[ویکی شیعه] سید مجتبی میرلوحی تهرانی (۱۳۳۴-۱۳۰۳ش) معروف به نواب صفوی روحانی شیعه، بنیان گذار و رهبر جمعیت فدائیان اسلام.
نواب صفوی دروس حوزوی مانند فقه و اصول، تفسیر قرآن و اصول سیاسی و اعتقادی را در تهران و سپس در نجف فرا گرفت و از علامه امینی و سید حسین طباطبایی قمی به عنوان اساتید وی در حوزه علمیه نجف یاد شده است.
نواب از پیشتازان مبارزات مسلحانه بر علیه رژیم پهلوی بود وی با ظهور احمد کسروی جهت مبارزه با تفکرات وی از نجف به ایران آمد. قتل کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزمآرا و حسین علاء از جمله فعالیتهای سیاسی و مبتنی بر عقاید مذهبی نواب صفوی و فدائیان اسلام به شمار میرود. برخی از نویسندگان تاریخ معاصر، تلاشهای نواب صفوی و یارانش را در پیروزی جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران موثر دانسته اند.
مخالفت با اقدامات دولت دکتر مصدق به دلیل عدم عمل به احکام اسلامی از دیگر فعالیتهای وی بود که حبس را برای سید مجتبی در پی داشت.
کتاب «جامعه و حکومت اسلامی» از آثار نواب صفوی است. وی در دوران فعالیت سیاسی خود سفرهایی به اردن و مصر داشت که طی آن در دانشگاه الازهر سخنرانی کرده و با ملک حسین پادشاه اردن ملاقات داشته است.
رهبر فدائیان اسلام و برخی از یارانش در تاریخ ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ش توسط رژیم پهلوی اعدام شدند.
سید مجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی فرزند سید جواد و مادری علویه در سال ۱۳۰۳ شمسی در خانی آباد، محله ای جنوبی در تهران به دنیا آمد. پدرش روحانی بود ولی در دوره رضا شاه پهلوی بنابر قوانین و برخی اجبارهای حکومت لباس روحانیت را رها کرده به وکالت در عدلیه مشغول گردید و گفته شده که در همین کسوت، روزی با علی اکبر داور وزیر وقت عدلیه درگیر و در پی آن به سه سال زندان محکوم می شود. بعد از گذشت سه سال سید جواد فوت کرده و جنازه او از زندان به خانواده اش تحویل داده میشود. سرپرستی سید مجتبی که در این زمان نه سال داشت بر عهده دایی او سید محمود نواب صفوی که او نیز در عدلیه کار می کرد قرار میگیرد. نواب صفوی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه حکیم نظامی و دوره متوسطه و علوم جدید را در مدرسه صنعتی آلمانیها آموخت، و در کنار دروس جدید به تحصیل علوم حوزوی در مدرسه مروی و مسجد قندی خانی آباد پرداخت.
برخی درباره تغییر نام خانوادگی نواب صفوی از میرلوحی به نام خانوادگی مادرش، نقل کردهاند احتمالا این اقدام برای در امان ماندن سید مجتبی از تبعات فرزندی یک محکوم انجام شده است؛ در عین حال یراوند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» این تغییر را از جانب نواب حرکتی نمادین برای «اعلام وحدت با بنیانگذاران نخستین دولت شیعی در ایران» دانسته است؛ هر چند این نظر دور از ذهن به نظر می رسد، زیرا نه صفویه نخستین دولت شیعی در ایران بود و نه این تغییر در زمان اعلام تشکیل گروه فدائیان اسلام صورت گرفته است.
سید مجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی فرزند سید جواد و مادری علویه در سال ۱۳۰۳ شمسی در خانی آباد، محله ای جنوبی در تهران به دنیا آمد. پدرش روحانی بود ولی در دوره رضا شاه پهلوی بنابر قوانین و برخی اجبارهای حکومت لباس روحانیت را رها کرده به وکالت در عدلیه مشغول گردید و گفته شده که در همین کسوت، روزی با علی اکبر داور وزیر وقت عدلیه درگیر و در پی آن به سه سال زندان محکوم می شود. بعد از گذشت سه سال سید جواد فوت کرده و جنازه او از زندان به خانواده اش تحویل داده میشود. سرپرستی سید مجتبی که در این زمان نه سال داشت بر عهده دایی او سید محمود نواب صفوی که او نیز در عدلیه کار می کرد قرار میگیرد. نواب صفوی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه حکیم نظامی و دوره متوسطه و علوم جدید را در مدرسه صنعتی آلمانیها آموخت، و در کنار دروس جدید به تحصیل علوم حوزوی در مدرسه مروی و مسجد قندی خانی آباد پرداخت.
برخی درباره تغییر نام خانوادگی نواب صفوی از میرلوحی به نام خانوادگی مادرش، نقل کردهاند احتمالا این اقدام برای در امان ماندن سید مجتبی از تبعات فرزندی یک محکوم انجام شده است؛ در عین حال یراوند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» این تغییر را از جانب نواب حرکتی نمادین برای «اعلام وحدت با بنیانگذاران نخستین دولت شیعی در ایران» دانسته است؛ هر چند این نظر دور از ذهن به نظر می رسد، زیرا نه صفویه نخستین دولت شیعی در ایران بود و نه این تغییر در زمان اعلام تشکیل گروه فدائیان اسلام صورت گرفته است.
wikishia: شهادت رسید.
سید مجتبی میرلوحی که بعداً نام خانوادگی مادرش نواب صفوی را برگزید، در ۱۳۰۳ش در خانی آباد تهران زاده شد. پدرش نام فرزند را سید مجتبی می گذارد تا در لحظه لحظه زندگی به یاد خاندان پیامبر باشد. پدرش سید جواد، روحانی و مادرش علویه ای مؤمن بود. سید جواد که تحت فشار رژیم رضاشاهی لباس روحانیت را ترک کرده بود، جهت دادرسی مظلومان وکالت دادگستری را برگزید، تا اینکه در یک مشاجره با داور، وزیر وقت عدلیه، به مدت سه سال روانه زندان شد و در حدود ۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵ش درگذشت. خانواده سیدمجتبی در مدت زندان و پس از وفات پدر، توسط دایی وی سید محمود نواب صفوی اداره می شد. نواب پس از گذراندن تحصیلات در علوم حوزوی و علوم جدید، ازدواج با نیره سادات نواب احتشام دختر یکی از رهبران قیام مشهد در برابر بی حجابی در ۱۳۲۶ش که حاصل آن سه دختر به نام های فاطمه، زهرا و صدیقه، که بعد از شهادت نواب به دنیا آمد. و ایفای نقش اساسی در صحنه سیاسی کشور و جهان اسلام، سرانجام در سن ۳۱ سالگی در پی ترور علاء، توسط رژیم پهلوی به اعدام محکوم گشته، پس از دو ماه شکنجه در نیمه شب دوازدهم دی ماه ۱۳۳۴ش به شهادت رسید، پیکر وی ابتدا در مسگرآباد تهران دفن گردیده، سپس به وادی السلام قم انتقال یافت.
پدر نواب و رژیم رضاخان
رضا خان که بتازگی از طرف دولت استعمارگر انگلیس به سلطنت رسیده است از مخالفان سر سخت اسلام و روحانیت است. از نخستین کارهای او منع به کارگیری تاریخ هجری قمری است. تاریخ هجری شمسی جایگزین تاریخ قمری می شود و او نام این تهاجم وسیع بر ضد فرهنگ اسلامی را طرد یک سنت عربی تحمیل شده می نامد. بعد از تغییر تاریخ، بر سر گذاشتن کلاه پهلوی شبیه کلاه سربازی، برای همه اجباری می گردد. چیزی نمی گذرد که او مدارس را مختلط اعلام می کند و دختر و پسر را در کنار هم قرار می دهد. پسرها باید هنگام مدرسه رفتن، شلوار کوتاه بپا کنند و دخترها باید حجاب اسلامی را به کناری نهند.همزمان با اسلام زدایی رضا خان، حضرت آیت ا لله حائری( قدس سره)، برخی از روحانیان شهرستانها و شاگردان درس خود را فرمود تا با استخدام در وزارت دادگستری، مقام قضاوت را در دست روحانیت نگاه دارند، که پدر نواب صفوی یکی از آنهاست و شاید به اشاره آیت الله حائری به این مهم اقدام کرده باشد.در این حال روحانیان بیدارگر با تهاجم فرهنگی استعمار و اسلام زدایی رضا خان به مبارزه برمی خیزند و بر ضد وی قیامهای اصلاحی مختلفی را بر پا می دارند. در چنین زمانی است که آقا سید جواد میر لوحی، پدر سید مجتبی مجبور می گردد از پوشیدن لباس روحانیت صرف نظر کند. رضا خان دستور داده است تا مردم همه از لباس یک شکل استفاده کنند در این زمان آقا سید جواد از فرصت استفاده نموده، برای احقاق حقوق مظلومان، در دادگستری وکیل دعاوی می شود.
تحصیلات
سید مجتبی هنوز اندک سالی است که با دنیای خردسالی فاصله گرفته است. او سوره های قرآن را به تشویق پدر و مادر خویش حفظ می کند و با پدر روحانی خود در مجالس پر نور قرائت قرآن شرکت فعال دارد. قرآن مجید کتاب زندگی اوست و به آن عشق می ورزد. هفت ساله است که راهی دبستان می شود و تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان حکیم نظامی تهران و دبیرستان را در مدرسه صنعتی آلمانی ها گذراند. سیّد مجتبی عشق و علاقه زیادی به دروس اسلامی دارد و مایل است به دروس حوزه بپردازد. لیکن دایی وی که سرپرستی او را بر عهده گرفته و خود قاضی دادگستری است با سیّد مخالفت می کند. سید مجتبی از عقیده خود دست بر نمی دارد و به دلیل علاقه به فراگیری دروس اسلامی همزمان با تحصیل در دبیرستان، دروس حوزوی را نیز در مسجد قندی خانی آباد و سپس مدرسه مروی فراگرفت. وی دروس حوزوی خود را در فقه، اصول، تفسیر قرآن، اصول سیاسی و اعتقادی در نجف نزد آیات عظام علامه امینی، حسین قمی، محمد تهرانی و مدنی تا پایان سطح ادامه داد. در بیان استعداد و تلاش سید مجتبی همین بس که علامه امینی (صاحب الغدیر) در توصیف وی می گوید: «یک سال که آقا سید مجتبی از من تعلیم گرفت دیگر چیزی نماند که به او نیاموخته باشم.»
← سخنرانی در جمع دانش آموزان
...
سید مجتبی میرلوحی که بعداً نام خانوادگی مادرش نواب صفوی را برگزید، در ۱۳۰۳ش در خانی آباد تهران زاده شد. پدرش نام فرزند را سید مجتبی می گذارد تا در لحظه لحظه زندگی به یاد خاندان پیامبر باشد. پدرش سید جواد، روحانی و مادرش علویه ای مؤمن بود. سید جواد که تحت فشار رژیم رضاشاهی لباس روحانیت را ترک کرده بود، جهت دادرسی مظلومان وکالت دادگستری را برگزید، تا اینکه در یک مشاجره با داور، وزیر وقت عدلیه، به مدت سه سال روانه زندان شد و در حدود ۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵ش درگذشت. خانواده سیدمجتبی در مدت زندان و پس از وفات پدر، توسط دایی وی سید محمود نواب صفوی اداره می شد. نواب پس از گذراندن تحصیلات در علوم حوزوی و علوم جدید، ازدواج با نیره سادات نواب احتشام دختر یکی از رهبران قیام مشهد در برابر بی حجابی در ۱۳۲۶ش که حاصل آن سه دختر به نام های فاطمه، زهرا و صدیقه، که بعد از شهادت نواب به دنیا آمد. و ایفای نقش اساسی در صحنه سیاسی کشور و جهان اسلام، سرانجام در سن ۳۱ سالگی در پی ترور علاء، توسط رژیم پهلوی به اعدام محکوم گشته، پس از دو ماه شکنجه در نیمه شب دوازدهم دی ماه ۱۳۳۴ش به شهادت رسید، پیکر وی ابتدا در مسگرآباد تهران دفن گردیده، سپس به وادی السلام قم انتقال یافت.
پدر نواب و رژیم رضاخان
رضا خان که بتازگی از طرف دولت استعمارگر انگلیس به سلطنت رسیده است از مخالفان سر سخت اسلام و روحانیت است. از نخستین کارهای او منع به کارگیری تاریخ هجری قمری است. تاریخ هجری شمسی جایگزین تاریخ قمری می شود و او نام این تهاجم وسیع بر ضد فرهنگ اسلامی را طرد یک سنت عربی تحمیل شده می نامد. بعد از تغییر تاریخ، بر سر گذاشتن کلاه پهلوی شبیه کلاه سربازی، برای همه اجباری می گردد. چیزی نمی گذرد که او مدارس را مختلط اعلام می کند و دختر و پسر را در کنار هم قرار می دهد. پسرها باید هنگام مدرسه رفتن، شلوار کوتاه بپا کنند و دخترها باید حجاب اسلامی را به کناری نهند.همزمان با اسلام زدایی رضا خان، حضرت آیت ا لله حائری( قدس سره)، برخی از روحانیان شهرستانها و شاگردان درس خود را فرمود تا با استخدام در وزارت دادگستری، مقام قضاوت را در دست روحانیت نگاه دارند، که پدر نواب صفوی یکی از آنهاست و شاید به اشاره آیت الله حائری به این مهم اقدام کرده باشد.در این حال روحانیان بیدارگر با تهاجم فرهنگی استعمار و اسلام زدایی رضا خان به مبارزه برمی خیزند و بر ضد وی قیامهای اصلاحی مختلفی را بر پا می دارند. در چنین زمانی است که آقا سید جواد میر لوحی، پدر سید مجتبی مجبور می گردد از پوشیدن لباس روحانیت صرف نظر کند. رضا خان دستور داده است تا مردم همه از لباس یک شکل استفاده کنند در این زمان آقا سید جواد از فرصت استفاده نموده، برای احقاق حقوق مظلومان، در دادگستری وکیل دعاوی می شود.
تحصیلات
سید مجتبی هنوز اندک سالی است که با دنیای خردسالی فاصله گرفته است. او سوره های قرآن را به تشویق پدر و مادر خویش حفظ می کند و با پدر روحانی خود در مجالس پر نور قرائت قرآن شرکت فعال دارد. قرآن مجید کتاب زندگی اوست و به آن عشق می ورزد. هفت ساله است که راهی دبستان می شود و تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان حکیم نظامی تهران و دبیرستان را در مدرسه صنعتی آلمانی ها گذراند. سیّد مجتبی عشق و علاقه زیادی به دروس اسلامی دارد و مایل است به دروس حوزه بپردازد. لیکن دایی وی که سرپرستی او را بر عهده گرفته و خود قاضی دادگستری است با سیّد مخالفت می کند. سید مجتبی از عقیده خود دست بر نمی دارد و به دلیل علاقه به فراگیری دروس اسلامی همزمان با تحصیل در دبیرستان، دروس حوزوی را نیز در مسجد قندی خانی آباد و سپس مدرسه مروی فراگرفت. وی دروس حوزوی خود را در فقه، اصول، تفسیر قرآن، اصول سیاسی و اعتقادی در نجف نزد آیات عظام علامه امینی، حسین قمی، محمد تهرانی و مدنی تا پایان سطح ادامه داد. در بیان استعداد و تلاش سید مجتبی همین بس که علامه امینی (صاحب الغدیر) در توصیف وی می گوید: «یک سال که آقا سید مجتبی از من تعلیم گرفت دیگر چیزی نماند که به او نیاموخته باشم.»
← سخنرانی در جمع دانش آموزان
...
wikifeqh: نواب_صفوی