کلمه جو
صفحه اصلی

اعداد


برابر پارسی : شماره ها

فارسی به انگلیسی

counting

numbers, figures, pieces


فرهنگ فارسی

شماره ها، جمع عدد، آماده گردانیدن، مهیاساختن
۱ - ( مصدر ) آماده کردن بسیجیدن مهیا ساختن تهیه کردن . ۲ - ( اسم ) بسیج . ۳ - عبارتست از این که شاعر چند صفت یا اسم را بشمرد و آنها را بخود یا کسی یا چیزی نسبت دهد .
یا سفر اعداد . کتاب چهارم از پنج کتاب موسی است و چون در سه باب اول و نیز در باب ۲۶ تعداد عبریان و لاویان را بیان مینمایند بدانجهت به اعداد مسمی شد.

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] جِ عدد، ارقام ، شماره ها.
( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) آماده کردن ، بسیجیدن . ۲ - ( اِ. ) بسیج .

( اَ ) [ ع . ] جِ عدد؛ ارقام ، شماره ها.


( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آماده کردن ، بسیجیدن . 2 - ( اِ.) بسیج .


لغت نامه دهخدا

اعداد. [ اِ ] ( ع مص ) آماده گردانیدن کسی یاچیزی را و ذخیره ساختن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مهیا و حاضر ساختن کسی را برای کاری.( از اقرب الموارد ). یقال : «اعده اعداداً»؛ آماده گردانید او را و ذخیره ساخت. ( منتهی الارب ). آماده کردن. بسیجیدن. مهیا ساختن. تهیه کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). آماده کردن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). آمادن. حاضر کردن. تیمار کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ). آماده ساختن. ( غیاث اللغات ). ساختن. ( تاج المصادر بیهقی ): و اعطائه ما اعد اﷲ الکریم له من الراحة و الکرامة و الحلول فی دارالمقامة. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 298 ). || ( اِمص ) آمادگی و تیاری و تهیه. ( ناظم الاطباء ). بسیج. ( فرهنگ فارسی معین ). تهیه. ( یادداشت بخط مؤلف ). || در اصطلاح علم بدیع عبارت است از آنکه شاعر چند صفت یا اسم را بشمرد و آنها را بخود یا بچیزی نسبت دهد. ( فرهنگ فارسی معین ).
- مدرسه اعدادی ؛ مدرسه تهیه. مدرسه مقدماتی. مدرسه تقویتی.

اعداد. [ اَ ] ( ع اِ )ج ِ عَدَد. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( تاج العروس ). ج ِ عدد. شمارها. ( آنندراج ). عددها و شمارها. ( ناظم الاطباء ). شمارها. ج ِ عدد. ( دهار ) : با قومی که مشاهیر انجاد و مساعیر اعداد بودند روی بطائی آورد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 351 ). افراد خدم و اعدادحشم آل سیمجور از خراسان روی به ری نهادند و سپاهی تمام پیش او فراهم آمد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 165 ).
در معانی قسمت و اعداد نیست
در معانی تجزیه و افراد نیست.
مولوی ( مثنوی چ کلاله خاورص 16 ).
|| آبی که ماده اش منقطع نشود چون آب چشمه. ( آنندراج ). ج ِ عِدّ، بمعنی آبی که ماده اش منقطع نشود چون آب چشمه. ( منتهی الارب ).
- علم ِ اعداد ؛ علم حساب و قسمی از ریاضیات. علمی که در آن از عوارض عدد بحث شود. علم عدد. رجوع به مقدمه کشاف اصطلاحات الفنون ذیل کلمه علم عدد شود.
- || علم جفر. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- || از علوم غریبه که در آن از عددهای دوست و دشمن گفتگوشود. نام علمی که در آن ارقام هندی را در اشکال هندسی چون مثلث و مربع و امثال آنها نوشته اعتقاد به اثرات عجیبه آن اشکال کنند. ( فرهنگ نظام ).

اعداد. [ اَ ] ( اِخ ) سِفْرِ اعداد. کتاب چهارم از پنج کتاب موسی است و چون در سه باب اول و نیز در باب 26 تعداد عبریان و لاویان را بیان مینماید بدان جهت به اعداد مسمی شد. و اما باقی کتاب محتوی حکایات کوچ کردن اسرائیلیان از دشت سینا و گردش در دشت و رسیدن آنها بحدود موآب می باشد. ( از قاموس کتاب مقدس ).

اعداد. [ اَ ] (اِخ ) سِفْرِ اعداد. کتاب چهارم از پنج کتاب موسی است و چون در سه باب اول و نیز در باب 26 تعداد عبریان و لاویان را بیان مینماید بدان جهت به اعداد مسمی شد. و اما باقی کتاب محتوی حکایات کوچ کردن اسرائیلیان از دشت سینا و گردش در دشت و رسیدن آنها بحدود موآب می باشد. (از قاموس کتاب مقدس ).


اعداد. [ اَ ] (ع اِ)ج ِ عَدَد. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (تاج العروس ). ج ِ عدد. شمارها. (آنندراج ). عددها و شمارها. (ناظم الاطباء). شمارها. ج ِ عدد. (دهار) : با قومی که مشاهیر انجاد و مساعیر اعداد بودند روی بطائی آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 351). افراد خدم و اعدادحشم آل سیمجور از خراسان روی به ری نهادند و سپاهی تمام پیش او فراهم آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 165).
در معانی قسمت و اعداد نیست
در معانی تجزیه و افراد نیست .

مولوی (مثنوی چ کلاله ٔ خاورص 16).


|| آبی که ماده اش منقطع نشود چون آب چشمه . (آنندراج ). ج ِ عِدّ، بمعنی آبی که ماده اش منقطع نشود چون آب چشمه . (منتهی الارب ).
- علم ِ اعداد ؛ علم حساب و قسمی از ریاضیات . علمی که در آن از عوارض عدد بحث شود. علم عدد. رجوع به مقدمه ٔ کشاف اصطلاحات الفنون ذیل کلمه علم عدد شود.
- || علم جفر. (یادداشت بخط مؤلف ).
- || از علوم غریبه که در آن از عددهای دوست و دشمن گفتگوشود. نام علمی که در آن ارقام هندی را در اشکال هندسی چون مثلث و مربع و امثال آنها نوشته اعتقاد به اثرات عجیبه ٔ آن اشکال کنند. (فرهنگ نظام ).

اعداد. [ اِ ] (ع مص ) آماده گردانیدن کسی یاچیزی را و ذخیره ساختن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهیا و حاضر ساختن کسی را برای کاری .(از اقرب الموارد). یقال : «اعده اعداداً»؛ آماده گردانید او را و ذخیره ساخت . (منتهی الارب ). آماده کردن . بسیجیدن . مهیا ساختن . تهیه کردن . (فرهنگ فارسی معین ). آماده کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). آمادن . حاضر کردن . تیمار کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). آماده ساختن . (غیاث اللغات ). ساختن . (تاج المصادر بیهقی ): و اعطائه ما اعد اﷲ الکریم له من الراحة و الکرامة و الحلول فی دارالمقامة. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 298). || (اِمص ) آمادگی و تیاری و تهیه . (ناظم الاطباء). بسیج . (فرهنگ فارسی معین ). تهیه . (یادداشت بخط مؤلف ). || در اصطلاح علم بدیع عبارت است از آنکه شاعر چند صفت یا اسم را بشمرد و آنها را بخود یا بچیزی نسبت دهد. (فرهنگ فارسی معین ).
- مدرسه ٔ اعدادی ؛ مدرسه ٔ تهیه . مدرسه ٔ مقدماتی . مدرسه ٔ تقویتی .


فرهنگ عمید

آماده گردانیدن، مهیا ساختن.
= عَدد

عَدد#NAME?


آماده گردانیدن؛ مهیا ساختن.


دانشنامه آزاد فارسی


فرهنگ فارسی ساره

شمار هها


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اعداد جمع عدد و عدد اسم و مشتق از «ع ـ د ـ د» است.
واژه عدد در لغت غالباً به معنای شماره و رقم و گاه به معنای شمارش تعداد، یا به معنای معدود (شمرده و مقدار) است. لغت شناسان عدد را به یکیهای ترکیب شده یا ترکیب آحاد تعریف کرده اند. عدد در اصطلاح فلسفه، از مقوله «کمّ» به حساب می آید که یکی از مقولات عشر است. برخی فلاسفه عدد را از مفاهیم ماهوی و بعضی آن را از مفاهیم اعتباری می دانند.

انواع
ریاضی دانان اعداد را به حقیقی، صحیح، طبیعی، کسری، گویا، مخلوط، موهومی، مثبت، منفی و... تقسیم می کنند.

پیشینه
شمارش، در تاریخ بشر پیشینه ای کهن دارد و بشر پیش از اختراع خط به آن آگاهی داشته است. انسان های نخستین برای نشان دادن اعداد و ارقام، خطوطی را رسم می کردند. مورّخان با توجه به اسناد تاریخی، بابلی ها را نخستین واضعان حساب و عدد می دانند؛ ایشان با وضع حساب و عدد، سال را به ۱۲ ماه و ماه را به ۳۰ شبانه روز، و شبانه روز را به ساعات، دقایق و ثانیه ها تقسیم کردند و عدد را تا ۶۰ به توان ۴ می شمردند. تقسیمات شمارشی آن ها شصت شصت بوده که در اصطلاح «حساب ستینی» نامیده می شود. برخی نیز بر این باورند که اعداد و مسمیّات آن ها و ارقام و مدلولاتشان از علم اسماء است که خداوند به حضرت آدم آموخت : «و عَلَّمَ ءادَمَ الاَسماءَ کُلَّها»

کاربرد در رشته های علمی
...

جدول کلمات

ارقام

پیشنهاد کاربران

شمارگان

اعداد گویا و گنگ:
اعدادی که بتوان آنرا بصورت کسری نوشت که صورت و مخرج آن اعداد درست ( صحیح ) باشند را گویا می نامند مثلا عدد اعشاری 2. 5 گویا است چون به صورت کسر 5/2 ( پنج دوم ) هم نوشته می شود که هم 5و هم 2 از اعداد صحیح هستند.
بعضی اعداد گویا هستند که شکل اعشاری آنها بی نهایت رقم دارد. مثلا کسر 1/3 ( یک سوم ) را می توان بصورت اعشاری . . . 1. 333 نوشت که رقم 3 بعد از ممیز بی نهایت تکرار می شود. ( نقطه چین به معنای این است که تعداد ارقام تمامی ندارد ) در اینجا ما علم داریم که عدد اعشاری فوق مساوی یک سوم است چون می دانیم که بعد ممیز همه ارقام 3 هستند. اگرچه بی نهایت تکرار می شوند. اما خارج از علم ما نیستند.

اما اعدادی هم هستند که نمی شود انها را بصورت کسری نوشت که صورت و مخرج هردو، عدد صحیح باشند که به آن، اعداد گنگ یا اصم می گویند. مثلا عدد رادیکال 2 را می توان بصورت . . . 1. 414213 نوشت اما در اینجا ارقام بعد از ممیز هیچ نظمی ندارند. در نتیجه اگر ارقام را تا هزاران رقم بعد از ممیز هم حساب کنیم باز هم ارقام تمامی ندارند و هیچ نظمی هم بر تکرار انها حاکم نیست. در نتیجه ما به همه ارقام آن هیچ علمی نداریم چون علم ما محدود به زمان است و در نتیجه نمی توان این عدد را بصورت کسری نوشت این عدد برای ما گنگ است و به همین دلیل این گونه اعداد را گنگ نامیدند.

بد نیست خوبه
فقط من خواستم که به حروف بنویسه اعداد رو ولی اصلا اسن اتفاق نیوفتاد به خاطر همین زیاد دوست نداشتم😏😏

کلمه"اعداد"یعنی تهیه کردن چیزی، تا انسان با آن چیز به هدف دیگری برسد.
مثل هیزم وکبریت علت تهیه آتش است
که اگر نبودانسان به هدف مطلوب خود نمی رسد.



کلمات دیگر: