کلمه جو
صفحه اصلی

تسلیت


مترادف تسلیت : تسلی، تعزیت، دلداری، سرسلامتی، همدردی

متضاد تسلیت : تبریک

برابر پارسی : دلداری، دل آرامی، دلخوشی

فارسی به انگلیسی

condolence

فارسی به عربی

تعزیة

مترادف و متضاد

soothing (اسم)
تسلیت، دارای اثر تسکین دهنده

commiseration (اسم)
ترحم، دلسوزی، تسلیت، اظهار تاسف

condolence (اسم)
تسلیت، اظهار تاسف، همدردی، عزا

consolation (اسم)
خوشی، تسلیت، تسلی، دلداری

تسلی، تعزیت، دلداری، سرسلامتی، همدردی ≠ تبریک


فرهنگ فارسی

دلخوشی دادن، شخص عزاداررامصبیت زده راتسلی دادن
۱- ( مصدر ) دلخوشی دادن رهایی بخشیدن از اندوه تسلی دادن ( مخصوصا عزا دار را ) .۲- ( اسم ) دلخوشی دادن سر سلامتی .

فرهنگ معین

(تَ یَ ) [ ع . تسلیة ] (مص م . ) دلخوشی دادن ، رهایی بخشیدن از اندوه .

لغت نامه دهخدا

تسلیت . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) تسلیة. اندوه وابردن . (مجمل اللغة). مأخوذ از تازی ، پند و نصیحتی که در بیرون کردن غم و اندوه از دل کسی گویند، ویژه چون آن کس مصیبت زده باشد. دلاسایی و خاطرنوازی و آسایش . (ناظم الاطباء). دلداری . اندوه بردن . غم زدایی . و رجوع به تسلی و تسلیة و تسلیت کردن شود.


تسلیت. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) تسلیة. اندوه وابردن. ( مجمل اللغة ). مأخوذ از تازی ، پند و نصیحتی که در بیرون کردن غم و اندوه از دل کسی گویند، ویژه چون آن کس مصیبت زده باشد. دلاسایی و خاطرنوازی و آسایش. ( ناظم الاطباء ). دلداری. اندوه بردن. غم زدایی. و رجوع به تسلی و تسلیة و تسلیت کردن شود.

تسلیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) از: ( «س ل و» ) اندوه ببردن و سلوت فرمودن. ( تاج المصادر بیهقی ). سلوة دادن و سلوة فرمودن. ( زوزنی ). خرسندی و بی پژمانی دادن. ( منتهی الارب ). چون واوی باشد خرسندی و بی پژمانی دادن. ( ناظم الاطباء ). دور کردن اندوه از کسی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). تسکین و تسلا و تسلیت. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تسلیت شود. || ( از سلی ) بیرون کشیدن سلای ناقه را از رحم آن. ( منتهی الارب ). و چون یایی باشد بیرون کشیدن سلای ماده شتر را از رحم آن. ( ناظم الاطباء ). جدا کردن یارک گوسفند. ( از متن اللغة ) ( از المنجد ): سلی الشاة و تسلیة، نزع سلاها. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. خرسندی دادن، دلخوشی دادن، کسی را از غم واندوه رهایی دادن و سرگرم ساختن.
۲. تسلی دادن شخص عزادار و مصیبت زده.

فرهنگ فارسی ساره

دل آرامی، دلدار


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تسلیت به معنای دلداری و سر سلامتی دادن به صاحب عزا می باشد و از آن به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.
تسلیت به مصیبت دیدگان- اعم از بزرگ و کوچک، زن و مرد، همچنین تسلیت صاحبان عزا به یکدیگر- بویژه پس از دفن میت مستحب است. حدّی برای زمان تسلیت نیست، امّا اگر در زمانی صورت گیرد که موجب یادآوری اندوه فراموش شده گردد ترک آن بهتر است.
چگونگی بیان تسلیت
ابزار همدردی با مصیبت دیدگان برحسب شأنشان متفاوت است.
به عنوان مثال نسبت به کودک یتیم، دست کشیدن بر سر او مستحب است. البتّه در حصول ثواب تسلیت، نفس حضور نزد صاحب عزا و دیدار با او کفایت می کند، هرچند ابراز همدردی با گفتن کلمات تسلّی بخش افضل است؛ لیکن برپایی مجلس سوگواری و اطعام مردم از سوی صاحب عزا استحباب ندارد، هرچند جایز است، بخصوص زمانی که بر اثر ترک آن آبروی صاحب عزا به خطر افتد. تسلیت به اهل ذمه جایز است.



واژه نامه بختیاریکا

سر سلامتی

جدول کلمات

اسلا

پیشنهاد کاربران

این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
شانتو ŝãntav ( سنسکریت: شانتوَ ŝãntva )
پرالاد prãlãd ( سنسکریت: پرَهلادَ prahlãda )

واژه ی زیبای فارسی : همدردی کردن

ره انده
برگرفته از
رهاندن از اندوه.
این واژه را به فرهنگستان زبان و ادب پارسی پیشنهاد کرده ایم
شوربختانه واژگان تازی را بیشتر می پسندند

دلداری، همدردی ( یاد شده در بالا )

دلداری دادن بجای �تسلیت� گفتن

نمونه:
مرگ این جوان آگاه را دلداری می دهم . . .

https://www. behzadbozorgmehr. com/2013/10/blog - post_8901. html


کلمات دیگر: