کلمه جو
صفحه اصلی

میمه

فرهنگ فارسی

در طول و طرفین راه شوسه تهران به اصفهان واقع است . از دو دهستان تشکیل شده است و ۲۲ آبادی و ۱۷ هزار تن سکنه دارد . مرکز آن قصبه میمه در ۱٠٠ کیلومتری اصفهان و ۳۱۶ کیلومتری تهران سر راه شوسه تهران به اصفهان واقع شده و ۲۳٠٠ تن سکنه دارد. محصولش غلات سیب زمینی میوه و لبنیات است . صنایع دستی آن قالی و کرباس بافی است . بیست و سومین ایالت از ایالات متحده امریکای شمالی در شمال شرقی آن کشور
مرکز بخش میمه تابع شهرستان اصفهان

لغت نامه دهخدا

میمه . [ م ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش زرین آباد شهرستان ایلام ، واقع در 21 هزارگزی شمال پهله با 500 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


میمه . [ م ِ م َ ] (اِخ ) قصبه ای است مرکز بخش میمه تابع شهرستان کاشان با 2300 تن سکنه ، واقع در 100هزارگزی اصفهان و 316هزارگزی تهران سر راه شوسه ٔ تهران - اصفهان . مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است : طول 51 درجه و 50 دقیقه - عرض 33 درجه و 26 دقیقه و 30 ثانیه . ارتفاع 2012 گز. همه ٔ ادارات و حدود 30 باب دکان و پمپ بنزین و قلعه ٔ خرابه ای از آثار قدیم دارد. در فصل زمستان عده ای از مردم برای کارگری به تهران می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). نام قریه ای از مضافات اصفهان واقع در بلوک جوشقان . (ناظم الاطباء).


میمه . [ م ِ م َ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان کاشان ، واقع در باختر آن در طول و طرفین شوسه ٔ تهران به اصفهان هوای آن سردسیر و آب آن از قنوات و محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات است . این بخش از دو دهستان به نام مرکزی و جوشقان تشکیل شده و دارای 22 آبادی و حدود 17 هزار تن سکنه است . و دیه های مهم آن : میمه ، وزوان ، ونداده ، ازان ، زیادآباد است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


( مئمة ) مئمة. [ م ِ ءَم ْ م َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث مِئَم . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به مئم شود.

مئمة. [ م ِ ءَم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مِئَم ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مئم شود.


میمه . [ م ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه ٔ بخش نوبران شهرستان ساوه ، واقع در 6هزارگزی شمال نوبران با 273 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ مراغه و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).


میمه. [ م ِ م َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش زرین آباد شهرستان ایلام ، واقع در 21 هزارگزی شمال پهله با 500 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

میمه. [ م ِ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه بخش نوبران شهرستان ساوه ، واقع در 6هزارگزی شمال نوبران با 273 تن سکنه. آب آن از رودخانه مراغه و راه آن ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

میمه. [ م ِ م َ ] ( اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان کاشان ، واقع در باختر آن در طول و طرفین شوسه تهران به اصفهان هوای آن سردسیر و آب آن از قنوات و محصول عمده آن غلات و لبنیات است. این بخش از دو دهستان به نام مرکزی و جوشقان تشکیل شده و دارای 22 آبادی و حدود 17 هزار تن سکنه است. و دیه های مهم آن : میمه ، وزوان ، ونداده ، ازان ، زیادآباد است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

میمه. [ م ِ م َ ] ( اِخ ) قصبه ای است مرکز بخش میمه تابع شهرستان کاشان با 2300 تن سکنه ، واقع در 100هزارگزی اصفهان و 316هزارگزی تهران سر راه شوسه تهران - اصفهان. مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است : طول 51 درجه و 50 دقیقه - عرض 33 درجه و 26 دقیقه و 30 ثانیه. ارتفاع 2012 گز. همه ادارات و حدود 30 باب دکان و پمپ بنزین و قلعه خرابه ای از آثار قدیم دارد. در فصل زمستان عده ای از مردم برای کارگری به تهران می روند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ). نام قریه ای از مضافات اصفهان واقع در بلوک جوشقان. ( ناظم الاطباء ).

دانشنامه عمومی

نام شهری است در100 کیلومتری شمال اصفهان - با حدود 8000 جمعیت- علت نامگذاری:چون درگذشته دارای شراب معروفی بوده است. می مه- می ماه - یعنی بهترین شراب


میمه شهری در بخش میمه شهرستان برخوار و میمه استان اصفهان.
میمه شهری در بخش سراب میمه شهرستان دهلران استان ایلام.
میمه روستایی از توابع بخش نوبران شهرستان ساوه در استان مرکزی.
میمه (شاهین شهر و میمه). مِیمه شهری است در بخش میمه شهرستان شاهین شهر و میمه استان اصفهان ایران. شهر میمه مرکز بخشی به همین نام است.
کتاب میمه شهر درحاشیه کویر اثر محمدتقی معینیان
اطلس گیتاشناسی استان های ایران، تهران: ۱۳۸۳ خ.
اهورامزدا آباد-مزد آباد
بخش میمه شمالی ترین و بزرگترین بخش استان اصفهان و دارای سه شهر به نام های میمه، وزوان و لای بید و هفت روستای واجد حد نصاب تشکیل شورا به نام های زیادآباد، ازان، خسروآباد، ونداده، حسن رباط، لوشاب و موته می باشد. روستاهای مراوند، چغاده، رباط، قاسم آباد و سعیدآباد نیز روستاهای چندین خانواری این بخش محسوب می شوند؛ و دارای ۲۵۹۸۷ نفر جمعیت فعال می باشد.
وجه نام گذاری برای شهر میمه در نتیجه تجزیه کلمهٔ "میمه" به "می"+"مه" بوده که به معنای "شراب ناب" می باشد. قرینهٔ درستی این وجه تسمیه وجود تاکستان های فراوان در این منطقه بوده که احتمالاً مستوجب به عمل آمدن شراب انگور در قدیم می گردیده است. از لغت نامه های گوناگون و همچنین از قول مردم کنجکاو شهر میمه چنین بر می آید که قبل از ظهور اسلام، بر اساس عقاید دینی مردم و وفور تاکستان ها و باغ های انگور مردم به تولید «شراب و می» می پرداختند. عده ای از اهالی عقیده دارند شهر میمه در زمان بهمن پسر اسفندیار و خسرو پرویز، باغستان و میخانه درباریان بوده و «می» مصرفی درباریان هخامنشی و ساسانیان از تاکستان های این منطقه تهیه می گردید.مرغوبیت و خوش طعمی «می» حاصله از انگور باغات میمه باعث گردیده که نام قبلی این منطقه از «اهورامزداآباد» به «می می» محل تولید «می خوب» یا «می ماه» تغییر نام دهد. در گوشه فرش های دست بافت قدیمی که در این منطقه پیدا شده است نیز نوشته شده است می می. پس از گذشت زمان کم کم اصطلاح «می می» به میمه تبدیل گردیده است.

پیشنهاد کاربران

می ناب، می مه


کلمات دیگر: