مترادف ترخیص : مرخص سازی، خارج سازی، جنس از گمرگ، مرخص کردن، رخصت دهی، اجازت دادن، اجازه دادن، رخصت دادن
برابر پارسی : پروانه
discharge
releasing
اختيار , اجازه , زدودگي , ترخيص , گذشتن , عبور کردن , رد شدن , سپري شدن , تصويب کردن , قبول شدن , رخ دادن , قبول کردن , تمام شدن , وفات کردن , پاس , سبقت گرفتن از , خطور کردن , پاس دادن , رايج شدن , اجتناب کردن , گذر , عبور , گذرگاه , راه , گردونه , گدوک , پروانه , جواز , گذرنامه , بليط
۱. مرخصسازی
۲. خارجسازی
۳. جنس از گمرگ)
۴. مرخص کردن
۵. رخصتدهی
۶. اجازت دادن، اجازهدادن، رخصت دادن
مرخصسازی
خارجسازی
جنس از گمرگ)
مرخص کردن
رخصتدهی
اجازت دادن، اجازهدادن، رخصت دادن
مرخص کردن یا مرخص شدن بیمار بستری از بیمارستان
(گمرک) مرحله ای از واردات کالا _پس از انجام تشریفات قانونی و پرداخت عوارض_ که جواز خروج کالا از گمرک و ورود آن به کشور صادر می شود. معادل Clearance یا Customs Clearance در انگلیسی.