[ویکی فقه] عیب جویی یکی از رذایل اخلاقی است که
قرآن با تعبیرهای مختلف از آن
نهی کرده و عیب جو را مورد نکوهش قرار داده است.
"عیب" در
لغت به معنی کمبود در ذات چیزی یا صفتش می باشد و در مقابل آن
صحت و سلامتی است. عیب پوشی نقطه مقابل
تجسس و عیب جویی است و در فضیلت و شرافت آن همین بس که یکی از اوصاف خدای سبحان است. (خداوند ستارالعیوب می باشد.)
دلائل عیب جویی
ریشه و اساس پیدایش این صفت مذموم در دل
انسان از دیدگاه
علم اخلاق می تواند موارد زیر باشد:
←
عداوت و حسد
اعمال و افکار انسان چه خوب و چه بد، هم بر خودش تأثیر گذار است و هم بعضاً بر دیگران و اجتماع، عیب جویی نیز به عنوان یک بیماری اخلاقی آثاری شوم و منفی بر خود عیب جو و بر دیگران دارد.
← رسوایی عیب جو
...
wikifeqh:
مسخره کردن و... است. اصطلاح فارسی عیب جویی با برخی از تعابیر
قرآنی مانند لُمَزَه و هُمَزَه و بعضی
گناهان مانند غیبت،
سخن چینی و تجسس اشتراک و نزدیکی معنایی دارد. عیب جویی از رذایل اخلاقی و
حرام است مگر توسط مظلوم درباره ستمگر. در قرآن برخی از زمینه های این صفت مانند بخل، گناه،
کفر و ثروت اندوزی ذکر شده و در
روایات نیز با تعبیرهای گوناگون به پرهیز از عیب جویی و گناهان مرتبط با آن تأکید گردیده و به بعضی از عواقب آن مانند رسواشدن، دچار شدن به همان عیب، نزدیک شدن به کفر و
عذاب در
دنیا و
آخرت اشاره شده است. عیب جویی در ادبیات فارسی نیز بازتاب داشته است.
«عیب جویی» اصطلاحی فارسی و به «تفحص و جست وجوی معایب، خطاها، گناهان و بدی های دیگران و آشکارسازی آن» معنا شده است. برخی فرهنگ ها انگیزه و هدف عیب جویی را سرزنش،
تحقیر یا بی اعتبار کردن شخص دانسته اند.
در زبان عربی «عیب» به معنای وجود نقص و اشکال در اصل و ذات یا صفات است. از ریشه عیب، یک بار در قرآن در
داستان خضر و موسی استفاده شده است؛ در
آیه ۷۹ سوره کهف که خضر می گوید: «أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا»؛ یعنی کشتی آن بینوایان را معیوب کردم. قرآن برای شرح و توضیح عیب جویی، از دسته ای از واژگان و مشتقات آنها مانند «ضَحک»، «لَمْز»، «غَمْز»، «هَمْز»، «سُخره»، «جَهْر بِالسّوء»، «نَبْز» بهره گرفته است.