کلمه جو
صفحه اصلی

دایی


مترادف دایی : خال، خالو

برابر پارسی : کاکو

فارسی به انگلیسی

maternal uncle

uncle


فارسی به عربی

عم

مترادف و متضاد

خال، خالو


uncle (اسم)
خریدار مال دزدی، عمو، دایی

فرهنگ فارسی

برادرمادر، خالو، دایی
( اسم ) برادر مادر خال خالو

( اسم ) برادر مادر خال خالو

فرهنگ معین

(اِ. ) برادر مادر، خال .

لغت نامه دهخدا

دائی. ( اِ ) برادرِ مادر. خال. خالو. مِربِرار. آبو. آبی :
برِدائی نیک پی شو یکی
همی باش نزدیک او اندکی
ترا گر ببیند بدینگونه خال
ز روی تو گیرد همه روزه فال.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
- دائی تنی ؛ برادر مادر که با وی ازیک پدر و یک مادر باشد. مقابل دائی ناتنی.
|| نیای پدری ( مهذب الاسماء ).

دایی. ( اِ ) دائی. خال. برادر مادر. خالو. دای. مربرار :
ام و اب و خواهر و برادر چه شدند
کو عمه و عم و خاله و دایی کو.
تأثیر.

فرهنگ عمید

برادر مادر، خالو، کاکو، کاکویه.

فرهنگ فارسی ساره

کاکو


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دایی به برادر مادر گفته می شود.
از آن در بابهای تجارت، نکاح، اطعمه و اشربه و ارث نام برده ‏اند.

احکام دایی
انسان می‏ تواند مالک دایی خود- که برده است- گردد، گرچه مکروه است
دایی محرم انسان است؛ بنابر این، ازدواج با او جایز و صحیح نیست؛ هرچند با واسطه باشد، مانند دایی پدر یا مادر. در این حکم فرقی بین دایی نسبی و رضاعی نیست.

نفقه دایی
۱. ↑ جواهر الکلام ج۲۴،ص ۱۴۴- ۱۴۵
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: xâlu
طاری: dâyi
طامه ای: dâyi
طرقی: dâyi
کشه ای: dâyi
نطنزی: dâyi


واژه نامه بختیاریکا

هالو

جدول کلمات

ابو

پیشنهاد کاربران

خالو

خال

در زبان سنگسری به دایی "هالی" گفته میشود
هالدُت:دختر دایی
هالپور:پسر دایی

لرها میگن حالو

دِیی و دِی در گویش شهرستان بهاباد به معنای دایی نیز بکار می رود. مثال:
حاج دِیی: حاج دایی.
دی مُمُّد:دایی محمد.


بُرار نَنه

ابو ، خالو

خاک وَ چاکران



خالوو هالو از خال عربی است به پارسی ( با همه گونه های زبانی ایران ) ماما و کاکا است در خراسان بیشتر ماما را به برادر مادر میگفتند و کاکا را به برادر پدر و در اراگ ( از کومش به سوی غرب هرانچه ایرانشهراست ) ماما برادر پدر و کاکا برادر مادر بود مگر در فارس و پاره ای جاها که دگرگون میشد و تاروزگار ما در پارس کاکا به عمو گفته میشد و اکنون نیز در افغانستان ماما به دایی وکرمانجیان به عمو میگویند کرمام و پس مام پسر عمو و دت مام دخت ماما ست

اصلا نیومد

《 پارسی را پاس بِداریم》
دایی
واژه ای ایرانی - تورانی - اُروپایی یا بِه تَر گُفته شَوَد سَکاییِ باستان یا اَز نِگَر ریشه شِناسیِ دانِشگاهی :
proto indo - european هِند وُ اُروپاییِ پوریا/ آغازین
دَر اِنگِلیسی : dad : بابا
ایرانیِ کُهَن : دَده = مادُر
ایرانی کُهَن : به گُمان دَدی / دَدا = پِدَر
ایرانی - تورانی : دایه :زَنِ نِگَه دارَنده یِ کودَک
ایرانی - تورانی : دایی : مَردِ نِگَه دارَنده یِ کودَک
ریشه شِناسی : شایَد اَز سِتاکِ : دا = دیدَن ، پاییدَن

به زبان محلی برای دایی
دایی:خالو
دختر دایی:دخت خالو
پسر دایی:پس خالو
گفته میشود

دایی در دیوان الغات ترک آمده و معنی برادر مادر گفته میشود
و ترکی قدیمی هست که به صور "تایی" گفتع میشده

پس این کلمه تورکی می باشد

با تشکر که میخونین

آقایون دیوان لغات الترک کتاب قابل اعتمادی نیست.
مانند:
میگه خوب از قوب در ترکی گرفته شده. واژه ای به نام قوب در زبان ترکی نیست. حالا بزاریم درگذشته بوده، ولی معنی و ریشه ای براش نگفته.
ولی همه میدانند که خوب از ریشه هوپ در فارسی پهلوی و ریشه ی هوپ هم ( هو ) است.
همچنین گفته شده این کتاب برای ۱۰۰۰سال پیش است، ولی به عربی معاصر نوشته شده، نه عربی ۱۰۰۰سال پیش

مادبرار


کلمات دیگر: