کلمه جو
صفحه اصلی

حلیم


مترادف حلیم : بردبار، رزین، سلیم، شکیبا، صبور ، پیه، چربی، هریسه

متضاد حلیم : ناشکیبا، ناصبور

برابر پارسی : با گندم

فارسی به انگلیسی

patient, tolerant, forbearing, self-possessed


meek, forbearing, porridge

(a kind of porridge made of mashed meat and mashed wheat germs, etc.) haleem


porridge


فارسی به عربی

ودیع

فرهنگ اسم ها

اسم: حلیم (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: halim) (فارسی: حليم) (انگلیسی: halim)
معنی: صبور، بردبار، شکیبا، از نام ها و صفات خداوند، خویشتن دار، با صبر و تحمل، از نامهای خداوند

(تلفظ: halim) (عربی) خویشتن دار، با صبر و تحمل، بردبار؛ از نام ها و صفات خداوند.


مترادف و متضاد

اسم ≠ ناشکیبا، ناصبور


بردبار، رزین، سلیم، شکیبا، صبور ≠ پیه، چربی


۱. بردبار، رزین، سلیم، شکیبا، صبور ≠ ناشکیبا، ناصبور
۲. پیه، چربی
۳. هریسه


meek (صفت)
مهربان، رام، بی روح، فروتن، خاضع، ملایم، نجیب، حلیم، افتاده، بردبار، با حوصله

submissive (صفت)
فروتن، خاضع، مطیع، حلیم، خاشع

duteous (صفت)
مطیع، وظیفه شناس، گماشت شناس، حلیم

فرهنگ فارسی

خوراک آش مانندی که شامل گوشت و گندم کوبیده است


شکیبا، بردبار


بردبار، شکیبا، پیه وشترفربه، آش گندم وگوشت
۱- (صفت ) بردبار. جمه : احلام و حلمائ. ۲ - ( اسم ) پیه چربی . ۳ - ( اسم ) شتر فربه .
نامی از نامهای خدایتعالی

فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (اِ. ) بردبار. ج . احلام .

لغت نامه دهخدا

حلیم . [ ح َ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .


حلیم . [ ح َ ] (ع ص ) بردبار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان عادل بن علی ) (مهذب الاسماء). خویشتن دار. ج ، حُلَماء، احلام . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) پیه فربهی . || شتر فربه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). اشتر فربه . || گندم با.هریسه . و آن آشی است معروف . (آنندراج ) :
شوربا چند خوری دست بگندمبا زن
که حلیم است برای دل و جان افکار.

بسحاق اطعمه .


چو ذوق حلیمش بمدرس نشاند
کتابی بجز نان و حلوا نخواند.

ملاطغرا (از آنندراج ).


لبش از گفتن و پختن محک بود
همه جوش حلیم بی نمک بود.

زلالی (از آنندراج ).


- حلیم پز ؛ کسی که پزنده ٔ حلیم است .
- حلیم پزی ؛ شغل و عمل حلیم پز.
- || دکان حلیم پز.
- امثال :
از هول حلیم توی دیگ نیفتی .
مگر سر حلیم روغن میری .
هم از شوربای قم ماند هم از حلیم کاشان .

حلیم. [ ح َ ] ( ع ص ) بردبار. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ترجمان عادل بن علی ) ( مهذب الاسماء ). خویشتن دار. ج ، حُلَماء، احلام. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) پیه فربهی. || شتر فربه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). اشتر فربه. || گندم با.هریسه. و آن آشی است معروف. ( آنندراج ) :
شوربا چند خوری دست بگندمبا زن
که حلیم است برای دل و جان افکار.
بسحاق اطعمه.
چو ذوق حلیمش بمدرس نشاند
کتابی بجز نان و حلوا نخواند.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
لبش از گفتن و پختن محک بود
همه جوش حلیم بی نمک بود.
زلالی ( از آنندراج ).
- حلیم پز ؛ کسی که پزنده حلیم است.
- حلیم پزی ؛ شغل و عمل حلیم پز.
- || دکان حلیم پز.
- امثال :
از هول حلیم توی دیگ نیفتی .
مگر سر حلیم روغن میری .
هم از شوربای قم ماند هم از حلیم کاشان .

حلیم. [ ح َ ] ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی.

فرهنگ عمید

خوراکی که از گندم و گوشت پختۀ له شده تهیه می شود.

دانشنامه عمومی

حلیم یا هَلیم از غذاهای سنتی منطقه خاورمیانه است که با گوشت و گندم یا بلغور یا جو پخته می شود. هلیم انواع مختلف دارد و مواد اولیه آنها با یکدیگر متفاوت است. اما برای تهیه هلیم گندم از گندم پوست گرفته و کوبیده شده، پیاز و گوشت گوساله سردست و مقداری روغن استفاده می شود. رنگ هلیم با با افزودن ادویه جات مانند دارچین و شکر عوض می شود.
این غذا معمولاً به عنوان صبحانه یا در ماه رمضان به عنوان افطاری مصرف می شود و با سرشیر، دارچین، کنجد، شکر و گوشت ریز شده مرغ یا بوقلمون تزئین می شود.
مصرف هلیم، در روزهای ماه رمضان به عنوان غذای وعده های افطار و سحرِ روزه داران، رایج است.

حلیم (فیلم). حلیم (عربی: حلیم‎) فیلمی در ژانر زندگینامه ای است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به احمد زکی و منا زکی اشاره کرد.این فیلم در مورد زندگی نامه خواننده مشهور مصر عبدالحلیم حافظ ساخته شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:هلیم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حلیم (الحلیم)، از نام های خدا در قرآن است.
حلیم بر وزن فعیل به معنای اسم فاعل از مادّه حلم است.
اغلب لغویان این مادّه را به معنای تأنّی و پرهیز از عجله دانسته اند، در برابر طَیش یا سَفَه (کم خردی)، به معنای ندانسته کاری کردن.
برخی عقل را هم از معانی حلم شمرده اند، ولی به نظر راغب اصفهانی، حلم به طور مجازی در معنای عقل به کار رفته است.
بنابراین، حلیم به کسی گفته می شود که پیش از هر کاری در آن اندیشه می کند و بی دلیل در انجام دادن آن شتاب نمی کند، چنان که به خردمند نیز مجازآ حلیم گفته شده است.

واژه حلیم در قرآن
واژه حلیم پانزده بار در قرآن به کار رفته، که یازده بار در وصف خدا و چهار بار درباره انبیای الهی است.

واژه حلیم در روایات
در احادیث نیز حلیم در شمار ۹۹ نام نیکوی خدا (اسماءالحسنی) ذکر شده است. برخی در کتب خود طرق مختلف روایت اسماءاللّه را آورده اند.
همچنین در دعایی منقول از پیامبراکرم، برای رفع گرفتاری ها و آمرزش گناهان، خدا به این نام خوانده شده است.

کاربرد قرآنی واژه حلیم
...

جدول کلمات

بردبار , شکیبا

پیشنهاد کاربران

دیرخشم. [ خ َ ] ( ص مرکب ) که دیر به خشم آید. بردبار. صبور. حلیم :
بزرگی دیرخشم و زود عفو است
کریمی کامکار و بردبار است.
مسعودسعد.
سلطان ارسلان خوب طلعت ، نیکوسیرت ، باحیا و حمیت بود دیرخشم زودرضا. ( راحةالصدور راوندی ) .

درست این واژه در پارسی " هلیم " است ، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

هوالعلیم

حلیم : از صفات باریتعالی است ؛ بردبار ؛ شکیبا ؛
هلیم : نوعی آش که باگندم وگوشت ( مرغ ) میپزند. وچنانچه بدان شیر اضافه کنند هلیم شیر گویند.

نوعی غذا

هریسه. . . .

All - clement

واژگان و کلمات در هر زبانی ، دارای یک شبکه معنایی و تصوری هستند و غیر ممکن است که معنای بسیاری از واژگان را با یک یا چند کلمه بیان کنیم. اما این کار اشتباه ، متاسفانه در لغت نامه ها ، معمول و مرسوم است.
واژه" حلیم " در ادبیات و شعر عرب، از لحاظ معنا، متضاد واژه" جاهل " می باشد. در جامعه اعراب قبل از اسلام این واژه بسیار کاربردی بوده است. شخصی که لیاقت فرماندهی و هدایت قبیله را داشته. مصطفی عقاد کارگردان فیلم محمد رسول الله The messenger ، برخی از جلوه های حلم را در شخصیت پردازی نقش ابوسفیان، تصویر کرده است. حلم اساسا صفت شخصی است که دیگران را اداره میکند و بر آنان تسلط دارد. دور اندیش و صبور ، شخصی که تسلط بر احساسات و عواطفش را دارد و میتواند بر هوی و هوس های زودگذر خود پیروز شود، هر اندازه هم که تحریک شده باشد آرام و مطمئن و به دور از آشفتگی و پریشانی است، براحتی میتواند اشتعال و انفجار جهل را فرونشاند. . در دیالوگ بین ابوسفیان و برادر زنش در صحنه ای که قبل از جنگ بدر است ، برادر زن ابوسفیان - همان شخصی که با شمشیر علی به دوزخ رفت - نماد شخص جوان و جاهلی است که تحریک شده و از ابوسفیان - که بعنوان رییس یک قافله تجاری بزرگ در حال بازگشت از شام است - میخواهد که به لشگر جنگجویان بدر بپیوندد اما ابوسفیان نمیپذیرد و جوان به او میگوید : پس غیرتت کجا رفته ابوسفیان؟ و او در جواب میگوید: غیرت من بر پشت شترانم است.
حلم آرامی و توازن عقلی و تسلط بر نفس و استقامت رای است. حلم کوشش راستین آگاهانه است برای آنکه شخص صاحب قدرت بتواند زمام نفس را بعهده گیرد. حلیم کسی است که دشمن خود را می بخشد و جوانمردی از بالا و از وضعی برتر نشان میدهد. هرجا که قدرت نباشد، حلم نیز وجود ندارد.
در مقابل ، واژه "جهل" ، الگوی برجسته رفتار مرد تندخو و بی پروایی است که با اندک انگیختگی ممکن است قدرت تسلط بر نفس را از کف بدهد و در نتیجه بی باکانه به عمل برخیزد بی آنکه بیندیشد پیامد عمل او چه خواهد بود. شخصی بسیار زود رنج و هوسناک که مهار احساسات و عواطفش را بدست ندارد. در فارسی و در ایران هم ، تازه جوان در دوره بلوغ ، جاهل خطاب میشود بالاخص در برخی شهرستان ها.


کلمات دیگر: