخواند عاجز است . باید دانست که امراض مربوط به تکلم نتیجه ٔ اختلال حافظه تنها نیست ، بلکه در این حالت استعدادهای دیگر نفس هم شاید صدمه دیده باشند زیرا در قوه ٔ تکلم علاوه بر حافظه ، عادت و پاره ای از اعمال عالیه ٔ عقلانی نیز دخالت دارند.
7 - تحریک یا اشتداد غیرطبیعی حافظه هم نوعی از مرض بشمار میرود. ازجمله نمونه های آن شهادت برخی اشخاص است که از خطر مرگ رهائی یافته میگویند در آن لحظه ای که میان مرگ و زندگی بوده اند جزئیاتی از گذشته ٔ خود را بخاطر آورده اند که در تمام عمر بیاد نداشتند. نمونه ٔ دیگر اشتداد غیرطبیعی حافظه در بعضی تب های شدید ملاحظه میشود. ازجمله «تن » زنی را نقل میکند که در حال تب قطعات کاملی به زبان لاتینی و یونانی و عبرانی از بر میخواند، در صورتی که هیچ سواد نداشت ، پس از تحقیق معلوم شد که در نه سالگی نزد عمویش که کشیش پرتستان بود زندگی میکرده وقطعات مزبور را از او شنیده بوده است . علت تحریک حافظه غالباً بدنی است و مخصوصاً بواسطه ٔ هجوم و سرعت فوق العاده ٔ جریان خون در مغز پیدا میشود . (از علم النفس یا روانشناسی از لحاظ تربیت تألیف علی اکبر سیاسی صص 123-138).


( حافظة ) حافظة. [ ف ِ ظَ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث حافظ. || قوه حافظه ؛ مقابل قوه ذاکره. نیروئی است که ( بقول قدما ) جای آن تجویف اخیر دماغ است ، و کار آن نگاهداری چیزهائیست که نیروی واهمه آنرا درک کند از امور جزئیّه ، پس حافظه خزانه ٔوهم است مانند خیال برای حس مشترک. ( تعریفات جرجانی ص 55 ). حافظه نزد حکما نیروئیست که نگاه میدارد آنچه را که قوه وهمیه از معانی ادراک میکند و در موقع، مدرکات خود را بیاد می آورد و به این مناسبت آنرا ذاکره نیز نامیده اند. و جایگاه آن بطن اخیر از دماغ است. ( کذا فی بحرالجواهر ). و آن نیروئیست که جایگاه آن تجویف اخیر از دماغ میباشد، و وظیفه آن نگاهداری مدرکات وهم از معانی جزئیّه باشد. و در حقیقت حافظه خزانه دار وهم است ، مانند خیال مر حس مشترک را، چنانکه در اصطلاح سید جرجانی گفته. و در لفظ حواس شرح آن بیان شده است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). قوه ای که دانسته ها و حس شده ها و درک کرده ها را بیاد دارد. قوه ای که گذشته و غائب را در خاطر نگاه دارد. قوه ایست در آدمی که اثرات گذشته را در خاطر نگاه دارد. مقابل ذاکرة. یاد. یاده. ( برهان قاطع ).
- امثال :
دروغ گو کم حافظه است .
و خزانة مدرک المعنی هو القوة التی تسمی الحافظة و معدنها مؤخرالدماغ و لذلک اذا وقع هناک آفة وقع الفساد فیما یختص بحفظ هذه المعانی و هذه القوة تسمی ایضاً متذکرة. فیکون حافظة لصیانتها ما فیها و متذکرة لسرعة استعدادها لاستثباتها و التصور بها مستعیدة ایاه اذا فقدت و ذلک اذا اقبل الوهم بقوته المتخیلة فجعل یعرض واحداً واحداً من الصور الموجودة فی الخیال لیکون کأنه یشاهد الامور التی هذه صورها فاذا عرض له الصورة التی ادرک معها المعنی الذی بطل ، لاح له المعنی کما لاح من خارج و استثبته القوة الحافظة فی نفسها. ( شفاء ابن سینا چ مطبعه دارالفنون 1303 هَ. ق. جزو 2 ص 334 ).
استعداد ذهن برای نگاهداری گذشته و بازشناسی آن حافظه خوانده میشود. امور منسوب به حافظه دو دسته است : یک دسته آنها که معرفت بتاریخ زندگی هر کس را بخود او میدهد، یعنی از وقایع گذشته زندگی آگاهش میسازد، مانند شرح قضیه ای که روز پیش یا دو سال قبل یا در دوران کودکی برای شخص روی داده و مربوط به حافظه اوست. دسته دیگر اموری که آثار گذشته است بی آنکه خود گذشته باشد، مانند: الف - قطعه نظم یا نثر که درنتیجه تکرار حفظ شده است و شخص میتواند آنرا ازبر بخواند اما لحظات عمر خود را که قطعه مزبور در آن لحظات از بر شده است بیاد ندارد. ب - افکار و عقاید و احکام و براهینی که در اثر انتباه و تکرار ملکه ٔما شده و میتوانیم هنگام لزوم بکار بسته مورد استفاده قرار دهیم لیکن نمیدانیم آنها را کی و چگونه به ذهن خود سپرده ایم. ج - آنچه توسط حواس ظاهره ( خاصه باصره ) در گذشته ادراک شده بعد در نظر نفس مجسم میگردد،مانند فلان عمارت یا قیافه فلان شخص یا فلان آهنگ موسیقی... که چندی پیش دیده یا شنیده شده و اینک بتصور می آید.

فرهنگ عمید

قوه ای در انسان و بعضی حیوانات که مطالب و حوادث را به یاد نگه می دارد، استعداد ذهن برای به یاد آوردن مطالب و حوادث، قوۀ ذاکره، یاد.

دانشنامه عمومی

حافظه (رایانه) در رایانه ها
حافظه (جانداران) در موجودات زنده
حافظه (فیلم ۲۰۰۸). «حافظه» (انگلیسی: Memory (2008 film)) یک فیلم در سبک ترسناک است.

حافظه (فیلم ۲۰۱۳). «حافظه» (انگلیسی: Memories (2013 film)) یک فیلم است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.
۹ اوت ۲۰۱۳ (۲۰۱۳-08-۰۹)

دانشنامه آزاد فارسی

حافظه (memory)
در روان شناسی، توانایی انباشت و فراخوانی مشاهدات و احساس ها. به نظر می رسد حافظه در مکان خاصی از مغز قرار ندارد و به تغییر مسیر حرکت تکانه های عصبی در مغز وابسته است. استفادۀ منظم از حافظه سبب تقویت آن می شود، زیرا پیوند بین سلول های عصبی (یاخته های عصبی) در مغز به مسیرهای ماندگار تبدیل می شود. رخدادهای ذخیره شده در حافظۀ کوتاه مدت به سرعت فراموش می شوند، در حالی که رخدادها در حافظۀ بلندمدت سال ها دوام می یابد و فراخوانی اطلاعات و شناخت اشخاص و مکان ها در دوره های طولانی را امکان پذیر می کند. حافظۀ کوتاه مدت ممکن است تحت تأثیر بیماری و دارو مختل شود، اما حافظۀ بلندمدت دربرابر چنین تغییراتی مقاوم است. حافظه با افزایش سن تغییر می کند و اشخاص سالم ممکن است پس از ۴۰سالگی به طور طبیعی دچار کاهش حافظه شوند. امروزه، تحقیقاتی برای کشف شالوده های زیستی شیمیایی و الکتریکی حافظۀ انسان آغاز شده است. سالمندانی که تحصیلات عالی دارند، کمتر دچار کاهش حافظه و مشکلات مربوط به فکرکردن می شوند.

فرهنگستان زبان و ادب

{memory} [علوم تشریحی، روان شناسی] توانایی نگهداری اطلاعات در ذهن و بازیابی آن

نقل قول ها

حافظه (جانداران). حافظه استعدادی است ذهنی برای ذخیره، حفظ و به یاد آوردن اطلاعات و تجربیات.
• «از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر// یادگاری که در این گنبد دوار بماند» -> حافظ
• «بدترین جوهرها از بهترین حافظه ها بهتر است.» -> ضرب المثل چینی
• «به خانه تو دگر از متاع بندر هجر// به یادبود روان می کنم قطار قطار» -> شرف الدین شفروه
• «جهان یادگار است و ما رفتنی// ز مردم نماند بجز گفتنی» -> فردوسی
• «حافظه دفترخاطراتی است که همیشه باخود حمل می کنیم.» -> اسکار وایلد
• «حافظهٔ طلبکار بهتر از بدهکار است.» -> مولیر
• «خاطره، تنها بهشتی است که نمی توانند ما را از آن طرد کنند.» -> ژان پل
• «روز وصل دوستداران یاد باد// یاد باد آن روزگاران یاد باد// کامم از تلخی غم چون زهر گشت// بانگ نوش شادخواران یاد باد// گرچه یاران فارغ اند از یاد من// از من ایشان را هزاران یاد باد» -> حافظ
• «زندگی خواهی کرد همسرم!// و خاطره من چون دود سیاهی// پراکنده می شود در باد!// خواهر سرخ گیسوی من!// در قرن بیستم// تلخی مرگ// بیش از یکسال نمی پاید.» -> ناظم حکمت
• «فراموشم شود از وعده ات ز آنگونه دست از پا// که بهر یادبودش رشته بر انگشت پا بندم» -> سنجر کاشی
• «فقط کسی که حسابش را تسویه نکرده است می تواند امیدوار باشد که در خاطرهٔ کسبه به حیات خود ادامه دهد.» -> اسکار وایلد
• «کتابخانه تنها یادبود مطمئن و ماندگار نوع بشر است.» -> آرتور شوپنهاور
• «یاد باد آن صحبت شب ها که با زلف توام// بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود» -> حافظ
• «یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود// دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود» -> حافظ
• «یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود// رقم مهر تو بر چهرهٔ ما پیدا بود// یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست// وان چه در مجلسم امروز کم است آنجا بود» -> حافظ
• «یادگاری کز آدمی زاد است// سخن است آن، دگر همه باد است» -> نظامی
• «حافظه نیرنگ بازی شگفت انگیز است. کلمات و تصاویر نیروی بزرگی دارند و به آسانی می توانند جانشین تجربهٔ واقعی سال ها شوند.» Literary bias on the slippery slope، ص ۲۴۹ -> استیون جی گولد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حافظه، از قوای باطنی نفس برای حفظ معانی جزئی می باشد. حافظه با ذکر و تذکر مرتبط است.
بحث از حافظه در اندیشه متفکران پیش از سقراط دیده نمی شود. نخستین بار در محاورات سقراطی ـ افلاطونی، حافظه به عنوان وسیله ضبط حوادث گذشته مورد توجه قرار گرفت.

حافظه از نظر سقراط
به نظر سقراط، حافظه هدیه ای از جانب منوموسونه، مادر خدایان دانش و هنر، است و همچون لوحی از موم است که صورت آنچه به حس درمی یابیم یا می اندیشیم در آن نقش می بندد و ضبط می شود. مادام که نقوش در آن لوح باقی است، یادآوری آن ها امکان دارد، اما اگر نقش ها از لوح پاک شوند، فراموشی و جهل رخ می دهد. سقراط بزرگی و کوچکی و نرمی و سختی این لوح را در انسان ها مختلف دانسته و معتقد است کسانی که حافظه خوبی دارند صاحب لوحی صاف تر، نرم تر و عمیق تر هستند. این افراد، به دلیل وضوح تصاویر حک شده، کمتر در انطباق ادراک حسی با نقش های مربوط به آن ها خطا می کنند. تمثیل دیگر در بیان ارتباط ادراک حسی با حافظه، مرغدانی است. سقراط یادگیری را همچون پُرکردن مرغدانی از پرندگان، و یادآوری را همچون در دست گرفتن آن ها دانسته است. به نظر سقراط و افلاطون، نفس غیرمادّی و مرگ ناپذیر و صاحب حیاتی مستقل از بدن است و بارها زندگی را از سر می گیرد و در این جهان و جهان دیگر همه چیز را می بیند و می شناسد و آموختن، چیزی جز تذکر نیست.

حافظه از نظر افلاطون
به نظر افلاطون، حفظ کردن و به یاد آوردن با هم فرق دارند، زیرا حفظ و نگهداریِ صورِ حاصل شده از طریق ادراک حسی، کار حافظه است و فن نوشتن می تواند به آن کمک کند، اما یادآوری (تذکر)، بازیابی خاطره هایی از ادراک حسی و شناسایی های گذشته در روح است که نوشتنِ آن ها، نیروی یادآوری را سست و آدمی را به فراموشی مبتلا می کند، چون با امید به نوشته ها از رجوع به درون خود برای جستجوی بی واسطه دانش غافل می شود.
فلوطین، بر خلاف ارسطو، حافظه را فقط دوام ادراک حسّیِ نقش بسته شده در نفس نمی داند. چون نفس مجرد است نمی تواند از امور جسمانی منفعل شود و همچون آنان نقش بپذیرد. به عقیده او، ادراک حسی و حافظه قوایی هستند که نفس آن ها را در اختیار می گیرد و همچون دیگر قوا به تقویت و تمرین نیاز دارند. فلوطین معتقد است که یادآوری تنها نسبت به امور محسوس صورت نمی گیرد و چنان نیست که همیشه امور مکتسب در گذشته را به یادآورد، بلکه چون نفس از سنخ جهان معقول است، در ادراک امور عقلی با رجوع به ذات خود امور بالقوه را بالفعل می کند و در روشنایی به آن ها می نگرد. به این معناست که می توان شناسایی را یادآوری دانست. در ادراک حسی نیز نفس نسبت به صور حسی فعال است و آنان را به ساحت خود می آورد و در آن ها می نگرد. به میزانی که نفس در این فعالیت نیروی بیشتری صرف کند و بر آن صورت ها درنگ بیشتری داشته باشد، به یادآوردن آن ها ساده تر خواهد بود. گفتنی است که در این دیدگاه، یادآوری حاصل حرکتی است که نفس به خود می دهد و حافظه از این طریق بیدار می شود و یادآوری انجام می گیرد.

حافظه از نظر ارسطو
...

[ویکی فقه] حافظه (ابهام زدایی). واژه حافظه ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • حافظه (فلسفه)، از مسائل مطرح در فلسفه، از قوای باطنی نفس برای حفظ معانی جزئی• حافظه (روان شناسی)، از مسائل مطرح در روان شناسی، عبارت از توانایی یادگیری، یادداری، یادآوری مطالب و رویدادهای فراگرفته شده
...

[ویکی فقه] حافظه (روان شناسی). حافظه عبارت از توانایی یادگیری، یادداری، یادآوری مطالب و رویدادهای فراگرفته شده می باشد. در واقع حافظه نیروی پیوند دهنده ما به اندیشه ها و ادراکات ماست.اولین تحقیقات درباره حافظه به صورت منظم و مدون توسط هرمان ابینگهاوس (Herman Ebbinghaus) انجام گرفت.
اولین فردی که به صورت منظم و مدون به مطالعه حافظه پرداخت، هرمان ابینگهاوس (Herman Ebbinghaus) بود. او فهرستی از هجاهای بی معنی سه حرفی را که در آن یک حرف صدادار بین دو حرف بدون صدا قرار گرفته بود را تهیه نمود و تلاش کرد آن ها را ازبر کند.او نتیجه گرفت هر چه تعداد هجاها افزایش می یابد یادگیری آن ها به زمان بیشتری نیاز دارد. همچنین او دریافت، هجاهای اول و آخر فهرست سریع تر از هجاهای وسط فهرست یادآوری می شوند و مدت زمان بین یادگیری اولیه و یادآوری بر میزان اطلاعات یادآوری شده تاثیر می گذارد.او منحنی فراموشی را ابداع و بیان کرد مطالب فراگرفته شده در ساعات اولیه بعد از یادگیری، سریع فراموش می شوند ولی با گذشت زمان سرعت فراموشی کمتر می شود.
ریتال، اتکینسون و دیگران، زمینه روان شناسی هیلگارد، محمدنقی براهنی و همکاران، تهران، رشد، ۱۳۸۱، چاپ شانزدهم، ص۴۹۱ تا ۴۹۷.
حافظه عبارت از توانایی یادگیری، یادداری، یادآوری مطالب و رویدادهای فراگرفته شده می باشد. در واقع حافظه نیروی پیوند دهنده ما به اندیشه ها و ادراکات ماست. اگر حافظه وجود نداشت هوشیاری ما به تعداد لحظه های زندگی مان تجزیه می شد.
انتصارفومنی، غلامحسین وهمکاران، روان شناسی عمومی، کرج، سرافراز، ۱۳۸۴، چاپ اول، ص۲۳۳ و۲۳۴.
روان شناسان به وجود سه مرحله در فرایند حافظه اشاره می کنند. این مراحل به صورت سلسله مراتب می باشد و فراموشی می تواند ناشی از خطا در یکی از این سه مرحله باشد.
← رمزگردانی
...

[ویکی فقه] حافظه (فلسفه). حافظه، از قوای باطنی نفس برای حفظ معانی جزئی می باشد. حافظه با ذکر و تذکر مرتبط است.
بحث از حافظه در اندیشه متفکران پیش از سقراط دیده نمی شود. نخستین بار در محاورات سقراطی ـ افلاطونی، حافظه به عنوان وسیله ضبط حوادث گذشته مورد توجه قرار گرفت.

حافظه از نظر سقراط
به نظر سقراط،
افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی،ص۱۹۱، تهران ۱۳۸۰ش.
به نظر افلاطون، حفظ کردن و به یاد آوردن با هم فرق دارند، زیرا حفظ و نگهداریِ صورِ حاصل شده از طریق ادراک حسی، کار حافظه است و فن نوشتن می تواند به آن کمک کند، اما یادآوری (تذکر)، بازیابی خاطره هایی از ادراک حسی و شناسایی های گذشته در روح است که نوشتنِ آن ها، نیروی یادآوری را سست و آدمی را به فراموشی مبتلا می کند، چون با امید به نوشته ها از رجوع به درون خود برای جستجوی بی واسطه دانش غافل می شود.
فلوطین،
فلوطین، دوره آثار فلوطین، ج۱، ص۶۰۷ـ۶۱۱، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۶۶ش.
...

جدول کلمات

ویر

پیشنهاد کاربران

حافظه – مموری = یادان ( یاددان همانند جامه دان, نمکدان )

حافظه انسان = یادان انسان – حافظه کامپیوتر = یادان رایانه

دانلود کردن = برداشتن ( بجای بارگیری یا بارگذاری! که برگردان مستقیم loadاست )

اپلود کردن = ریختن, کاشتن , سپردن

دانلودز ( جمع نام Downloads ) = برداشته ها

در حافظه دانلود کنید = به یادان بسپارید یا بریزید ( از به یاد سپردن )



یادماند
پیشنهاد هومن دبیر برای واژه ی خاطره هست که با اجازه ی ایشان من آن را برای "حافظه" هم پیشنهاد می کنم. بنابراین:
خاطره = یادماند
حافظه = یادماند

یادگاه

ذهن یا یاد

یادواره

کوردی:
بیره وه ری ( ویر آوری ) بمعنای یاد آوری

چرا راه دور و به تازیستان برویم بهترین برابر برای واژه ی حافظه واژه ی پهلوی ویر هست که اکنون در زبانهای لری و کردی نیز کاربرد دارند

حافظه. ( ا. ، ع. ) در روانشناسی، حافظه ) به انگلیس ( ( Memoryاستعدادی است ذهنی برای ذخیره، حفظ و به یاد آوردن اطلاعات و تجربیات . مبنای حافظه تشکیل ارتباطات موقتی قوی و کافی در قشر مغزی است. یونانیان قدیم به نموسین ( Mnemosy ) الهه حافظه اعتقاد داشتند و او را مادر و الهه علم و هنر میدانستند. حافظه دارای سه مرحله است:
1. رمزگردانی ( Encoding ) :سپردن به حافظه
3. ذخیره سازی ( Storage ) :نگهداری در حافظه
۳. بازیابی ( Retrieval ) :فراخوانی از حافظه
انواع حافظه
از نظر علمی حافظه را می توان به دو بخش «حافظه بلند مدت" ( Long - Term Memory ) و «حافظه کوتاه مدت" ( Short - Term Memory ) تقسیم کرد. در موقعیت هایی که نگهداری و ذخیره سازی مطالب برای چند ثانیه مطرح است ( اغلب کمتر از ۳۰ ثانیه ) در مقایسه با موقعیت هایی که مستلزم نگهداری مطالب برای مدت طولانی تری است ( از چند دقیقه تا چندین سال ) نوع حافظه تفاوت دارد. گفته می شود موقعیت های نخست با حافظه کوتاه مدت و موقعیت های دوم با حافظه بلند مدت مرتبط می شود. در مورد هر دو نوع حافظه، سه مرحله رمزگردانی، ذخیره سازی و بازیابی وجود دارد. لازم به ذکر است در بعضی از مطالعات و منابع از حافظه نوع سومی نیز با نام «حافظه حسی» ( Sensory Memory ) سخن به میان آمده است.
حافظه کوتاه مدت ( Short term memory )
حافظه کوتاه مدت اجازه می دهد به مدت چند ثانیه تا حداکثر یک دقیقه و اساسا بدون تمرین، مطالب نگهداری و ذخیره سازی شود. همچون چرکنویسی گذرا است که برای فراخوانی اطلاعات در دست پردازش عمل می کند. برای نمونه برای فهمیدن جمله ای لازم است که آغاز جمله را در حین خواندن بقیه جمله به ذهن بسپارید. یا اینکه عموما برای برقراری یک تماس تلفنی، ابتدا شماره را از دفترچه تلفن پیدا کرده، شماره گیری نموده و سپس فراموش می کنید. این حافظه کوتاه مدت شماست. در حالی که برای گرفتن شماره دوستتان به دفترچه تلفن مراجعه نمی کنید ( حافظه بلند مدت ) .
وقتی مطلبی را بلافاصله بعد از شنیدن به یاد می آوریم بازیابی ساده تر است زیرا مطلب فعلا در هوشیاری ما قرار دارد. اما زمانی که ساعت ها بعد از شنیدن می کوشیم آن را به یاد آوریم بازیابی اغلب دشوار تر است چون مطلب دیگر در هوشیاری ما نیست. برای رمزگردانی اطلاعات در حافظه کوتاه مدت فرد باید نخست بر روی موضوع مشخصی متمرکز شود ( مورد توجه قرار گرفتن موضوعات ) . بعد از اینکه اطلاعات بخصوصی مورد توجه قرار گرفتند در حافظه کوتاه مدت رمزگردانی می شوند.
در حافظه کوتاه مدت، اطلاعات معمولا به شکل صوتی رمزگردانی می شوند. هرچند ممکن است از رمزهایی دیگر مانند رمز تصویری نیز استفاده شود. مهم ترین خصوصیت حافظه کوتاه مدت، گنجایش محدود آن است با ظرفیتی برابر با «۲±۷» ، یعنی بین ۵ تا ۹ موضوع می تواند در حافظه کوتاه مدت نگهداری شود و زمانی که مطلب جدیدی اضافه شود، یکی از مطالب قبلی حذف می شود و اطلاعاتی که از قبل به حافظه راه یافته اند، جای خود را به اطلاعت تازه تری می دهند ( اصل جانشینی ) . باید توجه داشت تکرار کردن در یادسپاری مطالب نقش بسیار مهمی دارد. چرا که موضوعاتی که بیشتر تکرار شوند به آسانی جای خود را به موضوعات دیگر نمی دهد. پس با تکرار و مرور ذهنی می توان حافظه کوتاه مدت را تقویت نمود و مانع از فراموشی شد. بخش بندی اطلاعات می تواند منجر به افزایش گنجایش حافظه گذرا گردد. از این روی است که به خاطر سپردن شماره تلفن بخش بندی شده از یک شماره طولانی و یک تکه ساده تر است.
حافظه دراز مدت ( Long - term )
ذخیره سازی در حافظه کوتاه مدت به طور کلی از نظر ظرفیت و مدت زمان به شدت محدود می باشد. در حالی که حافظه دراز مدت، شامل اطلاعاتی است که به مدت زمان های مختلف، از چند دقیقه تا سراسر عمر ( خاطرات کودکی یک فرد بزرگسال ) در حافظه نگهداری می شوند. به عنوان مثال در حالی که یک شماره هفت رقمی تصادفی را فقط چند ثانیه قبل از فراموشی به خاطر می آورید، ممکن است شماره تلفنی خاص را سالیان سال در خاطر داشته باشید ( توجه و تکرار ) . در حافظه دراز مدت معمولا اطلاعات بر حسب معنا رمزگردانی می شوند. بنابراین، اگر موضوعاتی که باید یادآوری شوند، معنادار باشند، بهتر یادآوری می گردند. وقتی معنای مطلبی فهمیده نشود، بسیار سریع فراموش می گردد ( مثل سختی از بر کردن چیزی که درک نمی شود ) . هر چقدر ارتباطات معناداری بین مطالب وجود داشته باشد نیز بهتر یادآوری خواهند شد.
فراموشی اندوخته های حافظه دراز مدت معمولا ناشی از ناتوانی فرد در پیدا کردن موضوعات می باشد نه اینکه آن مطالب از حافظه پاک شده اند، بلکه مطالب وجود دارند ولی فرد نمی تواند مطالب را باز یابد. مثال این مورد شبیه این است که در کتابخانه بزرگی به دنبال کتابی بگردید که اصلا شماره ندارد. پیدا نکردن کتاب دلیل بر عدم وجود کتاب نیست، بلکه کتاب وجود دارد ولی درست طبقه بندی نشده است و در نتیجه قابل دستیابی نیست. مثال و دلیل این امر این است که در حالت هپنوتیزم افراد قادر به یادآوری تمام جزییات حوادث دوران کودکی خود هستند، در حالیکه، در شرایط عادی از عهده یادآوری این خاطرات برنمی آیند.
پژوهش ها نشان داده اند که در بازیابی موفقیت آمیز مطالب دو عامل اصلی وجود دارد:
۱– طبقه بندی صحیح مطالب.
۲– زمینه و شرایطی که مطلب در آن به یاد سپرده شده است.
هرچقدر اندوخته های خود را بهتر سازمان دهیم، بهتر می توانیم آنها را باز بیابیم. زیرا فرایند بازیابی، مستلزم فرایند پی گیری و جستجو است و سازمان بندی مرتبه ای و مرحله ای این جستجو را راحت تر و کارآمدتر می سازد.
نتیجه مطالعات نشان می دهند که حتی قرارگیری در شرایط مشابه شرایط یادگیری می تواند در بازیابی مطالب می تواند کمک کننده باشد.
حافظه حسی ( Sensory Memory ) [
حافظه حسی توانایی ضبط درک احساس از طریق حواس می باشد. خاطرات حسی به عنوان ذخیره گاهی از محرک های حسی عمل می کنند. یک یادبود حسی یک کپی براب . . .


کلمات دیگر: