کلمه جو
صفحه اصلی

اطعام


مترادف اطعام : تغذیه، خورانیدن، طعام دادن، غذادادن

برابر پارسی : خوراک، خورانیدن، خورش دادن

فارسی به انگلیسی

feeding

مترادف و متضاد

sustentation (اسم)
نگهداری، اطعام مساکین، اطعام، استعانت مالی

sustention (اسم)
نگهداری، اطعام مساکین، اطعام، استعانت مالی

تغذیه، خورانیدن، طعام‌دادن، غذادادن


فرهنگ فارسی

طعام دادن، خوراک دادن، خورانیدن
( مصدر ) خورانیدن طعام دادن خورش دادن . یا اطعام مساکین . تهی دستان را طعام دادن .
اطعام بسر شیرین گردیدن غوره خرما و مزه گرفتن . طعم یافتن غوره خرما . یا طعام خوردن . یا ادب پذیرفتن و اصلاح گرفتن .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) غذا دادن .

لغت نامه دهخدا

اطعام. [ اِ ] ( ع مص ) خورانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). طعام دادن. ( ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14 ) ( تاج المصادر بیهقی ). خوراندن. سور دادن. سور. اطعام کسی را؛ به غذا واداشتن وی را. طعمه دادن به کسی. ( از اقرب الموارد ) : او اطعام فی یوم ذی مسغبة؛ یا خورانیدن در روزی که صاحب گرسنگی است. ( قرآن /90 14 ).
- اطعام کردن ؛ غذا دادن بدیگران. مهمان کردن. طعام دادن. و رجوع به اطعام شود.
- اطعام کفاره ؛ در تداول فقه ،غذا دادن به شصت مسکین است که در ماه رمضان هرگاه کفاره بر کسی واجب شود باید رقبه ای آزاد کند یا دو ماه پی درپی روزه بگیرد یا شصت مسکین اطعام کند : فمن لم یستطع فاطعام ستین مسکیناً. ( قرآن 58 / 4 ). رجوع به شرایع ص 48 شود.
- اطعام مساکین ؛ اطعام مساکین و فقرا کردن ؛ مهمانی کردن و طعام دادن به مساکین در راه خدا. و این صفت از صفات مخصوص اهالی مشرق است. ( ناظم الاطباء ). غذا دادن به فقیران بسبب تعلق گرفتن کفاره روزه یا سوگند یا بموجب نذر یا نیاز دیگر در تداول شرع : لایؤاخذکم اﷲ باللغو فی ایمانکم ولکن یؤاخذکم بما عقدتم الایمان فکفارته اطعام عشرة مساکین ؛ خداوند شما را به لغو در سوگندهاتان مؤاخذه نمی کند و لیکن شما را بسبب بستنتان سوگندها را مؤاخذه می کند، پس کفاره آن طعام دادن ده مسکین است. ( قرآن 5 / 89 ). || رسانیدن درخت میوه را، گویند: اطعمت النخلة؛ اذا ادرکت ثمرها و صارت ذاطعم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رسانیدن درخت میوه را. ( آنندراج ). || رسیدن میوه نخل. ( از اقرب الموارد ). || رسیدن بار درخت ، گویند: اطعمت الثمرة؛ یعنی پخته شد. ( منتهی الارب ). پخته شدن و رسیدن میوه. ( ناظم الاطباء ). رسیدن بار درخت. ( آنندراج ). طعم یافتن و طعم گرفتن میوه. ( تاج المصادر بیهقی ). طعم و مزه یافتن میوه. اطعام چیزی ؛ به مزه آمدن آن. مزه یافتن آن. || تغییر یافتن مزه چیزی. دگرگونه شدن مزه چیزی. ( از اقرب الموارد ). || پیوند دادن شاخی را به شاخ دیگر، گویند: اطعم الغصن ؛ یعنی پیوند داد شاخ را به شاخ درخت دیگر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پیونددادن شاخی را به شاخ درخت دیگر. ( آنندراج ). تطعیم. ( اقرب الموارد ). رجوع به تطعیم شود. پیوند کردن شاخی از درخت دیگری به درخت تا از جنس درختی گردد که بدان پیوند می شود. || اطعام به کسی زمینی را؛به امانت دادن زمین به وی برای کشت و ورز. ( از اقرب الموارد ).

اطعام . [ اِطْ طِ ] (ع مص ) اطعام بُسر؛ شیرین گردیدن غوره ٔ خرما و مزه گرفتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). طعم یافتن غوره ٔ خرما. (از اقرب الموارد). || طعام خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بچشیدن . (زوزنی ). || ادب پذیرفتن و اصلاح گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: فلان لایطعم ؛ ای لایتأدب و ینجع فیه ما یصلحه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

طعام دادن، خوراک دادن، خورانیدن.

دانشنامه عمومی

اطعام از مهم ترین روش های آیین اسلام برای رهایی جامعه از گرسنگی و فقر کشنده و مزمن است؛ در آیات قرآن سخن از مساکین است که می بایست به آنان توجه شود و غذا و خوراک در اختیار ایشان قرارگیرد.
ریا
رشوه
فقر
سازمان بهزیستی
مسکین کسی است که توان حرکتی از او برداشته شده است و یکجانشین شده است. مسکنت و به زمین چسبیدن ایشان ممکن است به سبب پیری یا نقص عضو باشد. البته کسانی که به عللی نمی توانند از خانه خارج شوند و برای خود غذایی فراهم آورند نیز در حکم مسکین هستند.
در روایات بر مواردی از اطعام، مانند اطعام روزه دار و اطعام در عروسی، بازگشت از سفر حجّ، خرید منزل و ختنه و عقیقه فرزند تأکید شده است.قرآن، بر اطعامِ نیازمند که در قحطی دچار سختی و گرسنگی شده اصرار ورزیده، یتیم و مسکین را از مصادیق بارز نیازمندان می داند.
اطعام مؤمن؛ اطعام به بازماندگان میّت تا سه روز؛ اطعام در عروسی، ولادت و ختنهٔ فرزند، و نیز هنگام عقیقه کردن برای او به ده نفر مؤمن یا بیشتر؛ اطعام گوشت قربانی به فقرا؛ اطعام بعد از ساختن یا خریدن منزل، پس از بازگشت از مکّه و اطعام برده به شیرینی پس از خریدن او، مستحب است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غذا دادن را اطعام گویند. در فقه از آن در باب های طهارت ، صوم ، حج ، جهاد ، تجارت ، نکاح ، کفّارات ، اطعمه و اشربه ، غصب و ارث سخن رفته است.
اطعام مصدر باب افعال و از ریشه «ط ـ ع ـ م» به معنای طعام (غذا) دادن است. در اینکه مراد از طعام چیست، لغویان بر یک نظر نیستند؛ برخی گفته اند: هر چیزی است که چیده و جمع آوری شود، اعمّ از حبوبات و میوه ها ، و بعضی طعام را خصوص خرما و جمعی فقط گندم می دانند. ولی به نظر می رسد همه این موارد مصداق طعام باشد و همان گونه که ابن منظور و راغب گفته اند: طعام عبارت است از هر چیز خوردنی ، بنابراین، اطعام یعنی خوراندن و طعام دادن از آنچه ذکر شد.
واژگان طعام در قرآن کریم
واژه طعم و مشتقات آن ۴۸ بار در قرآن کریم آمده که ۱۶ بار آن از باب اِفعال است؛ همچنین واژه طَعام در ۵ مورد از جمله در آیه «ولا یَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکین» به معنای اطعام دانسته شده است. در برخی آیات از اطعام کنندگان ستایش و از کسانی که اطعام نمی کنند یا دیگران را به اطعام تشویق نمی کنند، نکوهش شده است.
مُطعِم از اسمای الهی
در پاره ای از آیات، اطعام از کارهای پروردگار شمرده شده است: «... و هُوَ یُطعِمُ و لایُطعَمُ». در حقیقت اسناد اطعام به انسانها چیزی جز اسناد اطعام به خدا نیست، زیرا اصل وجود آنان و آنچه اطعام می کنند از آنِ خداوند است ، ازاین رو «مُطعِم» یکی از اسما و صفات الهی شمرده شده است.
اهمیت اطعام نیازمندان در دین اسلام
...
[ویکی الکتاب] معنی إِطْعَامُ: غذا دادن
معنی نُطْعِمُکُمْ: شما را اطعام می کنیم - به شما غذا می دهیم
ریشه کلمه:
طعم (۴۸ بار)

[ویکی فقه] اطعام (قرآن). اطعام، سیره پیامبران و اولیای الهی بوده و از مصادیق انفاق و احسان است.
اطعام مصدر باب افعال و از ریشه «ط ـ ع ـ م» به معنای طعام (غذا) دادن است. در اینکه مراد از طعام چیست، لغویان بر یک نظر نیستند؛ برخی گفته اند: هر چیزی است که چیده و جمع آوری شود، اعمّ از حبوبات و میوه ها ، و بعضی طعام را خصوص خرما و جمعی فقط گندم می دانند. ولی به نظر می رسد همه این موارد مصداق طعام باشد و همان گونه که ابن منظور و راغب گفته اند: طعام عبارت است از هر چیز خوردنی ، بنابراین، اطعام یعنی خوراندن و طعام دادن از آنچه ذکر شد.
اطعام در قرآن کریم
واژه طعم و مشتقات آن ۴۸ بار در قرآن کریم آمده که ۱۶ بار آن اطعام از باب اِفعال است؛ «انما نطعمکم لوجه اللـه لا نر ید منکم جزاء ولا شکور ا» «(و می گویند: ) ما شما را بخاطر خدا اطعام می کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم! » همچنین واژه طَعام در ۵ مورد از جمله در آیه «ولا یَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکین» به معنای اطعام دانسته شده است. در برخی آیات از اطعام کنندگان ستایش و از کسانی که اطعام نمی کنند یا دیگران را به اطعام تشویق نمی کنند، نکوهش شده است. در پاره ای از آیات، اطعام از کارهای پروردگار شمرده شده است: «... و هُوَ یُطعِمُ و لایُطعَمُ». در حقیقت اسناد اطعام به انسانها چیزی جز اسناد اطعام به خدا نیست، زیرا اصل وجود آنان و آنچه اطعام می کنند از آنِ خداوند است ، ازاین رو «مُطعِم» یکی از اسما و صفات الهی شمرده شده است. اطعام از مصادیق انفاق و احسان است. اسلام برای حفظ حرمت انسان ها و ایجاد تعادل اقتصادی در جامعه، صاحبان ثروت را ملزم کرده که بخشی از اموال خود را برای تأمین هزینه زندگی و رفع گرسنگی نیازمندان اختصاص دهند: «وفی اَمولِهِم حَقٌّ لِلسّائِلِ والمَحروم».
شرایط اطعام
...

پیشنهاد کاربران

ابشاری در لرستان


کلمات دیگر: