کلمه جو
صفحه اصلی

ابادان


مترادف ابادان : ( آبادان ) آباد، برپا، پررونق، دایر، معمور

متضاد ابادان : ( آبادان ) خراب

فارسی به انگلیسی

prosperous, abadan

فرهنگ اسم ها

اسم: آبادان (پسر) (ترکی) (تلفظ: abadan) (فارسی: آبادان) (انگلیسی: abadan)
معنی: برپا، آباد

فرهنگ فارسی

( آبادان ) ۱ - شهرستان آبادان از شهرستانهای ده گانه استان ششم ( خوزستان ) و حدود آن ازاین قرار است : ازشمال شهرستان خرمشهر و ورود کارون ازمشرق روخانه بهمنشیر و اراضی مسطح و باطلاقی از جنوب و مغرب اروند رود ٠ شهرستان آبادان به سبب محصور بودن بین رود کارون و اروند رود و رود بهمنشیر جزیره ای را تشکیل می دهد ٠ این شهرستان در دشت واقع و هوای آن گرم و مرطوب است ٠ درجه حرارت آن دربعضی سالها در تابستان تا ۵۸ درجه و در بهمن ماه تا۸ درجه سانتی گراد میرسد و در بعضی سالها در زمستان نزدیک به صفر میشود ٠ جمعیت شهرستانها ۳٠۸/۳۹۱ تن میباشد ٠ مرکز آن شهر آبادان است ٠ آبادان مرکز یکی از بزرگترین پالا یشگاههای نفت جهان است ٠ نفت اغلب مناطق خوزستان با لوله به این جزیره میرسد و پس از تصفیه بنقاط مختلف جهان صادر میگردد ٠ آبادان دارای ۱٠۵ ده است که سکنه آنها کمتر از ۵٠٠٠ تن است ٠ طول جزیره ۶۴ و عرض ۲ تا۳٠ کیلو متر است که در مصب اروند رود قرار دارد ٠ محصول عمده شهرستان خرما و حناست ٠ صنعت زنان حصیر بافی بجهت جلد خرماست رود های بهمنشیر و اروند رود از آن می گذرد . زبان مردم آن فارسی عربی لری است ٠ مذهب اهالی تشیع است ۲ ٠ - شهر آبادان مرکز شهرستان آبادان و یکی از بنادر مهم ایران و جهانست و تصفیه خانه نفت در آن میباشد ٠ طول جغرافیایی آن ۴۸ درجه و ۱۷ دقیقه و عرض ۳٠ درجه و ۲٠ دقیقه و ارتفاع آن ۵ متراست ٠ فاصله آن از تهران با راه آهن ۱٠۶۶ کیلومتر است و جمعیت آن ۲۹۴/٠۶۸ تن است ٠ توضیح ۱ - در قرن اول اسلام چون آبادی عبادان در این جزیره آخرین آبادی قبل از اروند رود در خلیج فارس بوده است بروجه مثل می گفتند : [ لیس قریه ای وجود ندارد ] و همین مثل است که منوچهری در قصیده ای گوید : [ از فراز همت او نیست جای نیست زانسو تر ز عبادان دهی ] یاقوت حموی در وصف عبادان می گوید : [ در این جزیره که بین دو رود خانه قرار دارد مزارات و خانقاههای چند است ٠ سر زمینی است بی قیمت و شوره زار و خیر و برکتی در آن وجود ندارد ] در سال ۱۹٠٠ م جز معدودی کپر متفرق و چند نخلستان چند خانه حصیری و جمعی عرب بادیه نشین در این جزیره چیزی دیده نمی شد ولی پس از آنکه پالایشگاه آبادان در سالهای ۱٠ -۱۹٠۹ احداث شد آبادان از لحاظ اقتصادی و سیاسی اهمیت جهانی یافت ٠ توضیح ۲ - قبلا نام و رسم الخط شهرستان و جزیره مذکور [ عبادان ] بوده است ولی فرهنگستان این نام را به [ آبادان ] تبدیل کرده و هیئت وزیران در شهریور ۱۳۱۴ بموجب تصویب نامه ای تلفظ و رسم الخط اخیر را تایید کرد ٠
( صفت ) ۱- معمور دایر بر پا مقابل ویران خراب : شهر آبادان کشور آبادان . ۲ - مزروع کاشته . ۳ - پر مشحون ممتلی . ۴ - سالم تن درست فربه : ( شتر به فربه و آبادان گشت . ) ( کلیله ) . ۵ - مرفه در رفاه . ۶ - مائ مون ایمن مصون یا آبادان بودن . بصفت آبادان متصف بودن
بندری است در مصب شط العرب موسوم به دماغه گسبه
نام شهر نفتی در جنوب ایران

فرهنگ معین

( آبادان ) [ په . ] (ص مر. ) ۱ - معمور، دایر. ۲ - مزروع ، کاشته . ۳ - پر، مشحون . ۴ - سالم ، تندرست . ۵ - مأمون ، ایمن . ۶ - مرفه . ۷ - شهر آبادان .

لغت نامه دهخدا

( آبادان ) آبادان. ( ص مرکب ) مسکون و مأهول. آهل. ( زمخشری ) : و مزگت جامع این شهر [ هری ] آبادان تر مزگتها است بمردم از همه خراسان. ( حدودالعالم ). || معمور. معموره. عامر. عامره : و اندر وی قبیله های بسیاری از خلخ و جایی آبادان. ( حدودالعالم ). و جایی بسیارمردم و آبادان و با نعمت بسیار. ( حدودالعالم ). و جایی بسیارمردم و آبادان و با نعمت و بازرگانان. ( حدودالعالم ). مرعش ، جذب دو شهرک است خرم و آبادان. ( حدودالعالم ).
ویران شده دلها بمی آبادان گردد
آباد بر آن دست که پرورد رزآباد.
ابوالمظفر جخج ( ؟ ) ( از فرهنگ اسدی ).
به آب باشد ویران جهان و آبادان.
مسعودسعد.
وز تو این باغ نصرت آبادان
بشگفتی چو قندهار شود.
مسعودسعد.
و این عالم که بپای بود باعتدال برپای بود و بوی آبادان. ( نوروزنامه ). و جهان آراسته و آبادان بدو [ به آهن ] ست. ( نوروزنامه ). تا جهانیان بدانند که ما نیز در آبادان کردن جهان و مملکت همچنان راغبیم. ( نوروزنامه ). شب و روز در آن اندیشه بودی... تا آنجا شهری بنا کردندی تا ذکر او در آبادان کردن مملکت در جهان بماندی. ( نوروزنامه ). حجاج بهری [ از خانه کعبه را ] بمنجنیق بیران کرده بود و چون از ابن الزبیر فارغ شد بهمان اساس اول بازبرد و آبادان کرد. ( مجمل التواریخ ).
چون کنم خانه گل آبادان
دل من ، اینما تکونوا، خوان.
سنائی.
ملک ویران و گنج آبادان
نبود جز طریق بیدادان.
سنائی.
چون نکردی خرابی آبادان
بخرابی چه میشوی شادان ؟
اوحدی.
|| توانگر. مرفه : یعقوب بن لیث آنهمه مال و سلاح برگرفت و سپاه را بدان آبادان کرد. ( تاریخ سیستان ). حربی صعب کرد و بسیار کفار کشت و غنائمی بسیار به دست آورد و لشکر آبادان کرد و بسیستان بازآمد. ( تاریخ سیستان ).
- امثال :
قرض ، دو خانه آبادان دارد. ( جامعالتمثیل )؛ قرض دائن را از فراخ خرجی بازدارد و مدیون را از دست تنگی رهاند.
کوشا باشید تا آبادان باشید.
|| تندرست. فربه. ساز : چون یک چندی آنجایگاه ببود [ گاو شتربه نام ] در خصب و نعمت روزگار گذاشت و فربه و آبادان گشت. ( کلیله و دمنه ). || خصیب. پرآب وعلف. || مأمون. ایمن : جوابی رسید که خلیفه آل بویه رافرمان داد از دار خلافت تا راه حاج آبادان کردند و مانعی نمانده است. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ عمید

( آبادان ) آباد، باصفا، بارونق.
* آبادان کردن: (مصدر متعدی )
۱. آباد کردن ده یا شهر.
۲. آباد ساختن زمین با کشت وکار.

دانشنامه عمومی

آبادان. آبادان شهری (لر نشین) در استان خوزستان و جنوب غرب ایران، مرکز شهرستان آبادان و از مناطق آزاد بازرگانی (منطقه آزاد تجاری-صنعتی اروند) ایران است که بر جزیره ای هم نام خود در ۵۳ کیلومتری خلیج فارس در نزدیکی با مرزهای عراق و کویت جای گرفته است. این شهر همچنین دارای فرودگاه و بندر است و به دلیل داشتن پالایشگاه نفت و پتروشیمی راهبردی بودن و هم مرزی با کشور عراق، از زمان جنگ جهانی دوم یکی از مهم ترین شهرهای خاورمیانه و ایران بوده است. یکی از بزرگ ترین پالایشگاه های نفت جهان (پالایشگاه نفت آبادان) در این شهر قرار دارد. نفت از اغلب مناطق خوزستان با لوله به این شهر می رسد و پس از تصفیه به کلیه جهان صادر می شود. نزدیکترین شهر به آبادان، خرمشهر است که حدود ۱۵ کیلومتر با این شهر فاصله دارد.
برخی آپلوگوس را اُبُله و نزدیک بصره می دانند و عده ای آن را منطقه آبادان می دانند. در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است که بصره و شهرهای اطراف آن را بحر فارس سه بار نابود کرده است.
برخی مورخان بر این باورند که پیش از روزگار تاریخ نگار یونانی هرودت، منطقهٔ آبادان سکونت پذیر بوده است. «بهمن شیر» یا «بهمن اردشیر» یا «وهمن اردشیر»، برگرفته از نام نخستین شاه ساسانی (اردشیر بابکان)، نام پیشین شهری بندری بوده که اکنون آن را آبادان می شناسیم، و اردشیر بابکان در این بخش ایران اقدامات بسیار انجام داده بود. این شهر در تاختن اعراب به خوزستان به کلی نابود شده و یک پادگان به جای آن برپا شد. چون که نخستین فرمانده این پادگان مردی بنام عباد ابن حصین حبطی بود، شهر کوچکی در اطراف این پادگان ایجاد شد، به این مرد منصوب شده و عبادان نام گرفت.
امپراتوری عثمانی همواره بر روی آبادان و خرم شهر ادعای مالکیت داشت و در دوره ناصرالدین شاه این دو شهر را اِشغالِ نظامی کرد. امیرکبیر به نمایندگی از دولت ایران به مذاکره با امپراتوری عثمانی برای بازپس گرفتن محمره و عبادان رفت. عثمانی ها به فکر تطمیع شیوخ قبایل عرب افتادند و وعدهٔ معاف کردن از پرداخت مالیات در صورت الحاق به عثمانی دادند و متقابلاً دولت ایران اطمینان داشت که عرب های ساکن این شهرها خواهان بازگشت به ایران هستند و برای قدرت نمایی جلوی دولت عثمانی اعلام کرد که اگر شیوخ عرب گفتند که خواهان بازگشت به ایران هستند، مبلغ سنگینی بر مالیات سالیانهٔ آن ها افزوده خواهد شد. با این وجود قبایل عرب خواهان بازگشت به ایران شدند و به این ترتیب در سال ۱۸۴۷ در جریان عهدنامه ارزروم عثمانی ها حق حاکمیت مطلقهٔ دولت ایران بر این شهرها را به رسمیت شناختند و از تمامی ادعاهای خود دست کشیدند. در قرن بیستم، عبدالکریم قاسم پس از آن که با کودتا به ریاست دولت عِراق رسید، ادعا کرد که عهدنامه ارزروم باید باطل شود و خرم شهر و آبادان باید از ایران جدا شده و به عراق الحاق بشوند. قاسم، این دو شهر و نیز کشور کویت را متعلق به عراق نامید و در اتحادیه عرب نیز تقاضای الحاق این ها به عراق را ارائه کرد. صدام حسین با همین انگیزه به ایران تجاوز نظامی کرد و این دو شهر را به اشغال خود درآورد. آثار جنگ ایران-عراق هنوز بر روی این شهرها باقی مانده است.
آبادان تا سال ۱۳۵۵ خورشیدی از نظر جمعیت شهر نخست استان خوزستان بود و پس از آن سال جای خود را در رتبه یکم به اهواز داد.
آباد ان (گرگ خوشاپ). آباد ان(گرگ خوشاپ)، روستایی از توابع بخش سرباز شهرستان سرباز در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان سرکور قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۲ نفر (۴خانوار) بوده است.

نقل قول ها

آبادان. آبادان از شهرهای ایران ، در استان خوزستان ، در نزدیکی مرز ایران-عراق.
• «من ایران را دوست دارم، برای این که وطن من است،• -> ناصر تقوایی
• «روزهای سخت اوایل مهرماه سال ۱۳۵۹ را از یاد نمی برم؛ روزهایی که مردم خرمشهر خیابان به خیابان ایستادند و مقاومت کردند و خانه به خانه جنگید تا از سراسر ایران برای دفاع، به خرمشهر بیایند… امروز ۲۵ سال از آن روزها می گذرد. اکنون خرمشهر زنده است اما هنوز زخم را در سیمای شهر می توانیم ببینیم، بنابراین باید برای این شهر بیشتر فداکاری کرد. تا رسیدن به خرمشهر خرم و آبادان آباد، فاصله داریم..» مسجد جامع خرمشهر، ۱۳۹۲/۱۰/۲۶ -> حسن روحانی
• «جزیره ای است واقع در زیر ولایت بصره نزدیک به دریا؛ و دجله، چون قریب به دریا رسد، دهی است موسوم به «محرزی»، در نزدیک این ده، دجله دو شقه شود: شقه ای روی به ناحیه بحرین رود و شقه ای دیگر، جاری شود طرف عبادان و سیراف و جنابه؛ و عبادان در آن جزیره است؛ و این جزیره، مثلث شکل واقع شده و مثل است در کاری که به انتها رسد گویند: لیس وراء عبادان قریه. یعنی بعد از عبادان دهی نیست؛ و بعد از عبادان، دریا است و آبادی نیست.» در «آثار البلاد و اخبار العباد/اقلیم رابع / عبادان» (نگاشته به سال ۶۷۴ق/ ۱۲۷۵م) -> ابوعبدالله زکریا قزوینی

پیشنهاد کاربران

قلعه اوپاتون ( اوپاتان. اپاتان ) ::در کنار رود اروند و شهر پیان ( خرمشهر ) ::معنی به زبان لری بختیاری به معنی
او پا تون::آب پای شما::پائیدن از آب اروندرود با شما ، نگهبانی از اروند

با ورود اعراب به مناطق لرنشین بختیاری
نام این شهر نیز در زبان عربی
عبادان تلفظ شد

و امروزه آن را آبادان می گویند
محل سکونت ایل بهداروند
نام رود اروند از نام این ایل لر بختیاری گرفته شده است
رود بهداروند ::رود اروند

تلفظ اسم شهر لرنشین پیان توسط اعراب
شهر پیان::بیان، محمره، خرمشهر


روده بر شدیم از خنده خرمشهرو آبادان لر نشین بوده حتما نخل ها بجای خرما شلغم خواهند داد. به نظر هر انسان عاقلی این جوک قرن خواهد بود. . . جمعیت واقعی خوزستان از دیر باز تا کنون 85% اعراب اصیل و مابقی از قومیت های مختلف همچون لر ؛ عجم و غیره میباشد جزیره عبادان مشرف بر شط العرب بخاطر داشتن مردمانی با ایمان و پرهیزگار عبادان یعنی عبادت کننده گان از قدیم الزمان نام گذاری شده است

آبادان اسمی گرفته شده از جغرافیای خاص منطقه که وجود آب در رونق آن دخیل بود و بدلیل آب فراوان به آبادان نام گرفت روخانه های بهمن شیر که بر گرفته از اسم بهمن اردشیر و اروند در احاطه و مجاورت این شهر رونقی دوچندان داده است مردم اصیل آبادان ریشه ی لری داشته و ادبیات گفتاری آنان این کلمات ریشه دارد و اعراب مهاجرکه از شبه جزیره ی عربستان به این شهر بواسطه ی جنگ های طایفه ای فراوان در میانشان به این نقطه کوچ کردند و مذهب شان را به شیعه
تغییر دادندو ساکنی گزیدندچیزی که در شهرهای آبادان و خرمشهر وجود دارد حس وطن دوستی است که با سایر شهرهای خوزستان متفاوت است و ایشان وطن دوستان و نگهبانانی مستحکم برای این نقطه از وطن عزیزمان ایران بزرگ بوده اند

اصلاح کنید لطفا : نام شهری بی اب بدون اب و هوای مساعد بدون هیچ گونه امکاناتی ولی دارای نفت در جنوب ایران

رود بهمن شیر از دو ایل بهمئی و شیرالی گرفته شده که بهمئی و شیرالی ایلی چادر نشین بوده و در اطراف این رود همیشه چادر میزدند و در تابستان به مناطق سردسیر میرفتن بهمئی و شیرالی هر دو برادر بود و در آن زمان طایفه ای شده بودن والان بهمئی ها در شهر رامهرمز بهبهان امیدیه باغملک و غرب کهگیلویه شهرستان لیکک و دهدشت و لنده و ایل شیرالی در رامهرمز و بخشیشون به شوش مهاجرت کردن و هستن ودر کنار بهمن شیر بودن که این رود شد بهمن شیر بهمنی ایله بهمئیه و شیر ایل شیرالیه البته بهمئی شیرالی و طیبی و یوسفی و خدری برادرن و بهمئی و شیرالی اطراف این رود بودن والان یکجا نشین شدن وبخشخیلی کمی از ایل بهمئی کوچ نشینن که اونا هم دارن یکجا نشین میشن


کلمات دیگر: