کلمه جو
صفحه اصلی

بدعت


مترادف بدعت : ابتکار، نوآوری، رسم نو، بدعقیدتی، سنت ستیزی ، الحاد، کفر

متضاد بدعت : سنت گرایی

برابر پارسی : نوآوری

فارسی به انگلیسی

innovation, heresy

مترادف و متضاد

innovation (اسم)
تغییر، ابداع، بدعت، نو اوری، چیز تازه

ابتکار، نوآوری، رسم‌نو ≠ سنت‌گرایی


بدعقیدتی، سنت‌ستیزی


۱. ابتکار، نوآوری، رسمنو
۲. بدعقیدتی، سنتستیزی ≠ سنتگرایی
۳. الحاد، کفر


فرهنگ فارسی

چیز نو پیدا شده که سابقه نداشته باشد، رسم و آیین نو، سنت تازه که برخلاف دستور، دین جعل شود، جمع بدع
( اسم ) ۱ - چیز نو پیدا و بی سابقه نو ره آیین نو رسم تازه . ۲ - عقید. تاز. بر خلاف دین . جمع : بدع .

فرهنگ معین

(بِ عَ ) [ ع . بدعة ] ( اِ. ) نوآوری ، به ویژه رسم یا آیین تازه ای که مورد پذیرش قرار نگرفته یا مخالف سنت پذیرفته شده باشد.

لغت نامه دهخدا

بدعت. [ ب ِ ع َ ] ( ع ، اِ ) بدعة. چیز نوپیدا و بی سابقه. آیین نو. رسم تازه. ( فرهنگ فارسی معین ) :
وگر آزر بدانستی تصاویرش نگاریدن
نه ابراهیم از آن بدعت بری گشتی نه اسحاقش.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 48 ).
از دوش فکن غاشیه مهر در این کوی
چون گرد میان تو ز بدعت کمری نیست.
سنایی.
و رجوع به بدعة شود.
- بدعت آوردن ؛ چیزی نو و بی سابقه آوردن. راه و رسمی تازه نهادن :
زحسن روی تو بر دین خلق می ترسم
که بدعتی که نبوده ست در جهان آری.
سعدی ( بدایع ).
نظر با نیکوان رسمی است معهود
نه این بدعت من آوردم به عالم.
سعدی ( بدایع ).
- بدعت گذار ؛ آورنده رسم و آیین تازه. ( از یادداشت مؤلف ).
- بدعت گذاشتن ؛ رسم و آیین تازه پدید آوردن. ( از یادداشت مؤلف ).
- بدعت نهادن ؛ بدعت آوردن ، راه و رسمی تازه نهادن : و بدعتهای بد که در خراسان آل سیمجور ودیگر متهوران نهاده بودند بیکبارگی محو گردانید. ( کلیله و دمنه ).
هر که او بنهاد ناخوش بدعتی
سوی او نفرین رود هر ساعتی.
مولوی.
|| اختراع واحداث رسم در دین. ( ناظم الاطباء ). عقیده تازه بر خلاف دین. ( فرهنگ فارسی معین ). || الحاد و کفر و خطا و فساد. ( ناظم الاطباء ). مقابل سنت. ( یادداشت مؤلف ) :
بدین دولت جهان خالی شد از کفران و از بدعت
بدین دولت خلیفه بازگسترده ست شادروان.
فرخی.
ایا شهی که در آفاق هر کجا شهری است
که دین و سنت فاش است و کفر و بدعت راز...
سوزنی.
تارک ذوالخمار بدعت را
ذوالفقار تو لاجرم بشکافت.
خاقانی.
بدعت ز روی حادثه پشت هدی شکست
شیطان خلاف قاعده رجم شهاب شد.
خاقانی.
تب ریزهای بدعت تبریز برگرفت
تبریز شد ز رتبت او روضةالسلام.
خاقانی.
تا بت بدعت شکست اقبال حمد سیمگر
سکه نقش بت به زر دادن نیارد در جهان.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 327 ).
بوم اعتقاد ایشان که در ظلمت کفر بصدای بدعت نوحه می کرد در دام اسلام افکند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 348 ).
شرعه شریعت از غبار بدعت نگاهداشتی. ( ترجمه تاریخ یمینی چ سنگی ص 398 ).
از ترهﱡب نهی فرمود آن رسول
بدعتی چون برگرفتی ای فضول.

بدعت . [ ب ِ ع َ ] (ع ، اِ) بدعة. چیز نوپیدا و بی سابقه . آیین نو. رسم تازه . (فرهنگ فارسی معین ) :
وگر آزر بدانستی تصاویرش نگاریدن
نه ابراهیم از آن بدعت بری گشتی نه اسحاقش .

منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 48).


از دوش فکن غاشیه ٔ مهر در این کوی
چون گرد میان تو ز بدعت کمری نیست .

سنایی .


و رجوع به بدعة شود.
- بدعت آوردن ؛ چیزی نو و بی سابقه آوردن . راه و رسمی تازه نهادن :
زحسن روی تو بر دین خلق می ترسم
که بدعتی که نبوده ست در جهان آری .

سعدی (بدایع).


نظر با نیکوان رسمی است معهود
نه این بدعت من آوردم به عالم .

سعدی (بدایع).


- بدعت گذار ؛ آورنده رسم و آیین تازه . (از یادداشت مؤلف ).
- بدعت گذاشتن ؛ رسم و آیین تازه پدید آوردن . (از یادداشت مؤلف ).
- بدعت نهادن ؛ بدعت آوردن ، راه و رسمی تازه نهادن : و بدعتهای بد که در خراسان آل سیمجور ودیگر متهوران نهاده بودند بیکبارگی محو گردانید. (کلیله و دمنه ).
هر که او بنهاد ناخوش بدعتی
سوی او نفرین رود هر ساعتی .

مولوی .


|| اختراع واحداث رسم در دین . (ناظم الاطباء). عقیده ٔ تازه بر خلاف دین . (فرهنگ فارسی معین ). || الحاد و کفر و خطا و فساد. (ناظم الاطباء). مقابل سنت . (یادداشت مؤلف ) :
بدین دولت جهان خالی شد از کفران و از بدعت
بدین دولت خلیفه بازگسترده ست شادروان .

فرخی .


ایا شهی که در آفاق هر کجا شهری است
که دین و سنت فاش است و کفر و بدعت راز...

سوزنی .


تارک ذوالخمار بدعت را
ذوالفقار تو لاجرم بشکافت .

خاقانی .


بدعت ز روی حادثه پشت هدی شکست
شیطان خلاف قاعده رجم شهاب شد.

خاقانی .


تب ریزهای بدعت تبریز برگرفت
تبریز شد ز رتبت او روضةالسلام .

خاقانی .


تا بت بدعت شکست اقبال حمد سیمگر
سکه نقش بت به زر دادن نیارد در جهان .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 327).


بوم اعتقاد ایشان که در ظلمت کفر بصدای بدعت نوحه می کرد در دام اسلام افکند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 348).
شرعه ٔ شریعت از غبار بدعت نگاهداشتی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ سنگی ص 398).
از ترهﱡب نهی فرمود آن رسول
بدعتی چون برگرفتی ای فضول .

مولوی .


- اصحاب بدعت ؛ بدعت گذاران ، صاحبان بدعت : از عقاید اهل سنت و مذاهب اصحاب بدعت مستکشف و متفحص . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 398). اهل فتنه و اصحاب بدعت سر در گریبان کشیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 436).
- بدعت سرای ؛ کنایه از دنیاست . (از آنندراج ). ظاهراً بدان سبب که دنیا محل الحاد و کفر و خطا وفساد است :
دست انصاف تو بر بدعت سرای روزگار
دست محمود است بر بتخانه های سومنات .

انوری (از آنندراج ).


|| ظلم و فساد و خصومت و ستیزه . (ناظم الاطباء). و رجوع به بدعة شود.

فرهنگ عمید

۱. چیز نوپیداشده که سابقه نداشته باشد.
۲. رسم و آیین نو.
۳. سنت تازه که برخلاف دستور دین جعل شود.

دانشنامه عمومی

در اسلام، بِدعَت به معنی نوآوری در اعمال یا اعتقادات دینی است به گونه ای که در قرآن و سنت نباشد. بدعت می تواند هم تغییر در یکی از اعتقادات و عبادات و هم ایجاد چیزی جدید باشد. برخی مسلمانان بر این باورند که هرگونه نوآوری غیر مجاز است، ولی برخی دیگر معتقدند در طول زمان بسته به شرایط برخی تغییرات باید انجام شوند. مخالفان بدعت می گویند که اگر عبادتی فایده ای داشت، در زمان پیامبر نمونه ای از آن باید انجام می شده وگرنه به این معنا است که راهی برای جلب رضایت خداوند وجود دارد که بر پیامبر بسته بود.آیه ای که برای مقابله با بدعت استفاده می شود، آیهٔ سوم سورهٔ مائده است: «امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما آیینی برگزیدم.» لذا، بدعت به طور غیر مستقیم به معنی کامل نبودن دین تلقی می گردد.
همهٔ نوآوری ها ناپسند دانسته نشده اند و به عنوان مثال محمد بن ادریس شافعی جشن در میلاد پیامبر و تأسیس مدرسه و بیمارستان را پسندیده می داند. بیشتر تلاش ها برای مبارزه با بدعت در عبادات بوده، مانند: زیارت قبر، جشن گرفتن در اعیاد نامسلمانان، و برخی دعاها. درباره اخیر بحث های فراوانی انجام گرفته و برخی از مسلمانان با انجام این کارها مخالف اند و برخی آن ها را جایز می دانند. احتمالاً آغازگر بحث بر سر بدعت پسندیده و ناپسند عمر بن خطاب و دستورش به برگزاری نماز مستحب تراویح به جماعت است که بعد از آن گفت: «نِعْمَ البدعةُ هذِهِ، این چه بدعت نیکویی است».
محمدباقر مجلسی در تعریف بدعت می گوید: «آنچه بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم به عنوان عقیده یا عمل دینی ارائه گردد، در حالی که درباره آن بیان خاصّی نرسیده باشد و مصداقی از یک حکم کلّی نیز به شمار نرود یا آنکه آن عمل صریحاً نهی شده باشد بدعت است.» این تعریف به این معناست که نوآوری باید به نام دین انجام گیرد تا بدعت تلقی گردد.

دانشنامه آزاد فارسی

بِدعَت (heresy)
هر عقیدۀ خلاف عقیدۀ سنّتی و رسمی، خاصه در دین. گنوسیان، آریوسیان، پلاگیوسیان، مونتانوسیان، اَلبیگاییان، والدوسیان، لالاردها، و آناباپتیست ها از گروه هایی بوده اند که کلیسای مسیحی آن ها را بدعت گذار شمرده است. بدعت در اصطلاح کلام اسلامی، پدیدآوردن رسم و آیین و باور تازه در زمینه های دینی معنی می دهد. این رسوم، نه فقط ریشه در قرآن و سنّت ندارد، بلکه گاه در تعارض پیدا و پنهان با آن است. پس از فوت پیامبر اکرم (ص) در میان صحابه و تابعین اصطلاح «بدعت» در مقابل «سنّت» پدیدار شد. از این رو، آنان رسم و آیین تازه ای که با قرآن و سنّت سازگار بود، بدعت حَسَنه و هدایت کننده و مخالف آن را بدعت سیّئه و گمراه کننده نامیدند. بدعت ها را براساس طبقه بندی و نام گذاری افعال به پنج قسم واجب، حرام، مستحب (مندوب)، مکروه و مباح نیز تقسیم کرده اند. در میان علمای سنّی و شیعه در تعریف بدعت و تعیین مصداق بدعت های حسنه و سیئه اختلاف نظر وجود دارد.

فرهنگ فارسی ساره

نوآور


نقل قول ها

بدعت در اسلام، به هرگونه نوآوری در مسائل دینی گفته می شود.
• «بدعتی را که مردم پدید آوردند، چیزی را که بر شما حرام است حلال نمی کند. حلال چیزی است که خدا آن را روا کرده، و حرام چیزی است که خدا آن را ناروا شمرده .» نهج البلاغه، خطبه، ۱۷۶ -> علی بن ابی طالب

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بدعت یا همان تشریع، بنیان نهادن عقیده یا عملی از پیش خود به نام دین است. از این عنوان در باب هایی مانند طهارت، صلاة، صوم، حج، امر به معروف و نهی از منکر، تجارت و طلاق سخن رفته است.
در کلمات فقهای شیعه و اهل سنت آمده است که بدعت بر دو قسم است؛ بدعت حسنه و بدعت سیئه.الف) اگر بدعت را به معنای لغوی بگیرییم، یعنی کار نو و کار بی سابقه و به شریعت هم نسبت ندهیم ←←← این دو گونه است بدون این که به شرع نسبت دهیم؛ گاهی به ضرر انسان است به آن «بدعت سیئه» می گوییم مانند بمب های اتمی، وسایل جنگی کشتار جمعی و گاهی به نفع انسان است که آن را «بدعت حسنه» می نامیم مانند دستگاه های تهویه که در زمان ما درست کرده اند که بشر را تا حدی از گرما حفظ می کنند.ب) اگر بدعت را از نظر شریعت در نظر بگیریم ←بدعت فقط یک قسم است یعنی بدعت حسنه نداریم، بلکه تمام بدعت ها سیئه و گناهان کبیره ای هستند که در حد شرک اند. مثلاً صلاة تراویح از نظر برخی از خلفاء گفته اند بدعت حسنه است. در حالی که اگر صلاة تراویح را امر شریعت بدانیم که ریشه در دین و سنت دارد، دیگر بدعت نیست بلکه« سنت »است اما اگر صلاة تراویح ، ریشه در شریعت نداشته باشد،بدعت حسنه نیست بلکه بدعث سیئه است.
دیدگاه قرآن
اصطلاح بدعت از جمله مفاهیمی است که مبنایی قرآنی دارد.در اینجا به چند نمونه از آیات مرتبط با آن اشاره می شود: خداوند آیینی به نام رهبانیت را به عنوان یک رسم دینی برای مسیحیان مقرر نکرد و خود راهبان این رسم را باب کردند و بدعت گذاشتند: «... وَ رَهْبانیَّةً ابْتَدَعوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِم ْ...». در آیه ای دیگر خداوند به منکران پیامبر اسلام (ص ) می گوید: در آیین خدایی ، رسالت دادن به شخصی چون محمد (ص ) امری تازه و بدعت نیست ، بلکه خداوند پیش از آن حضرت هم ، به کسانی این مقام را واگذارده است . نمونه دیگری نیز از آیات وجود دارد که با اینکه واژه بدعت یا هم خانواده هایش در متن آن ها نیست ، اما محتوای آیات به روشنی گویای این است که بدعت گذاری در دین امری ناپسند و نارواست ؛ از جمله اینکه خداوند به مؤمنان می گوید: از خدا و فرستاده اش فرمان ببرند و اگر در امری دینی اختلاف نظر داشتند، به کتاب خدا و (سنت ) پیامبر (ص ) باز گردند، یا به آنان می گوید: هر آنچه پیامبر (ص ) بر ایشان آورده است ، بگیرند و از هر آنچه او نهی کرده است ، دست بکشند و پیوسته فرمانبردار پیامبر (ص ) باشند و از او پیروی کنند همچنین می گوید: هیچ کس را در کاری که خدا و فرستاده اش فرمان دهند، اختیاری نیست . خداوند در نکوهش مشرکان می گوید: از روزیی که خدا بر ایشان فرود آورده است ، چرا بخشی را حرام و بخشی را حلال گردانیده اند؛ آیا خدا به آنان چنین اجازه ای داده است ، یا بر خدا دروغ می بندند؟. در آیه ای دیگر به پیامبر (ص ) می گوید: که به کسانی که از او خواسته اند تا دینش را تغییر بدهد، اینگونه پاسخ دهد که مرا نرسد که آن را از پیش خود عوض کنم و از چیزی جز آنچه بر من وحی می شود، پیروی نمی کنم . در جای دیگر خداوند به مسلمانان می گوید: شما نباید از پیش خود به دروغ چیزی را حلال و چیزی را حرام کرده ، به خدا نسبت دهید تا بر خدا دروغ بندید. افزون بر این ها، خداوند کسانی را که حکم هایشان مطابق حکم خدا نیست ، کافر ظالم و فاسق می خواند. در آیه ای دیگر خداوند کسانی را که بدون اجازه خداوند دینی را از ناحیه خود بسازند، سخت نکوهش می کند. مجموع این آیات نشان می دهد که دین خداوند قواعد و احکام مشخص و معینی دارد و هیچ کس حق ندارد که آن را تغییر دهد و کم و زیاد کند، یا چیزی را از نزد خویش حلال ، یا حرام اعلام نماید و اگر کسی به چنین کاری مبادرت ورزد، گناهی بزرگ و نابخشودنی مرتکب شده است .
از دیدگاه حدیث
...

جدول کلمات

نوآوری

پیشنهاد کاربران

ایجاد گمراهی یا تحریف کردن دین

آوردن چیزی در دین، چیز جدید، ابداع شده


کلمات دیگر: