کلمه جو
صفحه اصلی

رسول


مترادف رسول : ایلچی، پیام آور، پیغامبر، پیغمبر، پیک، سفیر، فرستاده، مرسل، نبی، وخشور

برابر پارسی : فرستاده، پیام آور، پیام بر

فارسی به انگلیسی

messenger, apostle


prophet


messenger, apostle, prophet

فارسی به عربی

حواری , رسول

عربی به فارسی

پيغام اور , پيک , فرستاده , رسول


فرهنگ اسم ها

اسم: رسول (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: rasul) (فارسی: رَسول) (انگلیسی: rasul)
معنی: پیغمبر، فرستاده، رسول الله پیامبر اسلام حضرت محمد ( ص )، پیغمبر [خدا]، ( در قدیم ) آن که از طرف کسی برای بردن پیغام فرستاده می شود، پیک، قاصد، ( اَعلام ) رسول الله پیامبر اسلام ( ص )، ( در اعلام ) رسول الله پیغمبر اسلام ( ص )

(تلفظ: rasul) (عربی) پیغمبر [خدا] ؛ (در قدیم) آن‌که از طرف کسی برای بردن پیغام فرستاده می شود ، پیک ، قاصد ؛ (در اعلام) رسول الله پیغمبر اسلام (ص).


مترادف و متضاد

ایلچی، پیام‌آور، پیغامبر، پیغمبر، پیک، سفیر، فرستاده، مرسل، نبی، وخشور


messenger (اسم)
پیک، رسول، فرستاده، خبر رسان، قاصد، پیغام اور، خبر آور

nuncio (اسم)
پیک، رسول، سفیر پاپ، ایلچی پاپ

apostle (اسم)
رسول، فرستاده، حواری، عالیترین مرجع روحانی، پیغام بر، پیغـامبر

prophet (اسم)
رسول، فرستاده، پیغام بر، پیامبر، نبی، پیغمبر

presager (اسم)
رسول

فرهنگ فارسی

فرستاده شده، ماموررسانیدن پیام، قاصد، پیک
( اسم ) ۱ - آنکه مامور ابلاغ پیغام از جانب کسی بدیگری است فرستاده قاصد پیک . ۲ - سفبر ایلچی . ۳ - پیغامبر نبی جمع رسل .
یا رسول بارهه ای میر عبد الرسول از سادات بارهه و از همراهان نواب سیف الله خان صوبه دارتته و از گویندگان قرن دوازدهم بود .

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - قاصد، پیک . ۲ - سفیر. ۳ - پیغامبر، نبی .

لغت نامه دهخدا

رسول . [ رَ ] (ع اِ) پیغام . || (اِ مص ) پیغامبری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اسم است به معنی رسالت ، و اصل آن مصدر و فعل آن مرده (متروک ). (از اقرب الموارد). اسم به معنی رسالت است . (از متن اللغة) :
رسول خودسخنی باشد از خدای به خلق
چنانکه گفت خداوند خلق در عیسی .

ناصرخسرو.


|| پیغامبر. ج ، اَرْسُل و رُسُل و رُسَلاء. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). پیغامبر. (دهار) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). پیغمبر فرستاده شده .(ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (مهذب الاسماء). ج ،رُسْل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نبی . (فرهنگ فارسی معین ). پیامبر. پیغامبر. پیمبر. پیغمبر. (یادداشت مؤلف ). در عرف مسلمانان کسانی را گویند که خداوندبرای راهنمایی بشر و دین حق فرستاده ، و در قرآن نوح و لوط و اسماعیل و موسی و عیسی و هود و شعیب و صالح و خاتم آنان حضرت محمد یاد شده است . (از اعلام المنجد). و قوله تعالی : انّا رسول رب العالمین .(قرآن 16/26). و نگفت رُسُل از اینروست که در وزنهای فَعول و فَعیل واحد و جمع و مذکر و مؤنث یکی است .(ناظم الاطباء). پیغمبری که صاحب کتاب باشد به خلاف نبی که آن اعم است خواه صاحب کتاب باشد خواه نباشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کسی که خداوند او را برای تبلیغ احکام خود بسوی مردم برانگیخته است . (از تعریفات جرجانی ). کلبی و فراء گفته اند هر رسولی نبی است ولی عکس آن درست نیست ولی معتزله گفته اند میان آن دو فرقی نیست زیرا خداوند تعالی حضرت محمد را یک بار به لفظ نبی و بار دیگر به لفظ رسول خطاب فرموده است . (از تعریفات جرجانی ). پیغامبر، و در امتیاز رسول بر نبی گفته اند که به نبی وحی آید نه برای ارسال بدیگران برخلاف رسول . (یادداشت مؤلف ) :
سر نامه بنوشت نام خدای
محمد رسولش بحق رهنمای .

فردوسی .


که خورشید بعد از رسولان مه
نتابید بر کس ز بوبکر به .

فردوسی .


نیاید از تو بخیلی چو از رسول دروغ
دروغ بر تو نگنجد چو بر خدای دوی .

منوچهری .


خرد سوی انسان رسول نهانیست
بدل در نشسته بفرمان یزدان .

ناصرخسرو.


برای ارشاد و رسالت ایشان رسولان فرستاده . (کلیله و دمنه ).
رسول کائنات احمد شفیع خلق ابوالقاسم
جمال جوهر آدم کمال گوهر هاشم .

خاقانی .


- آل رسول ؛ مراد فرزندان حضرت محمد (ص ). کنایه از سادات بنی فاطمه که از نسل حضرت رسول اند : یکسو شده ام از خدا و رسولش . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318).
اگر دعوتم رد کنی ور قبول
من و دست ودامان آل رسول .

سعدی (بوستان ).


- اولاد رسول ؛ کنایه از سادات بنی فاطمه :
اینها که همه دشمن اولاد رسولند
از مادراگر هرگز نایند روایند.

ناصرخسرو.


- رسول حجاز ؛ مراد حضرت محمد (ص ) است . (یادداشت مؤلف ) :
ترا هست محشر رسول حجاز
دهندت به پول چنیود جواز.

عنصری .


- رسول حق ؛ پیغمبر خدا. کنایه از حضرت محمد (ص ). (یادداشت مؤلف ) :
قول رسول حق چو درختی است بارور
برگش ترا که گاو تویی و ثمر مرا.

ناصرخسرو.


- رسول خدا ؛ آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله . (ناظم الاطباء). کنایه از حضرت محمد (ص ). آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله . (ناظم الاطباء) :
چهارم علی بود جفت بتول
که او را ستاید بخوبی رسول .

فردوسی .


دین خدای ملک رسول است و خلق پاک
امروز بندگان رسولند و رعیتش .

ناصرخسرو.


گویید که تو حجت فرزند رسولی
زین درد همه سال به رنجید و بلایید.

ناصرخسرو.


رسول کو و مهاجر کجا و کو انصار
کجا صحابه ٔ اخیار و تابع اخیر.

ناصرخسرو.


و خدیجه سیده ٔ زنان عالم بود رسول را همه ٔ فرزندان از خدیجه بود. (قصص الانبیاء ص 216).
ای از عروس نه فلک اندر کمال بیش
وز نه زن رسول به ده نوع یادگار.

خاقانی .


شنیدم که طی در زمان رسول
نکردند منشور ایران قبول .

خاقانی .


همی گفت گریان بر احوال طی
بسمع رسول آمد آواز وی .

سعدی (بوستان ).


و رجوع به ضحی الاسلام ج 3 ص 2، 38، 76، 138، 351 و 354 و سبک شناسی ج 3 ص 18، 36، 115، 118، 220 و 250 و فیه مافیه ص 81، 105، 135، 163 و 239 و فهرست آن و تاریخ کرد ص 1 و التفهیم حاشیه ٔ ص 200 و تاریخ بخارا ص 27 و غزالی نامه حاشیه ٔ ص 70 و ص 71 و حاشیه ص 193 و 241 شود.
- مدینه ٔ رسول ؛ شهر مدینه : مأمون گفت : سخت صواب آمد و کدام کس را ولیعهد کنم ؟ گفت : علی بن موسی الرضا علیه السلام که امام عصر است و به مدینه ٔ رسول علیه السلام می باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 136).
|| فرستاده شده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (قاموس کتاب مقدس ) (از اقرب الموارد). فرستاده . (دهار) (یادداشت مؤلف ) (لغت فرس اسدی ). فرسته . (لغت فرس اسدی ، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی ). اجری . جری . (منتهی الارب ). قاصد و پیک . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از شرح نصاب ). برید. پیغام گزار. پیام گزار. پیغام آور. مندوب . نماینده . در لغت به معنی آنکه از طرف فرستنده ای به اداء رسالت و پیغام مأمور باشد اعم از اینکه پیغام را برساند یا بگیرد. (از تعریفات جرجانی ). آنکه مأمور ابلاغ پیغام از جانب کسی به دیگری است . فرستاده . قاصد. پیک . (فرهنگ فارسی معین ). پیغام آور و پیک و چرگر و پیهورده . (ناظم الاطباء). سفیر :
اگر خزان نه رسول فراق بود چرا
هزار عاشق چون من جدا فکند از یار.

فرخی .


و بهرام رسولان را فرستاد و نرم و درشت پیغامها داد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 98).
گر صد پسر بُدَم همه را کردمی فدا
آن روز کآمدش ز رسول اجل پیام .

خاقانی .


گر رسولان وفا نامه نیارند به تو
هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد.

خاقانی .


رسولان طغان خان ملک ترک حاضر بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 275). به زبان رسولان از زبان ایلک خان تبرا میکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 331). رسولان با حصول مقصود و وصول مطلوب بازگشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 377).
چون رسول روم این الفاظ تر
در سماع آورد شد مشتاقتر.

مولوی .


گر نیاید بگوش رغبت کس [ نصیحت ]
بر رسولان پیام باشد و بس .

(گلستان ).


گر نشنوی نصیحت و گر بشنوی بصدق
گفتیم و بررسول نباشد بجز بلاغ .

سعدی .


به نیکی و بدی آوازه در بسیط جهان
سه کس برند غریب و رسول و بازرگان .

سعدی .


رسول شروان چون خوانی آن بزرگی را
که در جهان سخن ملک او سلیمانیست .

افضل الدین ساوی .


- رسول کردن ؛ قاصد کردن . پیک فرستادن :
از دل به دلت رسول کردیم
وز دیده زبان راز بستیم .

خاقانی .


|| ایلچی و سفیر. (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ) : آنچه بنام خلیفه بود نزدیک وی بردند و صدهزار درم صلت مر رسول را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 297). و روز دیگر که بار داد با دستار سپید و قبای سپید بود و همه اولیا و حشم و حاجبان با سپید آمدند و رسول را بیاوردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 291). لشکر بر سلاح و برگستوان و جامه های دیبای گوناگون با عماریها و سلاحها به دورویه بایستادند با علامتها تا رسول را در میان ایشان گذرانیده آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 290). امیر مثال داد خواجه بونصر مشکان را تا نزدیک خواجه ٔ بزرگ رود تا تدبیر عهد بستن خلیفه و بازگردانیدن رسول پیش گرفته آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 293). بر اثر ایشان خواجه علی میکائیل و قضات و فقها و علما و زعیم و اعیان بلخ و رسول خلیفه با ایشان در این کوکبه بر دست راست علی میکائیل . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 292). رسول بر سیرت و خرد پادشاه دلیل باشد. (سیاستنامه ٔ خواجه نظام الملک ). || صدیق . (ناظم الاطباء). || باهم و موافق در تیراندازی و مانند آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). موافق تو در تیراندازی و جز آن . ج ، رُسل ، رُسُل ، رُسَلاء. (از اقرب الموارد). || (اِخ ) این لفظ در حق عیسی گفته شده است زیرا که رسول خدا او بود که ازبرای نجات جهان فرستاده شد. (قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به عیسی و مسیح در همین لغت نامه شود.

رسول . [ رَ ] (اِخ ) جبرئیل . (از ناظم الاطباء).


رسول. [ رَ ] ( ع اِ ) پیغام. || ( اِ مص ) پیغامبری. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). اسم است به معنی رسالت ، و اصل آن مصدر و فعل آن مرده ( متروک ). ( از اقرب الموارد ). اسم به معنی رسالت است. ( از متن اللغة ) :
رسول خودسخنی باشد از خدای به خلق
چنانکه گفت خداوند خلق در عیسی.
ناصرخسرو.
|| پیغامبر. ج ، اَرْسُل و رُسُل و رُسَلاء. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). پیغامبر. ( دهار ) ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). پیغمبر فرستاده شده.( ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52 ) ( مهذب الاسماء ). ج ،رُسْل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نبی. ( فرهنگ فارسی معین ). پیامبر. پیغامبر. پیمبر. پیغمبر. ( یادداشت مؤلف ). در عرف مسلمانان کسانی را گویند که خداوندبرای راهنمایی بشر و دین حق فرستاده ، و در قرآن نوح و لوط و اسماعیل و موسی و عیسی و هود و شعیب و صالح و خاتم آنان حضرت محمد یاد شده است. ( از اعلام المنجد ). و قوله تعالی : انّا رسول رب العالمین.( قرآن 16/26 ). و نگفت رُسُل از اینروست که در وزنهای فَعول و فَعیل واحد و جمع و مذکر و مؤنث یکی است.( ناظم الاطباء ). پیغمبری که صاحب کتاب باشد به خلاف نبی که آن اعم است خواه صاحب کتاب باشد خواه نباشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). کسی که خداوند او را برای تبلیغ احکام خود بسوی مردم برانگیخته است. ( از تعریفات جرجانی ). کلبی و فراء گفته اند هر رسولی نبی است ولی عکس آن درست نیست ولی معتزله گفته اند میان آن دو فرقی نیست زیرا خداوند تعالی حضرت محمد را یک بار به لفظ نبی و بار دیگر به لفظ رسول خطاب فرموده است. ( از تعریفات جرجانی ). پیغامبر، و در امتیاز رسول بر نبی گفته اند که به نبی وحی آید نه برای ارسال بدیگران برخلاف رسول. ( یادداشت مؤلف ) :
سر نامه بنوشت نام خدای
محمد رسولش بحق رهنمای.
فردوسی.
که خورشید بعد از رسولان مه
نتابید بر کس ز بوبکر به.
فردوسی.
نیاید از تو بخیلی چو از رسول دروغ
دروغ بر تو نگنجد چو بر خدای دوی.
منوچهری.
خرد سوی انسان رسول نهانیست
بدل در نشسته بفرمان یزدان.
ناصرخسرو.
برای ارشاد و رسالت ایشان رسولان فرستاده. ( کلیله و دمنه ).
رسول کائنات احمد شفیع خلق ابوالقاسم
جمال جوهر آدم کمال گوهر هاشم.

رسول . [ رَ ] (اِخ ) فرستاده ٔ خلیفه ٔ عباسی نزد مسعود، آخرین سلطان سلسله ٔ ایوبیه ٔ عربستان به سال 619 هَ . ق . و او پدر علی مؤسس خاندان ائمه ٔ رسولی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ائمه ٔ رسولی شود.


رسول . [ رَ ] (اِخ ) یا رسول بارهه ای . میر عبدالرسول از سادات بارهه و از همراهان نواب سیف اﷲخان صوبه ٔ دارتته و از گویندگان قرن دوازدهم هجری بود. قانع او را از شاعران عهد صوبه داری (1137-1142 هَ . ق .) شمرده و بیت زیر را از او آورده است :
گر من نخورم باده خدا می گوید
از نعمت ما حیف که محروم شدی .

(از مقالات الشعراء ص 251).


و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.

فرهنگ عمید

۱. فرستاده شده از جانب خدا، پیغمبر.
۲. [قدیمی] کسی که مٲمور رسانیدن پیام از جانب کسی برای دیگری باشد، فرستاده شده، پیغامبر، قاصد، پیک.

دانشنامه عمومی

در ادبیات قرآنی رَسول در لغت به معنی «فرستاده» می باشد و جمع آن «رُسُل» است و این واژه در زبان فارسی نیز در دوران بعد از اسلام مصطلح گردیده است. در آیین اسلام، رسول به معنای فرد دارای پیام مهم است یا به معنای واسطه در انجام کار است و به فرستاده یا پیغمبری گفته می شود که موظف به مأموریت و رسالتی از جانب خداست.
نبی و رسول در قرآن
رسول اخص از نبی (پیک الهی) است و رسول پیک ویژه است که ملک وحی بر او نازل می شود و او ملک را می بیند و با او سخن می گوید و مأمور به ابلاغ است. طبق حدیثی ۳۱۳ نفر از انبیای الهی رسول بودند.
آیات قرآن حداقل دوازده نفر را (نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، اسماعیل، شعیب، موسی، الیاس، یونس، عیسی و محمد) رسول خوانده است. لیکن، جدای این دوازده نفر، قرآن از نزول وحی بر انبیاء و افراد بسیار دیگری و همچنین فرشتگان نیز سخن می راند.
قرآن از پنج تن به نامهای نوح، ابراهیم ، موسی، عیسی و محمد با عنوان رسولانی یاد می کند که رسالت آن ها اصل شریعت و کتاب است و آن ها را اولوالعزم می داند.

رسول (نام کوچک). رسول به معنای فرستاده، نبی و پیامبر، نامی برای مردان است. افراد شاخص با این نام از این قرارند:
رسول جعفریان
رسول خادم
رسول رئیسی
سید رسول حسینی
رسول ملاقلی پور
رسول صدرعاملی
رسول نجفیان
رسول کربکندی
رسول کر
رسول تقیان

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:پیامبر

نقل قول ها

رسول یک نام کوچک مردانه در زبان فارسی است ، می تواند به موارد زیر اشاره داشته باشد:

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] «رسول» به معنای فرستاده و پیامبر و پیام آور است.
«رسول» به معنای فرستاده و پیامبر و پیام آور است، و چنان که راغب می گوید: گاه به سخن و پیامی که برده می شود، رسول گفته می شود، چنان که بر شخصی که رسالت را تحمل می کند نیز رسول گفته می شود و رسول و رُسُل بر انبیا و ملائکه اطلاق می شود و بر کسی که برای انجام کاری فرستاده شده باشد، نیز رسول گفته می شود، چنان که در قرآن مجید می فرماید: «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُمْ لا یُفَرِّطُونَ؛ فرستادگان ما جان او را می گیرند و آنها (در نگاه داری حساب عمر و اعمال بندگان) کوتاهی نمی کنند»
فرق نبی و رسول
موارد اطلاقات آن، اعم است از امری که رسول برای آن ارسال شده، محبوب کسانی باشد که به سوی آنها فرستاده شده یا مکروه آنها باشد. بنابر آنچه گفته شد، می توان گفت: فرق نبی و رسول این است که در مفهوم نبی، رسالت و پیام آوری نیست، نه به این معنا که نبی، رسول نباشد؛ بلکه شخصی را رسول و نبی می گویند؛ از این لحاظ که خبردهنده و خبرداده شده از خدا و حقایق غیبی و احکام و اموری است که به او وحی می شود، به او نبی می گویند. و از لحاظ اینکه فرستاده و حاصل رسالت و مامور به تبلیغ است، به او رسول گفته می شود. بنابراین ممکن است در قسمتی از خبرهایی که می دهد پیام آور نباشد و خبردهنده و نبیّ باشد، مثل بسیاری از خبرهایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) در غیر قرآن مجید از گذشته و آینده و امور غیبی و اوضاع بهشت و جهنم و صنوف فرشتگان و امثال آن داده اند، که این خبرها به عنوان پیام از سوی خدا برای مردم بیان نشده؛ بلکه خبرهایی است که پیام آور از سوی خدا و شخصی که با عالم غیب ارتباط و اتصال دارد، از آن خبر می دهد. امّا رسالت همه جا با نبوّت توام است و به همان حیثیتی که رسالت اطلاق می شود، نبوّت هم اطلاق می گردد و وجه صحّت حمل رسول، وجه صحّت حمل نبی بر صاحب رسالت می باشد. بنابراین مفهوم نبی و نبوّت اعم از رسول و رسالت است؛ امّا لزومی ندارد که مثل اعم و اخص مطلق، اعم دو مصداق داشته باشد؛ بلکه می توان گفت: نبی و رسول مصداقاً واحدند و نبی بر غیر رسول اطلاق نمی شود، هرچند اطلاق آن بر رسول به لحاظ جهتی است که اعم از رسالت است.
← پاسخ اشکال
۱. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۵۳.
...

[ویکی شیعه] رسول در اصطلاح دینی به معنای فرستاده خداوند و کسی است که پیام الهی را برای بندگان می آورد. گفته شده تفاوت های با نبی دارد. چند نظر در مورد این تفاوت گفته شده، از جمله گفته شده که نبی، تبلیغ کننده دینی است که توسط رسولان آورده شده است و نیز او برخلاف رسول، فرشته وحی را فقط در خواب میبیند.
رسول مصدر از ریشه "ر(س) ل" است که در اصل به معنی برخاستن همراه با تأمل و درنگ است.
در اصطلاح دینی، رسول به معنای پیام آور و شخصی که به سوی آفریده های دارای شعور و عقل فرستاده شده تا کاستی ها و بیماری های روحی آنان را برطرف کند و مصالح دنیوی و اخروی آنان که عقلشان از درک آن ناتوان است را به آنان تعلیم دهد.

[ویکی الکتاب] معنی رَّسُولٍ: فرستاده - رسول - پیامبر
معنی رَسُولَکُمُ: فرستاده شما- رسول شما
معنی رَسُولِنَا: فرستاده ما- رسول ما
معنی أَحْمَدُ: ستوده تر -از نامها ی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
معنی یَثْرِبَ: نام قدیم شهر مدینه (کلمه یثرب نام قدیمی مدینه طیبه است ، قبل از ظهور اسلام این شهر را یثرب میخواندند ، بعد از آنکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به این شهر هجرت کردند نامش را مدینة الرسول نهادند ، و سپس کلمه رسول را از آن حذف کرده و به مدینه مشهور ...
معنی قُرَیْشٍ: نام عشیره و دودمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)است ، که همگی از نسل نضر بن کنانهاند که نامش قریش نیز بوده
معنی وَاعِیَةٌ: فراگیر- شنوا (از مصدر وعی ، و وعی به معنای ریختن چیزی در ظرف است ، و مراد از وعی اذن در عبارت "تَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ "این است که مردم داستان حمل کشتی نوح را در گوش و هوش خود جای دهند و از یادش نبرند ، تا اثر و فایدهاش که همان تذکر و اندرز گرفتن ...
معنی لَا یَرْغَبُواْ: که متمایل نشوند - که نپردازند(در عبارت "أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ ﭐللَّهِ وَلَا یَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ "جزم آن به دلیل حرف "أن"در ابتدای جمله است)
معنی عُقَدِ: گره ها - جمع عقده (در عبارت "ﭐلنَّفَّاثَاتِ فِی ﭐلْعُقَدِ " منظور از دمنده ها در گره ها داستانی است که در الدر المنثور که از تفاسیر اهل سنت است هم آمده به این ترتیب که مردی یهودی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را جادو کرد ، و در نتیجه آن حضرت بیمار...
معنی خُرْطُومِ: بینی فیل وخوک (اطلاق خرطوم بر بینی آن شخص کافر ، با اینکه خرطوم تنها بینی فیل و خوک است ، در حقیقت نوعی توبیخ و ملامت است ، و در این آیه تهدیدی است به آن شخص ، به خاطر عداوت شدیدی که با خدا و رسول او و دینی که بر رسولش نازل کرده ، میورزیده است )
معنی نَهَرٍ: فضا و وسعت - نهر (در مورد عبارت "إِنَّ ﭐلْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ " روایتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که : منظور از کلمه نهر فضا و وسعت است ، نه نهر آب)
معنی طه: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که " طه " خود یکی از اسماء رسول خدا است ، و معنایش "یا طالب الحق الهادی الیه "است یعنی ای که طالب حق و هدایت کننده خلق به سوی آنی )
ریشه کلمه:
رسل (۵۱۳ بار)

«رسول» کسی است که علاوه بر مقام نبوت، مأمور به دعوت و تبلیغ به سوی آئین خدا و ایستادگی در این مسیر می باشد.
در حقیقت «رسالت» مقامی است بالاتر از نبوت، بنابراین در معنای رسالت، نبوت هم افتاده است; ولی چون آیه 157 سوره «اعراف» در مقام تشریح، توضیح و تفصیل پیامبر(صلی الله علیه وآله) است، آن دو را مستقلاً ذکر کرده.
در واقع آنچه به طور سربسته در مفهوم رسول افتاده، به صورت مستقل و روشن به عنوان تجزیه و تحلیل صفات او ذکر شده است. «رسول» در اصل، به معنای کسی است که مأموریت و رسالتی بر عهده او گذارده شده، تا آن را ابلاغ کند، اما از نظر تعبیرات قرآنی، و لسان روایات، بعضی معتقدند: «رسول» کسی است که، صاحب آئین و مأمور ابلاغ باشد، یعنی وحی الهی را دریافت کند و به مردم ابلاغ نماید. به تعبیر دیگر، «رسول» همانند طبیبی است سیار، و به تعبیری که علی(علیه السلام)در «نهج البلاغه» درباره پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)فرموده: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ». او به همه جا می رود، به شهرها، روستاها، کوه و دشت و بیابان تا بیماران را پیدا کند و به مداوای آنها بپردازد، او چشمه ای است که به دنبال تشنگان می دود، نه چشمه ای که تشنگان او را جستجو کنند. از روایاتی که در این زمینه به ما رسیده و مرحوم «کلینی» در کتاب «اصول کافی» در باب «طبقات الانبیاء و الرّسل» و باب «الفرق بین النبیّ و الرّسل» آورده چنین استفاده می شود که «رسول» کسی است که علاوه بر دریافت وحی، در خواب و شنیدن صدای فرشته، خود او را هم مشاهده می کند.
البته، آنچه در این روایات وارد شده، با تفسیری که گفتیم، منافات ندارد; چرا که ممکن است مأموریت های متفاوت پیامبر و رسول تأثیر در نحوه دریافت آنها از وحی داشته باشد، و به تعبیر دیگر، هر مرحله ای از مأموریت، همراه با مرحله ویژه ای از وحی است (دقت کنید).
«راغب» در «مفردات» می گوید: «رسول» از کلماتی است که هم بر «مفرد» و هم بر «جمع» اطلاق می گردد، هر چند گاهی آن را جمع می بندند و «رسل» می گویند. بعضی نیز آن را مصدر و به معنای رسالت دانسته اند، و می دانیم که در مصدر تثنیه و جمع نیست، (در «لسان العرب» می خوانیم: الرسول بمعنی الرسالة) ولی مسلماً این واژه معمولاً معنای وصفی را می رساند و لذا در بسیاری از موارد تثنیه و جمع بسته شده و در همین داستان موسی و هارون در سوره «طه» آیه 47 می فرماید: اِنّا رَسُولا رَبُّکَ «ما دو فرستاده پروردگار توایم».

پیشنهاد کاربران

فرسته

رسول یعنی فرتاده ی خداوند

فرستاده


فرستاده وپیغام بر

از طرف خدا
پیام اور

رسول یعنی بهترین رسول یعنی پیام آور رسول یعنی عشق و زندگی

فرستاده شده پیام آور

( رسول ) جمع و به معنای پیامبران و فرستادگان و یا نامه بران و پیغام بران معنی می شود این کلمه از ریشه رِسِل به معنای جابجا کردن چیزی با ظریفی تمام و دقت تمام است مثل جابجا کردن شیشه که روی کارتن آن نوشته شده با احتیاط حمل شود شکستنی است می باشد و دلیل نام گذاریش به پامبران این است چون کار دعوت و رساندن فرامین پروردگار به انسان ها باید با احتیاط هر چه تمام تر انجام شود.

رسول = سفیر خاص خداوند و فرستاده خاص است و حکم یا ایهالرسول بلغ بما انزل علیک ای رسول ابلاغ کن انچه بر تو نا ل شده است این حکم ماموریت خاص است و یعنی یا محمدص برو و حتما این فرمان را ابلاغ کن که در ایه تبلیغ در سوره مائده آمده و نبی مکرم هم حکم خداوند را در غدیر خم در ولایت مولا علی ع ابلاغ کرد و حتی افرادی که چند کیلومتر رفته بودند برگرداند برای ابلاغ حکم و چند سال پیش در یکی شبکه های مذهبی فرق بین نبی با رسول را گفتم و عرض کردم که انبیا در خواب اکثرا فرشته وحی را رویت میکردند ولی نبی مکرم ما در بیداری فرشته وحی بر او نازل میشد که در سایت عبدتلکریم سروش هم باز همین مطلب را نوشتم که پیغمبر ما چون سفیر خاص خداوند بسوی بشر بود لقب رسوالله را گرفت و هر ایه ای که با یا ایهالرسول خطاب شود از محکمات و حکم صریح می باشد

رسول : دراصل یک کلمه فارسی بوده و رسو به معنای رساننده چیزی می باشد ورسول تحریف کلمه رسون یا رسان به معنای فاعل آن ( رساننده ) می باشد ما اینگونه پسوند را درکلمات دمان ( دمنده ) خروشان ( خروشنده ) می توانیم ببینیم


کلمات دیگر: