کلمه جو
صفحه اصلی

نظام احسن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مقصود از «نظام احسن» این است که نظام آفرینش خداوند به بهترین وجه ممکن خلق شده است.
نظام احسن به تعبیر برخی از فلاسفه همان عنایت فعلی خداوند است که خود، از لوازم عنایت ذاتی اوست. و زمانی که دربارۀ عالم مادیات «نظام احسن» به کار برده می شودم -از آنجا که در مادیات، تزاحم وجود دارد- معنایش این است که عالم ماده به گونه ای خلق شده است که در آن،مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهره مند گردند. صفتی که اقتضاء کنندۀ این نظام است را صفت عنایت خداوند می نامند. از آنجا که ارادۀ الهی بر حسب حکمت الهی بر امور خاصی تعلق می گیرد در نتیجه دایرۀ افعالی که خدا اراده کرد و آنها را انجام می دهد از دایرۀ مقدورات الهی محدودتر است و به عبارتی خداوند متعال بر خلق نظام غیر احسن نیز قادر است لکن چون ایجاد آن، خلاف حکمت خداوند است بلکه حکمت خداوند فقط در محدوده ای است که در زمرۀ نظام احسن قرار گیرند لذا واجب تعالی فقط آن افعالی را انجام می دهد که موافق با نظام احسن و حکمت الهی باشد.
نظام احسن لازمه حکمت
برخی دیگر از فلاسفه معاصر نظام احسن را از لوازم حکمت دانسته و می گویند: چون خداوند خیر و کمال را دوست دارد و به جهات خیر و کمال موجودات نیز آگاه است، آفریدگان را به گونه ای می آفریند که هر چه بیشتر دارای خیر و کمال باشند. حب الهی بالاصاله به ذات خود و بالتبع به آفریدگانش تعلق می گیرد و همین رابطه اصالت و تبعیت در میان مخلوقات خدا نیز بر قرار است. به این بیان که موجود ممکنی که دارای همۀ کمالات امکان خود به وصف وحدت و بساطت باشد (موجود ممکن مجرد تام) در درجۀ اول از محبوبیت و مطلوبیت در نزد خدا باشد و سایر مخلوقات ممکن به حسب درجات وجود و کمالاتشان در درجات بعدی قرار می گیرند و به همین ترتیب تا به مرتبۀ مادیات برسد که میان کمالات وجودی آنها تزاحم برقرار با پدید آمدن موجودات بعدی، مزاحمت پیدا می کند و از سوی دیگر تکامل یافتن بعضی از موجودات مادی متوقف بر دگرگونی و نابودی برخی دیگر است؛ چنان که رشد و نمو حیوان و انسان به وسیلۀ تغذیه از نباتات و نیز تغذیۀ برخی حیوانات از برخی دیگر حاصل می شود. در این سلسله، طبعا موجودات کامل تر از مطلوبیت بیشتری برخوردار خواهند بود. با توجه به این مطلب است که حکمت الهی اقتضاء می کند خداوند در مادیات نیز نظامی را ایجاد کند که موجب تحقق کمالات وجودی بیشتر و بالاتر می باشد. یعنی سلسلۀ علل و معلولات مادی به گونه ای آفریده شوند که هر قدر ممکن است مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهره مند گردند.
اثبات نظام احسن
با توجه به روشن شدن معنای نظام احسن در بین موجودات مجرد و موجودات عالم مادی، اینک به اثبات نظام احسن می پردازیم: حکمای اسلامی احسن بودن نظام آفرینش را حداقل از دو راه اثبات می کنند:
← برهان لمی
...

پیشنهاد کاربران

دکتر کزازی واژه ی " سامان بهین" را در نوشته های خود به جای واژه ی " نظام احسن" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 195 )

متفکرین و اندیشمندان دینی و حتا بنیانگذاران ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی این سوال را از خود نپرسیده اند که چرا خداوند متعال بجای یک نظام احسن کیهانی ؛ بجای یک عالم؛ یک آسمان و زمین و یک حیات انسانی ، هفت نظام احسان کیهانی ؛ هفت عالم ؛ هفت ( آسمان و زمین ) و هفت حیات انسانی آفریده است ؟ این سوال و پاسخ آن در هیچ منبع مکتوبی که در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون تدوین و نوشته شده اند، یافت نمی شود. لذا هر پژوهش گر و محققی چه دینی ؛ چه فلسفی ؛ چه عرفانی و چه علمی که علاقه به نظام احسن و برهان های مربوط به آن دارد، طبق باور این حقیر ، مفید و ثمر بخش تر خواهد بود که نظر و توجه خودرا به سوال بالا معطوف دارد و سعی نماید، پاسخی حقیقی و منبطق بر واقعیت عینی به این سوال بدهد. از آنجاییکه هیچ منبعی موثق و مطمئن تر از طبیعت یا واقعیت عینی در جهت شناخت خود و خداوند و حکمت وی در دست رس ما انسان ها قرار نگرفته است و در این طبیعت یا واقعیت عینی هیچ منبع موثق و مطمئن تری از وجود تک تک افراد انسانی در دسترس ما انسان ها در جهت شناخت خود و خداوند قرار نگرفته است. لذا پاسخ سوال بالا فقط از طریق شناخت ابعاد وجودی انسان بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت عینی امکان پذیر و میّسر می باشد و کلیه راه های دیگر غیر از راه و روش های علمی در پاسخگویی به سوال بالا گمراهه محسوب می شوند. جهت راهنمایی، لازم به یاد آوری است که وجود انسان علاوه بر ابعاد ماده و روح و روان و جان و نفس و انگیزه های باطنی و عواطف و وجدان و میل فطری به شناخت مجدد خود و خداوند و غرایز طبیعی ، در پشت پرده میل جنسی اصلی و آشکار و ظاهری، دارای چهار میل جنسی فرعی و پنهانی هم می باشد. فقط از طریق شناخت و بررسی امیال جنسی پنجگانه انسان ، امکان پاسخگویی به سوال مطرح شده در بالا به زبان و روش علمی و بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت ممکن و میسر خواهد بود و نه از راه دیگری از قبیل سیر و سلوک و غرق شدن در معارف وحیانی و روایی و حدیثی و تفسیری دینی و نظام های منطقی و عقلانی فلسفی و دیوان های عرفانی . اگر به قول بعضی از اندیشمندان دینی ، انسان عالم صغیر باشد، آنگاه هیچ راه دیگری برای شناخت عالم کبیر نداریم غیر از شناخت عالم صغیر یعنی وجود انسان.

بین نظام های احسن مبداء و معاد که هردو یکی می باشند که اولی قبل از آغاز نیم سفر نزولی هستی موجود بوده و دومی پس از پایان نیم سفر صعودی به وجود خواهد آمد و نظام های بیشمار در طول سفر که پشت سر هم از طریق وقوع مه بانگ های بیشمار بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض هستی به ظهور میرسند و محو میگردند، باید فرق و تمیز قائل شد. کلیه افراد انسانی که در طول حیات های دنیوی بهمراه نظام های بیشمار طبیعت و کیهان در روند تسلسل نسل ها و تولید مثل از طریق آمیزش جنسی والدین یا زن و مرد متولد می شوند و پس از طی حیات می میرند و کلیه موجودات زنده و مفید ، هرکدام در نظام آفرینش مبدئی در سطح کمال زیبایی و خوبی و بدون نقص آفریده شده و از حیات بهشتی بدون پدیده های پیری و میرایی برخوردار گردیده اند . تعیین طول حیات بهشتی و طول برقراری نظام احسن در مبداء که در معاد دوباره به همان سان جاری می گردد و مجددا بر قرار می شود، خارج از توان معرفت دینی و استدلالات منطقی و عقلانی فلسفی و کشف و شهود عرفانی و شناخت علمی انسانی می باشد و فقط خداوند متعال به طول آن علم و آگاهی مطلق دارد. نظام های کلی که در طول سفر پشت سر هم به وجود می آیند کپی های ناقص آن نظام ایده آل اولیه یا مبدئی می باشند که بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان یا امکان اخَس و دیگری نهایت کمال یا امکان اشرف با درجات مختلف تکاملی در طول سفر پشت سر هم و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش ظهور و تجلی می یابند . موجودات مضر از قبیل حشرات موذی و گیاهان سمی و باکتری ها و انگل ها و ویروس ها و بیماری ها و تولد و مرگ ها و جنگها و کلیه بدی ها و شر ها در نظام احسن آفرینش مبداء آفریده نشده و موجود نبوده اند و فقط در طول سفر به وجود می آیند و در نظام احسن معاد هم به وجود نخواهند آمد. مفاهیم نزول و صعود به معنای فیزیکی آنها یعنی پایین آمدن و بالا رفتن نیستند بلکه به معنای تحول هستی از یک حالت برتر به یک حالت پست تر و تحول حالت پست تر به حالت برتر در فضای هندسی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر با محیطی مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر که فقط نقش ظرف نگه دارنده محتوا را ایفا می کند، می باشند. برای تعیین فاصله زمانی طول سفر نزولی و صعودی هستی یعنی زمان کل، کافیست که مقدار زمان حال یا زمان مطلق که در علم فیزیک به زمان پلانک معروف است، یعنی 10 بتوان منهای 43 ثانیه را معکوس نماییم که برابر خواهد شد با 10 بتوان 43 ثانیه. اگر این مقدار را اول بر 60 و بار دیگر حاصل تقسیم را بر 24 و بار دیگر بر 365 تقسیم نمائیم به 1 ممیز 9 ضربدر 10 بتوان 37 سال خواهیم رسید. یعنی تقریبا عدد 2 ضربدر 10 بتوان 37 سال. حال عدد2 را روی یک برگ کاغذ سفید بنویسید و تعداد 37 تا عدد 0 را سمت راست آن بگذارید و پسوند سال را سمت چپ آن. تصور طول زمان کل سفر نزولی - صعودی هستی ( یا محتوای کل جهان ) بین مبداء و معاد برای بیشتر ما انسان ها بسیار مشکل و باور نکردنی می باشد، اما جالبتر و شگفت انگیز تر اینکه این زمان کل و بسیار طویل در طول سفر بینهایت هستی ( نه سفر به بینهایت ) فقط یک بار طی نمی شود بلکه بطور بیشمار و پایان ناپذیر و هربار در سطحی برتر و کمال یافته تر از سطوح قبلی یا پیشین . در اینجا باید به دو نکته بسیار مهم توجه شود، یکی اینکه زمان کل بصورت یک خط مستقیم و پیوسته که آغاز آن به مبداء و انتهای آن به معاد وصل شده باشد، وجود ندارد بلکه همیشه توسط زمان مطلق یا لحظه حال ( 10 بتوان منهای 43 ثانیه ) لحظه به لحظه و بی وقفه و بطور خستگی ناپذیر طی می شود و در مقابل این گذر تدریجی و لحظه به لحظه هیچ موجود زنده ای نمی تواند بطور پیوسته و دائمی تاب و تحمل بیاورد بدون اینکه کاسه صبر اش لبریز نشود و نمیرد ، غیر از موجودی که دارای صبر مطلق و بیکران باشد، یعنی خداوند متعال. نکته دیگر اینکه این زمان کل بطور آنالوگ یا خطی و پیوسته طی نمی گردد بلکه دیجیتال یا منقطع و یا چرخه ای یا حلقه ای و یا دایره وار. طول هرکدام از این مقاطع یا چرخ و حلقه و دایره ها همیشه برابر اند با طول عمر کلی محتوای کیهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی. طول عمر کلی عمر کیهان در حاضر و تا آینده دور دستی توسط منجمین و کیهان شناسان غیر قابل پیش بینی و محاسبه و تعیین می باشد. اگر در آینده محاسبه و تعیین شد، آنگاه میتوان زمان کل را بر آن تقسیم نمود و از آن طریق تعداد مه بانگ ها و تعداد حیات های دنیوی و تعداد نظام های کلی و تعداد درجات تکاملی آنها و تعداد مراتب هستی و وجود و تعداد دنیا های چندگانه تنیده در هم و بر هم نهاده موجود در خمیر مایه محتوای این جهان یا این عالم شهودی و تعداد آسمان ها و زمین ها ؛ هفت سامان یا نظم کلی ؛ هفت حیات ؛ هفت وادی و هفت شهر عشق عرفانی ؛ دنیا های چندگانه بعضی از مفسرین فلسفی علم مکانیک ذرات و امواج یا مکانیک کوانتمی با درجات مختلف تکاملی بین دو سرحد اشاره شده در بالا ) را بطور دقیق محاسبه نمود و آنها را با یک عدد بزرگ نشان داد. به عنوان مثال و پیش فرض اگر طول عمر کلی کیهان برابر با 90 میلیارد سال باشد ( نیمی از این عمر یعنی 45 میلیارد سال متعلق به فاز انبساط و نیم دیگر به فاز انقباض مجدد ) ، آنگاه حاصل تقسیم طول زمان کل بر آن برابر خواهد بود با 2 ضربدر 10 بتوان 26 . بر اساس این محاسبه فرضی - مثالی در طول سفر بینهایت تعداد حیات های بهشتی در حالت نظام احسن بیشمار می باشند، اما تعداد آنها نسبت به تعداد حیات های دنیوی در حالت نظام های ناقص ، بسیار اندک می باشند و همیشه برابر با 1 تقسیم بر ( 2 ضربدر 10 بتوان 26 ) . درست همانطور که نسبت تعداد سال تحویل ها و روز های نو یا نوروز ها به تعداد روز های سال ( در این مثال : سال های شمسی ) در طی اعصار همیشه برابر با 1 بر 365 می باشند. به استثنای سال های کبیسه که هر چهار سال یک بار مقدار این نسبت برابر با 1 بر 366 خواهد بود. در پایان برای همه سفری پر از لذت و شادی و خرّمی و صفا و صلح و سلامتی در پیشگاه خداوند متعال آرزو دارم.
یک نکته بسیار مهم : در طول سفر بینهایت، انسان هرگز از قبر برانگیخته نمی شود بلکه همیشه دوباره از مادر متولد می شود و آنهم هربار در سطحی برتر و کمال یافته تر و همیشه بر روی این کره زمین و زیر سقف همین آسمان ( با درجات مختلف تکاملی فراوان ) و نه در جایی دیگر. این روند و تصویر برای محتوای کلیه جهان های حقیقی و واقعی و بیشمار موجود در اطراف این جهان واحد و یگانه می باشند.


کلمات دیگر: