[ویکی فقه] ذَبْح بریدن رگهای چهارگانه گردن است. بنابر مشهور، ذبح با بریدن تمامی رگهای چهارگانه (معروف به اوداج اربعه) یعنی مری، حلقوم و دو شاه رگ گردن که بنابر
مشهور به حلقوم و بنابر قول برخی به مری احاطه دارد، محقق می شود و بریدن بعض رگها در صورت امکان بریدن همه آنها، کفایت نمی کند.
ذَبْح بریدن رگهای چهارگانه گردن است.به حیوان ذبح شده «ذبیحه» و به ذبح کننده «ذابح» گفته می شود. از آن در باب
صید و ذباحه سخن گفته اند.ذبح، یکی از راههای
تذکیه حیوان ات خشکی تذکیه پذیر جز شتر و
ملخ است.حیوان ات دریایی نیز که خون جهنده دارند جز
ماهی با ذبح تذکیه می شوند.
شرایط ذابح
ذابح باید مسلمان یا در
حکم مسلمان باشد؛ بنابراین، ذبیحه
کافر غیر کتابی ( اهل کتاب) حلال نیست. در اینکه ذبیحه
اهل کتاب مطلقا
حرام است یا در صورت بردن نام
خداوند هنگام ذبح، حلال می باشد، اختلاف است. مشهور قائل به قول اوّل اند.
ایمان (دوازده امامی بودن) بنابر مشهور در ذابح شرط نیست؛ از این رو، ذبیحه تمامی فرقه های مسلمان، جز آنان که محکوم به کفرند، مانند
ناصبی حلال است. ذبیحه کودک
ممیز آشنا به چگونگی ذبح حلال است. از دیگر شرایط ذابح قصد تذکیه است.بنابر این، ذبیحه فرد مست،
دیوانه یا کودک غیر ممیز حلال نیست.
آلت ذبح
آلت ذبح باید از جنس
آهن برنده، مانند کارد باشد؛ بنابر این، ذبح با آلتی دیگر صحیح نیست، مگر در صورت دسترسی نداشتن به آن و بیم تلف شدن حیوان که در این صورت، ذبح با شی ء تیز دیگری مانند سنگ، صحیح است ( آلات تذکیه).
کیفیت ذبح
...
wikifeqh:
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام است
به حیوان ذبح شده «ذبیحه» و به ذبح کننده «ذابح» گفته می شود. از آن در باب صید و ذباحه سخن گفته اند.
ذبح، یکی از راههای تذکیه حیوانات خشکی تذکیه پذیر جز شتر و ملخ است. حیوانات دریایی نیز که خون جهنده دارند جز ماهی با ذبح تذکیه می شوند.
ذابح باید مسلمان یا در حکم مسلمان باشد؛ بنابراین، ذبیحه کافر غیرکتابی حلال نیست. در این که ذبیحه اهل کتاب مطلقاً حرام است یا در صورت بردن نام خداوند هنگام ذبح حلال می باشد، اختلاف است. مشهور قائل به قول اول اند.
ایمان (دوازده امامی بودن) بنابر مشهور در ذابح شرط نیست؛ از این رو، ذبیحه تمامی فرقه های مسلمان، جز آنان که محکوم به کفرند، مانند ناصبی حلال است.
ذبیحه کودک ممیّز آشنا به چگونگی ذبح حلال است. از دیگر شرایط ذابح قصد تذکیه است. بنابراین ذبیحه فرد مست، دیوانه یا کودک غیرممیّز حلال نیست.
آلت ذبح باید از جنس آهن برنده، مانند کارد باشد؛ بنابراین ذبح با آلتی دیگر صحیح نیست، مگر در صورت دسترسی نداشتن به آن و بیم تلف شدن حیوان که در این صورت، ذبح با شی ء تیز دیگری مانند سنگ، صحیح است.
کیفیّت: بنابر مشهور، ذبح با بریدن تمامی رگهای چهارگانه (معروف به اوداج اربعه) یعنی مری، حلقوم و دو شاه رگ گردن که بنابر مشهور به حلقوم و بنابر قول برخی به مری احاطه دارد، محقق می شود و بریدن بعض رگها در صورت امکان بریدن همه آنها، کفایت نمی کند.
[ویکی الکتاب] معنی
ذِبْحٍ: سربریدن
معنی
ذُبِحَ: سربریده شده - ذبح شده
معنی
أُهِلَّ: ذبح شده
معنی
ذَبَحُوهَا: آن را ذبح کردند
معنی
تَذْبَحُواْ: که ذبح کنید
معنی
نُسُکٍ: عبادتی که مشتمل بر قربانی و ذبح هم هست
معنی
نُسُکِی: عبادت من (عبادتی که شامل ذبح و قربانی کردن هم می شود)
معنی
نَاسِکُوهُ: عبادت کنندگان آن (عبادتی که شامل ذبح و قربانی کردن هم می شود. در اصل ناسکون بوده که به دلیل مضاف واقع شدن نون آن حذف گردیده است)
معنی
مَّنَاسِکَکُمْ: عبادتهای شما (کلمه منسک مصدر میمی ، و اسم زمان و مکان است از نسک و در عبارت "فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَـﭑذْکُرُواْ ﭐللَّهَ " مصدر میمی و به معنای عبادت است ، عبادتی که مشتمل بر قربانی و ذبح هم هست )
معنی
مَنَاسِکَنَا: عبادتهای ما (کلمه منسک مصدر میمی ، و اسم زمان و مکان است از نسک و در عبارت "فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَـﭑذْکُرُواْ ﭐللَّهَ " مصدر میمی و به معنای عبادت است ، عبادتی که مشتمل بر قربانی و ذبح هم هست )
معنی
مَنسَکاً: عبادت (کلمه منسک مصدر میمی ، و اسم زمان و مکان است از نسک و در عبارت "فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَـﭑذْکُرُواْ ﭐللَّهَ " مصدر میمی و به معنای عبادت است ، عبادتی که مشتمل بر قربانی و ذبح هم هست )
تکرار در قرآن: ۹(بار)
سر بریدن. راغب میگوید: اصل ذبح پاره کردن گلوی حیوانات است و به معنی مذبوح نیز آمده است. ناگفته نماند اگر اصل آن درباره حیوانات باشد در غیر آن بطور مجاز وتشبیه بکار رفته است. ، مراد از ذبح مذبوح و قربانی است و توضیح این آیه در «ابراهیم» فصل قربانی گذشت. توضیح آن در «نصب» انشااللَّه خواهد آمد. یعنی پسران شما را به طور مدام سر میبریدند و زنانتان را زنده میگذاشتند، راغب میگوید مراد از تذبیح تکثیر است یعنی یکی را پس از دیگری ذبح میکردند. این سخن حّق است زیرا تکثیر یکی از معانی باب تفعیل است در اقراب المودار آمده «ذبّح القوم: بالغ فی ذبحهم».